|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>شبهات>توسل > پس چرا با توسل و واسطه به اولیا حاجات اجابت می شود؟
شماره مقاله : 6592 تعداد مشاهده : 333 تاریخ افزودن مقاله : 6/8/1389
|
پس چرا با توسل و واسطه به اوليا حاجات اجابت مي شود؟!
از چند جهت مي توان به اين سوال پاسخ داد: اول اينکه بايد بدانيم که همه چيز به مشيت و اراده ي الله تعالي صورت مي گيرد، لذا برآورده شدن حاجات و شفاي مريضان بنابر تقدير الله تعالي قبلا در لوح محفوظ کتابت شده است. لذا مي توان از اين زاويه به اين سوال پاسخ داد که شفاي مريض يا برآورده شدن حاجت شخص قبلا مورد تقدير الهي قرار گرفته و ربطي به پناه بردن شخص به اين و آن ندارد يعني حتي اگر شخص مريض براي شفاي خود به بارگاه و قبور اوليا و يا بت خانه ها نيز نمي رفت شفاي او قبلا مسجل شده بود.
بعنوان مثال مثلا شخصي براي امتحان کنکور خود را آماده مي کند او براي رسيدن به هدف خود، اسباب و وسايلي را بکار مي بندد؛ حال اگر الله تعالي از ازل اراده کرده باشند که وي قبول شود و قبولي وي در لوح محفوظ ثبت شده باشد، در اين صورت هيچ چيز نمي تواند مانع قبولي وي گرددو و بالعکس چنانکه الله تعالي اراده نکرده باشد اگر تمامي مخلوقات بخواهند تا وي را موفق گردانند، نخواهند توانست زيرا خداوند تقدير نکرده تا وي در کنکور قبول شود. حال اگر فرض کنيم الله تعالي تقدير فرموده که آن شخص در کنکور قبول گردد، و آن شخص نيز قبل از ارائه ي نتايج امتحانات بر سر بارگاه و قبور يکي از اولياي خداوند حاضر شده و براي قبولي خود شروع به توسل مي کند، بعد که نتايج امتحانات اعلام شد و وي موفقيت خود را ديد گمان مي کند که قبولي وي به علت حضور وي بر سر قبر فلان ولي و توسل به او بوده است!! غافل از اينکه حتي اگر بر سر قبور آن ولي نيز حاضر نمي شد باز در امتحانات قبول مي گشت زيرا الله تعالي از ازل در لوح محفوظ تقدير کرده بود که وي قبول شوداما در اينجا شيطان برايش توجيه مي کند که اگر به فلان مکان نمي رفت و توسل نمي نمود قبول نمي شد و لذا شخص را به معجزه ي آن ولي معتقد ساخته تا وي را از توحيد بسوي شرک بکشاند و بدين طريق شيطان به هدف خود که همان گمراه شاختن انسان ها است نائل مي شود.
دوما مي توان گفت که پناه بردن شخص به غير خدا و معتقد شدن شخص به آن غير خدا – حال چه بت باشد يا يکي از اوليا الله – نوعي استدراج است. و استدراج يکي از سنن الهي است؛ که بر اساس اين سنت خداوند کساني را که از راه هدايت و توحيد به بيراهه رفته اند و نصايح و اندرزها در آنها تاثير نکرده، خداوند نيز از آنها قطع اميد مي کند و اندک اندک و به تدريج آنهارا بهسوي عذاب مي کشاند، بدين گونه كهخداوند به آنان با وجود گناه و نافرمانيشان نعمت ميبخشد تا به آن سرمست و فريفته شوند و از حقيقت و توبه غافل گردند. پس استدراج درواقع، گرفتن هدايت الهي بهطور آهسته و به شيوهاي است كه گمانش را نميبرند تا در قيامت بيشتر در عذاب قرار گيرند زيرا آنان استحقاق هدايت را از خود سلب کرده اند و خداوند آنا را به حال خود رها نموده است.
و اين معناي سنت استدراج بود چنانکه مي توان از آيات قرآني نيز به اين سنت پي برد:
«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ» (انعام 44)
يعني: هنگامى که (اندرزها سودى نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم؛ تا (کاملا)ً خوشحال شدند (و دل به آن خوش کنند)؛ ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات کرديم)؛ در اين هنگام، همگى مأيوس شدند؛ (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد).
و نيز مي فرمايد :« فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً »(بقره 10) يعني: در دلهايشان بيماريي است، پس خدا نيز بيماريشان را افزايش بخشيد.
و بدون شک طلب کردن شفا و حاجت از غير خدا بيماريي است که اگر اين بيماري برطرف نشود خداوند نيز آنها را بيمارتر مي کند. و براي همين است که مي بينيم بسياري از مشرکان زمان ما به شرک خود دلخوشند.
و در حديث شريف آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمودند: «آنگاه كه ديدي خداوند دنياي دلخواه بنده را به او ميدهد در حاليكه او بر گناهان خويش پايدار است، بدان كه اين از سوي باريتعالي برايش استدراج است».(تفسير انوار)
بر اين اساس کساني که با جود آيات و نشانه هاي الله تعالي و نيز مبعوث شدن پيامبران و نازل شدن کتاب هاي آسماني و پند و اندرزهاي بيشمار براي ترک شرک و گمراهي و دوري از شيطان، باز متذکر نمي شوند و همچنان بر شرک و ضلالت خود اصرار مي ورزند و حاضر نيستند تا عقل و قلب هاي خود را باز کنند تا از هدايت خداوندي برخوردار شوند، در عوض الله تعالي نيز آنها را به حال خد رها کرده و آنها قطع اميد مي کند و براي اين کج روي و پشت کردن به هدايت عذاب آنها را دو چندان مي نمايد بدين طريق که آنها را بر گمراهي خويش ثابت و استوار مي گرداند و آنها را به شرک و معصيتشان دلخوش مي کند تا همچنان بر آن گمراهي بمانند و به عبارتي توفيق هدايت را از آنها صلب مي کند و آنها نيز از توبه غافل مي مانند و بدين ترتيب عذاب خداوندي را بر خود واجب مي کنند.
و لذا مي بينيم که عده اي با رفتن به بتکده ها و قبور و بارگاه اولياءالله و توسل کردن به آنها، بعد از آنکه به حاجات خويش رسيدند گمان مي برند که اين نعمت به سبب وجود آنهاست! و لذا بر عمل خود دلخوش و مطمئن مي شوند و آنرا نشانه ي حقانيت آن بتها يا اولياء مي دانند! غافل از اينکه همه چيز تحت اراده ي الله تعالي و بر اساس تقدير اوست و چنانچه بر چيزي اراده فرموده باشد حتما آن چيز اتفاق مي افتد حال چه به آن مکانها مي رفتند يا نمي رفتند. و غافل از اينکه نزديک است مشمول استدراج خداوندي قرار گيرند.
سوما؛ گاهي ابليس و شياطين براي اغواي انسانها و معتقد ساختن آنها به شرک دست بکار مي شوند و با آزار رساندن به انسانها سعي مي کنند تا فرد اذيت شده را جهت دفع آزاري که به آنها وارد شده است به سوي استفاده از اسباب شرک آميز همچون تميمه و تعويذ بکشانند يا آنها را براي شفاي درد خود بر سر قبور اولياء بکشانند. و چنانکه شخص به خواسته ي شيطان گردن نهاد، شيطان نيز دست از آزار و اذيت وي بر مي دارد تا چنان در ذهن شخص القا کند که اگر به آن مکان نمي رفت و اقدام به توسل و واسطه نمي کرد شفا نمي يافت و بدين گونه شيطان موفق به اغواي آن شخص شده و وي را از راه توحيد به در مي کند.
چنانکه در حديث صحيحي ابن مسعود رضي الله عنه؛ شاگرد مدرسه ي رسول الله صلي الله عليه وسلم به اين نکته ي مهم اشاره مي نمايد:
حدثنا أيوب بن محمد الرقي حدثنا معمر بن سليمان حدثنا عبد الله بن بشر عن الأعمش عن عمرو بن مرة عن يحيى بن الجزار عن ابن أخت زينب امرأة عبد الله عن زينب قالت: "كانت عجوز تدخل علينا ترقي من الحمرة وكان لنا سرير طويل القوائم وكان عبد الله إذا دخل تنحنح وصوت فدخل يوما فلما سمعت صوته احتجبت منه فجاء فجلس إلى جانبي فمسني فوجد مس خيط فقال ما هذا فقلت رقى لي فيه من الحمرة فجذبه وقطعه فرمى به وقال لقد أصبح آل عبد الله أغنياء عن الشرك سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول «إن الرقى والتمائم والتولة شرك» قلت فإني خرجت يوما فأبصرني فلان فدمعت عيني التي تليه فإذا رقيتها سكنت دمعتها وإذا تركتها دمعت قال ذاك الشيطان إذا أطعته تركك وإذا عصيته طعن بإصبعه في عينك ولكن لو فعلت كما فعل رسول الله صلى الله عليه وسلم كان خيرا لك وأجدر أن تشفين تنضحين في عينك الماء وتقولين أذهب الباس رب الناس اشف أنت الشافي لا شفاء إلا شفاؤك شفاء لا يغادر سقما "
از زينب همسر عبدالله ابن مسعود رضي الله عنه روايت است که گفت: پيرزني داخل منزل ما شد و بر ورم و درد (چشمم) تعويذ نمود (و بندي را بر گردنم آويزان کرد)، هرگاه عبدالله قصد وارد شدن به منزل را داشت عمدا سرفه مي کرد و صدايي در مي آورد، روزي عبدالله وارد منزل شد و هنگامي که صدايش را شنيدم (بند روي گردن خود را ) از وي پنهان نمودم، بعد آمد و نزد من نشست ديد که بندي بر گردن دارم، پرسيد :اين چيست؟ گفتم بوسيله ي آن براي درد چشمم تعويذ شده است. او نيز آن بند را گرفته و پاره پاره کرد و دور انداخت و سپس گفت: براستي که خانواده ي عبدالله از شرک بي نياز هستند، از رسول خدا صلي الله عليه وسلم شنيدم که مي فرمود: «همانا تعويذ، تمائم و توله شرک اند». گفتم؛ روزي از منزل خارج شدم چشمم صدمه ديد و از آن اشک آمد اما اگر بر آن تعويذ کردم درد آن آرام گرفته و اشک آن تمام مي شد ولي اگر تعويذ را کنار مي گذاشتم دوباره از چشمم اشک سرازير مي شد! عبدالله گفت: آن درد از طرف شيطان است که هرگاه آن تعويذ را برگردن مي گذاري او نيز انگشت خود را از چشمانت بيرون مي آورد و هرگاه تعويذ را کنار بگذاري انگشتش را به چشمانت فرو مي کند (تا تو همچمنان از آن تعويذ استفاده کني) اما اگر عملي را که رسول خدا صلي الله عليه وسلم انجام مي داد تو نيز انجام مي دادي برايت بهتر و سزاوارتر بود که جهت شفا کمي آب به چشمانت بپاشي و بگوئي: «أذهب الباس رب الناس اشف أنت الشافي لا شفاء إلا شفاؤك شفاء لا يغادر سقما» يعني: اي پروردگارم مردم! سختي (درد) را از بين ببر، شفا ده که تو شفا دهنده اي، شفائي جز شفاي تو نيست، شفائي که دردي به جاي نماند. { حديث صحيح است: احمد (1/381) ابوداود: کتاب الطب (3883): باب في تعليق التمائم. ابن ماجه: کتاب الطب (3530): باب في تعليق التمائم. حاکم (4/ 417، 418) که اين حديث را با شرط مسلم و بخاري صحيح دانسته و ذهبي نيز با وي موافقت کرده است. ابن حبان (1412) – موارد. الباني در الصحيحة (331) آنرا صحيح قلمداد کرده است. و تميمه چيزي است که بر بدن يا مکاني آويخته ميشود تا به وسيله آن از چشم حفظ شوند.
«الرقي» همان چيزي است که طلسم يا تعويذ ناميده ميشود و دليل شرعي، برخي از موارد آنرا از دايره عمومي شرک خارج کرده است که پيامبر صلي الله عليه وسلم در خصوص دفع چشم و گزيدگي (نيش زدگي) به آن رخصت داده است.
« التِوله» همان چيزي است که آنرا درست ميکنند به گمان اينکه آن زن را براي شوهر و شوهر را براي زنش دوست داشتني ميکند. (بين زن و شوهري که از يکديگر کراهت دارند حس دوستي برقرار ميسازد). }
در اين حديث ديديم که عبدالله ابن مسعود رضي الله عنه آن تعويذ را که يکي از اسباب شرک بود از گردن زن خويش بيرون کشيده و دور مي اندازد و هرگز عمل او را تصديق نکرد بلکه به او توصيه کرد که از الله تعالي بخواهد تا درد وي را شفا دهد و برايش توضيح داد که شيطان قصد داشت تا وي را مجبور به استفاده از شرک نمايد.
و اين صحابه شاگرد مکتب توحيدي رسول الله صلي الله عليه وسلم بود و اين درسي بود که ما را متوجه مکر شيطان مي کند که چگونه قصد دارد تا انسانها را به امورات خرافي و شرک آميز معتقد سازد بگونه ايکه شخص نه تنها از شرک خويش غافل مانده بلکه حتي آنرا حقيقتي پسنديده و مشروع بداند!
خلاصه اينکه هر امري در اين دنيا به مشيت و تقدير الهي صورت مي پذيرد و هيچ اتفاق و رويدادي بدون اراده ي وي رخ نخواهد داد حتي اگر تمامي ابزارها را جهت رسيدن به مقصود بکار بنديم، و ماداميکه خداوند بر مقدري اراده فرموده باشد آن مقدر روي خواهد داد حال چه ديگران بخواهند و چه نخواهند. و از سويي شيطان دائما در حال اغواي بشر است تا آنها را به شرکيات و خرافات معتقد سازد چنانکه قرآن از او نقل مي کند:
« قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ * قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ»(ص 82-85)
يعني: ابليس گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها!» خداوند فرمود: «به حق سوگند، و حق مىگويم، که جهنّم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پيروى کند، پر خواهم کرد!»
و در جايي ديگر از او نقل مي کند:
« قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ»(اعراف 16-17)
يعني: ابليس گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها کمين مى کنم! سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى روم؛ و بيشتر آنها را شکرگزار نخواهى يافت!»
پس بايد مواظب حيله و مکر ابليس و شياطين باشيم تا خداي نکرده از راه هدايت خارج نشويم.
علاوه بر اين اگر واقعا رفتن نزد بارگاه و قبور اوليا و توسل کردن بدانها مورد پسند شريعت بود حتما ياران و اهل بيت پيامبر رضي الله عنهم اجمعين چنين کاري را مي کردند و مردم زمان خود را براي برآورده کردن حاجات خويش راهنمايي مي کردند که مثلا بر قبر رسول الله صلي الله عليه وسلم حاضر شوند تا به حاجات خويش برسند ولي آنها که شاگردان مکتب توحيدي پيامبر صلي الله عليه وسلم بودند هرگز نه خود و نه ديگران را بدان توصيه کردند.
بياد داشته باشيد که؛ آنکساني که بر سر بارگاه اولياء حضور مي يابند و از آنها طلب حاجات و شفاي مريضان خود مي کنند و بعد که به هدف خود رسيدند، آنرا بخاطر توسل و واسطه کردن اوليا و بتها مي دانند . و فکر مي کنند که عمل آنها مورد تاييد الله تعالي است وگرنه شفا نمي يافتند!! به حقيقت در دام مکر شيطان و يا استدراج الله تعالي افتاده اند و آنها براستي خسارتمند هستند. ببينيد الله تعالي در مورد کساني که عمل خود را نيک مي دانند چه مي فرمايد:
« قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»(کهف 103-104)
يعني: «بگو: آيا شما را از كسانيكه از روي عمل زيانكارترين مردمند، آگاه گردانم» يعني: اي مردم! آيا شما را از كساني كه از روي زيان و خسران اعمال، از بدبختترين مردماند، آگاه گردانم؟ آري! آگاهتان ميگردانم؛ آنان: «كسانياند كه كوشش آنان در زندگي دنيا گم شده است» گمشدن كوشش، بطلان و نابودي و بههدر رفتنآن است «و خود ميپندارند كه نيكو كردارند» يعني: خود مفتون و دلباخته راه و روش باطل خويشاند و ميپندارند كه با در پيش گرفتن اين راه و روش، كار خوبي انجام داده و از آثار و نتايج آن نفع ميبرند. پس اينان زيانكارترين مردمند.
والله اعلم وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|