|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>علی رضی الله عنه > هجرت وی
شماره مقاله : 713 تعداد مشاهده : 295 تاریخ افزودن مقاله : 20/6/1388
|
علی رضی الله عنه > هجرت وی هنگام صبح علی رضی الله عنه ازبستر خواب رسول خدا صلی الله علیه و سلم بر خواست، وقتی که مشرکین او را دیدند یقین کردند که رسول خدا صلی الله علیه و سلم نجات یافته است، لذا از علی پرسیدند: رفیقت کجاست؟ گفت: نمیدانم، مگر من مراقب و نگهبان او بودم که از من سؤال میکنید؟ شما به او دستور دادید بیرون رود، او هم رفته است.قتی این پاسخ شجاعانه را شنیدند، ناراحت و شدند و به خشم آمدند و علی را زدند و به مسجد الحرام بردند و چند ساعتی نگهداشتند و سپس رها کردند.([1]) علی رضی الله عنه در حالی که مشکلات را به خاطر خدا تحمّل میکرد از نجات رسولالله صلی الله علیه و سلم آن قدر خوشحال بود که تحمّل آزار و اذیّت دشمنان برایش گوارا بود. به همین دلیل سُست نشد و به کسی از محل رسولالله صلی الله علیه و سلم چیزی نگفت و بعد از این طبق دستور پیامبر صلی الله علیه و سلم در خیابانهای مکّه به دنبال صاحبان امانتها میگشت و امانتهایشان را تحویل میداد و بعد از سه شب که در مکّه گذراند و برگرداندن امانتها به مالکان، آمادهی هجرت شد و حرکت کرد تا به رسول خدا صلی الله علیه و سلم ملحق شد([2]). در مسیر هجرت به دلیل گرمای شدید علی رضی الله عنه روزها خود را پنهان میکرد و استراحت میکرد و شب حرکت میکرد و با توجّه به تاریکی شب و ترس از تنهایی و پیاده بودن، در حالی به مدینه رسید که پاهایش ورم کرده بود.([3]) آری! علی با تحمّل سختیهای سفر و بدون داشتن مرکب و سواری، در هوای گرم روز و تاریکی شبها، تنها و بدون همدم و مونس، مسیر هجرت را طی کرد و خودش را به رسولالله رساند، تا در کنار او با آرامش زندگی کند و با پای ورم کرده و دل لبریز از محبّت و شوق راه را طی کرد تا این که در قبیله بنی عمرو بن عوف به خانهی کلثوم بن هدم رفت و این خآنهای بود که پیش از او پیامبر در آنجا پیاده شده بود.([4]) به این ترتیب هجرت علی با فداکاری و تحمّل مشکلات شجاعانه به پایان رسید. در مدّت کوتاه که علی در قباء بود، متوجه شد شخصی نیمههای شب به درب خانه زن مسلمانی بیوه میآمد و درب میزد، زن بیرون میرفت و چیزی از دست او میگرفت، بجاست این داستان را از زبان امیر المؤمنین علی بشنویم. روایت است که علی رضی الله عنه میگفت: از کار آن شخص مشکوک شدم، لذا از آن زن پرسیدم: این کیست که هر شب درب خانهات را میزند و بیرون میشوی و چیزی از او میگیری؟ و تو مسلمانی و شوهر نداری؟! گفت: آن فردی که هر شب میآید سهل بن حنیف است که با خبر شده من زنی بی کس هستم، هر شب بُتهای قومش را میشکند و بجای هیزم برایم میآورد تا از آنها استفاده کنم. (راوی میگوید: (همواره علی این کار سهل را از تمام خیرش بهتر و با ارزش تر میدانست، تا این که در عراق در کنارش وفات کرد([5])، اینجا صفت والای هوشیاری و آگاهی را ملاحظه میکنیم که در واقع باید هر مسلمانی به این صفت آراسته باشد و از حوادثی که در اطرافش اتّفاق میافتد غافل نباشد.
[1] - تاریخ طبری 374/2. [2] - تاریخ طبری 374/2، البدایة و النهایة 335/7 و جولة تاریخیة /424. [3] - الکامل فی التاریخ 106/2. [4] -) الطبقات الکبری 22/3، السیرهابن هشام 129/2 و ابن اسحاق بدون سند آورده و جولة تاریخیة /425. [5] - محمد رسولالله، صادق عرجون 421/2.
به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|