Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
" من تشبه بقوم فهو منهم " (روايت ابو داوود – حديث صحيح) يعنى: " هر كسى كه خود را شبيه قوم ديگرى سازد از جزو آنان بشمار ميرود".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>قرض

شماره مقاله : 606              تعداد مشاهده : 358             تاریخ افزودن مقاله : 15/6/1388


قرض و وام 
قرض یعنی مالی‌كه قرض دهنده به قرض‌گیرنده می‌دهد، تا موقعی‌كه قدرت بازپرداخت آن را یافت‌، همان مقدار و همان مبلغ را بوی برگرداند.كلمه “’‌قرض‌” در لغت بمعنی قطع و بریدن است‌. مالی را كه قرض‌گیرنده می‌گیرد قرض نامیده‌اند چون قرض دهنده آن را از مال خویش برمی‌گرداند و به قرض‌گیرنده می‌دهد.
 
دلیل شرعی بودن قرض و وام دادن 
وام دادن و قرض وسیله‌ای است‌كه قرض دهنده بوسیله آن خود را به خداوند نزدیك می‌كند و تقرب می‌جوید، چون دستگیری وسیله قرض دادن‌، موجب شفقت و مهر ورزیدن بمردم و راه‌اندازی و آسان سازی‌كارهای ایشان می‌گردد، و غم و ناراحتیشان را برطرف می‌سازد و موجب ‌گشایش‌گره ازكارشان می‌شود. 
اسلام كه قرض دهنده را به وام دادن تشویق نموده و او را بدان كار وامی‌دارد، استفاده از وام را نیز برای وام ‌گیرنده مباح‌كرده است و آن را گدائی و تكدی بحساب نیاورده است‌. چون او آن وام را می‌گیرد كه از آن منتفع گردد و نیاز خویش را بدان برآورده سازد، سپس مثل آن را بصاحبش برگرداند و ازگدائی‌كه نارواست دوری كرده است‌.
1-‌بروایت ابوهریره پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" نفس عن مسلم كربة من كرب الدنیا نفس الله عنه كربة من كرب یوم القیامة، ومن یسر على معسر یسر الله علیه فی الدنیا والآخرة.والله فی عون العبد ما دام العبد فی عون أخیه   [هركس از یك مسلمانی ‌گرفتاریی را رفع كند، خداوند در روز قیامت یكی از گرفتاریهای او را رفع می‌كند و هركس بر تنگ دستی ‌گشایش‌ كند خداوند در دنیا و قیامت وی را بگشایش می‌رساند و بوی فراخی می‌دهد تا زمانی كه بنده دركمك و مساعدت برادر دینی خود باشد خداوند نیز دركمك او است و به وی‌كمك می‌كند]"‌. بروایت مسلم و ابوداود و ترمذی .   
 ٢-‌بروایت ابن مسعود پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌:" ما من مسلم یقرض مسلما قرضا مرتین إلا كان كصدقة مرة  [هر مسلمانی دو بار بیك مسلمانی وام بدهد مثل اینكه یك بار به وی صدقه داده است‌]‌". بروایت ابن ماجه و ابن حبان.
٣- بروایت انس پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" رایت لیلة أسری بی على باب الجنة مكتوبا:الصدقة بعشر أمثالها، والقرض بثمانیة عشر.فقلت: یا جبریل.ما بال القرض أفضل من الصدقة؟ قال: لان السائل یسأل وعنده.والمستقرض لا یستقرض إلامن حاجة   [در شبی كه مرا به اسراء بردند دیدم‌ كه بر دروازه بهشت نوشته شده بود: “‌ثواب و پاداش احسان و صدقه ده برابر است و ثواب و پاداش قرض دادن هیجده برابر است‌.گفتم‌:ای جبریل چرا.قرض دادن از صدقه دادن ثوابش بیشتر و برتر است‌؟ او گفت‌:چون سائل و گدا وقتی ‌كه ‌گدائی می‌كند چیزی دارد ولی طالب وام وقتی ‌كه طلب وام می‌كند،‌كه چیزی نداشته باشد و از روی نیاز قرض می‌كند پس ثواب قرض دهنده بیشتر است ]"‌.

 عقدقرض 
عقد قرض‌: قرض دادن عقدی است‌كه ملكیت بر آن مترتب است‌، پس قرض از كسی جایز است ‌كه تصرف او درمال خودش جایزباشد وشرعاً بتواند تملیك‌ كند و چیزی را بملكیت دیگری درآورد و بمانند عقد بیع و هبه و بخشش‌، نیازمند “‌ایجاب‌” و “‌قبول‌” است و بگفتن‌: لفظ قرض = بتو قرض دادم‌. و هر لفظی‌ كه معنی قرض را برساند منعقد می‌گردد. مالكیه می‌گویند همینكه صیغه عقد قرض جاری شد، ملكیت وام ‌گیرنده بر وام ثابت می‌شود اگر چه هنوز آن را تحویل هم نگرفته باشد. وام ‌گیرنده می‌تواند مثل چیزی ‌كه وام‌ گرفته یا عین آن را بوام دهنده برگرداند و بازپرداخت نماید، خواه از چیزهائی باشدكه مثل و مانند دارد یا مثل و مانند نداشته باشد پس عین آن را مادام‌كه درآن تغییری بزیادت یا نقص درآن پدید نیامده باشد به وی برگرداند. اگر در آن تغییری پدید آمده باشد، واجب است‌كه مثل و مانند آن را برگرداند. 

در قرض شرط است‌ كه مهلت و مدت باشد 
جهمور فقهاء برآن هستندكه شرط‌كردن مدت و مهلت در قرض دادن جایز نیست چون قرض تبرع و بخشش و عمل خیرمحض است ووام دهنده هرآن می‌تواند بدل و عوض وام خود را مطالبه‌كند، پس هرگاه مده و مهلتی را هم برای وام و قرض تعیین‌كرد، وفای بدان لازم نیست و عنده المطالبه معتبراست و حال تلقی می‌شود.
امام مالك می‌گوید: شرط مهلت قرار دادن جایز است و وفای بدان لازم است‌، پس هرگاه مهلت و مدتی را معین‌كرد، قبل از رسیدن آن مدت‌، حق مطالبه ندارد چون خداوند می‌فرماید:
 " إذا تداینتم بدین إلى أجل مسمی بقره ٢٨٢ [‌هرگاه وامی دادید تا مدت و مهلتی معین]‌" . 
و خداوند در ضمن وام دادن از مدت معین نام برده است‌. و بروایت عمرو بن عوف از پدرش و از جدش آمده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" المسلمون عند شروطهم   [مسلمانان موظف بمراعات شرط و عهد خویش هستند]‌"‌. بروایت ابوداود و احمد و ترمذی و دارقطنی‌. 

قرض ‌دادن چه چیزی صحیح و درست است 
قرض دادن جامه و لباس و حیوان جایز است‌، چون ثابت شده است كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  شتر دوساله‌ای را قرض‌كرده است‌. همانگونه‌كه قرض چیزهای فوق جایز است‌، قرض دادن و گرفتن چیزهائی‌كه با پیمانه یا با وزن سنجیده می‌شوند، نیز جایز است یا چیزهائی‌ كه‌كالاهای تجارتی می‌باشند. و همچنین قرض خمیر و نان نیز جایز است چون عایشه ‌گفت‌:‌گفتم‌: ای رسول خدا همسایگان خمیر و نان قرض می‌گیرند و بصورت ‌كم یا زیاد برمی‌گردانند او فرمود:" لا بأس.إنما ذلك من مرافق الناس، لا یراد به الفضل  [‌اشكال ندارد، چون مقصود از این‌كارها رفاه مردم و رفع نیاز است نه افزون طلبی‌]‌". از معاذ بن جبل در‌باره قرض‌گرفتن نان و خمیر سوال شد،گفت‌: “‌سبحان الله این عمل از جمله مكارم اخلاق مردم است با هم‌، اشكال ندارد بزرگ بگیری ‌كوچك بدهی یا كوچك بگیری بزرگ بدهی بهترین شما كسی است‌كه بهتر قرض را برگرداند من خود این مطلب را از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیده‌ام‌”‌.

هر قرضی ‌كه موجب سودی و نفعی شود ربا است 
مقصود از قرض دادن رفاه و رفع نیاز وكمك بمردم است‌، تا بتوانند به آسانی كارهای زندگی خویش را انجام دهند و مقصود از قرض‌كسب و بد‌ست آوردن سود نیست و قرض دادن‌كسب و بهره‌گیری نیست‌.
لذا جایز نیست‌كه قرض‌گیرنده‌، جز بمیزان و مقداری‌ كه وام‌گرفته است‌، چیزی اضافه برآن به وام دهنده باز پرداخت‌كند، بلكه باید عین آن یا مثل آنرا پرداخت كند، چون یك قاعده مسلم فقهی است‌،‌كه هر وامی‌كه منجربه سودی و نفعی گردد ربا است‌[1]‌.
این اضافه پرداختی بر اصل وام وقتی حرام است‌كه در ضمن عقد قرض شرط گردد یا بصورت عرف عامه درآمده باشد، در غیر آن صورت وام ‌گیرنده می‌تواند بدل خواه خویش قرض و وام را بنحو بهتری بازپرداخت نماید،‌كه از نظركیفیت بهتر باشد یا بر مقدارآن بیفزاید یا خانه‌اش را به وی بفروشد، اگرشرط‌كرده باشدكه آن را به وی بفروشد و وام دهند می‌تواند بدون‌ كراهت آن را قبول‌كند چون احمد و مسلم و صاحبان سنن از ابو رافع روایت‌كرده‌اند كه‌گفت‌: “‌پیامبر صلی الله علیه و سلم از مردی یك شتر دو ساله‌ای قرض‌گرفته بود، چون شتران صدقه و زكات را پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم  آوردند به من دستور دادكه یك شتر دو ساله بدان شخص برگردانم ‌گفتم‌: در میان شتران صدقه جز شتران شش ساله برگزیده نداریم‌، پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌:" أعطه ایاه، فإن خیركم أحسنكم قضاء  [‌آن را به وی بده براستی بهترین شماكسی است‌كه وام را بهتر و نیكوتر بازپرداخت كند ]‌’‌’‌.
جابربن عبدالله‌گفت‌: “‌من بر پیامبر صلی الله علیه و سلم  حقی داشتم‌ كه آن را به من بازپرداخت و برآن افزود”‌. بروایت احمد و بخاری و مسلم‌.

 شتاب در باز پرداخت وام پیش از مرگ 
1- بروایت امام احمد آمده است‌كه مردی از پیامبر صلی الله علیه و سلم  درباره حال برادرش‌كه مرده بود و بدهكار بود، سوال‌كرد؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم  فرمود:" هو محبوس بدینه، فاقض عنه  [او بسبب بدهكاریش درآن دنیا در حبس است و درگرو بدهیش می‌باشد پس هرچه زودتر بدهی او را بازپرداخت‌كن‌]‌" اوگفت‌: ای رسول خدا من بدهی او را همه پرداخته‌ام جز دو دیناركه آنها را زنی ادعا می‌كند كه‌گواهی بر آنها ندارد فرمود:" أعطها فإنها محقة   [‌و آن دو دینار را بوی بده‌كه او بر حق است‌]" 
٢-‌آورده‌اند كه مردی ‌گفت‌: ای رسول خدا اگر من با جان و مال خود جهادكنم در راه خدا سپس در حالی‌كه صبر و شكیبائی داشتم و بامید پاداش خدا و در راه رضای او كشته شدم و رو بدشمن بودم و پشت نكرده بودم ایا داخل بهشت می‌شوم‌. پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: آری این مرد این پرسش را دو بار یا سه بار تكراركرد پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" إلا ان مت وعلیك دین ولیس عندك وفاء  [‌او به بهشت می‌رود مگر اینكه بدهكار باشد و آنقدر مالی از او بجا نمانده باشدكه بدهی او را تكافو كند]"‌. 
پیامبر صلی الله علیه و سلم سخت‌گیری این‌كار را بدانان خبر دادكه بر وی نازل شده بود و باز هم درباره سخت‌گیری در‌باره بدهی از او سئوال ‌كردند وگفت‌:" الدین.والذی نفسی بیده، لو أن رجلا قتل فی سبیل الله ثم عاش، ثم قتل فی سبیل الله ثم عاش، ثم قتل فی سبیل الله ما دخل الجنة حتى یقضی دینه  [‌سوگند بكسی‌ كه جان من بدست او است اگركسی بدهكار باشد و در راه خدا بشهادت برسد، سپس زنده شود و دوباره در راه خدا بشهادت برسد سپس زنده شود و دوباره در راه خداكشته شود، داخل بهشت نمی‌شود مگر اینكه این بدهی او پرداخت‌گردد]‌".
٣- بروایت ابوسلمه بن عبدالرحمن از جابر بن عبدالله آمده است كه اوگفت‌: “‌پیامبر صلی الله علیه و سلم  بدهكاری‌كه می‌مرد و هنوز دین و بدهیش پرداخت نشده بود، نمازمیت بر وی نمی‌گزارد. روزی مرده‌ای را پیش او آورده بودندگفت‌: ایا او بدهكار است‌؟ گفتند: آری‌. دو دینا بدهكار است‌. گفت‌:" صلوا على صاحبكم  [بر یارتان نماز بگزارید]"‌. ابوقتاده انصاری‌گفت‌: ای رسول خدا آن دو دینار بر من ‌كه پرداختشان كنم‌ كه آنوقت پیامبر صلی الله علیه و سلم  خود بر وی نمازگزارد.
پس بعدها كه خداوند فتوحات را برای پیامبر صلی الله علیه و سلم  میسر ساخت‌گفت‌: " أنا أولى بكل مؤمن من نفسه، فمن ترك دینا فعلی قضاؤه ومن ترك مالا فلورثته   [من بهرمومنی از نفس خود او به او سزاوارتر و نزدیك‌ترم‌، پس هركس مرد و دینی داشت و قادر بپرداخت آن نبود، برمن باد كه بدهی و دین وی را بازپرداخت‌كنم‌، و هركس مرد و مالی از خود نهاد از آن ورثه و وارثان او است‌]"‌.
بخاری ومسلم و ترمذی ونسائی وابن ماجه آن را بعنوان حدیث ابوسلمه بن عبدالرحمن از ابوهریره آورده‌اند.
٤-‌حدیثی‌كه بخاری ازابوهریره آورده است می‌گوید:" من أخذ أموال الناس یرید أداءها أدى الله عنه، ومن أخذها یرید إتلافها أتلفه الله   [هركس اموال مردم را قرض بگیرد و قصد بازپرداخت آن را داشته باشد، چون موفق به پرداخت آن نشود خداوند بجای او می‌پردازد و او را می‌بخشد و هركس اموال مردم را بقصد تلف كردن وام بگیرد، خداوند او را تلف می‌كند و مواخذه می‌نماید]"‌.

كسی‌كه قادر بپرداخت وام باشد و دست بدست‌كند و از بازپرداخت آن طفره رود ظلم و ستم بحساب می‌آید
بروایت ابوهریره پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" مطل الغنی ظلم، وإذا أتبع أحدكم على ملئ فلیتبع  [هر بدهكاری‌كه بتواند بدهی خویش را بپردازد و از بازپرداخت آن طفره برود، ظلم كرده است و هرگاه بدهكار بكسی حواله دادكه دارد، حواله او را بپذیرد]"‌. بروایت ابوداود و دیگران‌.
مهلت دادن به بدهكاری‌كه تنگ دست است سنت می‌باشد و پسندیده است خداوند می‌فرماید:" وإن كان ذو عسرة فنظرة إلى میسرة وأن تصدقوا خیر لكم إن كنتم تعلمون  بقره ٢٨٠ [هرگاه بدهكاری تنگ دست باشد به وی مهلت بدهید تا وقتی‌كه برایش‌گشایش پیش اید و اگرآن را صدقه و احسان به وی دهید و ازآن دست بردارید، برای شما بهتر است اگر بدانید]‌’‌’‌.
1- از ابوقتاده روایت شده‌كه او در جستجوی بدهكاری بودكه پنهان شده بود، سپس او را پیداكرد. بدهكارگفت‌: تنگ دستم و ندارم‌.گفت‌: ترا بخدا راست می‌گوئی‌؟‌گفت‌: بخدا راست می‌گویم‌گفت‌: من از پیامبر صلی الله علیه و سلم  شنیده‌ام‌كه می‌گفت‌:" من سره أن ینجیه الله من كرب یوم القیامة فلینفس عن معسر أو یضع عنه  [هركس خوشحال می‌گرددكه خداوند در روز قیامت و رستاخیز او را نجات دهد گو كه به بدهكار تنگ دست مهلت وگشایش بدهد یا از بدهی وی صرفنظركند]"‌.
٢-‌كعب بن عمرگفت‌: از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدم‌كه می‌گفت‌:" من أنظر معسرا أو وضع عنه أظله فی ظله   [هركس تنگ دستی را مهلت بدهد یا بدهی وی را ببخشاید خداوند او را بزیر سایه خویش می‌گیرد]‌"

از مبلغ وام‌ كم ‌كن و نقد بگیر
جمهور فقها بر آنند كه‌كم‌كردن از مبلغ وام برای اینكه بدهكار آن را نقدا پرداخت كند و پیش از رسیدن موعد پرداخت‌، بخاطر این‌كم كردن‌، حاضر بپرداخت نقدی باشد، حرام است‌. پس هركس مالی را به قرض بكسی دیگر داد، سپس به وام‌ گیرنده‌گفت‌: مقداری از بدهی را می‌بخشم وكم می‌كنم‌، بشرط اینكه باقیمانده را پیش از موعد مقرر، پرداخت‌كنی‌، این عمل حرام است‌. لیكن ابن عباس و زفر آن را جایز می‌دانند، زیرا ابن عباس روایت ‌كرده است وقتی كه پیامبر صلی الله علیه و سلم به اخراج “‌بنی النضیر” دستورداد. گروهی از آنان پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم  آمدند و گفتند: ای رسول خدا تو دستور باخراج ما داده‌ای و ما بر مردم بدهیها داریم‌،‌كه هنوز موعدش نرسیده است پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" ضعوا وتعجلوا  [‌از مقدار بدهی كم كنید وآن را نقداً بگیرید]". 


[1] -‌این  قاعده  شرعی  اگرچه  حدیثی  درباره  آن  به  اثبات  نرسیده  است  ولی  از  نظر  شرع  درست  است  و  حدیثی‌که  در  آن  باره  از  علی  بن  ابیطالب  نقل  شده  است  اسناد  آن معتبر  نیست‌.  حافظ  ابن  حجرگفته  است  شاهد  ضعیفی  از  فضاله  بن  عبید  بروایت  بیهقی  دارد  و  شاهد  دیگری  دارد که  موقوف  است  بر  عبدالله  بن  سلام  بروایت  بخاری‌  



به نقل از:
فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردم‌سالاري، دوم 1387.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از‌ يحيي حكيم بن سعد روايت است كه می‌گفت: شنيدم علي سوگند مي‌خورد و می‌گفت: «قسم به خداوند كه نام صدّيق از آسمان براي ابوبكر نازل شده‌ است».(المعجم الكبير، طبراني 1/55، حافظ در الفتح گويد: رجال آن ثقه‌اند.)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 16829
دیروز : 5614
بازدید کل: 8806988

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010