|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > مشارکت وی با پیامبر صلی الله علیه و سلم در عرضه اسلام
شماره مقاله : 711 تعداد مشاهده : 292 تاریخ افزودن مقاله : 20/6/1388
|
علی برای دیدار قبائل و عرضه اسلام به آنها همراه رسول خدا صلی الله علیه و سلم بود و در گفتگو با بنی شیبان مشارکت کرد أبان بن تغلب از عکرمه و او از ابن عباس روایت میکند که علی گفت: وقتی به رسولالله صلی الله علیه و سلم دستور داده شد که قبایل عرب را به اسلام دعوت کند، من و ابوبکر با پیامبر صلی الله علیه و سلم به یکی از مجالس عرب رفتیم،ابوبکر رضی الله عنه که همیشه در کارهای خیر پیش قدم بود، جلو رفت و سلام کرد، علی میگوید: ابوبکر نسب شناس بود.... تا جایی که گفت: به کنار گروهی رفتیم که با آرامش و وقار نشسته بودند، ابوبکر جلو رفت و سلام کرد و گفت: شما از کدام قبیله هستید؟ گفتند: شیبان بن ثعلبه، ابوبکر رو به پیامبر صلی الله علیه و سلم کرد وگفت: من و پدر و مادرم فدایت گردیم اینها مردمی نیکوکارند. از مفروق که نسبت به همهآنها از چهرهای زیبا و گیسوانی بلند کهاز دو طرف روی شانههایش آویزان بود و از بیانی گویا برخوردار بود پرسید: تعداد شما چند نفر است؟ مفروق گفت: از هزار نفر بیشتریم و هر گروهی که از هزار نفر بیشتر باشد هرگز از کمی عدد مغلوب نخواهد شد. پرسید: پایداریتان چگونهاست؟ گفت: با قویترین و شدیدترین حالت خشم بر دشمن حمله میکنیم و از نظر ما اسبها از فرزندانمان بیشتر ارزش دارند و اسلحه را بر جام شراب ترجیح میدهیم و توفیق و یاری از جانب خداست که گاهی غالب و گاهی مغلوب میشویم. خطاب به ابوبکر گفت: شاید تو همان برادر قریشی هستی که ادّعای نبوّت میکند؟ ابوبکر رضی الله عنه گفت: اگر خبر رسول خدا به شما رسیده، آن رسول خدا – با اشاره به پیامبر – همین است. مفروق پرسید: برادر قریش! ما را به چه فرا میخوانی؟ پیامبر فرمود:« أدعوكم إلى شهادة أن لا إلهالا الله وحده لا شريك له، وأني عبد الله ورسوله، وإلى أن تؤووني وتنصروني، فإن قريشًا قد تظاهرت على الله، وكذبت رسوله، واستغنت بالباطل عن الحق، والله هو الغني الحميد » یعنی: از شما میخواهم گواهی دهید که معبود بر حقی جز الله نیست و یکتا و بی نظیر و بی شریک است و من بنده و رسول او هستم و مرا پناه و یاری دهید؛ چون قریش علیه خداوند به مبارزه بر خاستهاند و رسولش را تکذیب کردند و به باطل خود را از قبول حق بی نیاز دانستهاند و خداوند بی نیاز ستودهاست. مفروق گفت: غیر از این به چه چیز دعوت میدهی؟ بخدا سوگند سخنی زیباتر از این نشنیدهام. گوید: پیامبر آیات زیر را تلاوت کرد: قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (انعام/151) یعنی: بگو: بيائيد چيزهائي را برايتان بيان كنم كه پروردگارتان بر شما حرام نمودهاست. اين كه هيچ چيزي را شريك خدا نكنيد و به پدر و مادر (بدي نكنيد و بلكه تا آنجا كه ممكن است بديشان) نيكي كنيد و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستي (كنونييا آينده) مكشيد (چرا كه) ما به شما و ايشان روزي ميدهيم (و روزيرسان همگان مائيم ؛ نه شما) و به گناهان كبيره (از جمله زنا) نزديك نشويد، خواه (آنها در وقت انجام براي مردم) آشكار باشد و خواه پنهان و كسي را بدون حق (قصاص و اجرا فرمان الهي) مكشيد كه خداوند آن را حرام كرده است. اينها اموري هستند كه خدا به گونه مؤكّد شما را بدآنها توصيه ميكند تا آنها را بفهميد و خردمندانه عمل كنيد. مفروق گفت: به خدا سوگند که به خوبیهای اخلاق و اعمال نیکو دعوت میدهی و تردیدی نیست قومی که تو را تکذیب و یا با تو مخالفت کند، دروغگو است. سپس قبول، یا رد، دعوت را به هانئ بن قبیصه محول کرد و گفت: این هانئ شیخ (بزرگ) و صاحب اختیار در مسایل دینی ماست. هانئ گفت: برادر قریشی! من حرفهایت را شنیدم، امّا از نظر من اگر ما با نشست با شما دین خود را ترک و از تو پیروی کنیم، کار ما اشتباه است و نشانهی عدم دور اندیشی و واقع گرایی است، عجله در هر کار اشتباه را در پی دارد، از نظر ما ایجاد موانع برای نسلهای بعدی ناپسند است، بنابراین ما بر میگردیم و شما هم برگردید تا تحقیق و بررسی کنیم. گویا دوست داشت که مثنی بن حارثه را نیز در رد یا قبول پیشنهاد مطرح شده مشارکت دهد، لذا گفت: این مثنی بزرگ و صاحب نظر در مسائل جنگی ماست، پاسخ شما همان پاسخ قبیصهاست و با همان شرط از تو پیروی خواهیم نمود. امّا ما در بین مسیر آب دو رودخانه قرار داریم که یکی از عمامه و دیگری از سمامه است، پیامبر فرمود: «این دو رودخانه کدامند؟» گفت: یکی رودخانهایست که سمت کِسری قرار دارد و دیگر رودخانههای عرب است. لازم به ذکر است که رودهای کسری از سمتی میآید که هیچ عذر پذیرفتنی نیست هیچ گناهی بخشودنی نیست، چون کسری از ما پیمانی گرفته مبنی بر این که هرگز بدعتی پدید نیاوریم و بدعت گذاری را پناه ندهیم، از نظر من آنچه ما را به آن دعوت میدهی، پادشاهان آن را ناپسند میشمارند، امّا اگر بخواهی تو را از آبهای عرب پناه و یاری دهیم، میپذیریم. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «ما أسأتم في الرد، إذا أفصحتم بالصدق، وإن دين الله عز وجل لنينصرهالا من حاطه من جميع جوانبه، أرأيتم إن تلبثوا إلا قليلاً، حتىيورثكم الله تعالى أرضهم وديارهم، ويفرشكم نساءهم، أتسبحون الله وتقدسونه» یعنی: پاسخ بدی به من ندادید، چون صادقانه حرف زدید و دین خدا یاری نمیشود مگر بوسیلهی کسانی کهاز تمام جوانب آن را حمایت کنند و بدانید که مدّتی طولانی بر شما نخواهد گذشت که خواهید دید، خداوند سرزمین و دیارشان را در اختیار شما قرار خواهد داد و زنانشان را تصاحب میکنید، آیا در آن وقت خداوند را تسبیح میگویید وعبادت میکنید؟ نعمان بن شریک در جواب گفت: آری، در آن وقت خداوند را عبادت خواهیم نمود.([1]) علی بن ابی طالب از روایت مذکور درسها و پندها گرفته است: 1- علی در این ملاقات از پیامبر آموخت که به قدرتهای تجاوزکار و افراد تحت حمایت آنها هیچ ضمانت و بهایی پرداخت نکند که تا آنها با گرفتن امتیاز بخواهند دعوت اسلامیرا یاری یا تأیید کنند. زیرا دعوت اسلامی، دعوت به سوی خداست و شرط اساسی در پذیرش دعوت اسلامیبرای همه این است که آن را خالصانه به خاطر خدا قبول کنند و یاری دهند و تلاش و زحمت شان به هدف دست یابی به جاه و مقام و قدرت نباشد، زیرا هموارهاهداف انسآنها، نوع گرایش آنها را میسازد، به همین دلیل لازم است هدفی که برای دادن دعوت دنبال میشود، از هر گونه مصلحت مادّی خالی باشد تا تداوم و تأیید و یاری رساندن را تضمین کند و از انحراف در امان باشد و افراد نهایت تلاششان را به خاطر آن به کار گیرند و صادقانه جانشان را در راه آن فدا کنند[2] لذا بر تمام کسانی که میخواهند پایبند به همکاری با جماعتی باشد که بسوی خدا دعوت میکنند لازم است که دست یابی به منصب یا مادیات را برای مساعدت آن جماعت شرط قرار ندهد، زیرا دعوت اسلامی باید تنها برای خدا انجام شود، هر کس را که بخواهد برای انجام آن توفیق میدهد و هرکس در مسیر دعوت مردم به سوی خدا قرار گرفت ابتدا باید جز رضایت او و برافراشته شدن پرچم دین او هیچ منظوری نداشته باشد، امّا اگر هدف رسیدن به مال و مقام باشد، نشانه خطرناکی است که نشان میدهد نیّت افراد آلودهاست ([3])، یحیی بن معاذ رازی با اشاره به همین واقعیّت میگوید: اگر در کار و تلاش کسانی که مردم را به دین خدا دعوت میدهند، بویی از ریاست طلبی باشد، هرگز موفق نخواهد شد.([4]) 2- علی از پیامبر آموخته بود که کمک و مساعدتی که پیامبر صلی الله علیه و سلم جهت پیشرفت اهداف و برنامههای دعوت اسلامی از قبایل و رهبران طوایف در خواست میکرد با به گونهای باشد که با معاهدات بین دولتها ارتباطی نداشته باشد که با دعوت منافات و تناقض داشته باشد، زیرا هرگاه قبایل دعوت اسلامی را بپذیرند در حالی که با دولتها معاهدات و پیمانهایی داشته باشند، دعوت اسلامیدر معرض خطر نابودی از سوی آن حکومتهای طرف پیمان نامه قرار خواهد گرفت و این برای دعوت خطر جدّی است و تهدیدی برای مصلحتهای دین و عقیده است ([5]) و حمایت مشروط، یا جزئی، نمیتواند هدف مورد نظر در دعوت اسلامیرا محقق کند، لذا واضح بود که بنی شیبان هرگز وارد جنگی علیه کسری نمیشدند و حتّی اگر کسری به قصد نابودی پیامبر صلی الله علیه و سلم حمله میکرد، هرگز حاضر نمیشدند با او وارد جنگ شوند و با او مقابله کنند، در نتیجه مذاکرات بینتیجه میماند.([6]) 3- بدیهی است که دین خدا را کسی یاری میکند که از تمام جوانب حامی آن باشد و در واقع سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم پاسخ ردّی بود بر حرفهای مثنی بن حارثه که گفت: فقط در محدودهی آبهای عرب میتوانیم تو را حمایت کنیم، نه در نزدیکی آبهای فارس. هر کس ابعاد دور اندیشی سیاست اسلامیرا به دقت مورد بررسی قرار دهد، به خوبی در مییابد که در نوع خود نظیر ندارد. 4- علی آثار و نشانههای اسلام را در مثنی لمس کرد و پس از این که بنی شیبان مسلمان شد صبر و تحمل آنها را در برابر فارسها را به صورت عملی تجربه نمود و مثنی در دوران ابوبکر صدیق از رهبران فتح عراق بود. بدیهی است که ایمان و اسلام، جرأت جنگ با فارسها را در آنها ایجاد کرد. این مواردی بود از درس و عبرتهایی که علی در مذاکره با رهبران بنی شیبان در یافته بود.
[1] - البدایة و النهایة (143-142/3) و بیهقی در دلائل النبوه روایت کردهاست و اسناد آن حسن است و ابن کثیر از بیهقی نقل کردهاست. [2] - الجهاد و القتال فی السیاسهالشرعیة 421/1. [3] - وقفات تربویة من السیرة النبویّة، عبدالحمید البلالی/72. [4] - صفة الصفوة 94/4. [5] - الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیة 421/1. [6] - التحالف السياسي في الإسلام، منير الغضبان: ص(35).
به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|