|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>مزارعه
شماره مقاله : 609 تعداد مشاهده : 363 تاریخ افزودن مقاله : 15/6/1388
|
مزارعه:
معامله در زمین بر سر بعض حاصل آن، در صورتیكه بذر نیز از مالك باشد. فضیلت مزارعه: قرطبیگوید: عمل زراعت فرضكفایه است یعنی اگر بعضی بدان نپردازند، گناه آن بگردن همه افراد جامعه است، پس بر امام و پیشوای امت واجب استكه مردم را برآن عمل مجبورسازد و همچنین براعمال نظیر كشاورزی و زراعت از باغكاری و نهال نشاندن و امثال آن. 1- بروایت بخاری و مسلم از پیامبر صلی الله علیه و سلم آمده است كه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" ما من مسلم یغرس غرسا أو یزرع زرعا فیأكل منه طیر أو إنسان أو بهیمة إلا كان له به صدقة [هرمسلمانی نهالی بكارد یا كشتی كندكه پرندهای یا انسانی یا حیوانی ازآن بخورد این كار برایش صدقه و احسان بحساب میاید و برایش پاداش نیك دارد]". غرس برای چیزهاییكه ساقه دارند مانند خرما و انگور و غیر و زرع برای چیزهاییكه ساقه ندارند مانندگندم و جو و امثال آن. ٢-ترمذی بروایت عایشه آورده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" التمسوا الرزق من خبایا الارض [روزی خویش را از دل خاك و زوایای پنهان آن بجوئید]". تعریف مزارعه در لغت: معامله روی زمین در برابر بعضی از محصولیكه از خود آن زمین بدست میاید و اینجا بمعنی اعطای زمین بكسی استكه آن را بكارد در برابر بهرهای كه ازآن بدست میاید مانند نصف محصول یا یك سوم یا بیشتر یا كمتر ازآن بر حسب توافقی كه میكنند. دلیل شرعی صحت عقد مزارعه كشاورزی و كشتكاری یك نوع تعاون و همكاری است، بینكارگر و كاركننده و بین مالك زمین، زیراگاهی پیش میاید كه كارگر مهارت و خبرگی در كشتورزی دارد ولی صاحب زمین نیست وگاهی مالك زمین، از كشتكاری در زمین خویش عاجز است، لذا اسلام این عمل مزارعه را جایز دانسته است تا هر دو طرف در رفاه باشند. پیامبر صلی الله علیه و سلم و یارانش بعد از او به مزارعه عمل كردهاند و آن را جایز دانستهاند. بروایت مسلم و بخاری از ابن عباس آمده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم با مردمان خیبر معامله كرد بر اینكه قسمتی ازمحصولات كشاورزی و میوه آنجا را به وی بدهند و روی زمینهای آنجا كار كنند. و محمدباقر فرزند علی فرزند حسین گفته است: در مدینه هیچ خانهای از مهاجرین نبود، مگر اینكه روی زمین مردمان مدینه در برابر ثلث یا ربع (3/1یا4/1) محصولكار میكردند و زمین را میكاشتند. و بروایت بخاری علی بن ابی طالب وسعد بن مالك و عبدالله مسعود و عمربن عبدالعزیز و قاسم و عروه و خانواده ابوبكر و خانواده عمر و آل علی و ابن سیرین همگی عمل مزارعه را انجام دادهاند. صاحب مغنی گفته است: عمل مزارعه كاری بوده است مشهور،كه پیامبر صلی الله علیه و سلم تا اینكه رحلتكرد، بدان عمل نمود. سپس خلفای راشدین تا زمان مرگشان و بعد از آنان خانوادههایشان بدان عمل میكردند. و هیچ خانه ازمدینه نمانده بودكه بدان عمل نكند و زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز بعد از او بدان عمل میكردند. و چنین عملی جایزنیستكه منسوخگردد. چون نسخ بعد از مرگ پیامبر صلی الله علیه و سلم جایز نیست، پس چگونه عملی كه خود پیامبر صلی الله علیه و سلم تا زمان مرگ بدان عمل كرده و خلفای او نیز بعد از او بدان عملكردهاند و اصحاب نیز برآن اجماع دارند وكسی با آن مخالفت نكرده باشد، چگونه نسخ میشود؟!! و اگر درزمان پیامبر صلی الله علیه و سلم نسخ شده است، پس چگونه بعد از نسخ بدان عملكرده و این نسخ برخلفای او مخفی مانده و بدانان نرسیده است، با اینكه داستان زمینهای خیبرو عمل مردم درآنجا، مشهور بوده است و راوی نسخ آن كجا استكه نه ازاو خبری هست و نه ازاو نامی بردهاند. آنچه كه درباره نهی از مزارعه نقلكردهاند مردود است اما آنچه كه رافع بن خدیج نقلكرده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم از مزارعه نهی كرده است، زید بن ثابت آن را رد كرده و خبر داده استكه نهی پیامبر صلی الله علیه و سلم از آن بمنظور رفع نزاع بوده و زید گفت: خداوند رافع بن خدیج را بیامرزد، بخدا سوگند من از او به حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم داناتر و اگاهترم”. دو مرد انصاری با هم نزاع و كشمكش داشتند، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: " إن كان هذا شأنكم فلا تكروا المزارع [حالا كه شما بدینگونه با هم رفتار میكنید پس مزرعه را بهمدیگر كرایه مدهید و با هم مزارعه مكنید]" و رافع فقط “ فلا تكروا المزارع "را شنیده است. بروایت ابوداود و نسائی. همانگونه كه ابن عباس نیزآن را ردكرده و بیان نموده استكه نهی پیامبر صلی الله علیه و سلم بمنظور ارشاد آنان بچیزی بوده استكه برایشان بهتر است و گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم مزارعه را حرام نساخت، بلكه دستور دادكه مردم با هم برفق و مدارا رفتار كنند كه گفت: “من كانت له أرض فلیزرعها أو یمنحها أخاه، فإن أبى فلیمسك أرضه [هركس زمینی داشته باشد خود آن را بكارد، یا اگرخود نمیكارد آن را به برادر خویش بدهد، اگر او نیز امتناع ورزید زمین خود را نگه دارد]". بروایت عمرو بن دینار آمده است كه گفت: شنیدم كه ابن عمر میگفت: “ ما در عمل مزارعه اشكالی نمیدیدیم تا اینكه از رافع بن خدیج شنیدمكه میگفت: “براستی پیامبر، از مزارعه نهیكرده است من آن را برای طاووس بازگفتم: او گفت: عبدالله بن عباس كه اعلم یاران پیامبر( بود به من گفت كه پیامبر صلی الله علیه و سلم از عمل مزارعه نهی نكرده است و لیكن گفت:" لان یمنح أحدكم أرضه خیر من أن یأخذ علیها خراجا معلوما [اگر یكی از شما زمین خویش را ببخشد برایش بهتراست ازاینكه بر آن خراج معینی بگیرد]’’. بروایت پنج نفر از صحاح. كرایه زمین زراعتی با پول نقد هرچیزیكه مال بحساب اید، از قبیل نقدین و طعام و مواد خوراكی و غیر آنها، میتواند در برابر مزارعه زمین قرارگیرد وكرایه زراعت وكشت زمین باشد. از حنظله بن قیس آمده استكه از رافع بن خدیج درباره كرایه زمین پرسیدم گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم نهیكرد از آن.گفتم ازكرایه آن با طلا و اسكناس نهیكرده است؟. گفت: با طلا و اسكناس اشكالی ندارد. پنج نفر از صحاح آن را آوردهاند بجز ترمذی. و این مذهب احمد و بعضی ازمالكیه وشافعیه است نووی گفت اینست قول راجح و برگزیده از همه اقوال. مزارعه فاسد قبلا گفتیمكه مزارعه صحیح، عبارت است از دادن زمین بكسیكه آن را بكارد در برابر بهرهای ازمحصولیكه ازآن بدست میاید، مانند یكسوم یا یك چهارم و... یعنی نباید نصیب و بهره او معین و مقطوع باشد. پس اگرنصیب مالك معین باشد بدینمعنیكه مقدار و میزان بهره و محصول را معینكند بعنوان اجرت یا مقداری ازمساحت زمین را معین كندكه بهرهاش ازآن او باشد، و باقیمانده از آن عامل و كارگر باشد هر دو در آن شریك باشند. در اینگونه موارد مزارعه فاسد است، چون موجب ضرر و زیان و فریب میشود و به نزاع وكشمكش منجر میگردد. بخاری از رافع بن خدیج آورده است كه گفت: “ما بیشتر ازهمه اهل مدینه زمین زراعتی داشتیم و زمین را بكرایه میدادیم براینكه قسمتی، و ناحیهای معین، ازآن مالك زمین باشد، چه بسا پیش میآمد،كه آن قسمت را آفت میزد و بقیه سالم میماند و چه بسا عكس آن پیش میآمد، لذا از اینكار نهی شدیم”. باز هم از او روایت شده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: " ما تصنعون بمحاقلكم ؟ [مزارع خویش را چهكار میكنید؟]". گفتیم آنها را بیك چهارم محصول و مقدار معینی خرما و جو اجاره میدهیم. فرمود: “چنینكاری را مكنید”. و مسلم از او روایت كرده استكه گفت: “مردم در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم زمین را اجاره میدادند در برابرگیاهان و چیزهاییكه بر لب جوی یا مجرای آب و كنار رود و اوایل جویبارها میروئید، و چیزهای دیگری از كاشتنیها، اجاره میدادندكهگاهی این یكی تلف میشد و آن یكی باقی میماند وگاهی برعكس -كه بهرحال یكطرف دچارآفت و زیان میشد -و مردم جز این كرایه و اجارهای نداشتند، لذا ازآن نهیكرد”. یعنی بر حسب توافق باید نسبت درصد مشاع باشد.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|