معناي "جرح" و "تعديل" در اصطلاح حديث
تعديل در اصطلاح محدثان به معناى وصف كردن راوى با صفاتى است كه موجب پذيرش روايت او شود.
و جرح در اصطلاح محدثان عبارتست از توصيف راوى به صفاتى كه موجب پذيرفته نشدن روايت او شود.
براى شناخت رجال و كشف حالات ايشان و آگاهى از راستگويى يا دروغگويى و يا عدل آنها نياز به روش جرح و تعديل است، چرا كه بدون اطلاع از احوال اين اشخاص، نمى توان روايت آنها را پذيرفت و بر آن اعتماد كرد.
اما هر کدام از جرح و تعديل مراتبي دارند، يعني برخي از راويان در تعديل با صفاتي توصيف مي شوند که از روي آن صفت در مي يابيم که درجه ي قوت او چقدر است، يا در جرح با صفات مختلفي توصيف مي شوند که بر اساس آن وصف در مي يابيم که در چه مرتبه اي از ضعف قرار دارد.
مراتبي که براي تعديل راوي بکار برده مي شوند به ترتيب عبارتند از:
1- راوى به صيغه تفضيل و مبالغه توصيف شود مثل: أوثق الناس و أثبت الناس و أعدل الناس و...
2- مؤكد شود به صفتى از صفات توثيق، به طورى كه خود صفت، تكرار شود مثل: ثقة ثقة و يا به نوعى ديگر موكّد گردد مانند ثقة حافظ، يا ثقة ثبت و يا ثقة حجّة).
3- اين كه صفت توثيق، بدون تاكيد ذكر گردد، مثلا گفته شود: هو ثقة، يا ثبت، متقن، و يا حجّة.
4- از گروه سوم كمى پايين تر باشد و به اين الفاظ توصيف شود: صدوق، لاباس به، مامون...، ليس به باس و امثال اين الفاظ.
5- از مرتبه چهارم اندكى پايين تر باشد و با امثال اين الفاظ توصيف گردد: شيخ يكتب حديثه و ينظر فيه، صدوق سّىء الحفظ، صدوق يهم صدوق يخطىء.
6- مرتبه ادنى است كه در آن راوى با اين الفاظ توصيف مى شود: صالح الحديث، صدوق انشاء الله، صويلح، مقبول و امثال آن.
بنا بر اين مراتب، وقتي که گفته مي شود (فلان اثبت الناس في فلان) است، يعني اينکه فلان ثقه ترين فرد روايت کننده حديث از فلان است! مثلا در عبارت : "وَقَالَ ابْنُ مَعِينٍ : أَثْبَتُ النَّاسِ فِي الزُّهْرِيِّ مَالِكٌ وَمَعْمَرٌ وَيُونُسُ"
يعني: ابن معين گفت: ثقه ترين افراد در نقل روايت از زهري، مالک و معمر و يونس هستند.
لذا اگر روايتي را اين سه نفر از زهري نقل کرده باشند، آن روايت قوي تر خواهد بود نسبت به نقل همان روايت از زهري ولي توسط افراد ديگري غير از اين سه نفر.
مثال ديگر:
فقد قال ابن معين (أثبت الناس في هشام بن عروة : عبد الرحمن بن أبي الزناد )
يعني: ابن معين گفته: ثقه ترين مردم در نقل روايت از هشام بن عروة، عبدالرحمن بن ابي الزناد است.
و مي توان گفت که بعنوان مثال اگر احمد را با وصف "اثبت الناس" توصيف کنند ولي محمود را با وصف " ثقة حجّة" توصيف کنند، نتيجه مي گيريم که احمد از محمود ثقه تر و روايتش پذيرفته تر و قوي تر است. و به همين ترتيب...
و مراتب جرح راوي عبارتند از:
1- نخست اين كه راوى با اين صفات توصيف گردد: هو لين الحديث، فيه مقال، يا ضعيف و مانند اين ها. در اين مرتبه راوى ساقط و متروك الحديث نمى باشد و از عدالت هم ساقط نمى گردد.
2- اين كه درباره راوى گفته شود: ليس بقوى، يا فلان لايحتج به، يا ضعيف الحديث، يا مانند آن. اين طبقه هم روايت شان تا حدى معتبر است.
3- اين كه درباره راوى گفته شود: فلان متروك الحديث، يا ذاهب، و يا كذاب. روايات اين طبقه از درجه اعتبار ساقط است.
بر اين اساس اگر گفته شود که مثلا فلاني "ضعيف" است، در آنصورت حديث وي پذيرفته نيست و حديثي که در سلسله رجال آن يک يا چند راوي با چنين صفتي داشته باشد، آن حديث ضعيف خواهد بود و مورد پذيرش واقع نمي شود.