Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «خداوند حرام‌ كرده‌ است‌ از مسلمان‌ خون‌ وي‌ را، آبروي‌ وي‌ را و اين‌كه‌ به‌ وي‌ گمان‌ بد زده‌ شود».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>جنگ های صلیبی

شماره مقاله : 6569              تعداد مشاهده : 350             تاریخ افزودن مقاله : 5/8/1389

انگیزه جنگ‌های صلیبی


انگیزه‌ی «صلیبی‌گری» از پیکارهائی که مورخان به آن نام «جنگ‌های صلیبی» داده اند، از لحاظ زمان قدیم‌تر و از حیث مدت وسیع‌تر است. اندیشه صلیبی‌گری براساس کشمکش میان اسلام و مسیحیت استوار بوده است. این فکر از جنبش اسلام برای فتح ممالک در همان عصر اول اسلامی پدید آمد. در صورتی که جنگ‌های صلیبی تا آخر قرن یازدهم میلادی هنوز آغاز نشده بود، و اولین نبرد صلیبی در دشت‌های شام روی نداده بود.
می‌توانیم آغاز جنگ‌های واقعی صلیبی را مربوط به اوائل قرن هشتم میلادی بدانیم که سپاه اسلام در پای دیوارهای قسطنطنیه، غرب را تهدید به اشغال می‌کرد، در زمانی که اسلام از اسپانیا به سوی دشت‌های فرانسه پیش آمد و مسیحیت و ملل شمال اروپا را در معرض تهدید قرار داد.
آری، از اوائل قرن هشتم میلادی مسیحیت اهمیت خطری که آن را از ناحیه جهش اسلام و پیروزی آن در جنوب تهدید می‌نمود، درک کرد، این جنگ‌ها که میان مسیحیت و اسلام در کنار رود «لوار» و بین مسیحیت و بت‌پرستی در ساحل رود «راین» در گرفت، نخستین مرحله این کشمکش مصیبت‌بار بود که به رنگ «صلیبی» درآمد.
جنگ‌های متوالی که سه قرن بعد از آن در دشت‌های شام و مصر میان مسلمانان و اروپائیان در گرفت و نزدیک یک قرن و نیم به طول انجامید، چیزی جز شکل دیگری از این کشمکش و تصادم عمومی نبود.
در وقتی که کاخ با عظمت امپراطوری روم در هم می‌ریخت، و اسلام از ثمرات خود بهره می‌گرفت، فتوحات اسلامی با گشودن اقطار و توسعه متصرفات خود متوقف نمی‌گردید، بلکه فتوحات اسلامی منظوری عمیق‌تر و بزرگ‌تر داشت که عبارت بود از تحقق‌بخشیدن به سیادت و برتری جنبه معنوی و اجتماعی اسلام در کنار تسلط سیاسی آن.
سپاهیان اسلام، در آن هنگام که آهنگ قسطنطنیه نمود، و در زمانی که از سلسله جبال «پیرنه» گذشت و جنوب فرانسه را اشغال کرد، در صدد بود که به این منظور عالی جامعه‌ی عمل بپوشاند.
ولی اسلام از مقابل دیوارهای قسطنطنیه عقب نشست، سپس در سرزمین شهیدان (در خاک فرانسه) از برابر فرانسویان عقب‌گرد نمود، بت‌پرستی نیز در همان اوقات به ماورای «راین» برگشت.
بدین ترتیب مسیحیت و شمال اروپا از خطر نابودی نجات یافت، و هرگاه این خطر احساس می‌شد، خود را آماده دفاع می‌کرد. از اینجا بود که فرانسه در ناحیه غرب به صورت دژ اروپا و مسیحیت درآمد. همانطور که دولت روم شرقی (بیزانس) و قسطنطنیه در شرق دژ مسیحیت بود، و آن را از حملات و جنبش‌های اسلام حفظ می‌کرد.
نصرانیت «شارل مارتل» پادشاه فرانسه را قهرمان «سرزمین شهیدان» و مدافع و نجات‌دهنده آن از چنگ اسلام، و تسلط سیاسی و دینی قرآن می‌داند.
پسر او «شارلمانی» نیز بعد از وی در حمایت از مسیحیت رنگ آشکار دیگری به خود گرفت. چه وی قبائل بت‌پرست را به طرف شرق عقب زد. «ساکسون‌ها» و «بوهمی‌ها» و لومبادرها» را مجبور ساخت که مسیحیت را بپذیرند. اسلام را نیز به آن سوی جبال پیرنه برگردانید.
مسیحیت نزدیک دو قرن اکتفا به دفاع از خود می‌نمود. هنگامی که دولت بزرگ اسلام تجزیه شد و در قرن دهم میلادی تبدیل به دولت‌ها و امیرنشین‌های متخالف درآمد، و قدرت قبائل بت‌پرست نیز در شرق اروپا از میان رفت، مسیحیت فرصت یافت که در مقام معارضه با دولت‌های اسلام برآید، و در نتیجه سلسله جنگ‌های قاطعی میان مسیحیان و مسلمانان روی داد.
مردم و دولت‌هائی که با مسلمین همجوار بودند و از جنبش آن‌ها هراس داشتند. در جنگ با آن‌ها شرکت می‌جستند. مانند امیرنشین‌های مسیحی اسپانیا و دولت‌های کوچک ایتالیا و دولت روم شرقی.
اندیشه‌ی دینی تنها عامل این جنگ‌ها نبود، بلکه طمع پیروزی و تسلط سیاسی و آزادی‌های ملی، بیشتر در آن مدخلیت داشت، و همین امور بود که این جنگ‌ها را سر و سامان می‌بخشید.
به علاوه کلیسا با دعوت و تعلیمات خود بر اکثر این جنگ‌های مشروع، نظارت داشت و به آن رنگ صلیبی و جنبه‌ی دینی می‌داد، یا به خاطر نابودی دشمنان خود یا برای نگاهداری اماکن مقدسه.
بدینگونه غالب این جنگ‌ها را انگیزه‌ی دینی شکل می‌داد تا بتواند رونق بهتری به آن بدهد و در ظاهر انگیزه‌ی دیگری نداشته باشند. به طوری که بسیاری از آن‌ها که پیرامون پرچم دینی بسیج شده بودند، می‌پنداشتند که مصالح مادی و اغراض دنیوی خود را به منظور پاداش آخرت و مصلحت مسیحیت فدا کرده اند.
به علاوه شور دینی و فریضه‌ی جهاد در عالم مسیحیت به آن درجه که در اسلام بود، نرسیده بود.
در قرون اولیه اسلام بیشتر کارهای بزرگ بر محور فتوحات اسلامی و قدرت و سرعت آن و پیروزی اسلام و تصرف قسمت اعظم روم شرقی و کشور اسپانیا دور می‌زد.
ولی این جنگ‌ها در اروپای مسیحی از چند جنبش پراکنده کوچک تجاوز نمی‌کرد، و هیچگاه به صورت جنبش‌های بزرگ مانند آنچه در سرزمین عرب و آسیا و افریقا به وقوع پیوست، در نیامد، و منتهی به فتوحات بزرگ نظر آنچه دولت اسلام در بغداد و مصر و اسپانیا بدان دست یافت، نگردید.
با این وصف اندیشه صلیبی به یک معنی نسبت به جنبش جهاد اسلامی برتری داست؛ زیرا اروپای غربی از قرن‌های طولانی در جهل و بی‌خبری و خوی قبیله‌ای به سر می‌برد طبقه حاکمه نیز بیشتر اکتفا به حفظ روابط قومی و قبیله‌ای می‌نمود.
شور دینی در غرب کمتر از شرق بود، و ماده‌ی اصلی آن برای تبلیغ کلیسا زمینه خوبی داشت. همین معنی نیز میدان مناسب و فرصت خوبی بود که کلیسا می‌توانست بدون اشکال جمعیت زیادی داوطلب بسیج کند.
با این وصف مسیحیت غربی، نه تنها در جنگ‌های صلیبی در دشت‌های دور دست شام دنبال غنیمت و پیروزی بر دولت‌های اسلامی می‌گشت، بلکه در اواسط کار نیز که پیوسته با بت‌پرستان می‌جنگید همین اندیشه را داشت.
جنبش صلیبی‌گری در اسپانیا یک قرن قبل از مجلس «کلیرمون» و دعوت پاپ «اوریان» روم برای جنگ‌های بزرگ صلیبی بود. در واقع حماسه دینی از همان زمان جنگ اسلام با اسپانیا رنگ عمیقی از تعصب داشت. مسیحیت اسپانیا نیز هنگامی که به طرف شمال رانده شد و به کوه‌های «پیرنه» و «التریاس» پناه برد همیشه در صدد بود که جنوب میهن خود را از چنگ اسلام درآورد.
به همین جهت امیرنشین‌های شمالی در همان موقع اختلافات سیاسی و قومی خود را فراموش کردند و هر وقت مسلمانان آن‌ها را از جنوب تهدید می‌نمودند در اطراف کلمه‌ی «دین» گرد می‌آمدند.
این معنی را ما از آنچه در زمان «الناصر لدین الله» (300 – 350 هـ) و حاجب منصور (366 – 393) گذشت و اسلام با شدت اسپانیای مسیحی را عقب زد و در نیرومندترین قلعه‌ها و دژهای شمالی به جنگ پرداخت، می‌توانیم درک کنیم.
و نیز هنگامی که انبوه بربرهای شمال افریقا در زیر پرچم «مرابطین» و پس از آن‌ها «موحدین» برای نجات اندلس (اسپانیای اسلامی) از خطر نابودی و از سر گرفتن جهاد وارد اسپانیا شدند، این انفجار اسلامی، امیرنشین‌های مسیحی را سخت به وحشت انداخت. به طوری که جنبش نیرومندی از تعصب دینی آن‌ها را تکان داد و از همسایگان خود یاری خواست.
متعاقب آن سیل داوطلبانه نورماندی و اکواتین و برگونی‌ها و سایر دسته‌های مجاهد مسیحی از شهرهای فرانسه سلسله جبال پیرنه را اشغال کردند و سعی داشتند «صلیب» را نجات دهند، و هرکدام نیز سهم خود را از غنائم مسلمین به چنگ آورند.
«رُم» نیز به خاطر همین معنی تکان خورد و پاپ «گریگوری هفتم» به داوطلبان «رم» اجازه داد که به نام دین جنگ را آغاز کنند و در اراضی مفتوحه به نام پاپ حکومت کنند. بدینگونه بود که دستگاه پاپ به هر جنگی که مسیحیت بر ضد اسلام راه میانداخت رنگ دینی می‌داد.
با این وصف همانطور که گفتیم طمع دنیا و نتایج مادی در زیر سایه‌ی این شور دینی که زعماء آتش آن را در دل‌های جنگجویان و داوطلبان روشن ساخته بودند، جا کرده بود.
مثلا می‌بینیم بعضی از جنگجویان جسور مسیحی مانند کمپیادور([1]) گاهی در جبهه مسیحی و زمانی در صف مسلمانان می‌جنگید. و نیز می‌بینیم که فاتحین در اراضی مفتوحه اکتفا به جمع‌آوری غنائم و کشتن مسلمانان می‌نمودند. بلکه می‌بینیم از عادات ملت مغلوب و آداب اجتماعی آن‌ها پیروی نموده و آن را می‌پذیرفتند!
در اسپانیای مسیحی تمام طبقات از هر قسمت زمین که از دست مسلمانان خارج می‌شد، برخوردار می‌گردید. بزرگان تیول‌های جدیدی می‌یافتند و مردم متوسط رو به شهرهای جدید می‌آوردند تا با ثروت و نعمت‌های آن فقر سابق و بدبختی خود را جبران کنند. مردم معمولی و کشاورزان نیز به سوی دره‌های زیبا و اراضی حاصلخیز و پرنعمت آن روی می‌آوردند تا از بیابان‌های خشک و نقاط بی‌آب و علف شمال آسوده شوند.
 
بسیج اروپا برای جنگ با اسلام
این علل و عوامل که آتش کشمش دائمی میان اسلام و مسیحیت را روشن می‌ساخت، همان عوامل و عللی بود که اندیشه جنگ‌های صلیبی را متوجه شرق کرد. همانطور که انفجار اسلامی در زمان دولت‌های اسلامی «مرابطین» و «موحدین» شمال افریقا، اسپانیای مسیحی را تهدید به اشغال می‌کرد، و حماسه سرائی و شور ملت شمال را بر می‌انگیخت، همانطور نیز انفجار اسلامی در مشرق بر بی‌تابی مسیحیت و مخصوصاً ناراحتی‌های دولت روم شرقی که پناهگاه مسیحیت در مشرق بود، می‌افزود و آن‌ها را به هیجان می‌آورد.
در آن موقع اسلام با نیروی تازه و جوانی که دولت سلجوقی بود، می‌درخشید. حملات سلجوقیان و پیشرفت فتوحات آن‌ها در زمان آلب ارسلان و ملکشاه (455 – 485 هـ) در اراضی روم شرقی و ساحل مدیترانه، زنگی بود که نخستین جنگ‌های صلیبی را به صدا درآورد.
این جنگجویان میراث دولت عباسی را تصاحب کرده، ارمنستان و آسیای صغیر و شام را در کمتر از یک ربع قرن اشغال نمودند، و چنانکه به تفصیل گفتیم سپاهیان دولت بیزانس را در نبرد ملازکرد (463 – 1071 م) نابود کرده بودند، و در کنار دولت بزرگ مابین سند و فرات، سلطنت روم اسلامی را نیز در آسیای صغیر تأسیس نمودند و بدینگونه حدود امپراطوری آن‌ها تا آب‌های دریای مرمره و سواحل مدیترانه امتداد یافت.
قسطنطنیه نیز در برابر این خطر روزافزون، متوسل به ملل غرب شد. به علاوه زائرانش که اماکن مقدسه فلسطین را زیارت کرده بودند نیز از مظالم فاتحین و تحکم آن‌ها نسبت به نصرانیت و شعائر آن‌ها، صدا به ناله و شکایت برداشتند.
در آن موقع مردی در رأس کلیسا قرار داشت که از عزم و هوش فراوان برخوردار بود. این مرد «هلدبرانه» بود که به نام «گریگوری هفتم» بر تخت پاپی جلوس کرد. «خطر جدید، پاپ را به وحشت انداخت و چنین دید که باید دولت روم شرقی را که برای حفظ اروپا از حملات مسلمین سد سدیدی در شرق بود، به وسیله‌ی جنگ از خطر نابودی نگاه دارد.
بدین منظور پاپ از عموم امرای اروپا دعوت نمود که به یاری و کمک او بشتابند.
ولی پاپ علی رغم هوش و حزمی که داشت نتوانست آن حماسه پرشور را که روح حملات صلیبی بر ضد اسلام بود، در امرای اروپا و مردم پدید آورد.
پاپ مردد بود که به جنگ مسلمانان برود یا این حمله را متوجه نورمان‌ها کند که در جنوب ایتالیا می‌زیستند. به همین جهت دعوت وی نتیجه‌ای به بار نیاورد، و جز عده‌ای از جنگجویان جسور کسی دعوت او را اجابت نکرد.
پاپ «اوربان دوم» جانشین وی وظیفه داشت که برنامه پاپ گریگوری هفتم را زنده نگاه دارد و آن را به مرحله عمل درآورد. اوربان روحانی پرشور و هوشمندی بود. او تنها از امرا و رؤسا دعوت به عمل نیاورد، بلکه از مردم خواست که در این پیکار مقدس شرکت جویند.
کسی که دعوت او را به اطلاع عموم می‌رسانید یک نفر راهب فرانسوی همشهری او به نام «پطرس زاهد» بود که از داعیان و مبلغان سالخورده به شمار می‌رفت.
این راهب در سال (1093 م) اماکن مقدسه را در فلسطین زیارت نمود، سپس به اروپا بازگشت و زننده‌ترین داستان‌ها از مظالم سلجوقیان و بی‌حرمتی آن‌ها نسبت به قبر مسیح را بازگو کرد.
خواه گفته‌های این راهب راست بود یا ادعا و مبالغه هرچه بود، این نقل ها و دعوت وی از مردم برای جنگ با مسلمانان تأثیر مهمی در برانگیختن تعصب عمومی داشت.
پطرس زاهد در حالی که پا برهنه بود و لباس زبر پوشیده و صلیب بزرگی را حمل می‌نمود سوار الاغی شده در اطراف کشورهای اروپا می‌گشت و برای طبقات مردم سخنرانی می‌نمود. از سخنان او مردم می‌گریستند و شور مذهبی‌شان برانگیخته می‌شد و آتش عطش آن‌ها برای گرفتن انتقام و استرداد قبر مسیح شعله‌ور می‌شد.
جنبش سلجوقیان در آن زمان فروکش نموده، و به واسطه فوت ملکشاه (1091) میلادی، سازمان دولت‌شان به هم خورده بود.
ولی روحانیون کلیسا و امرای غرب اعتماد به آن آرامش موقت ننمودند. بخصوص که از تاریخ گذشته دریافته بودند که هرگاه اسلام رو به خاموشی رفت، از جای دیگر با انفجار شدیدتری آشکار می‌گردد.
پاپ (اوربان) مانند سلف خود (گریگوری) لازم می‌دید که باید دولت روم شرقی تقویت شود، با این وصف مصلحت می‌دانست که یک دولت لاتینی در فلسطین روی کار آید تا بر بیت المقدس نظارت کند، و مراقب حملات اسلام از سمت جنوب و شرق باشد، همانطور که کلیسا می‌خواست امرا و رؤسای مسیحی دعوت آن را لبیک گفتند و جمعیت انبوه خود را بسیج کردند.
به دنبال آن سیل مسیحیان به طرف شرق سرازیر شدند، و از اینجا سلسله جنگ‌های بزرگی که به نام جنگ‌های صلیبی معروف است، آغاز گردید.
طوائف جنگجوی اروپا به سرعت از راه قسطنطنیه روی به شرق نهادند، و پس از پیمودن مملکت روم اسلامی که ترکان سلجوقی در آسیای صغیر تأسیس نموده بودند، در ماه ربیع الاول سال 491 هـ در جنوب به صوب سوریه و فلسطین پیش آمد.
در آن هنگام همه چیز در مشرق عالم اسلام راه را به روی این جنگجویان هموار می‌ساخت.
دولت فاطمی مصر که قریب یک قرن دامنه سلطنت خود را تا سواحل شام و آسیای صغیر توسعه داده بود، دچار فتور و انحلال شده بود[2].
ترکان سلجوقی بیشتر پایگاه‌های شام را از قلمرو فاطمیان جدا ساخته و به صورت امیرنشین‌های مستقل درآورده بودند.
این دولت‌های مستقل و کوچک در جزیره (شمال عراق) و شام، بدون پشتیبان قوی که به هنگام خطر روزافزون آن را نگاه دارد، مانده بودند.
آتش دشمنی که میان خلافت عباسی و فاطمی بغداد و قاهره روشن شده بود، نیز عوامل پریشانی و ضعف را در آن منطقه که تقدیر آن را صحنه جنگ‌ها و تصادم گوناگون قرار داده بود، شعله‌ور می‌ساخت.
این حقایق تلخ بر صلیبی‌ها پوشیده نبود، و همه می‌دانستند که برای فتح پایگاه‌ها و مرزهای مستقل و متخاصم که قادر به دفع دشمن نیرومند نیستند، پیش می‌روند.
انطاکیه نخستین پایگاه عظیمی بود که به دست صلیبی‌ها افتاد. این شهر بعد از مقاومت ممتد که چندین ماه به طول انجامید، به واسطه خیانت بعضی از زعمای محلی سقوط کرد (1098 م)
صلیبی‌ها مدتی را در مقابل دیوارهای طرابلس (شمال لبنان کنونی) گذراندند و در آنجا میان آن‌ها، پاره‌ای اختلافات پدید آمد. سپس عزم خود را جزم نمودند و در حالی که رهبر بزرگ آن‌ها «گودفری بویون» در رأس آن‌ها بود، حرکت پیروزمندانه خود را از سمت جنوب و ساحل مدیترانه از سر گرفتند.
در آن اوقات قدرت امرای شام از میان رفته بود. به طوری که توفیق نیافتند به سرعت خود را برای تدارک آن خطر روزافزون مهیا سازند. بیت المقدس گوهر درخشانی بود که انظار جنگجویان مسیحی را به خود جلب می‌کرد و افکارشان را مشغول می‌داشت. صلیبی‌ها در سال 1099 میلادی در مقابل برج و باروی «بیت المقدس» ظاهر شدند.
بیت المقدس پیش از آن چند سال بود که در حوزه حکومت یکی از امرای سلجوقیان قرار داشت. هنگامی که صلیبی‌ها آهنگ شام نمودند، حکومت مصر که مالک شرعی فلسطین بود فرصت را غنیمت شمرد و سپاهیان خود را به بیت المقدس فرستاد و آن را از دست سلاجقه بیرون آورد. سپس حکمرانی به نام «افتخار الدوله» از جانب خود برای آن تعیین نمود.
صلیبی‌ها مجدداً بیت المقدس را محاصره کردند. شهر هنوز فاقد وسیله دفاعی لازم بود! محاصره بیت المقدس چهل روز طول کشید. در این مدت مسلمانان از بالا برج و باروی شهر صلیبی‌ها را عقب می‌راندند. ولی سرانجام صلیبی‌ها توانستند بعد از درهم‌کوبیدن شهر با منجنیق‌ها و تیرها، برج و باروی شهر را اشغال کنند و بر آن مسلط شوند (15 یولیه سال 1099 م)
صلیبی‌ها ده‌ها هزار نفر از سکنه بیت المقدس را در مسجد اقصی و مسجد صخره و نقاط دیگر حرم به قتل رساندند. و سایر قسمت‌ها را از خون بی‌گناهان رنگین نمودند. سقوط و قتل عام بیت المقدس مصیبت دردناک برای عالم اسلام بود.
رؤیای دستگاه پاپ و صلیبی‌ها بدینگونه تحقق یافت، و مملکت لاتینی در قلب ملت‌های مسلمانان به عنوان پیروزی مسیحیت تأسیس گردید! به مرور ایام اراضی و پایگاه‌های اسلامی اطراف «بیت المقدس» نیز به سرنوشت آن دچار شد و دولت لاتینی به صورت نیروی خطرناکی درآمد.
قدرت اسلامی در شام به حد کافی رو به ضعف نهاده بود. نیروی خلافت فاطمی در مصر نیز به تحلیل رفته بود. خود مصر هم در همان اوقات مطمح حملات و مقاصد صلیبی‌ها بود، و برای جنگجویان مانند درِّ درخشان می‌درخشید.
صلیبی‌ها مصر را ستون اسلام و شرق می‌دانستند و اگر آن ستون را از میان بر می‌داشتند می‌توانستند بر سراسر شرق اسلام حکومت کنند. مملکت لاتینی و امیرنشین‌های صلیبی شام گذشته از این که نسبت به طوائف جنگجوی صلیبی مرز پیروزی معنوی مسیحیت بود، رمز آرزوها و منافع دنیوی آن‌ها نیز بود.
هنوز نیم قرن نگذشته بود که آتش جنگ دوم صلیبی روشن شد. همانطور که جنگ اول صلیبی به منظور عقب‌زدن جهش اسلام در زمان سلاجقه اتفاق افتاد و جنگجویان صلیبی به طرف قسطنطنیه پیش آمدند. همینطور نیز جنگ دوم صلیبی در سال 542 هـ 1147 به خاطر جنبش تازه سلجوقیان و استیلاءِ عماد الدین زنگی بر شهر رحا (ادیسا) پناهگاه مملکت لاتینی در شمال (1144 م) آغاز شد. جنگ سوم صلیبی سال 584 هـ 1188 م نیز برای عقب‌زدن قیام مصر در عهد صلاح الدین ایوبی و استیلای وی بر بیت المقدس، و نابودی مملکت لاتینی که نزدیک به نود سال در فلسطین حکم می‌راند، به وقوع پیوست.
جنبش اسلام در آن موقع نیرومند و عالی بود به طوری که آناطولی و روم شرقی را تهدید به اشغال می‌کرد. و لذا بزرگترین پادشاهان مسیحی این عصر ریچارد شیردل پادشاه انگلیس برای جلوگیری از این خطر روزافزون با سرعت و اضطراب به سوی فلسطین حرکت کرد.
مصر در جنگ‌ با سپاهیان فرانسه و انگلیس و آلمان و سایر دولت‌های اروپا درگیر شد، و سربازانش درس‌های عبرت‌انگیزی به مهاجمین دادند.
ابرمرد فاتح سلطان صلاح الدین ایوبی پس از یک‌پارچه ساختن مسلمانان سپاهیان فرنگ را سخت درهم کوبید و کار به آنجا رسید که نیروی جنگی مصر در آن ایام دل‌ها را پر از هیبت و هراس نموده بود، و آرزوهای مسیحیت در شرق به یک باره فرو ریخت.
جنگ چهارم صلیبی در سال 600 هجری – 1204 میلادی به صورت دسته‌های غارتگر که سران آن‌ها در قسطنطنیه می‌زیستند درآمد، این عده اعضای بدن دولت بیزانس را میان خود تقسیم کردند و دست از فداکاری در جنگ مقدس کشیدند.
سپاهیان صلیبی در جنگ پنجم (614 هـ) و هفتم (647) نیروهای خود را در آب‌های مصر و اراضی «مَیاط» در برخوردهای بی‌نتیجه‌ای از دست داد و جنگ با شکست کامل و متلاشی‌شدن قدرت صلیبی‌ها پایان یافت.
اما در جنگ ششم سال 625 هـ صلیبی‌ها توانستند بیت المقدس را برای مدتی مسترد دارند.
 
پس از جنگ‌های صلیبی
این بود انگیزه‌ای که جنگ‌های صلیبی بر محور آن می‌گردید، انگیزه‌ی خطر اسلام، و جنگ مرگ و زندگی میان اسلام و مسیحیت.
کلیسا توانست به منظور حفظ قدرت خود به نام دین، امرای مسیحی اورپا را برای جنگ با اسلام ترغیب کند، و توانست که در اعصار طولانی این انگیزه آمیخته به تعصب و شور دینی را در اجتماعات مسیحی پخش کند، و جنگجویان قرون وسطی را برای حملات بزرگی به خاطر تأمین مقاصد خیالی که ثمرات دنیوی آن هم اندک نبود، بسیج کند.
این انگیزه دینی نتوانست مقاصد دنیوی و هدف‌های مادی زعمای جنگجویان را بپوشاند، همانطور که دین مانند پرچمی در دست کلیسا بود که امراء و جنگجویان را به زیر آن گرد می‌آورد، دعوت دینی نیز وسیله‌ی مؤثری در دست جنگجویان و رؤسا بود تا بدان وسیله عامه مردم را بسیج کنند و اطاعت و خضوع آن‌ها را نسبت به خود تضمین نمایند.
هرچند سران مسیحی، جنگجویان خود را با نوعی از شور و حماسه دینی راضی کرده بودند، ولی مسلّم بود که طمع دنیا بزرگترین انگیزه‌ای بود که آن‌ها را به آن مخاطرات خوفناک می‌افکند، بلکه از همان آغاز کار اختلاف بر سر قدرت و ریاست در میان آن‌ها پدید آمده بود.
دلیل ما شواهدی است که در بیشتر جنگ‌های صلیبی دیده می‌شود. مثلا «گود فردی بویومن» و امرای همکاران او در آغاز جنگ نخستین، تعهد کردند که در کشورهای مفتوحه به نام پاپ حکومت کنند، ولی وقتی به قسطنطنیه رسیدند متعهد شدند که در مقابل عبور سپاهیان صلیبی از اراضی دولت روم شرقی، در ممالک مفتوحه به نام امپراطور حکم برانند!
اما هنوز «به طرسوس» و «انطاکیه» نرسیده بودند که اختلافات و کشمکش‌های شدیدی در میان آن‌ها پدید آمد. این اختلاف موجب شد که «بلدوین» از همکاران خود جدا شود و در ایالت «حمص» مستقر گردد.
«بوهموند» نیز در «انطاکیه» استقرار یافت و حاضر نشد که به طرف جنوب برود.
«ریمون دی تولوز» مشغول فتح «طرابلس» شد و «گودفر» و نیز در «بیت المقدس» استقلال یافت. بدینگونه هریک امیرنشین جدید به نام خویش نامید و برای خود نگاه داشت. کاخ‌های شخصی در آن بنا کردند و املاک وسیعی را به خود و کسان خود اختصاص دادند.
چنانکه دیدیم لشکر پنجم صلیبی به اراضی مقدسه نرسید و در قسطنطنیه استقرار یافت، و امرای آن در دسائسی که تخت قیاصره را می‌لرزاند فرو رفتند، و در آخر هم در صدد برآمدند که اعضاءِ بدن دولت روم شرقی را به بلعند تا بتوانند به زیارت قبر مسیح بروند.
هم اکنون ما می‌توانیم از آنچه گفتیم نتیجه بگیریم که انگیزه‌های جنگ‌های صلیبی به دو عامل اساسی بازگشت می‌کند: یکی معنوی است و دیگری اجتماعی و مادی.
عامل اول تحریک عواطف و عقاید دینی بود. دیدیم که مسیحیت از قرن هفتم میلادی با اسلام کشمکش داشت و بعد از آن که خود را در برابر اسلام مغلوب و محکوم به فنا دید آن را از اروپا به عقب راند و در پایان اسلام را در اسپانیا محصور کرد.
و نیز دیدیم که جنگ‌های صلیبی یک جنبش آنی نبود که داستان‌های زائران قبر مسیح و دعوت پطرس زاهد آن را منتشر ساخته باشد، بلکه جنبش اسلام تتمه و پله آخر پیکار بزرگی بود که به مدت چهار قرن میان اسلام و مسیحیت جریان داشت. نمایشگاه این جنگ تا قرن یازدهم میلادی در اروپا وجود داشت، سپس جنگ‌های صلیبی آن را به آسیا منتقل ساخت.
وقتی ما توانستیم حوادث این دو زمان را باهم مقارن بدانیم، می‌توانیم به نظر آوریم که مسیحیت مدتی در آسیا پاره‌ای نمایش عرضه داشت که نظیر آن را اسلام در اروپا ارائه داد.
اسلام در اسپانیا مستقر بود، و در آنجا امارات و کشورهائی تأسیس کرد، مسیحیت نیز مانند آن را در آسیا معمول داشت. آن‌ها نیز سوریه را گشودند و کشور لاتینی و سایر امیرنشین‌های کوچک را تأسیس نمودند.
برخورد آن‌ها با مسلمانان نیز از جهاتی نظیر برخورد مسلمانان در اسپانیا با مسیحیان بود.
به عبارت دیگر مملکت مسیحی بیت المقدس در مشرق از جهاتی نظیر دولت اسلامی در غرب بود. ولی جلوه‌گاه بزرگ و روح مبارزه دائمی این دو نظام بزرگ بود که عالم قدیم را به زیر پرچم خود درآورده بود. جنگ اسلام و مسیحیت که نقطه اوج خود را در جنگ‌های صلیبی تماشا کرد.
اما عامل دوم که گفتیم مادی و اجتماعی است، بازگشت به وضع اروپا در قرن یازدهم می‌کند: نظام سرمایه‌داری کار اجتماع اروپا را به جای اسف‌باری رسانده و آن‌ها را گرفتار بند و زنجیر نموده بود. اروپا در آن روزها افق وسیع‌تر و جامعتری جستجو می‌کرد و می‌خواست از میان کمربند تنگی که او را محصور کرده بود بگذرد.
دعوت به جنگ‌های صلیبی این افق را برای آن‌ها تحقق بخشید. به همین جهت گروه‌های مختلف چنان به آن رو آوردند که گوئی در آن جنگ‌ها زندگی بهتر و روشنتری می‌بینند! و آینده آن را سرشار از آرزوهای طولانی می‌یابند.
جنگ‌های صلیبی نخستین حادثه عمومی اروپا بود. چه بسا که مهمترین امتیاز این جنگ‌ها نیز همین باشد؛ زیرا تمام اروپا در این جنگ شرکت جستند. قبل از جنگ‌های صلیبی ما نمی‌بینیم که اروپا تنها برای یک عاطفه تکان بخورد و یا به خاطر یک موضوع وارد عمل شود.
جنگ‌های صلیبی تنها یک حادثه‌ی اروپائی نبود، بلکه در هر کشوری به عنوان یک واقعه ملی تلقی شد. در هر کشوری هم طبقات اجتماع یک قسم فکر می‌کردند.
پادشاهان و رؤسا و کاهنان و بازرگانان و مردم عادی و کشاورزان همگی در باره‌ی جنگ‌های صلیبی اندیشه‌ای یک نواخت داشتند و به صورت واحدی عمل می‌کردند. از این رو جنگ‌های صلیبی برای ملت‌های اروپا عامل وحدت معنوی، بلکه سرآغاز وحدت خود اروپا بود.
ما نیازی نمی‌بینیم که در باره‌ی این جنگ‌های وحشیانه که مسیحیت و تعصب، نزدیک به دو قرن در مشرق پدید آورد نظر بدهیم؛ زیرا پیش از این بسیاری از متفکران و مورخان غربی در باره‌ی آن نظر داده اند.
کافی می‌دانیم که قسمت غم‌انگیزی را که در باره‌ی این جنگ‌ها سخن می‌گوید به نقل از بزرگترین مورخ مسیحی و متفکر آن‌ها «ادوارد گیبون» برای خوانندگان نقل کنیم:
«جنگ‌های صلیبی» براساس تعصب وحشیانه استوار بود. مهمترین ثمره‌ی آن مانند علت آغاز آن بود. هرکس به زیارت قبر مسیح می‌رفت می‌خواست با غنائم مقدسی که یونان و فلسطین پخش نموده بود برگردد. هر قدمی که به جلو می‌نهاد یا به عقب برمی‌گشت، گوشه‌ای از معجزات و پیشگوئی‌ها بود!
عقیده کاتولیک‌ها با افسانه‌های تازه‌ای آلوده شد و عادت آن‌ها با خرافات جدید فاسد گشته بود.
از چشمه ویرانگر این جنگ مقدس بود که احکام محکمه تحقیق و تفتیش عقاید و گروه‌های راهبان فریبکار، و به دنبال آن مفاسد آزادی‌های دینی، و پس از آن پیشرفت شعائر بت‌پرستی و غافل‌گذاشتن روح لاتینی‌هائی که با حیات عقلی و دینی‌شان بیدار شده بود، جوشید!
اگر قرن نهم و دهم (میلادی) عصر تاریکی بوده، عصر سیزدهم و چهاردهم (میلادی) عصر سخافت و خرافات می باشد([3]).
آیا ما نیازی می‌بینیم که بگوئیم کشمکش بین اسلام و مسیحیت هنوز باقی است، و غرب در عصر ما نیز حملات صلیبی خود را در سایه‌ی استعمار سیاسی و اقتصادی، با اسلوب‌های جدید در لباس‌های تمدن و تهذیب اخلاق و علم و فرهنگ بر ضد اسلام تنظیم می‌کند؟!
***
اما درس عبرتی که باید از جنگ‌های صلیبی بگیریم و آثار سیاسی و اجتماعی آن موضوعی است که مقام گنجایش بررسی آن را ندارد.
می‌توانیم به طور اجمال بگوئیم که جنگ‌های صلیبی باعث تحرک و قیام اقوام اروپائی شد، و جامعه اروپائی از قید و بند طوایف بزرگی از جنگجویان و رؤسا که آزادی طبقات متوسط و عامه مردم و حقوق آن‌ها را در معرض خطر قرار داده بودند نجات داد.
به علاوه جنگ‌های صلیبی غنائم زیادی از شرق برای تمدن غربی نیاورد. غنیمتی که تمدن غربی از سرچشمه تمدن اسلامی گرفت، بیشتر بود. نه در اثنای جنگ‌های خانمان برانداز، بلکه در میدان صلح و در سرزمین اسپانیا و سیسیل در زمانی که اسلام و مسیحیت در موارد بسیاری با هم کنار می‌آمدند و با یکدیگر تفاهم و همکاری داشتند.
ولی مشرق از توسعه این جنگ‌های وحشیانه و جمعیت‌های متعصب که همکاری آن‌ها فقط آتش و شمشیر و تحصیل ذخائر و غنائم بود، طرفی نبست.
 
سلاح آتشین یونانی و نقش آن در جنگ‌های صلیبی
در سابق اشاره به سلاحی به نام «آتش یونانی» و اهمیت آن به عنوان یک وسیله مؤثر نمودیم. اینک به شرح تاریخ پیدایش این سلاح شگفت‌انگیز و نقشی را که در جنگ‌های دنیای قدیم داشته است، مبادرت می‌ورزیم.
بشر از روز نخست سلاح‌ها و وسائلی داشته که در جنگ‌ها به کار می‌برده است. از قدیمترین اعصار تاریخی ذهن بشر متوجه ابتکار این وسائل بوده است. هنگامی که ما وسائل جنگی و سلاح‌های قدیمی را با آنچه امروز وجود دارد مقایسه می‌کنیم که چقدر پیشرفت کرده و تا کجا رسیده است، خواه در خشکی یا دریا یا هوا یا در عالم اتم، نمی‌توانیم از شگفتی خودداری کنیم.
این فرق فاحش و فاصله زیاد مانع از این نیست، مورخی را که سرگرم بررسی تاریخ‌گذشتگان است، از آنچه بشر پیشین در تمدن‌های مختلف خود، به منظور دفاع از خویش ابداع کرده است، دچار شگفتی نسازد.
«سلاح آتشین یونانی» در قرون وسطی، خطرناکترین وسیله غافلگیری و تخریب جنگی بود.
این سلاح در چند قرن شگفت‌انگیزترین ابزار جنگی و تنها وسیله‌ی حمایت دولت روم شرقی به شمار می‌رفت.
همین وسیله دفاعی بود که دولت روم توانست با آن حملات دریائی مسلمانان را از حدود و سواحل خود عقب براند، و جانشینان قسطنطین به وسیله‌ی آن توانستند آنچه را از میراث دولت روم در دست داشتند حفظ کنند.
این سلاح که نقش بزرگی در تاریخ قرون وسطی بازی کرده است، درست معلوم نیست از چه تاریخی پدید آمده است. نخستین بار در اواخر قرن هفتم میلادی به عنوان وسیله مناسبی برای نابودی بود.
در بعضی از نقوش و رموز آشوری هست که رهاکردن آتش بر شهرهای محصور و سرباز خانه‌های دشمن در شهر بابل، یکی از وسائل جنگی بوده است.
توکو تیدوس نقل می‌کند که «اسپارت‌ها» در محاصره شهر «پلاتیه» یونان (429 قبل از میلاد) تصمیم گرفتند شهر را با گوی‌های آتشینی از چوب مخلوط با جیوه و گوگرد آتش بزنند.
در محاصره دلیوم (424 قبل از میلاد) نیز محاصره‌کنندگان، ظرف‌هائی مملو از جیوه و گوگرد و ذغال را روی دیوارهای شهر نهادند و به وسیله پارچه پیچیده‌ای هوای درون تنه درخت را به آن رسانده و آن را مشتعل می‌ساختند([4]).
«تاسیتوس» نقل می‌کند که در این عصر، چیزی مرکب از گوگرد و جیوه و ذغال و کرک و کنان در جنگ‌های دریائی به کار می‌رود. این سلاح جنگی را در کشتی‌های کوچک سریع السیر قرار می‌دهند و در حالی که شعله‌ور است به طرف عقب کشتی‌های دشمن پرتاب می‌کنند. آنگاه در حدود سال 350 قبل از میلاد نفت هم به اشیاء ترکیب شده این سلاح افزوده شد.
مورخانی که بعدها آمدند وقایع جنگ‌های بعد تا سه قرن، سلاح آتشین را مرکب از این مواد دانسته اند، سپس سلاح مزبور تکامل یافت و باروت و روغن و پیه به آن افزوده شد و در جنگ‌های صلیبی مورد استفاده قرار گرفت، و در آن اوقات مشهور شد به آتش یونانی.
ولی این سلاح آتشینی که در جنگ‌های صلیبی به کار می‌رفت، آن آتش یونانی نبود که در جنگ‌های دریائی میان بیزانس‌ها و مسلمانان استعمال می‌شد، و تاکنون مواد ترکیب یافته آن درست شناخته نشده است.
«افسانه‌های دینی بیزانس آن را ناشی از وحی الهی می‌داند. برفیرو جنتوس مورخ دولت بیزانس عقیده داشت که اسرار آتش یونانی را فرشته‌ای از آسمان به قسطنطین اول داده بود، و این موهبت و برکتی بود که خداوند به رومی‌ها بخشیده بود([5]).
ولی آنچه مسلم است این سلاح آتشین در میان اسلحه جنگی بیزانس‌ها سه قرن بعد در زمان قسطنطین چهارم (پوگوناتوس) 648 – 685 م – پدید آمد.
مخترع آن مهندسی به نام «کالینکوس» بود که در شهر «هلیوبوس» شام در خدمت عرب بود و از آنجا گریخت و به قسطنطنیه رفت. بعضی هم گفته اند که وی یک فرد مصری از مردم «هلیوبولیس» مصر بود.
ممکن است این قول درست‌تر باشد؛ زیرا شیمی از قرون اولیه در نزد مصریان علم درخشانی بود، و مردم مصر در آن علم نظریات جالب و اختراعات بزرگی داشتند.
اهمیت این سلاح (آتش یونانی) برای اولین بار در محاصره‌ی قسطنطنیه توسط مسلمانان شناخته شد (668 م 48 هـ) زیرا در آن جنگ بارها این سلاح آتشین به طرف کشتی‌های جنگی مسلمین پرتاب گردید و تعداد زیادی از آن را غرق کرد و به دنبال آن مسلمانان به طرف جنوب بازگشتند و دست از محاصره پایتخت دولت روم شرقی کشیدند.
اما اسرار ترکیب این سلاح آتشین شگفت‌انگیز چنانکه گفتیم مانند بسیاری از کارهای مصریان قدیم (که در دوران علوم جدید نیز سر بسته مانده) همچنان در پرده‌ی ابهام پوشیده بود.
به علاوه از اقوال مورخان بیزانسی و اشارت آن‌ها به «آتش یونانی» می‌توان استنتاج کرد که سلاح مزبور از گاز نفت و گوگرد و جیوه و چیزهای دیگری که تاکنون شناخته نشده است، ترکیب یافته بود.
این سلاح دود غلیظی و انفجار بزرگی بوجود می‌آورد و شعله‌های آتشی که از آن برمی‌خاست در آن واحد به بالا و پائین کشیده می‌شد و به سرعت همه چیز را می‌سوزانید. در برخورد با آب نیز خاموش نمی‌شد، بلکه شعله‌ورتر می‌گردید و سوزندگی بیشتری داشت و فقط خاک و سرکه آن را خاموش می‌ساخت. گویا مخترع آن «کالینکوس» باروت را نیز در ترکیب آن داخل کرده بود تا این انفجار را تولید کند.
ولی اشکالی که هست اینست که باروت تا پیش از قرن سیزدهم میلادی شناخته نشده بود!
کلنل‌هایم در کتابی که راجع به تاریخ اسلحه و ذخایر جنگی نوشته نتیجه گرفته است که «آتش یونانی» محتوی مقداری قیر بود و علت اشتعال آن در برخورد با آب نیز همین معنی بوده است.
بنابراین، سلاح مزبور مرکب از گاز نفت و گوگرد و قیر و جیوه بوده که چنان آتش گسترده‌ای داشته است. به همین جهت نیز موسوم به «آتش گسترده» و «آتش جنگ» بوده است([6]).
«آتش یونانی» به هنگام تلاقی صفوف لشکر و در اثنای محاصره، در جنگ‌های زمینی و دریائی به کار می‌رفته است. این سلاح از بلندی برج‌ها یا دیوارهای شهر در ظرف بزرگی یا درگوی‌های مشتعل آهنی یا سنگی یا در تیرهای پیچیده در الیاف کرک ومو، به سوی دشمن رها می‌شد و در دم ماده سیال مشتعلی به وجود می‌آورد.
اما در جنگ‌های دریائی این سلاح آتش‌زا به کشتی حمل می‌شد، سپس از لوله‌های طویل مسی که بر روی تلمبه‌های هواسنج در جلو کشتی قرار داشت به سوی هدف رها می‌گردید([7]).
رومی‌ها مدت‌های طولانی سراسر این سلاح هولناک را مکتوم داشته بودند و قرن‌ها از آن در جنگ با دشمنان خود استفاده می‌کردند.
گاهی آن را به هم‌پیمان‌های خود هم می‌دادند. بدون این که راز ساختن آن را برای ایشان فاش سازند.
قسطنطین هفتم در تاریخ خود معتقد است که این رازپوشی، یک فریضه‌ی آسمانی است، و فرشته‌ای که خداوند به منظور کتمان سرّ این سلاح آتشین به سوی قسطنطین بزرگ فرستاد به وی اعلام داشت که واجب است پادشاه و رعیت راز این نعمت را مکتوم بدارند، و گرنه از امر خداوند سر باز زده و گرفتار خشم و عذاب الهی خواهند شد!
بدینگونه راز این سلاح آتشین نزدیک به چهار قرن در کارخانه‌های روم شرقی مدفون ماند، تا این که در اواخر قرن یازدهم میلادی مسلمانان به آن دست یافتند. آگاهی مسلمین یا از راه تحلیل و کاوش بوده است و یا به وسیله بعضی از رومیان که به اسلام گرویدند به راز آن پی بردند.
***
مسلمانان نخستین کسانی بودند ه در معرض غافلگیری پرتاب آتش یونانی قرار گرفتند و پی به اهمیت آن بردند. آن‌ها برای اولین بار در محاصره قسطنطنیه (48 هـ 668 م) در معرض خطر آن قرار گرفتند.
یونانی‌ها آن را به روی کشتی‌ها و سربازان مسلمین رها ساختند و بارها ناوگان و سربازان اسلام را دچار تشویش و بی‌نظمی نمودند. همین سلاح آتشین بود که حملات مسلمین را بارها از مقابل دیوارهای قسطنطنیه عقب زد و چنانکه گفتیم به سوزاندن بیشتر کشتی‌های جنگی مسلمین منتهی گشت.
در محاصره‌ی دوم (99 هـ - 717 م) ضربت آن بر مسلمانان سخت‌تر و دردناکتر بود. به طوری که فرمانده‌ی سپاه اسلام «مسلمه بن عبدالملک» را با سپاهیانش و ناوگان انبوهش از کنار دیوارهای قسطنطنیه عقب زد و ناگزیر ساخت که با نیروها و سفاین خود در مراکزی دور از سواحل اروپائی بسر برد، و به دنبال آن مسلمه دست از محاصره قسطنطنیه کشید و روی به جزائر دریای اژه نهاد. در محاصره قسطنطنیه بزرگترین نیروئی که تا آن روز اسلام برای جنگ با نصرانیت بسیج کرده بود، از میان رفت.
مبالغه نیست که بگوئیم همین سلاح آتشین یونانی بود که نقشه خلفای اموی را برای گشودن اروپا از راه قسطنطنیه به هم زد و آنان را ناگزیر ساخت که از دولت روم شرقی و مشرق اروپا چشم بپوشند و منظور خود را از راه شمال افریقا عملی سازند، و به جداساختن اندلس و (اسپانیا) از اروپا قانع گردند.
و نیز مبالغه نیست که بگوئیم همین آتش یونانی بود که موجب شد برنامه‌های خلافت عباسی را در گشودن آسیای صغیر و اشغال قسطنطنیه تغییر دهد، و به صورت حملات جزئی و فتوحات کوچکی درآورد و مدت‌ها دولت‌های عباسی و روم شرقی را سرگرم نبردهای مرزی کند.
همین آتش یونانی بود که پایتخت دولت بیزانس (روم شرقی) و مرزهای آن را در اعصار طولانی از خطر نبردهای دریائی اسلام نمود.
نباید فراموش کرد که اگر آتش یونانی در چندین قرن سلاح هولناکی در دست یونانی‌ها (بیزانس‌ها) بود، ولی بعد از آن که مسلمانان پی به اسرار آن بردند، به صورت سلاح کوبنده هولناکی در دست آن‌ها درآمد. مخصوصاً در جنگ‌های صلیبی نقش مهمی را ایفا کرد. سربازان مصری آن را در خشکی و دریا استعمال می‌کردند. به طوری که در میان سربازان و ناوگان جنگی دسته ویژه‌ای به نام «رهاکنندگان آتش» وجود داشتند. همین سلاح اسلامی بود که هجوم فرنگیان را از سواحل مصر عقب راند و در جنگ‌های «دمیاط» و «منصوره» بر سر آن‌ها باریدن گرفت([8]).
مورخ فرانسوی دی گوانفیل صدمه‌ای را که این سلاح به فرنگیان وارد ساخت در کتاب خود به نام «تاریخ لوئی مقدس» شرح داده و می‌گوید: «چنان امواج هوا را می‌شکافد مانند عقابی بلندبال که به یک باره بال‌های خود را بگشاید، دارای دودی غلیظ است، و به دنبال آن صدائی رعد آسا بلند می‌شود و به سرعت برق رها می‌گردد. و روشنی آن ظلمت شب را می‌زداید. سپس وحشت خود و همراهانش را از مشاهده آن شرح داده و توضیح می‌دهد که چگونه به صفوف فرنگیان اصابت نمود([9]).
ظاهراً مسلمانان نیز توفیق یافتند اسرار این سلاح آتش‌زا را بعد از کشف آن نگاه دارند، چنانکه یونانی‌ها نیز قبل از ایشان راز آن را مکتوم داشتند.
در حملات دریائی اسلام به سواحل ایتالیا و جزائر دریای مدیترانه و مرزهای مسیحی‌نشین آن، و در جنگ‌های صلیبی می‌بینید که مسلمانان آتش یونانی را بر ضد دشمنان خود به کار می‌بردند.
و نیز چنانکه به دست می‌آید، راز استعمال «آتش یونانی» به مسلمانان اندلس منتقل شد و آن‌ها نیز آن را در جنگ‌های خود بر ضد دشمنان مسیحی شمال اسپانیا مورد استفاده قرار می‌دادند.
در محاصره شهر «لسبله» از نواحی مغرب اسپانیا، سربازان دولت اسلامی «موحدین» برای عقب‌راندن سپاهیان آلفونس دهم پادشاه کاستیل ابزاری به کار بردند که سنگ‌ها و مواد آتش‌زا را با صدائی رعدآسا به سوی لشگرگاه مسیحیان پرتاب می‌کرد.
پادشاهان غرناطه نیز از اواخر قرن سیزدهم میلادی، آلاتی نظیر آن را در پیکار با مسیحیان مورد استفاده قرار دادند.
ما درست نمی‌دانیم که این ابزارهای جنگی در واقع چه بوده است.
انسان از مطالعه آنچه مورخان اسلامی و اسپانیائی در باره‌ی آن گفته اند تصور می‌کند که آن‌ها توپ بوده است، و مسلمانان در آن زمان اسرار ساختن باروت را کشف کرده بودند. و این در صورتی است که مسلم بدانیم مسلمانان پیش از آن کشیش آلمانی بر تولد شگارتز در نیمه‌ی قرن چهاردهم میلادی، موفق به کشف باروت شده اند.
ولی به نظر می‌رسد که این آلات و ادوات جنگی همان وسیله پرتاب آتش یونانی بوده است که با گذشت زمان تکامل یافته بود، و سربازان دولت «موحدین» و مسلمانان اسپانیا آن را از مسلمانان مصر و تونس گرفته بودند.
ظاهراً مسلمانان اسپانیا توپ و ادوات امثال آن را برای نخستین بار در جنگ طریفه سال 742 هجری که میان سپاهیان مغرب به فرماندهی سلطان ابی الحسن مرینی، و سپاهیان اسپانیا به فرماندهی آلفونس یازدهم پادشاه کاستیل درگرفت، به کار بردند. همچنین مسلمانان ادوات مشابهی را در دفاع از جزیره خضرا([10]) Algeciras بر ضد مسیحیان به سال 742 هـ مورد استفاده قرار دادند.
ما نیز این نظریه را که «آتش یونانی» هنگام رهاشدن صدای وحشتناک داشته تأیید می‌کنیم. این معنی مانع از آن نیست که بگوئیم مسلمانان اسپانیا نخست آتش یونانی را به کار بردند، سپس باروت را بر آن افزودند، و توانستند از آن توپ بسازند و در جنگ با مسیحیان به کار برند.
این بود داستان سلاح آتشین یونانی و سرگذشت نقشی را که در جنگ‌های قرون وسطی بازی کرده است. چنانکه ملاحظه نمودید این سلاح عامل بسیار مؤثری برای حمایت دولت روم شرقی درگذشت قرون از حملات دشمنان آن مخصوصاً مسلمانان بوده است.
ما نمی‌توانیم بگوئیم که آتش یونانی مانند «دینامیت» انقلاب بزرگی در فنون جنگی پدید آورد؛ زیرا آتش یونانی با این که آثاری از نابودی و آتش‌زدن دخائر و سفاین به جای می‌گذاشت، ولی صدمات عظیمی به صفوف لشکر و افراد جنگجو نمی‌رسانید. و پوشش‌های جنگی مانند زره و کمربند و کلاه خود و غیره را از میان نمی‌برد.
به علاوه آلات دیگری در جنگ به کار می‌رفت که از لحاظ ضربت و صدمه کمتر از آتش یونانی نبود؟ مثلاً منجنیق (جرثقیل) ساخت مسلمانان، قرن‌ها شهرهای محاصره شده را مرعوب می‌نمود، تیرهای تیراندازان مسلمانان نیز زمانی رومی‌ها و سایر ملل نصارا را به وحشت انداخته بود.
اما دینامیت وحشتناک‌ترین ابزار تخریب و نابودکردن جان‌های انسان‌هاست؛ بلکه باید گفت دردناکترین و شوم‌ترین وسیله نکبت‌باری است که انسانیت بدان مبتلا گشته است([11]).


[1]- Cidel Campeador- او همان «الدون ردریگوری ببار» سواره نظام نامی اسپانیاست. وی در سال 1099 میلادی درگذشت. در فصل آینده از وی بیشتر سخن خواهیم گفت.
[2] - با مراجعه به تاریخ ننگین فاطمی‌ها دانسته می‌شود آنان از اسلام بهره‌ای نداشتند و پا به پای دشمن علیه اسلام و مسلمانان می‌جنگیدند. [مصحح]
[3]- Gibbon: Roman Empire, CH. Lxi- انحطاط و سقوط امپراطوری روم.
[4]- Thucydides: Peloponnesian War, CH. WIII 18 - XIV
[5]- سقوط و انحطاط امپراطوری روم.
[6]- Ency. Brite. Art. Greek. Eire
[7]- مانند گلوله‌های توپ‌های سفاین جنگی امروز. آیا توپ‌های کنونی تکامل یافته این سلاح آتش‌زا نبوده است؟ در توضیحات بعدی خواهید دانست که سلاح آتشین در دست مسلمانان به صورت همین توپ‌های کنونی درآمد. (مترجم)
[8]- نگاه کنید به جنگ‌های دمیاط و آتش و سلاح سوزنده در «خطط مقریزی» ج 1، ص 221 و بعد از آن.
[9]- در فصل دوازدهم همین کتاب روایت «دی گوانفیل» را به طور مفصل خواهید دید.
[10]- جزیره‌ای از شهرهای ساحلی اسپانیا مقابل مراکش. (مترجم)
[11]- این را ما پیش از جنگ دوم جهانی نوشته بودیم. جنگ دوم جهانی سلاحی دردناکتر و مصیبت‌بارتر برای انسانیت به میدان آورد، و آن هم بمب‌های اتمی است که می‌تواند در چند لحظه یک شهر بزرگ را به کلی نابود سازد، و صدها هزار تن را از میان ببرد. شاید هیروشیما و ناکازاکی که اولین قتلگاه این سلاح وحشت‌انگیز بود، از آنچه آینده از آثار و نتایج این سلاح نابودکننده پنهان داشته است، به مراتب ساده‌تر  جلوه کند. (مؤلف)


از کتاب:
صحنه‌های تکان‌دهنده در تاریخ اسلام (ترجمه فارسی مواقف حاسمه فی تاریخ الإسلام)، تألیف: محمد عبدالله عنان، ترجمه: علی دوانی



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عمر بن خطاب رضی الله عنه و تشویق برای تحصیل علم و دانش:«موت الف عابد أهون من موت عالم بصير بحلال الله وحرامه». «مرگ هزار عابد آسان‌تر از مرگ یک عالم آگاه به حرام و حلال خدا است». "مفتاح دار السعاده" (1/121)‏.



تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 9943
دیروز : 5614
بازدید کل: 8800102

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010