|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عبد المطلب بن هاشم
شماره مقاله : 698 تعداد مشاهده : 402 تاریخ افزودن مقاله : 20/6/1388
|
عبدالمطلب بن هاشم عبدالمطلب پدر بزرگ رسولالله صلی الله علیه و سلم و علی است که پس از عمویش مطلّب تولیت و مسئولیّت پذیرای حجاج را به عهده گرفت و برای قومش کارهایی را که پیرانش انجام میدادند، انجام داد و در میان قومش به شرافت و به مقامی رسید که کسی از پدرانش نرسیده بود و قومش او را بسیار دوست داشتند و مقامش به شرافت و مقامیرسید که کسی از پدرانش نرسیده بودند و قومش او را بسیار دوست داشتند و مقامش در میانشان بسیار بزرگ شد و مورد توجّه همگان قرار گرفت.([1]) عبدالمطلب ثروتمندترین فرد قریش نبود و همانند قُصی تنها سرداری نبود که از او فرمانبرداری میکردند، چون مردان دیگری در مکّه وجود داشتند که از او مال و قدرت بیشتری داشتند. امّا او نسبت به دیگر مردان مکّه از آبرو و اعتبار بیشتری برخوردار بود و پذیرایی از حجاج به عهدهی او بود و از مهمترین افتخاراتش این که آب زمزم در اختیار او قرار داشت و این مقام با خانهی کعبه ارتباط داشت.([2]) عبدالمطلب یقین داشت خانهی کعبه نزد خداوند ارزش و مقامی دارد و او حامی و نگهبان آن است و این امر در گفتگویی که بین او و ابرهه اتّفاق افتاد بیشتر آشکار میشود. ماجرا از این قرار بود که ابرهه در حمله به مکّه، که قصد تخریب و نابودی کعبه را داشت، دویست شتر از عبدالمطلب گرفته بود. به او اجازه داده بود بنزدش بیاید و به احترام او از تختش پایین آمد و او را کنارش نشاند و گفت: حاجتت را بگو! عبدالمطلب گفت: حاجت من این است که همان دویست شتری کهاز من گرفتی، به من برگردانی! این در خواست به نظر ابرهه بی ارزش تلقّی گردید، از این رو از او روی برگرداند و گفت: با من دربارهی شترانی کهاز تو گرفتم حرف میزنی؟! و دربارهی خانهی کعبهای که دین تو و اجداد و نیاکان تو است چیزی نمیگویی؟! در حالی که من به قصد تخریب آن آمدهام؟! عبدالمطلب گفت: من صاحب شترانم و خانه هم صاحبی دارد که از آن حمایت خواهد نمود. ابرهه گفت: کسی نمیتواند جلوی من را بگیرد. عبدالمطلب گفت: این تو و آن خانهی کعبه.([3]) سرانجام همانطور که عبدالمطلب گفته بود، خداودند خانهاش را حمایت کرد و نقشه و نیرنگ ابرهه و سپاهش را موجب هلاکتشان قرار داد. خداوند متعال در این باره میفرماید: وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ (3) تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ (4) فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ (5) (فیل/3-5) یعنی: و مگر پرندگان را گروه گروه بر سر آنان نفرستاده است ؟ آن پرندگان به سوي فيلداران سنگهاي كوچكي از سنگْ گِل را ميانداختند (و به سويشان نشانه ميرفتند). ايشان را همچون برگ آفتزده (كشتزار، سوراخ سوراخ و نابود) ميكردند. عبدالمطلب به فرزندانش سفارش میکرد کهاز ظلم و طغیان بپرهیزند و آنها را به رعایت اخلاق خوب تشویق میکرد و از امور پست و ناهنجار باز میداشت و در سن هشتاد سالگی در حالی که رسولالله صلی الله علیه و سلم هشت ساله بود، وفات کرد. به این ترتیب او در سال (578م) وفات یافته است.([4]) مورخان نوشتهاند به خاطر وفات عبدالمطلب، مدّتی بازار مکّه تعطیل شد.([5])
[1] - السیرة النبویه 142/1، ابنهاشم. [2] - المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی 78/4 و المرتضی /22. [3] - سیرهابنهاشم 49/1 و المرتضی/23. [4] - المفصل فی العرب (78/4) [5] - انساب الاشراف، بلاذری (78/1)
به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|