|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > آمادگی مردم برای استقبال از نبوت محمد
شماره مقاله : 729 تعداد مشاهده : 386 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1388
|
آمادگی مردم برای استقبال از نبوت محمد
علی محمّد صلّابي
مترجم هیئت علمی انتشارات حرمین
حکمت الهی چنین خواسته بود که زمینة استقبال مردم از نبوت محمد را با شیوههای متعدد آماده نماید:
1- مژده پیامبران قبلی به رسالت محمد ابراهیم دعا کرد و از پروردگارش خواست که در میان عربها پیامبری از خودشان مبعوث نماید، پس خداوند محمد را در اجابت دعای او به عنوان پیامبر فرستاد؛ چنانکه میفرماید:
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ (بقره، 129)
«پروردگارا در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز تا بر آنان آیات تو را تلاوت نماید و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و آنان را تزکیه کند. همانا تو غالب و با حکمتی.»
براساس آیههای قرآن، خداوند ظهور پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را در کتابهای آسمانی پیامبران گذشته مژده داده است؛ چنانکه میفرماید:
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف، 157)
«(رحمت خدا را اختصاص میدهیم به) کسانی که پیروی میکنند از فرستاده و پیغمبر امی که (وصف او را) در تورات و انجیل نوشته مییابند. او آنان را به کار نیک دستور میدهد و از کار زشت باز میدارد و پاکیزهها را برایشان حلال مینماید و ناپاکیها را بر آنان حرام میسازد و بند و زنجیر (احکام طاقت فرسای قبلی) را که بر آنان بود بدر میکند و فرو میاندازد. پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند و از نور پیروی کنند که به همراه او نازل شده است، بیگمان آنان رستگارانند.»
عیسی علیه السلام از جمله پیامبرانی است که به نبوت محمد بشارت داده است؛ چنانکه خداوند میفرماید:
وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ (صف، 6)
«و خاطر نشان ساز زمانی را که عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستادة خدا به سوی شما هستم و توراتی را که قبل از من آمده است، تصدیق میکنم و به پیغمبری که بعداز من میآید و نام او محمد است، مژده میدهم... اما هنگامی که آن پیغمبر (احمد نام) همراه با معجزات روشن و دلائل محکم پیش ایشان آمد، گفتند: این جادوی آشکاری است.»
خداوند همة پیامبران را از بعثت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آگاه و به آنان دستور داده است که به پیروان خود بگویند: اگر زمان او را دریافتند به او ایمان بیاورند[1]؛ چنانکه فرموده است:
وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ (آل عمران، 81)
«به خاطر بیاور هنگامی را که خدا پیمان موکد از پیغمبران گرفت که چون کتاب و حکمت به شما دهم و پس از آن پیغمبری آید و آنچه را با خود دارید، تصدیق نماید، باید بر او ایمان بیاورید و وی را یاری دهید. (آن گاه) گفت: آیا اقرار دارید و پیمان مرا بر این کار پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم (و پذیرفتیم) گفت: پس گواه باشید و من هم از گواهانم.»
نسخههای فعلی تورات و انجیل به جز تورات سامره و انجیل برنابا که قبل از اسلام وجود داشت و در اواخر قرن پنجم میلادی، انتشار و تلاوت آن را حرام نمود و نسخههای خطی به دست آمده از منطقه بحرمیت (دریای مرده) دستخوش تحریف قرار گرفتهاند و اقدام به حذف نام پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نمودند؛ چنانکه در انجیل برنابا عبارتهایی آمده که به صراحت اسم پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در آن ذکر شده است مانند آنچه در اصحاح چهل و یکم آمده است و متن عبارت چنین است: «فاحتجب الله و طردهما الملاک میخاییل من الفردوس» «خداوند آنان را پوشاند و آن دو را فرشتة میخائیل از بهشت بیرون راند.» «فلما التفت آدم رأی مکتوبا فوق الباب: لا اله الا الله محمد رسول الله.» وقتی آدم نگاه کرد، دید بالای در نوشته شده است: لا اله الا الله محمد رسول الله.»[2]
ابن تیمیه میگوید: «این موضوع که اهل کتاب صفات محمد را در کتابهای گذشته میدانستهاند به تواتر از خودشان نقل شده است.» سپس میگوید: «از شیوههای متفاوتی میتوان به مژدة پیامبران گذشته مبنی بر ظهور پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم پی برد: اول از نوشتههای کتابهای موجود در دست اهل کتاب. دوم: براساس اعترافات مسلمانانی که قبلاً اهل کتاب بودهاند و بعضی از اهل کتاب نیز تصریح کردهاند که ذکر محمد در کتابهایشان آمده است. و ادعای ما مبنی بر صحت این موضوع، اظهاراتی است که از انصار مدینه به تواتر نقل شده است که همسایگان اهل کتابشان آنان را از مبعث پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خبر میدادند و میگفتند: او پیامبر خداست و منتظر ظهورش بودند و میگفتند از میان ما ظهور خواهد کرد. وقتی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ، انصار را به اسلام دعوت داد، فوراً ایمان آوردند و با او بیعت نمودند.[3]
چنانکه در حدیث سلمه بن سلامه بدری آمده است که گفت: «ما همسایهای یهودی در بنی عبدالاشهل داشتیم. اندکی قبل از بعثت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در مجلس عبدالاشهل حاضر شد. سلمه میگوید: «من از همه کوچکتر بودم و چادری روی من بود که در آن به پهلو در کنار خانوادهام دراز کشیده بودم. آن یهودی از رستاخیز و قیامت و حساب و میزان و بهشت و دوزخ سخن گفت. حاضران که مشرک و بتپرست بودند به نظر آنها زنده شدن پس از مرگ چیز دشواری بود. گفتند و ای بر تو ای فلانی! به نظر تو چنین میشود که مردم پس از مرگشان در جهانی زنده میشوند که در آن بهشت و جهنم وجود دارد و سزای اعمالشان را میبینند؟ گفت: بله سوگند به ذاتی که به او سوگند خورده میشود که چنین است و گفت دوست دارم بزرگترین تنور دنیا برافروخته شود و سپس مرا داخل آن بیندازند و درش را ببندند و در عوض، فردای قیامت از آتش دوزخ نجات یابم.
گفتند: وای بر تو! نشانة آن چیست؟ گفت: نشانه آن پیامبری است که از این سرزمین مبعوث میشود و با دستش به سوی مکه و یمن اشاره کرد.
گفتند: کی او را میبینیم؟ سلمه میگوید او به من نگاه کرد، در حالی که من از همه کوچکتر بودم، گفت: اگر این پسر بچه عمری داشته باشد او را درخواهد یافت.
سلمه میگوید: دیری نگذشت تا اینکه خداوند پیامبرش را مبعوث کرد و آن یهودی در میان ما زنده بود پس ما به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ایمان آوردیم و او از روی سرکشی و حسادت به پیامبر کفر ورزید. ما گفتیم: و ای بر توای فلانی! تو همان کسی نیستی که در مورد پیامبر با ما سخن میگفتی؟ گفت: بله ولی هدفم این شخص نبود.»[4]
ابن تیمیه رحمه الله میگوید: «من نسخههایی از زبور را دیدهام که به ذکر نام محمد و نبوت او تصریح شده است و نسخه دیگری از زبور را دیدم اما این موضوع را در آن نیافتم، پس ممکن است در بعضی از نسخهها چیزهایی از صفات پیامبر ذکر شده باشد که در نسخههای دیگر وجود ندارد.»[5]
عبدالله بن عمرو رضي الله عنه صفت پیامبر خدا را در تورات بیان کرد و گفت: «... سوگند به خدا او همچنان که در قرآن توصیف شده، در تورات به همین صورت صورت وصف شده است.» در تورات آمده است: «یا ایها النبی انا ارسلنا شاهدا و مبشرا و نذیرا و حرزا للامیین أنت عبدی و رسولی، سمیتک المتوکل، لیس بفظ و لاغلیظ و لاسخاب فی الاسواق. و لا یدفع بالسیئه السئیه ولکن یعفو و یصفح و لن یقبضه الله حتی یقیم به الملة العوجاء بان یقولوا : لا اله الا الله و یفتح به اعینًا عمیًا و آذانًا صمًا و قلوبًا غلفًا»[6]
«ای پیامبر ما تو را گواه و مژده دهنده و بیم دهنده و محافظ امیها (بیسوادان) فرستادهایم؛ تو پیامبر و رسولم هستی؛ تو را متوکل نامیدهام؛ درشت خو و بدخو نیستی و نه در بازارها فریاد بر میآوری و در مقابل بدی، بدی نمیکنی؛ بلکه میبخشی و گذشت میکنی و خداوند تو را تا زمانی که ملت منحرف به وسیله تو هدایت یابند و لا اله الا الله بگویند و چشمهای کور، باز و گوشهای کر، شنوا و دلهای بسته باز و نفسهای شیطانی به مطمئنه تبدیل گردند، تو را از بین نخواهد برد.»
کعب الاحبار میگوید: صفات پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در تورات چنین است که محمد، پیامبر خداست. بداخلاق و درشت خو نیست و در بازارها فریاد بر نمیآورد و در مقابل بدی، بدی نمیکند؛ بلکه گذشت مینماید و میبخشد. امت او ستایشگرانند که خداوند را در هر مقام دنیوی، ستایش مینمایند و در بلندی تکبیر میگویند. پاچههای شلوارشان بلند و تا نصف ساق است و آنها اعضای خود را با آب وضو میشویند. صف آنها در نماز و صف آنها در جنگ یکی است. منادی آنان در فضای آسمانی ندا میدهد. در دل شب زمزمة نیایش آنان چون صدای زنبور عسل است. محل ولادتش مکه ومحل هجرتش طابه و محل فرمانروائیاش شام خواهد بود.»[7]
2- مژده دادن علمای اهل کتاب به نبوت محمد سلمان فارسی در داستان معروف اسلام آوردنش از راهب عموریه وقتی که در آستانه مرگ قرار داشت نقل میکند که به سلمان گفت: «زمان پیامبری که با دین ابراهیم مبعوث میشود، فرا رسیده است. او در سرزمین عربها مبعوث خواهد شد و به سرزمینی که میان دو سنگلاخ قرار دارد و میان آن سنگلاخها درخت خرما وجود دارد هجرت مینماید. او دارای علایمی است که پوشیده نمیماند. هدیه را میپذیرید اما چیزی به عنوان صدقه قبول نمیکند. در میان شانههایش مهر نبوت وجود دارد؛ اگر میتوانی به آن سرزمین مسافرت نمایی، پس این کار را انجام بده.»[8]
سپس سلمان خبر آمدنش به مدینه و حوادث دوران بردگی و دیدارش با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را در زمان هجرت و دادن غذایی به او به عنوان صدقه و خودداری کردن پیامبر از خوردن آن را بازگو میکند و میگوید: سپس به او غذایی به عنوان هدیه داد و پیامبر آن را خورد و پس از آن از دیدن مهر نبوت بین شانههایش و اسلام آوردنش حکایت میکند.[9]
یکی دیگر از مواردی که به ظهور پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم دلالت میکند، مژدة دانشمندان و مردان بزرگ یهودی مبنی بر نزدیک بودن بعثت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم است که میتوان داستان ابی تیهان را ذکر نمود که او از شام بیرون آمد و به مدینه نزد بنی قریظه اقامت ورزید و دو سال قبل از بعثت وفات نمود و هنگام مرگش، به بنی قریظه گفت: ای گروه یهودیان! به نظر شما چه چیزی مرا از سرزمین شراب و نان به سرزمین فقر و گرسنگی یعنی حجاز آورد؟ گفتند : تو بهتر میدانی. گفت: من به این شهر آمدم و در انتظار ظهور پیامبر آخر الزمان بودم تا به او ایمان بیاورم.
این سخن میان یهودیان و دیگران شایع شد و یهودیان به اهل مدینه میگفتند: زمان پیامبری که اکنون مبعوث میشود، نزدیک شده است و ما به اتفاق او شما را مانند اقوام عاد و ارم خواهیم کشت[10] که این سخن بعداً سبب اسلام آوردن مردانی از انصار گردید و آنها میگفتند: «علاوه بر رحمت الهی و هدایت خداوندی از جمله چیزهایی که ما را به اسلام فرا خواند، مژده عالمان یهودی به ظهور پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بود. ما مشرک و بتپرست بودیم و آنها اهل کتاب بودند و دانشی داشتند که ما نداشتیم و همواره میان ما و آنها شر و فتنه برپا میشد و چون عملی را انجام میدادیم که نمیپسندیدند، میگفتند: زمان پیامبری که اینک مبعوث میشود، فرا رسیده است و ما همراه او شما را همچون اقوام عاد و ارم خواهیم کشت.[11]
همچنین هرقل، پادشاه روم، وقتی که نامه پیامبر به دستش رسید گفت: «من از بعثت او آگاهی داشتم، اما گمان نمیکردم که او از شماست.»[12]
3- اوضاع عمومی مردم در آن زمان استاد ندوی اوضاع اعراب قبل از اسلام و سایر مردم را چنین خلاصه مینماید: فساد وضعیت مردم در نیمه قرن ششم میلادی بزرگتر از این بود که مصلحان و معلمان بتوانند به اصلاح آن قیام کنند؛ چون مشکل تنها این نبود که عقیدهای از عقاید و عادتی از عادتها اصلاح شود یا عبادتی از عبادتها پذیرفته شود یا جامعهای از جوامع اصلاح گردد؛ زیرا برای چنین اموری مصلحان و معلمانی در هر زمان و سرزمینی وجود داشته است؛ بلکه مشکل اساسی و مهم این بود که فرهنگ جاهلیت و بتپرستی خانه برانداز که در طول قرنها و روزگاران، نهادینه شده بود، ریشهکن گردد. جاهلیتی که تعالیم پیامبران و کوشش مصلحان در زیر آوارهای آن مدفون و ناپدید شده بود، نیاز به تأسیس ساختمان محکم وگستردهای داشت که تمام دنیا را در بربگیرد و پناهگاهی برای تمامی ملتها باشد و میبایست انسانی جدید ساخته شود که در همه چیز با انسان گذشته فرق داشته باشد؛ گویی تازه به دنیا آمده است و یا از نو میخواهد زندگی را آغاز کند. خداوند میفرماید:
أَوَ مَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ (انعام، 122)
«آیا کسی که مردهای بوده است و ما او را (با دادن ایمان و قرآن) زنده کردهایم و نوری فرا راه او داشتهایم که در پرتو آن، میان مردمان راه میرود، مانند کسی است که در تاریکیها فرو رفته است و از آن تاریکیها نمیتواند بیرون بیاید. همان گونه اعمال کافران در نظرشان زیبا جلوه داده شده است.»
موضوع و هدف اساسی، ریشه کن کردن فساد و بتپرستی و از بیخ کندن آن بود؛ به گونهای که اثری از آن باقی نماند و به جای آن عقیده توحید در اعماق دل و جان انسانها چنان غرس گردد که بالاتر از آن در تصور نگنجد و در نتیجة آن انسانی ساخته شود که گرایش به راضی کردن خدا و پرستش او و خدمت به انسانها و حق طلبی بر هر خواهش و گرایش دیگر غالب گردد و انسانی باشد که با هر نوع شهوت مبارزه کند و خلاصه اینکه قضیه اساسی نه تنها نجات بشری بود که کاملاً خود را برای خودکشی و سقوط در جهنم دنیا و آخرت آماده کرده بود؛ بلکه میبایست انسان را به راهی رهنمون میساخت که گام نهادن در آن سعادتی است که عارفان مؤمن به خدا از آن بهرهمند میشوند و پایان آن بهشت جاویدانی است که به پرهیزگاران نوید داده شده است[13] و در این مورد هیچ تصویری گویاتر و رساتر از این گفتار الهی نیست که در مقام منت و احسان در مورد بعثت پیامبر فرموده است:
وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (آل عمران، 103)
«و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و متفرق نشوید و نعمت خدا را یاد بیاورید آن گاه که با یکدیگر دشمن بودید، پس خدا بین دلهایتان محبت ایجاد نمود و به وسیلة نعمت خدا برادرانی شدید و همچنین بر لبة پرتگاهی از آتش بودید، پس خدا شما را از آن نجات داد. بدین صورت خداوند، نشانههای خود را برای شما بازگو مینماید تا راهیاب شوید.»
4- دلایل قبل از بعثت مبنی بر نبوت پیامبر اکرم از جمله نشانههایی که پیش از نبوت او به عنوان مقدمهای بر نبوتش گواهی میداد، سلام گفتن سنگ به ایشان بود؛ چنانکه از جابر بن سمره روایت است که گفت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: «سنگی را در مکه میشناسم که قبل از اینکه به پیامبری مبعوث شوم بر من سلام میکرد، من آن را اکنون میشناسم.»[14]
همچنین خوابهای راستین از جمله نشانههای پیش از نبوت ایشان بود. خوابهای راستین، اولین بخش از وحی بود که برای او پدیدار شد و او خوابی نمیدید مگر اینکه مانند سپیده صبح تحقق مییافت.[15]
قبل از بعثت، گوشهنشینی و خلوت گزینی برای عبادت بیش از همه چیز، مورد علاقة پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بود. به غار حرا، که کوهی واقع در ناحیه شمال غربی مکه است، میرفت و آن جا خلوت میگزید و چند شب را در آن جا با عبادت میگذراند. گاهی ده شب و گاهی بیشتر تا یک ماه به خلوت گزینی و عبادت در غار حرا مشغول میشد و سپس به خانهاش باز میگشت و دیری نمیگذشت که باز توشهاش را جمع مینمود تا به خلوت گزینی دیگری برود و به غار حرا برمیگشت و این چنین کار او ادامه داشت تا وحی بر اونازل گردید.[16]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- دراسة تحلیلیة لشخصیة الرسول محمد، ص 101 - 102.
[2]- السیرة النبویة الصحیحه، عمری، ج 1، ص 118.
[3]- الجواب الصحیح، ابن تیمیه، ج 1، ص 340.
[4]- صحیح السیرة النبویه، ابراهیم العلی، ص 31.
[5]- الجواب الصحیح، ج 1، ص 340.
[6]- البخاری، کتاب التفسیر، شماره 4838.
[7]- صحیح السیرة النبویه، ص 30.
[8]- السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 1، ص 300.
[9]- السیرة النبویه الصحیحه، عمری، ج 1، ص 122.
[10]- دراسة تحلیلیه، محمد قلعجی، ص 107.
[11]- ابن هشام با سند حسن، ج 1، ص 231.
[12]- صحیح السیرة النبویه، ص 146.
[13]- الاساس فی السنه و فقها السیرة النبویه، سعید حوی، ج 1، ص 180 - 181.
[14]- مسلم فی الصحیح، کتاب الفضائل، باب فضل نسب النبی و تسلیم الحجر علیه قبل النبوه، شماره 2277.
[15]- البخاری، کتاب بدء الوحی، شماره 3.
[16]- فقه السیرة النبویه، بوطی، ص 60.
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|