گذري بر زندگي شكيب ارسلان
نويسنده : يوسف رحيمي
شكيب ارسلان شخصيتي است كه افق عالم عربي را روشن ساخت. نويسندگان به وي دل بستند و دانشمندان بزرگش دانستند و سياست مداران از وي به عظمت ياد كردند. وي پرچمدار ادب و سياست، و مرجع تاريخ و استاد يگانه نقد و جامعه شناسي و نويسندهاي برازنده در ترجمه و تحقيق بود.
شكيب ارسلان مردي سخنور و نويسندهاي توانا و شخصيتي متفكر و برخوردار از خصال حميده بود. خاندان آل ارسلان در لبنان خانواده شمشير و قلم و حاملان علم و عَلَم بوده اند. شكيب ارسلان يكي از نويسندگان بزرگ و دانشمند دنياي عرب و از مردم لبنان است. وي در سال 1869 ميلادي در شويفات لبنان، كه بيش از هزار سال پيش جدش امير مسعود ارسلان آن را بنا كرد، ديده به جهان گشود. شكيب ارسلان خواندن و نوشتن را به اتفاق برادرش نزد معلم قريه آموخت، آنگاه همراه برادرش وارد مدرسه شويفات شد و پارهاي از علوم و زبان انگليسي را آموخت. درسال 1879 ميلادي وارد مدرسه دارالحكمة بيروت شد و دروس عربي را تحصيل نمود. همان جا نيز زبانهاي فرانسوي و تركي را تحصيل كرد. هنوز چهارده سال از عمرش نگذشته بود كه قريحه شاعريش نمودار گشت. در سال 1889ميلادي به دمشق آمد و با دانشمندان مشهور و شخصيتهاي بزرگي چون شيخ محمد عبده مجالست داشت. درهمان سنين جواني رابطه ادبي با بزرگان عصر مانند اميرالشعراء «احمد شوقي» بر قرار ساخت. با بعضي طرف صحبت ميشد و با عدهاي مكاتبه مينمود و جمعي را در شعر خود مدح ميگفت. با گذشت زمان وي به عنوان شاعري چيره دست و مصلحي اجتماعي و اديبي گرانمايه و سياستمداري صاحب نظر مشهور خاص و عام گرديد. اگر به سفر ميرفت، يا به ترجمه آثار بزرگان ميپرداخت يا به تحقيق درباره تاريخ و فلسفه اجتماع و علوم اسلامي مبادرت ميورزيد يا اقدام به سير و سياحت در كشورهاي اسلامي و اروپايي مي نمود. نخستين كسي كه وي را «اميرالبيان» ناميد سيد رشيد رضا مدير مجله المنار، دوست همرزم و همكار دانشمند وي بود كه بهتر از هر كسي به علم و فضل او آشنايي داشت. كليه نويسندگان و ادباي عرب اين لقب را شايسته او ميدانستند، چنانكه در زمان حياتش به اتفاق، شكيب ارسلان را بدين لقب ميستودند. شكيب ارسلان پيشاهنگ وحدت عربي در پرتو تعاليم اسلامي بود. او كه بعد از جنگ بين الملل اول ميديد جنب و جوش در ميان ملت عرب پديد آمده و از طرفي اعراب گرفتار استعمار انگليس و فرانسه شدهاند، سعي داشت كليه ملل عرب متحد گردند و معتقد بود كه چون اعراب دين و زبان و تاريخ واحدي دارند نبايد پراكنده و از هم دور باشند. براي تأمين اين منظور شكيب ارسلان نخست به برلن رفت و دست به كار شد، سپس از آنجا به ژنو عزيمت كرد. درسال 1921 ميلادي به عنوان دبير كل مؤتمر خود تقاضاي استقلال سوريه و لبنان و فلسطين را نمود تا با اعلان استقلال، آنها به صورت يك دولت عربي در آيند.
او از طرف مؤتمر ياد شده به عنوان عضو هيئت عربي انتخاب شد كه در جامعه ملل از مسائل مربوط به آزادي و استقلال ممالك عربي دفاع كند. شكيب ارسلان دراين پست رسالت خود را بخوبي انجام داد و اثر وجودي خود را به نحو بارزي آشكار ساخت. سپس به آمريكاي شمالي سفر كرد و نيز طبق دعوت رسمي اتحاد جماهير شوروي آهنگ آن كشور نمود. سپس به زيارت بيت الله شرفيات شد و از آن پس به اسپانيا رفت. در ژنو، مجله «الأمة العربية» را منتشر ساخت تا بدان وسيله ملل عرب را براي آزادي و كسب استقلال روشن سازد و آنها را به جهاد و مبارزهاي كه در پيش داشتند آشنا كند. شكيب ارسلان بعد از هجرت طولاني و دوري از وطن درسال 1946ميلادي به بيروت بازگشت و چقدر خوشحال بود كه وطن خويش را مستقل و از قيد اشغال بيگانه آزاد ميديد. او مدتي به ديد و بازديد از رجال و شخصيتها پرداخت، ولي بيماري ناتوانش كرده بود و معالجات سودمند واقع نشد. سرانجام درسال 1946 آن مرد مبارز و شخصيت بزرگ اسلامي دارفاني را وداع گفت.
آخرين سخني كه وي چند روز قبل از وفات به استاد عبدالله مشنوق گفت اين بود: «خداوند را شكر ميكنم كه براي من ميسر نمود درخاك وطن محبوبم زندگاني را وداع كنم، چقدر سعادتمند هستم كه در تربت پاكي مدفون شوم كه پرچم بيگانه بر فراز آن در اهتزاز نباشد. عنقريب به همزمان خود كه ديده از جهان فرو بستهاند، خبر خواهم داد كه جان فشانيهاي آنها بيهوده نبود و سرانجام كشورهاي عربي آزادي و استقلال خود را باز يافتند». دراين هنگام دو قطره اشك از ديدگان امير فرو ريخت، سپس برخاست و دست استاد مشنوق را گرفت و به وي گفت: « من يك وصيت دارم. ميخواهم آن را به شما بگويم، آيا تعهد ميكني بعد از وفات من به اطلاع جهان عرب برساني؟ استاد جواب داد: اميدوارم عمر شما طولاني باشد. امير شكيب ارسلان گفت: نه! بايد تعهد كني كه وصيت مرا ابلاغ خواهي كرد. استاد گفت: آري، حاضرم» دراين جا امير با دستان لرزان خود استاد را در آغوش گرفت و در حالي كه ديدگانش پر از اشك بود گفت: «وصيت من آزادي فلسطين است» با مرگ وي جهان اسلام يكي از بهترين مدافعان صميمي و قهرمانان با شخصيت خود را از دست داد.
كيب ارسلان بيگمان نويسنده طراز اول دنياي عرب و شخصيتي سياسي و علمي و مدافع بزرگ اسلامي بود، او علاوه بر مبارزات سياسي و مجاهدات طولاني بر ضد استعمارگران خارجي بعد از جنگ بين المللي اول كه منجر به آزادي سوريه و لبنان از زيريوغ استعمار فرانسه شد، آثار قلمي بسياري از خود به يادگار گذارد كه همگي بر محور بزرگداشت مجد و عظمت اسلام و حفظ شعائر ديني و تعاليم حياتبخش قرآني دور ميزند. از جمله آثار وي كتابهاي زير مي باشد: الحلل السندسية و رحلة الأندلسية – غزوات العرب في فرانسه و شمالي ايطاليا و في سوسره- لماذا تأخر المسلمون – الارتسامات اللطاف – تاريخ لبنان – الشعر الجاهلي امنحول أم صحيح السبة
منبع : مجله نور
مراجع:
1- النهضة الاسلامية في سير أعلامها المعاصر (محمدرجب البيومي)
2- من امير البيان امير شكيب ارسلان إلي كبار رجال العصر (نجيب البعيني)
3-مقدمه كتاب تاريخ فتوحات مسلمانان در اروپا (علي دواني)
برای آشنایی بیشتر بنگرید به:
شرح زندگی شکیب ارسلان در ویکیپدیای عربی