|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>مستأمن
شماره مقاله : 567 تعداد مشاهده : 771 تاریخ افزودن مقاله : 13/6/1388
|
در فقه:
مستأمن عبارت است از كافر حربی كه بقلمرو اسلام داخل میشود و امنیت مییابد و به وی امان داده میشود[1] بدون اینكه نیت اقامت همیشگی و توطن داشته باشد بلكه میخواهد مدتیكمتر از یكسال اقامتكند اگر بیش از یكسال بماند و قصد اقامت دائمی داشته باشد، آنوقت حكم ذمی دارد و تابع دولت اسلامی است و بمانند اهل ذمه با او رفتار میشود. هرگاه كسی مستأمن بحساب آمد و به وی امان داده شد، همسر و پسران نابالغ و دخترانش بطوركلی و مادرش و مادربزرگانش و خدمت كارانش، مادام كه اینگروه با او زندگی كنند، در امان خواهند بود و مستأمن بحساب میایند و تابع شخص برخوردار از حق “مستأمن“ هستند و دلیل این، سخن خدای استكه میفرماید:" وإن أحد من المشركین استجارك فأجره حتى یسمع كلام الله ثم أبلغه مأمنة توبه آیه ٦.
حقوق مستأمن و پناهنده هرگاه یك دشمن جنگی، به وسیله امان نامه به قلمرو اسلام درآمد او از حق حفظ نفس و مال و دیگر حقوق و مصالح خویش برخوردار میشود تا زمانیكه بعقد امان تمسك نموده و بدان وفادار باشد و از آن انحراف پیدا نكند. و حلال نیستكه آزادی وی را مقید ساخت و مطلقاً جایز نیست او را متوقف و زندانی نمود، خواه بقصد اسارت یا بقصد زندانی كردن، بخاطر اینكه از رعایای دشمن است، یا بخاطر اینكه بین ما و آنان حالت جنگ برقرار است. سرخسی گفته است: بحكم امان دادن، اموال آنها تضمین شده است و ممكن نیستكه اموال آنان را بحكم اباحهگرفت و مباح دانست. و حتی اگر آن شخص به سرزمین كفر برگردد اگر چه به نسبت ذات وی امان تمام میشود و باطل میگردد، ولی حرمت و ضمانت مال او هنوز بحال خود باقی است. در مغنیگفته است: “هرگاه كافر حربی به وسیله عقد امان به قلمرو اسلام داخل شد و مال خویش را پیش مسلمانی یا یك نفر ذمی به ودیعه نهاد یا مال خود را بدانان قرض داد، سپس خودش به سرزمین كفر برگشت. میبینیم، اگر او بعنوان تاجر یا پیك یا سیاحت و تفریح یا برایكاری به سرزمین كفر برگشته بود، تا آن را انجام دهد، سپس به سرزمین اسلام برگردد در اینصورتها هم نفس و جانش و هم مالش در امان است، چون با بیرون رفتنش قصد بیرون رفتن از سرزمین اسلام را نداشته و نیت آن را نداشته است و حكم ذمی را دارد. و اگر به سرزمین جنگ با دشمن داخل شده و قصد اقامت و توطن را داشته باشد، امان وی باطل میگردد نسبت بجانش ولی اموالش هنوز در امان است، چون دخول وی در سرزمین اسلام بوسیله عقد امان شامل مالش نیزشده است و هرگاه دخول وی در سرزمین جنگ، موجب ابطال امان نسبت بجانش شود، نسبت بمالش بحال خود باقی است، چون ابطال بنفس او تعلق دارد نه بمالش.
وظیفه چنین شخصیكه امان گرفته است وظیفه چنین شخصی آنست كه امنیت و نظم عمومی را حفظ كند و بر علیه آنها خروج نكند و بجاسوسی و مراقبت اوضاع نپردازد. اگر بر علیه مسلمین و بسود دشمنان اسلام بجاسوسی پرداخت، آن وقت كشتنش حلال است.
تطبیق حكم اسلام بر وی قوانین مالی اسلامی بر شخص امان داده شده تطبیق داده میشود و برابر نظام و حقوق اسلامی، عقد بیع و داد و ستد و دیگر عقود را انجام میدهد و از معاملات ربوی وی جلوگیری میشود، چون اینگونه معاملات در اسلام حرام است و اگر بر حق یك مسلمانی تعدیكند، بمقتضای شریعت اسلامی، عقوبات و مجازات درباره او اجرا میشود. و همچنین اگر بر یك ذمّی نیز تعدیكند یا بر شخص امان داده شده دیگری. چون گرفتن حق مظلوم از ظالم و برپای داشتن عدالت از وظایفی استكه مسامحه و سهل انگاری درآن حلال نیست. و اگر برحقوق الهی تعدی و تجاوز كند، مانند ارتكاب جرم زنا بمانند مسلمانان با وی رفتار میشود و مجازات اسلامی در حق وی اجرا میگردد، چون اینگونه جرائم جامعه اسلامی را فاسد و تباه میكند[2].
مصادره اموال شخصی امان داده شده اموال چنین شخصی مصادره نمیشود، مگراینكه با مسلمانان بجنگند و آنوقت كه اسیرگردند، بصورت برده و عبد درمیایند و دراین حال مالكیت وی برمال او نیز از بین میرود، چون در این حال استحقاق مالكیت ندارد. و استحقاق وراثت نیز از آنها زایل میشود. اگرچه در این وقت هنوز در سرزمین اسلام باشند، چون استحقاق وراثت وقتی استكه شخصی بمیرد و این وقتی است كه آنها بمیرند و حال آنكه نمردهاند. و اموال چنین اشخاصی به بیتالمال مسلمین تحویل داده میشود بر مبنای اینكه جزو غنایم است. و اگر بر بعضی از مسلمانان یا افراد ذمی، قرضی نیز داشته باشد، ساقط میشود چونكسی نیست آن را مطالبهكند و شایستگی آن را داشته باشد.
میراث چنین شخصی هرگاه شخص امان داده شده در سرزمین اسلامی بمیرد، یا در سرزمین دشمن بمیرد، مالكیت او بحال خود باقی است، و بقول جمهور مالكیت به ورثه او منتقل میگردد، برخلاف نظر شافعی. بنابراین وظیفه دولت اسلامی است،كه اموال او را بورثهاش منتقل كند، و برایشان ارسال دارد، اگر او ورثهای نداشت، این اموال او فیئی مسلمین محسوب میگردد.
[1] -ممکن است برای ابلاغ نامه یا ماموریتی یا امثال آن یا برای شنیدن کلام خدا آمده باشد او در امان است و نیازی بعقد امان ندارد اما اگر برای نجات بیاید و به وی اجازه داده شود از مقامات مسئول او مستامن محسوب میشود. مولف [2] -ابوحنیفه میگوید در حقوق الهی و حقوقیکه جنبه الهی آنها غلبه دارد بر شخص امان داده شده حدود شرعی اجرا نمیشود. و این رای مرجوع است. مولف
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|