|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>اجر
شماره مقاله : 5773 تعداد مشاهده : 264 تاریخ افزودن مقاله : 28/7/1389
|
اجر. [ اَ ] (ع اِ) پاداش عمل . (منتهی الارب ). پاداش نیک . مزد. اجرت . مزد کار : بدرستی که او ضایع نمیگرداند اجر نیکوکاران را. (تاریخ بیهقی ). ج ، آجار، اُجور. || ثواب : چنان دید امیرالمؤمنین ... که بگرداند خاطر خود را از جزع بر این مصیبت بسوی بازیافت اجر و ثواب . (تاریخ بیهقی ). || ذکر نیکو. || کابین زنان . (منتهی الارب ). مهر زن . || (مص ) مزدور کسی بودن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || پاداش دادن . (منتهی الارب ). پاداش نیک دادن . مزد دادن . || استخوان شکسته پیوستن . استخوان بر کژی وادربستن . (تاج المصادر). به شدن استخوان شکسته بر کجی و ناراستی : اجرت العظم انا؛ بستم استخوان شکسته را بر کجی (لازم و متعدی است ). (منتهی الارب ).|| بکرایه دادن چنانکه مملوک را: اجر المملوک . (منتهی الارب ).
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|