|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>اختلال
شماره مقاله : 7084 تعداد مشاهده : 260 تاریخ افزودن مقاله : 8/8/1389
|
اختلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درماندن شتران در علف شیرین . || گذرانیدن در چیزی نیزه را و دوختن بآن . || حاجتمند شدن بسوی چیزی یا کسی . نیازمند شدن . لاغر و کم شدن گوشت کسی . || لاغر شدن جسم کسی . نزار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بهم وادوختن . بهم بازدوختن . (تاج المصادر بیهقی ). || سرکه گردیدن عصیر. || سرکه ساختن . || سرکه انداختن . || سست و تباه شدن کار. زیان رسیدن بکارها. نادرست شدن کار. نابسامانی . بی سر و سامانی . بی سامانی . بی نظمی . بی ترتیبی . خلل پذیرفتن . (مؤید). بخلل شدن کاری . (تاج المصادر بیهقی ). تباهی . || نقصان عقل . آشفتگی فکر. اختلال حواس.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|