|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>اجتماع
شماره مقاله : 5689 تعداد مشاهده : 274 تاریخ افزودن مقاله : 28/7/1389
|
اجتماع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اجدماع . (منتهی الارب ). گرد آمدن . تجمع. اجماع . فاهم آمدن . (زوزنی ). تألف . ائتلاف . احتفال . انجمن شدن . فراهم آمدن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ) : چون فیروزان بن الحسن خبر اجتماع و اتفاق ایشان بشنید از جرجان روی بمحاربت ایشان نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || اتفاق کردن بر چیزی . || قوی شدن : اجتمع الرجل . (منتهی الارب ). || جوان گردیدن . || برآمدن تمام ریش . (منتهی الارب ). || بجای مردان رسیدن کودک . (زوزنی ) (تاج المصادر). ببلاغت رسیدن . || سازگاری نمودن . || عزم کردن . || نزدیکی جسمی بجسم دیگریا چندین جسم را بهم اجتماع گویند. (تعریفات ). || (اصطلاح نجوم ) محاق . مقارنه ٔ ماه با آفتاب . قران شمس با قمر. بهم برآمدن ماه با آفتاب . آنگاه که آفتاب و ماه در یک برج به یک درجه و یک دقیقه جمع شوند و در این وقت ماه از نظر گم و غائب میشود و چنین وقت منحوس باشد. (غیاث ). اجتماع ، گرد آمدن آفتاب و ماهتاب بود به آخر ماه . و نام او به مجسطی اتّصال گوید. و آن درجه و دقیقه کجا این اجتماع بود جزو اجتماع خوانند. و طالع آن وقت را طالع اجتماع خوانند. و این اجتماع میان آن مدّت بود که ماه اندرو زیر شعاع آفتاب بود. و این مدّت را به تازی سرار خوانند، که قمر اندرو پنهان و ناپیدا بود. و نیز محاق خوانند، که نور از قمر سترده بود. (التفهیم ابوریحان بیرونی ).|| نام شکل یازدهم (بقول استاد بندکی و شیخ محمد لاد در فرهنگ خویش ) یا شکل چهاردهم (بقول شرفنامه ) یا شکل پانزدهم رمل بدین صورت : و در مؤید الفضلاء آمده که در کتب معتمدعلیه شکل پانزدهم دانسته اند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اجتماع نزد علمای رمل اسم شکلی است که صورت آن این است : و نزد منجمان و علمای هیئت ، اجتماع آفتاب و ماه در جزئی از فلک البروج باشد و این جزء از فلک البروج را جزءالاجتماع نامند. و نزد پاره ای از حکما اجتماع را بر ارادت اطلاق کنند، چنانکه در شرح اشارات و حکمةالعین و حاشیه ٔسیّد سند در آخر کتاب مذکور است . و نزد متکلمان قسمی از کون باشد که آن را تألیف و مجاورت و مُماسّه نیز نامند، و شرح آن در ضمن تفسیر و معنی لفظ کون بیاید ان شأاﷲ تعالی .
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|