|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>ربا
شماره مقاله : 598 تعداد مشاهده : 789 تاریخ افزودن مقاله : 15/6/1388
|
ربا و رباخواری كلمه ربا درلغت بمعنی زیادت و فراوانی است و در اصطلاح فقهی مراد زیادت بر سرمایه است، زیاد یا كم باشد، خداوند میفرماید:" وإن تبتم فلكم رءوس أموالكم لا تظلمون ولاتظلمون بقره ٢٧٩ [هرگاه توبه كردید سرمایه خودتان از آن شما است، ستم مكنیدكه سود طلبكنید و بشما نیز نباید ظلم بشود كه از مایهكم گیرید ]".
حكم ربا ربا و سود طلبی بدان شیوه خاص، در همه ادیان آسمانی حرام بوده است، چه دردین یهود و چه دردین مسیح و چه در اسلام. درعهد قدیم ایه ٢٥ فصل ٢٢ از سفر خروج آمده است: “هرگاه مالی را بیكی از فرزندان شعب من قرض دادی، با وی چون طلبكار رفتار مكن، و از وی سود و ربح مالك را طلب مكن”. بازهم درایه ٣٥ فصل ٢٥ از سفر ولایین آمده است: “هرگاه برادرت نیازمند شد او را حمل كن و نیاز وی را برطرف ساز.. از او سود و منفعتی مگیر و مطلب”. لیكن یهودیان برایگرفتن ربا و ربح، از غیر یهودی منعی نمیبیند، آنگونه كه در ایه ٢٠ ازفصل ٢٣ ازسفر تثنیه آمده است،كه قرآن درسوره نساء ایه ١٦١ این پندار ایشان را ردكرده است:" وأخذهم الربا وقد نهوا عنه [یكی دیگر از جرائم بنیاسرائیل آن بوده است كه ربا میگرفتند در حالیكه از آن منع شده بودند]". و در كتاب عهد جدید ایه 34 و ٣٥ از فصل ٦ از انجیل لوقا آمده است: “هرگاه بكسی قرض دادید و از او انتظار پاداش و فزونی داشتید، پس چه فضیلت برای شما شناخته میشود؟ ولیكن اعمال نیك و خیرات كنید و قرض بدهید، بدون اینكه منتظر فایده و ربا و سود آن باشید، آنوقت استكه پاداش شما فراوان خواهد بود”. علمای یهود بر تحریم قطعی ربا اتفاق نظر دارند و بدین نصوص استناد میكنند “سكوبار” گفته است: “هركس گویدكه ربا معصیت و گناه نیست او ملحد خارج از دین بحساب میاید“. پدر “بوتی” گفته است: براستی سودخواران و ربا خواران در زندگی دنیا شرف خویش را از دست میدهند، و شایسته آن نیستندكه بعد از مرگشان تكفین شوند. قرآنكریم درچند جای بر حسب ترتیب زمانی از ربا سخن گفته است. در ایههای مكی چنین آمده است:" وما آتیتم من ربا لیربوا فی أموال الناس فلا یربوا عند الله، وما آتیتم من زكاة تریدون وجه الله فأولئك هم المضعفون روم ٣٩ [و آنچه بخلق خدای بدهید به امید فزونی تا به زیادت از آن مكافات كنندتان. به نزد خدای تعالی زیادت نشود آن. وآنچه بدهید بعنوان زكات برای پاكی تن و مال و رضای خدا در آن طلبكنید، شما پاداش آن را چند برابر مییابید]". و در ایات مدنی بصراحت ربا را حرامكرده است و چنین آمده است: " یا ایها الذین آمنوا لا تأكلوا الربا أضعافا مضاعفة واتقوا الله لعلكم ترحمون آل عمران ١٣٠ [ای مومنان ربا نخورید در حالیكه چند برابر بر سود و بر اجل و مهلت آن میافزائید، تقوای خدا پیشه كنید تا برستگاری برسید]". و آخرین چیزی كه درباره ربا بعنوان قانون دینی آمده است، اینست:" یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وذروا ما بقی من الربا إن كنتم مؤمنین، فإن لم تفعلوا فأذنوا بحرب من الله ورسوله، وإن تبتم فلكم رءوس أموالكم لا تظلمون ولا تظلمون بقره ٢٧٨ و ٢٧٩ [ای مومنان تقوای خدا پیشهكنید و از وی بترسید و آنچه را كه از ربا و رباخواری مانده است، رهاكنید و از آن دست بكشید اگر مومنان هستید و براستی ایمان آوردهاید. اگر چنینكاری نكردید آگاه باشیدكه شما با خدای تعالی و با رسول وی بجنگ برخاستهاید یعنی بدشمنی با خدا و رسول برخاستهاید پس آماده جنگ با آنان باشید و اگر توبه كنید و از آن دست بردارید، اصل سرمایه شما بدون رباء و سود حاصله ازآن شما است، پس با سود طلبیتان ستم مكنید و بر شما نیز ستم نرود كه از اصل سرمایه كمتر بگیرید ]". و در این ایه بطور قاطعانه سخن اشخاصی رد شده است كهگفتهاند رباخواری وقتی حرام است،كه چند برابر باشد، زیرا در این ایه تنها اصل سرمایه بدون زیادی بر آن قابل برگرداندن بیان شده است. و این آخرین ایهای استكه در این باره نازل شده است. بیگمان رباخواری ازگناهان كبیره و بزرگ است. بخاری و مسلم از ابوهریره روایت كردهاند كه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" اجتنبوا السبع الموبقات ".قالوا: وما هن یا رسول الله؟ قال: الشرك بالله، والسحر، وقتل النفس التی حرم الله إلا بالحق، وأكل الربا، وأكل مال الیتیم، والتولی یوم الزحف، وقذف المحصنات الغافلات [از هفت گناه بزرگ كه هلاككننده است پرهیزكنید.گفتند: چیست آنها ای رسول خدا؟گفت: شریك برای خدا قرار دادن، سحر و جادوگری، و كشتن انسان بناحقكه كشتن انسان حرام است مگربحق باشد، و برابر دستورحق باشد و رباخواری و خوردن مال یتیمان و فرار كردن از جهاد در روز حمله دشمن و متهم ساختن زنان پاكدامن ناآگاه و مومن، به زنا]". بتحقیق خداوند هركسی راكه بنحوی درعقد ربا شركتكند، مورد لعن و نفرین قرار داده است، چه طلبكاریكه آن را میگیرد و چه بدهكاری كه آن را میپردازد و نویسندهای كه عقد آن را و قرار داد آن را مینویسد و گواهانی كه بر آن گواهی میدهند. بخاری و مسلم و احمد و ابوداود و ترمذیكه آن را صحیح دانسته است از جابر بن عبدالله روایتكردهاند كه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" لعن الله آكل الربا، ومؤكله، وشاهدیه، وكاتبه [خداوند رباخوار و ربا دهنده و گواهان بر آن و نویسنده عقد آن را لعنت و نفرین كرده است]". دارقطنی از عبدالله بن حنظله روایتكرده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" الدرهم ربا أشد عند الله تعالى من ست وثلاثین زنیة فی الخطیئة [بدون شك یك درهم ربا خوردن، گناهش پیش خداوند تعالی ازسی وشش زنا سختتر است و گناهش بیشتر است]". و باز هم او فرموده است: " الربا تسعة وتسعون بابا، أدناها كأن یأتی الرجل بأمه [ ربا خواری گناهش نود و نه درجه استكهكمترین آن مانند آنست كه كسی با مادرش مرتكب زنا شود، یعنی باندازه نود و نه گناه،گناه داردكهكمترین این نود و نه گناه زنا با مادر است]".
فلسفه حرام بودن رباخواری رباخواری در همه ادیان آسمانی حرام بوده است زیرا ضرر و زیان آن در جامعه فراوان است: 1- رباخواری موجب ایجاد دشمنی بین افراد جامعه شده و روح تعاون و همكاری را از بین میبرد و همه ادیان آسمانی بویژه اسلام مردم را به تعاون و همكاری و همیاری و ایثار دعوت میكنند، و از خودخواهی و خودپسندی و سودجوئی شخصی و بهرهكشی و سواستفاده از زحمات دیگران و استثمار نمودن افراد مردم، برحذر داشتهاند. ٢-رباخواری موجب ایجاد یك طبقه مرفه و خوشگذرانی میگردد،كه خود به هیچكاری تن نمیدهند و موجب تراكم و جمع شدن سرمایه و اموال در دست آن طبقه مخصوص میگردد، بدون اینكه زحمتی و رنجی را متحمل شده باشند. و آنان حكم گیاهان هرزه و طفیلی را پیدا میكنندكه از رنج دیگران تغذیه و رشد میكنند. و اسلامكار و عمل را تمجید میكند و برای كارگران احترام قایل است و بهترین و عالیترین وسیلهكسب را،كار میداند چون بیگمان كار مهارت و روح معنوی را در هر فردی بالا میبرد. ٣- رباخواری یكی از وسایل استعمارگران است و دامی است كه استعمارگران بدان، ضعفا را شكار میكنند. لذا استعمارگران همیشه بدنبال تاجران وكشیشان میگردند و ما خود بوضوح و آشكارا آثار و نتایج ربا و رباخواری را درمیهن اسلامی خویش مشاهده میكنیم كه چگونه آن را به استعمار مبتلا ساخته است. ٤-دین اسلام انسان مومن را دعوت میكند به اینكه مال خویش را بصورت قرضالحسنه وام بدون سود و بهره به برادرانسانی و اسلامی خویش قرض بدهد، و نیازمندی وی را برطرف سازد و بهترین پاداش آن جهانی را برآن مترتب دانسته است : " وما آتیتم من ربا لیربوا فی أموال الناس فلا یربوا عند الله وما آتیتم من زكاة تریدون وجه الله فأولئك هم المضعفون روم ٣٩ [و مالیكه بخلق خدا بدهید تا بحساب مردم، در آن فزونی بدست آورید و به امید فزونی پاداش بیشتر، بدانان بدهید خداوند آن را افزونی نمیدهد بلكه آن را باطل میسازد و زیاد نمیشود و آنچه برای پاكی تن و مالتان بمردم میدهید و در آن رضای خدای تعالی را طلب هستید، شما چند برابر آن نزد خداوند مزد و پاداش میبرید]".
اقسام ربا و رباخواری ربا خود دو قسم است: 1-ربا النسیئه ٢-ربا الفضل ربا النسیئه: ربا با تاخیر كلمه نسیئه بمعنی تعجیل و تاخیراست یعنی زیادت و سود و رباییكه قرض دهنده از قرض گیرنده بسبب مهلت و تاخیر در بازپرداخت میگیرد، میگوید در ازای تاخیر در بازپرداخت وام، باید فلان مقدار بیشتر از مقدار وام بپردازی. این نوع ربا بنصكتاب خدا و سنت رسول خدا و اجماع پیشوایان دین، حرام است.
ربا الفضل: ربا با افزایش ربا الفضل یعنی پای اضافی، آنستكه پول به پول ونقد به نقد ومواد خوراكی به مواد خوراكی تعویض شود، مشروط براینكه توام با افزایش یكی بردیگری باشد این نوع ربا نیز حرام است بدلیل سنت نبوی و اجماع، چون سرانجام آن نیز به ربا النسیئه منجر میشود و نام ربا برآن مجازاً اطلاق شده است چون منجر به ربا میشود، آن را ربا نامیدهاند. ابوسعید خدری روایتكرده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت :لا تبیعوا الدرهم بالدرهمین، فإنی أخاف علیكم الرباء [هرگز یك درهم را بدو درهم مفروشید، زیرا من ترس آن دارم كه به ربا منجر گردد]". پس از ربا الفضل نیز نهی كرده است، مبادا به ربا النسیئه منجرگردد، بنص صریح حدیث از حرمت ربا در شش چیز سخن رفته است: طلا، نقره،گندم، جو، خرما و نمك. ازابوسعید روایت شده است كه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: الذهب بالذهب والفضة بالفضة والبر بالبر والملح بالملح مثلا بمثل یدا بید، فمن زاد أو استزاد فقد أربى، الاخذ والمعطی سواء [طلا در برابر طلا و سیم در برابر سیم و گندم در برابر گندم و نمك دربرابر نمك باید وزن و پیمانهشان با هم برابر و بصورت نقدی باشد، پس هركس برآن افزود یا فزونی خواست، او مرتكب ربا شده است،گیرنده و دهنده گناهشان یكسان است]". بروایت بخاری.
علت تحریم ربا در این اجناس این شش چیزیكه حدیث از آنها نام برده است عبارتند ازكالاهای مایحتاج و ضروری مردم كه كسی از آنها بینیاز نیست، طلا و نقره دو عنصر اساسی هستند، برای پولیكه معاملات بوسیله آن تنظیم میگردد و مبادلات كالاها با توجه بدانها صورت میگیرد و طلا و نقره معیار نرخگذاری و تعیین بهایكالاها میباشند. و آن چهارجنس دیگر باقیمانده مواد اساسی خوراكیها میباشند واساس قوت زندگی و مایه حیات میباشند، هرگاه در این اجناس ربا و رباخواری معمول گردد، موجب زیان و ضرر مردم میشود و به تباهی و فساد معاملات و داد و ستد مردم منجر میگردد و شارع مقدس از روی رحمت و شفقت بمردم و مراعات مصالح آنان از معاملات ربوی نهیكرده است. چنان بنظرمیرسدكه علت تحریم ربا در طلا و نقره بدانجهت میباشدكه بهایكالاها هستند. پس ثمن بودن و بها بودن علت تحریم است و این علت قابل سرایت بدیگرچیزهائیكه ثمن و بها واقع میشوند نیز میباشد وعلت تحریم در بقیه اجناس مذكورطعام بودن آنها است پس هرگاه علت ثمن وبهایكالا بودن درجنس دیگری غیرازطلا ونقره پیش اید حكم آنها را دارد و فروش آنها جز برابر و بصورت نقدی جایز نیست. و همچنین هرجنس دیگری غیرگندم وجوو خرما ونمك طعام واقع شود وجزو مواد خوراكی باشد فروش آن جز بصورت برابر و بنقد و حاضر جایز نیست. مسلم از معمر بن عبدالله روایتكرده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم از فروش طعام بطعام نهی فرمود، مگر اینكه برابر باشد، پس هر چیزیكه در حكم این اجناس ششگانه باشد برآنها قیاس میشود و حكم آنها را دارد. بنابراین هرگاه در داد و ستد هر دو بدل و عوض -كالا و بها -از یك جنس باشند و علت تحریمشان نیز یكی باشد، تفاضل و فزونی یكی بردیگری و فزونی بخاطر تاخیر درپرداخت یكی دیگر حرام است. پس هرگاه طلا را به طلا وگندم را بهگندم فروختند برای صحت و درستی این معامله و تبادل صحیح شرعی، دو شرط لازم است كه موجود باشد: 1- تساوی و برابری دركمیت و اندازه با قطع نظر از مرغوبی و غیرمرغوبی و خوبی و بدی، بخاطر مراعات همان حدیث كه در بالا بدان اشاره شد و بخاطر اینكه مسلم روایتكرده استكه مردی پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد و با خود مقداری خرما برایش آورده بود. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: این خرمای شما.با خرما ما یكی نیست و از او نیست. آن مردگفت: ای رسول خدا خرمای خود را فروختیم دوصاع به یك صاع. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: این عمل ربا است آن را برگردانید سپس خرمای خودتان را بفروش برسانید و با بهای آن ازاین خرما برایمان بخرید. ابوداود ازفضاله روایتكرده است كهگردنبندی راكه در آن طلا و مهرهها بود، پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آوردند، مردی آن را خرید با نه دینار یا هفت دینار. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود، این معامله درست نیست تا اینكه طلا و غیر طلا را از هم جداكنید، لذا آن را ردكرد و برگرداند تا اینكه مهرهها را ازطلا جدا ساخت. مسلمگفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم دستور دادكه طلا را جداكردند وگفت: " الذهب بالذهب وزنا بوزن [طلا در برابر طلا با وزن مساوی]". ابن اقیم گوید: فروش طلاهای مصنوع و مباح و بصورت ابزار درآمده، بوزن بیشتر از طلاهای غیر مصنوع یعنی بوزن بیشتر از شمش، جایزاست ومصنوعات نقرهای مباح نیز بوزن بیشتر از شمش نقره، جایز است. ٢-نباید یكی از دو بدل در این معامله جنس بجنس مهلت داشته و غیرنقدی باشد، بلكه باید معامله حاضر به حاضر و فوری و دست بدست باشد، چون در حدیث آمده بودكه:" إذا كان یدا بید". و در این زمینه پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید:" لا تبیعوا الذهب بالذهب إلا مثلا بمثل، ولا تشفوا بعضها على بعض، ولا تبیعوا الورق بالورق إلا مثلا بمثل، ولا تشفوا بعضها على بعض، ولا تبیعوا غائبا منها بناجز [طلا را به طلا مفروشید مگراینكه وزن هردو یكی باشد و بعضی را بربعضی دیگرتفضیل ندهیدكهكم آن را به زیاد آن معاوضه و معاملهكنید و پول سكه شده و سكه درهم را با پول سكه شده و درهم مسكوك وبطور كلی مسكوكات را نیز با همدیگر معامله و معاوضه مكنید مگر اینكه برابرباشند ویكی را بردیگر تفضیل مدهیدكه از آنكم و از این زیاد در برابر هم قراردهید و ازآنها چیزی راكه حاضرنیست و نسیه است بچیزیكه حاضراست مفروشید]". بخاری و مسلم آن را از ابوسعید روایت كردهاند. هرگاه دو بدل و دوچیزیكه با هم معاوضه و معامله میشوند، درجنس با هم اختلاف داشته باشند ولی علت حرمت آنها یكی -بها و ثمن واقع شدن یا طعام و خوراكی بودن -باشد زیادی یكی بر آن دیگری و عدم مساوات آنها با هم جایز است، ولی نباید یكی حاضر و دیگری نسیه باشد و نسیه بودن یكی از آنها، حرام است و تفاضل اشكال ندارد پس هرگاه طلا را به نقره وگندم را به جو، بفروشند تنها یك شرط لازم است وآن این استكه باید هر دو نقدی و بصورت معامله نقدی باشند و مساوات و برابری دركمیت ومقدارشرط نیست، بلكه تفاضل جایزاست - پس معامله یك سكه طلا بچند سكه نقره و یك پیمانهگندم بچند پیمانه جو جایز است، بشرط اینكه نقدی و حاضر باشد - ابوداود روایتكرده است كه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" لا بأس ببیع البر بالشعیر، والشعیر أكثرهما، یدا بید [فروختن گندم به جو در حالیكه جو بیشتر باشد اشكال ندارد بشرط اینكه نقدی و حاضری باشد]’’. و در حدیث عباده بروایت احمد و مسلم آمده است:" فإذا اختلفت هذه الاصناف فبیعوا كیف شئتم إذا كان یدا بید [هرگاه این اجناسیكه با هم مبادله میكنید، با هم اختلاف داشتند آنها را با یك دیگر مبادله و معاملهكنید، بهركیفیتكه خواستید، بشرط اینكه دست بدست و نقدی باشد]". و هرگاه دو چیزیكه با هم مبادله و معاوضه میشوند، در جنس و علت تحریم، هر دو با هم اختلاف داشته باشند، در مبادله و معامله آنها هیچ شرطی نیست تفاضل و تاخیر و عدم تساوی و نقدی و غیرنقدی همهاش حلال است. مثلا هرگاه مواد خوراكی با نقره یا طلا مبادله و معامله شود، عدم مساوات و تاخیر در پرداخت یكی و نسیه بودن یكی دیگر جایز و روا است. و همچنین معامله یك جامه بدو جامه و ابزاری و ظرفی بدو ابزار و دو ظرف دیگر نیز جایز است. خلاصه: هرچیزیكه غیر طلا و نقره و جانشین آنها و غیر مواد خوردنی و نوشیدنی باشد، ربا درآن حرام نیست پس درآنها بیع وفروش با عدم مساوات هر دو جنس و نقد و نسیه و ازهم جدا شدن پیش ازتحویل و قبض و تقابض، جایز است. پس فروختنگوسفندی بدوگوسفند، بصورت نسیه و نقدی و یاگوسفندی بیك گوسفند دیگر نیز جایز است، چون عمرو بن العاصگفته است :كه پیامبر صلی الله علیه و سلم به من دستوردادكه در شتران زكات بجای یك شتر درسال اینده دوشتر بگیرم -یعنی یك شتر نقد، بجای دو شتر قرض -احمد و ابوداود و حاكم آن را بیرون آوردهاند وگفته استكه بشرط مسلم این روایت صحیح است و بیهقی هم آن را روایت صحیح میداند و حافظ بن حجر اسناد آن را قوی دانسته است. ابن المنذر گفته استكه به اثبات رسیده استكه پیامبر صلی الله علیه و سلم یك بندهای را در برابر دوبنده سیاه، خریده است و یككنیزی را در برابر هفتكنیز خریده است و معاوضهكرده است و مذهب امام شافعی نیز چنین است.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|