|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>ابهر
شماره مقاله : 4301 تعداد مشاهده : 261 تاریخ افزودن مقاله : 15/7/1389
|
ابهر. [ اَ هََ ] (ع اِ) پشت . (منتهی الارب ). || رگیست در پشت به دل پیوسته . (منتهی الارب ) (مهذب الأسماء). رگ پشت به دل پیوسته . (خلاص نطنزی ). رگ جان . رگ هفت اندام . آورطی . آورتی . ام الشرائین .|| رگ گردن . (منتهی الارب ). || نام هر یک از دو رگ که از دل برآمده است و دیگر شرائین از این دو منشعب است . (بحرالجواهر). و آن دو را مجموعاً ابهران گویند. || رگی است در دست . (منتهی الارب ). || پشت گوشه های برگشته ٔ کمان . || خانه ٔ کمان . کمانخانه . || پرهای مرغ میان خوافی و کلی و اول پرهای مرغ را قوادم گویند پس مناکب پس خوافی پس اباهر پس کلی . ج ، اَباهِر. || گیاه ضریع خشک . (منتهی الارب ). || زمین پاکیزه که سیل بر آن برنیاید. (منتهی الارب ). || میان طایف و کلیه ٔ کمان یعنی میان خانه و دسته ٔ کمان . (صحاح جوهری ).
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|