|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>اکراه
شماره مقاله : 646 تعداد مشاهده : 352 تاریخ افزودن مقاله : 18/6/1388
|
اکراه و اجبار اکراه یعنی حمل انسان و واداشتن وی بکاری که طبعاً یا شرعاً آن را نمیخواهد و نام آن “کره” است. و در اصطلاح شرع وا داشتن و حمل انسان بر چیزی استکه آن را نمیخواهد و نمیپسندد، در برابر تهدید بقتل وکشتن و یا ضرب وکتک و شکنجه یا زندانکردن یا اتلاف مالش یا آزار و شکنجه شدید. در اجبار و اکراه شرط استکه شخص مجبور شده ظن غالب داشته باشد،که اجبارکننده تهدید خود را عملی و اجرا میکند فرق نمیکند این اجبار و اکراه ازطرف حاکم و قاضی یا دزدان یا دیگران باشد. عمر خطابگفت: اگرکسی را ترساندی یا زنجیر کردی یا زدی او ازجان خود ایمن نیست یعنی مجبور و مکره بحساب میآید. عبدالله بن مسعودگفت: هرصاحب قدرتی سخنی ازمن بخواهدکه یک ضرب تازیانه یا دو ضربت تازیانه را ازمن دورسازد آن سخن را خواهمگفت. یعنی شرعاً مجبور و مکره بحساب خواهد آمد. ابن حزمگفت برای این سخن ابن مسعود مخالفی از اصحاب سراغ ندارم. انواع و اقسام اکراه اکراه بدو قسم تقسیم میشود: اکراه بر سخنگفتن و اکراه بر انجام عمل. اکراه برسخن گفتن اکراه برسخنگفتن موجب هیچ حکمی نیست، چونکسیکه مورد اکراه واقع شده مکلف نیست. پس اگر باکراه بکلمه کفر نطق کرد و کلمات کفرآمیز بر زبان راند؛ مورد مواخذه قرارنمیگیرد و اگرکسی را قذف کرد و بزنا متهم ساخت، حد قذف بر او جاری نمیگردد و اگر باکراه اقرار نمود اقرار او معتبر نیست و اگر عقد ازدواج یا هبه یا بیع و معامله را جاریکرد، منعقد نمیشود و منشا اثر شرعی نیست و اگر سوگند خورد یا نذرکرد، ملزم بچیزی نمیشود و هرگاه با کراه زنش را طلاق داد یا بوی رجوعکرد، طلاق و رجوع او صحیح نیست دلیل همه آنچه که گفته شد. این ایه است:" من کفر بالله من بعد ایمانه إلا من أکره وقلبه مطمئن بالایمان ولکن من شرح (1) بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله ولهم عذاب عظیم نحل ١٠٦ [هرکس بعد از ایمان آوردن مرتد گردد، وکلمهکفر بر زبان آورد، و کافر شود خداوند بر وی خشمگین و عذاب شدید خداوند در انتظار او است،.مگر اینکه تحت فشارو تهدید باکراه و اجبار کلماتکفر آمیز بر زبان آورد و در دل و قلبش بر ایمانبخدا استوار و مطمئن باشدکه خشم و عذاب خداوند شامل حال او نمیشود مگراینکه قلباً نیز بدینکفر راضی باشد و دنیای فانی را بر آخرت باقی ترجیح دهد که درآنصورت خشم و عذاب شدید خدا درانتظار او است]". درشرح سبب نزول این ایه ابن کثیر در تفسیر خود از ابوعبیده محمد بن عمار بن یاسر نقل کرده است که: مشرکان قریش عمار یاسر را گرفتند و او را سخت شکنجه دادند تا اینکه او بموافقت با آنان نزدیک شد و بعضی ازآنچه از او میخواستند بر زبان آورد سپس پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم رفت و شکوه حال خود نمود، پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: دلت چطور بود ایا دردل نیز با آنان موافقت داشتیی؟ عمارگفت: دلم بر ایمان استوار بود. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: اشکالی ندارد. ’’ إن عادوا فعد [هرگاه چنین صحنهای تکرار شد تو نیز با آنان موافقتکن ولی تنها زبانی نه قلبی]". بیهقی با تفصیل بیشتری آن را ذکرکرده استکه عمار تحت اکراه و اجبار به پیامبر صلی الله علیه و سلم دشنام داد و از بتهای آنان تعریف کرد و آنها را بخیر یادکرد و پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم رفت و گفت ای رسول الله مرا بحال خود نگذاشتند تا اینکه ترا دشنام دادم و خدایانشان را بنیکی ستودم پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: دلترا چگونه مییابی؟ یعنی در دل نیز با آنان موافق بودی؟گفت: قلبم مطمئن بایمان و بر آن استوار بود.. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: " إن عادوا فعد " و در این وقت بود که ایه فوق نازل شد. اگرچه این ایه درباره تلفظ بکفر و کلمات کفر آمیز است ولی برای هرچیزی عام است و همه انواع سخن را در برمیگیرد. قرطبی گفت: وقتیکه خداوند اجازه داده استکه بوقت اکراه بذات پاک او که اصل شریعت است کفر ورزید و آن را مورد مواخذه قرار نداده است، علما تمام فروع شریعت را برآن حملکردهاند، پس هرگاه درمورد هریک از فروع شریعت، اکراه پیش اید مورد مواخذه واقع نمیشود و حکمی برآن مترتب نیست و خبر روایت شده از پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز آنرا تایید میکند:" رفع عن أمتی الخطأ والنسیان وما استکرهوا علیه " و این روایت اگرچه سندش صحیح نیست ولیکن باتفاق علما معنی آن صحیح است و قاضی ابوبکر بن العربی چنین ذکرکرده است و ابو محمد عبدالله گفته استکه بقول ابوبکر اصیلی در کتاب الفوائد و ابن المنذر درکتاب الاقناع، اسناد این روایت صحیح است، اگرچه بوقت اکراه و اجبار نطق بکلمات کفرآمیز رخصت است ولی بهترآنستکه برشکنجه صبروشکیبائی نمود و عذاب و قتل را پذیرفت و بخاطرعزت دین تسلیمکفرنشد همانگونهکه خود حضرت یاسر و بانویگرامیش ’"سمیه" این شق را پذیرفتند و این خود را بهلاکت انداختن نیست، بلکه مانند شهادت در جنگ و جهاد است و علما بدان تصریح کردهاند و ابن ابی شیبه از حسن و عبدالرزاق در تفسیرش از معمر آوردهاندکه مسیلمهکذاب دو مرد راگرفته بود، خطاب بیکیگفت: درباره محمد چه میگوئی؟ اوگفت: محمد رسول الله است.گفت: درباره من چه میگوئی؟گفت: و تو نیز رسول الله هستی. او را رهاکرد. بدیگری گفت: تو درباره محمد چه میگوئی؟گفت: رسول الله است. گفت: درباره من چه میگوئی؟ گفت: منکرهستم و سه بار این سوال را تکرارکرد و او این جواب را داد، که مسیلمه او را بقتل رساند. خبر آن دو مرد را به پیامبر صلی الله علیه و سلم دادند، فرمود اولی از رخصت و اجازه خداوند استفادهکرده است ودومی حق را شکافته و بحق عمل کرده گوارایش باد. اکراه بر انجام عمل قسم دوم که اکراه بر انجام عمل است بدو قسم تقسیم میشود: 1-ارتکاب عملیکه ضرورت، آن را مباحکرده است. ٢-ارتکاب عملیکه ضرورت، آن را مباح نکرده است. اول مانند اکراه بر شرب خمرو خوردن مردار یا خوردنگوشت خوک یا خوردن مال غیر یا چیزیکه خداوند آن را حرامکرده است. تناول و خوردن اینگونه اشیاء و امثال آنها در حال اکراه مباح است، بلکه اگر برای نجات از آنها چارهای نباشد، بنزد بعضی از علما خوردن از آن واجب میگردد، اگرضرریکسی درآن نباشد و موجب تساهل و سهلانگاری و تفریط درحقوق الهی نگردد ، خداوند میگوید:" ولا تلقوا بایدیکم إلى التهلکة [بدست خود خود را بهلاکت میاندازید]". و همچنین اگرکسی مجبورگردد، برافطار در روز ماه رمضان یا نماز بغیر از جهت قبله بخواند یا مجبورگرددکه برای بت یا صلیب سجده کند، برای اوحلال استکه در حال اکراه چنینکند و در حال سجده در قلبش به نیت خدا سجده کند. دوم مانند اکراه بر قتل غیر یا مجروح کردن و کتک زدن و زنا و تباه کردن مال. قرطبیگفته است: باجماع علما اگر کسی برگشتن دیگری مجبورگردید او حق ندارد که برگشتن او اقدام کند یا با زدن یا غیر از آن، از او هتک حرمتکند، باید عذاب و شکنجه را بپذیرد و برتحمل آن شکیبا باشد وبرای او حلال نیست دیگران را فدای نفس خویشکند، باید از خدا عافیت دنیا و آخرت را طلبکند. بر کسی که مورد اکراه واقع شده است حد اجرا نمیگردد اگرکسی را مجبورکردندکه مرتکب زنا شود، و او مرتکب زنا شد حد بر او اجرا نمیشود و همچنین اگر زنی را مجبور بارتکاب زنا کردند بر وی حدی نیست. چون پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: " إن الله تجاوز عن امتی الخطأ والنسیان وما استکرهوا علیه [قلم تکلیف از امت من در حال خطاء و اشتباه و فراموشی و وقتیکه مورد اکراه و اجبار واقع میشوند، برداشته شده است]". اگرچه سند این خبرصحیح نیست ولی معنی آن صحیح و مورد اتفاق همه علما است قاضی ابوبکر عربی چنینگفته وابومحمد عبدالحق ذکر کرده استکه اسناد آن صحیح است وآن را به ابوبکر اصیلی در “الفوائد” و ابن المنذر در “الاقناع” نسبت داده است. ا. هـ. اگرچه بوقت اکراه و اجبار نطق بکلمات کفرآمیز رخصت است ولی بهتر آنست که تسلیم کلمات کفر آمیز نشد. مالک و شافعی و احمد و اسحاق و ابوثور و عطا و زهری میگویند اگرکسی بر ارتکاب زنا مجبور شد باید مهرالمثل او را بدهد و مهرالمثل برای آن زن واجب میگردد.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|