|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>صفیه بنت عبدالمطلب رضی الله عنها
شماره مقاله : 3794 تعداد مشاهده : 401 تاریخ افزودن مقاله : 4/7/1389
|
صفیه بنت عبدالمطلب رضی الله عنها زنی در کمال شجاعت صفیه (رضی الله عنها) دختر عبدالمطلب بن هاشم از سلالهی بنی هاشم بود و علاوه بر این که قریشی بود از لحاظ حسب و نسب از موقعیت بسیار والایی برخوردار بود. او عمهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم بود و مادرش هاله نیز خواهر آمنه، مادر رسولخدا صلی الله علیه و سلم بود. حمزه (سید الشهدا) آن شیر میدان [که به اسدالله و اسد رسول الله ملقب شده بود] برادر صفیه (رضی الله عنها) و زبیر بن عوام، حواری رسول خدا و یکی از عشرهی مبشره[1] فرزند این بزرگوار بود. همسر او عوام بن خویلد نیز برادر «ام المؤمنین» خدیجه (رضی الله عنها) بود. حال با این نسب و حسب عالی، از لحاظ پایگاه اجتماعی، این بانوی مسلمان واقعاً چه چیزی کم داشته است؟ صفیه (رضی الله عنها) خیلی زود مشرف به اسلام گردید و به همراه مهاجران به مدینه هجرت کرد. او از رسولخدا صلی الله علیه و سلم احادیث زیادی را حفظ کرد که در کتب حدیث شاهد روایات منقول آن حضرت هستیم... نقشهایی که این بانوی (با عزت) در جهاد ایفا نمود، بیانگر این است که او از شجاعت وافری برخوردار بوده و در سختیها و مشکلات از پر جرأتترین زنها بوده است. در صدر اسلام گاهی زنها نیز، همراه مردان در جنگ شرکت میکردند تا به خدمات جانبی مثل طبخ غذا، مداوای مجروحان و ... بپردازند. صفیه (رضی الله عنها) نیز، در جنگ احد همراه سپاه اسلام به میدان نبرد شتافت و چون دیگر زنان مشغول مداوای مجروحان بود که آثار شکست بر سپاه اسلام هویدا شد. وقتی صفیه (رضی الله عنها) سپاه مسلمانان را دید که عقبنشینی میکنند، نیزهی خود را برداشت و مسلمانانی را که از میدان نبرد متواری میشدند، منع می کرد و با زدن به سر و صورت سربازان اسلام آنها را به میدان نبرد بر میگرداند. رسولخدا صلی الله علیه و سلم متوجۀ کار او گردید و زبیر رضی الله عنه را نزد او فرستاد تا او را تسکین دهد و کاری کند که مادرش جسم مثله شدۀ حمزه را نبیند، اما صفیه (رضی الله عنها) خطاب به فرزندش گفت : ای پسرکم، شنیدهام که جسد برادرم را مثله کردهاند، برادرم در راه خدا مثله شد و ما باید به آنچه در راه خدا بر سرمان میآید، راضی باشیم. زبیر با شنیدن این سخن مادر به قوهی ایمان و شهامت خداپسندانهی او پی برد و با کمال اطمینان او را به حال خودش گذاشت. آن بزرگ بانوی مسلمان رفت تا جسد تکهتکه شدهی برادرش را نظاره کند! او با شهامت تمام به جگر پارهپارهی حمزه (سیدالشهدا) مینگریست و به جای جزع و فزع چنین میگفت : صبر پیشه میکنم و به مشیت خداوند راضیام! خداوند تو را بیامرزد ای ابوعماره (حمزه رضی الله عنه ). در غزوهی خندق که مسلمانان (برای حفاظت از مدینه) خندقی را دور تا دور مدینه حفر کردند، زنان و کودکان در قلعهی «فارغ» که امنترین قلعهی مدینه و منسوب به حسان بن ثابت رضی الله عنه بود، نگهداری میشدند. حسان بن ثابت رضی الله عنه نیز، چون سنّی از او گذشته بود و توانایی جنگیدن نداشت در قلعه باقی ماند تا امور زنان و کودکان را سامان دهد. عدهای از یهودیان تبهکار که از این قضیه خبردار شده بودند، تصمیم گرفتند به این قلعه هجوم برند و به قتل و غارت زنان و کودکان بپردازند. در بدو امر جاسوسی فرستادند تا اطراف قلعه را وارسی کند و اوضاع و احوال را بدانها گزارش دهد. اتفاقاً صفیه (رضی الله عنها) این جاسوس را دید و خیلی سریع نزد حسان بن ثابت رضی الله عنه رفته عرض کرد : یک یهودی در اطراف قلعه قدم میزند؛ زود برو و او را به درک واصل کن. حسان رضی الله عنه با شرمندگی گفت : اگر من قدرت جنگیدن داشتم در این غزوه (خندق) رسولخدا صلی الله علیه و سلم را همراهی میکردم. با شنیدن این سخن، صفیه (رضی الله عنها) چوبی را برداشت و به تعقیب جاسوس یهودی پرداخت و توانست در یک موقعیت حساس، جاسوس را از پای درآورد. سپس سر او را از تن جدا کرد و از بالای دیوار قلعه آن را به میان جمعی از یهودیان پرتاب کرد. یهودیان وقتی این صحنه را دیدند، ترسیدند و گمان کردند مردان جنگاوری از قلعه و افراد درون آن حفاظت میکنند. به همین خاطر با ترس و وحشت زیاد پا به فرار گذاشتند و کودکان و زنان از شر آنان در امان ماندند. این بزرگ بانوی جهادگر و مؤمن در سال 20 هجری؛ یعنی، زمانی که عمر فاروق رضی الله عنه زمامدار خلافت بود به سرای باقی شتافت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
[1]- ده تن از اصحاب در همین دنیا توسط رسولخداr به بهشت بشارت داده شدند که به «عشرهی مبشره» موسوماند. آنها عبارتند از : ده یار بهشتیاند میدان ابوبکر و عمر علی وعثمان سعد است و سعید و بوعبیده طلحه است و زبیر و عبدالرحمن(مترجم)
از کتاب: اسوههای راستین برای زن مسلمان، تألیف: احمد الجدع، ترجمه: عبدالصمد مرتضوی، انتشارات ایلاف مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|