|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>قرآن > تفسیر تابعین
شماره مقاله : 3775 تعداد مشاهده : 344 تاریخ افزودن مقاله : 3/7/1389
|
تفسير تابعين
نياز تابعين به تفسير تابعين ـ رض ـ پس از مدت زمانی بعد از نزول قرآن آمدند پس آنها بيشتر از كساني كه همگام با نزول قرآن ميزيستند به تفسير قرآن نياز داشتند، زيرا در هنگام نزول قرآن پيامبر با آنها زندگي ميكرد تا آنچه نازل ميشد را براي آنها توضيح دهد. پس بر تابعين لازم است كه از اصحاب آنچه از پيامبر ياد گرفتهاند، و اسباب نزولي كه مشاهده كردهاند و آنچه از قرآن فهميدهاند و به آن عمل كردهاند را بیاموزند. و اصحاب بزرگوار نيز آنچه ميدانستند مخفي نميكردند و در هر كجا ميبودند براي مردم توضيح ميدادند. و تابعیان دور اصحاب مينشستند و از آنها توضيح آيات ميخواستند حتي بعضي از آنها لوحهايي را با خود حمل ميكردند و هر آنچه به آن نياز داشتند از سورهي فاتحه گرفته تا نهايت قرآن را از اصحاب استفسار و نظرخواهي ميكردند .[1] مجاهدبن جبير ميگويد: سه بار قرآن را با ابن عباس مراجعه کردم، سر هر آيهاي ميايستادم، و از او ميپرسيدم چگونه و در کجا و در چه موردی نازل شده است.[2]
مدرسههاي تفسير: در آن عصر سه مدرسه مشهور بودند: يكي در مكه، دومي در مدينه و سومي در كوفه ؛ ابن تيميه ميگويد: اهل مكه از همه به تفسير عالمتر بودند: زيرا اهل مكه از دانشآموزان ابن عباس بودند؛ همانند: مجاهد، عطاءبن ابي رباح و عكرمه موسي بن عباس، طاووس، ابن شعشاع و سعيدبن جبير و كساني ديگر و امثال اينها؛ و اهل كوفه دانشآموز ابن مسعود بودند در درجهی دوم قرار میگیرند و بر دیگران امتیازهایی دارند، و دانشمندان اهل مدینه در تفسیر همانند زیدبن اسلم که مالک و عبدالرحمن فرزندش از ایشان تفسیر را یاد گرفتهاند.[3] و مشهور بودن این مدرسهها به معنی این نیست که صحابیهای دیگر در تدریس و تعلیم شرکت نکرده باشند و یا اینکه تابعین نزد آنها نرفته و از آنها چیزی را یاد نگرفتهاند.
سرآغاز تدوین: با وجود اینکه تفسیر صورت خواندن و روایت کردن را به خود گرفته بود، اما هستهی تدوین در بعضی تلاشهای فردی خود را نمایان میکرد از این جهت که بعضی از تابعین آنچه را میشنیدند و از لغت میفهمیدند و از روشهای سخن درک میکردند را می نوشتند. و تفسیرهای تابعین را در کتابهای تفسیر بعد از خودشان همانند تفسیر طبری و بعضی کتابهای سنت به فراوانی میبینیم و چنان مشهور است که هر کدام از سعیدبن جبیر و مجاهدبن جبر تفسیر تدوین شدهای دارند.[4] اما تا به حال به تفسیر سعید دسترسی پیدا نکردهایم، اما دستنویس تفسیر مجاهد از قرن ششم هجری نسخهبرداری شده و مورد بررسی قرار گرفته و به عنوان کتابی در دسترس مردم قرار گرفت.[5] و با نگاهی به تفسیر مجاهد شکل واقعی تفسیر در عصر تابعین برای ما نمایان میشود. تفسیر مجاهد: در بررسی تفسیر نكات زیر را ملاحظه میکنیم: اولاً: این تفسیر هر چند شامل بیشتر سورههای قرآن میباشد[6] اما تنها بعضی از آیات را تفسیر کرده و آن هم زیاد نیست، هر چند که نسبت به تفسير اصحاب از همه بيشتر مي باشد. و این هم در نتیجهی دور افتادن از عصر تنزیل است زیرا هر چه بیشتر از عصر تنزیل دور شویم بیشتر به تفسیر آیات نیازمند میشویم. ثانیاً: بیشتر آنچه در آن تفسیر دیده میشود معانی کلمات است، و آن هم به این معنی است که آنان تفسیر آیات واضح و روشن را تفسیر نمیکردند و به بحث در مورد آیاتی که به آن نیازمند بودهاند تلاش و کوشش کردهاند و تنها به معنی بعضی از کلمات که در فهم آیات موثر بود اکتفا میکردند. با این حال هنگامی که به آن تفسیر نگاه میکنیم بعضی از کلمات تفسیر شدهی قرآن را روشنتر از کلمهی تفسیر مییابیم! بطور مثال بدانچه در تفسیر سورهی ذاریات آمده است ملاحظه فرمائید: مجاهد در تفسیر کلمهی «محروم» گفت: به معنی «محاوف» است. و در مورد «فَجَاءَ بِعِجْلٍ» میگوید: «بحسیل». به این نکته بر میگردد که بعضی از کلمات در عصری شایع بوده و در عصر و زمانی دیگر نامأنوس میباشد. مانند دو کلمهی: محاوف و حسیل، که در عصر ما نامانوس و نا مفهوم هستند. ثالثاً: در تفسیر و توضیح معنی بعضی از آیات سخن از اسباب النزول را مییابیم، مثال آن مانند آنچه در تفسیر سورهی رعد چنین آمده: مجاهد میگوید: کفار قریش گفتند: ای محمد: زمین بر اثر کوهها بر ما محدود شده کوهها را دور و زمین را وسیع گردان، شام را برای تجارت از ما نزدیک کن، پدرانمان را از قبرها بیرون آور تا با آنها صحبت رانیم، پس این آیه نازل شد: ﴿ وَلَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ..﴾(الرعد:31) تا آخر آیه. مجاهد میگوید: هنگامی که این آیه نازل شد ﴿..وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ..﴾(الرعد: من الآية38) قریش گفتند: ای محمد شما را مالک هیچ چیزی نمیبینیم. پس آن آیه نازل شد: ﴿يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾ (الرعد:39) به عنوان تهدیدی برای آنها، یعنی اگر بخواهیم هر آنچه که دوست داشته باشیم برای او ایجاد میکنیم و چیزها را محو و چیزهایی را نمایش میدهیم. رابعاً: بعضی مواقع اشاره به نسخ را در آن مشاهده میکنیم: مثلاً در سورهی نساء میگوید: از مجاهد نقل شده که گفته شده: (فَآذُوهُمَا) یعنی سیّئاً، سپس توسط این آیه نسخ شده ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (النور:2) خامساً: در بعضی اوقات اختلافی میان مجاهد و استادش ابن عباس و یا میان مجاهد و بقیهی تابعین مشاهده میکنیم. سادساً: این تفسیر بعضی اوقات به بعضی از احکام فقهی میپردازد، مثال آن مانند آنچه در تفسیر سورهی نساء در مورد صلاه الخوف آمده که میگوید: ﴿..فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ ..﴾(النساء:101) این آیه هنگامی نازل شد که پیامبر در عسفان و دشمن در صحنه بود، پیامبر چهار رکعت ظهر را به صورت کامل همراه اصحاب به جای آورد، مشرکین تصمیم گرفتند که در موقع نماز عصر به اردوگاه و لشکر آنها حملهور شوند، پس خداوند این آیه را نازل کرد ﴿وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ..﴾ (النساء:102) تا آخر آیه، پیامبر اصحاب خویش را به دو صف تقسيم کرد و بعد الله اکبر احرام گفتند و صف اول همراه پیامبر سجده بردند و صف دوم بعد از آنها به سجده رفتند و در رکعت دوم صف دوم سجده بردند و صف اول بعد از آنها به سجده رفتند و نماز را به دو رکعت قصر به اتمام رسانیدند. سابعاً: اسرائیلیات در آن تفسیر واضح و روشن است و بیشتر آن اسرائیلیات را به موسی و سلیمان بر میگردانند. این تمام چیزهایی بود که در تفسیر مجاهد مشاهده و درک کردم، و بعد از آن دوست بزرگوارم دکتر محمد عبدالسلام پایان نامهی دکترای خویش به نام «تفسیر مجاهدبن جبر» را به من هدیه کرد و در آن رساله باب دوم را مخصوص توضیح دادن روش مجاهد در تفسیر قرار داده است. و در ابتدای آن باب به این اشاره میکند که مفسرین صحابه تمام قرآن را تفسیر نکردهاند و تنها به تفسیر قسمت کمی از آن توجه کردهاند و آن هم در توضیح معنای لغتی با لفظی کوتاه و استنباط احکام فقهی و ذکر سبب نزول و آوردن اقوال اهل کتاب در محدودهای مشخص خلاصه میشود. بعد میگوید: و این روش بزرگترین صحابهی مفسر «ابن عباس»میباشد، و ما هنگامی که به تفسیر دانش آموز ايشان نگاه میکنیم آن را هم با همان سبک مشاهده میکنیم، و این نکات را به روش استاد خویش اضافه میکند: 1ـ اندازهای بیشتر در تفسیر احکام 2ـ بیشتر استنباط کردن احکام 3ـ پاشیدن نطفهی مذهبهای فقهی و کلامی، به همین خاطر شافعی در فقه خویش به مجاهد تکیه میکند و معتزله هم در عدم روئیت خداوند در قیامت به مجاهد تکیه میدهند. 4ـ گسترش دادن استفاده از اهل کتاب و سوال کردن از آنها. میگوید: و کسی که دقیق به تفسیر مجاهد نگاه کند میبیند که از استاد خویش ـ ابن عباس ـ بسیار استفاده کرده است و با او در بسیاری از آیات موافق بوده هر چند که بعضی اوقات با او مخالفت میورزند، و بارزترین مخالفتهای ایشان با استاد خویش در تفسیر کردن بعضی آیات به رای و نظر میباشد. روش اينگونه است: توضیح معنای لغوی با عبارتی کوتاه و استنباط احکام فقهی و ذکر سبب نزول و آوردن اقوال اهل کتاب و اظهار نظر در حد توان خویش. و تفسیر تابعین هر چند که منزلتی والا دارد اما به جز در مواقع اجماع به عنوان حجت محسوب نمیباشد و در مسائل اختلافی اقوال بعضی از آنها بر بعضی دیگر و بر کسانی که بعد از آنها میآیند حجت نمیباشد. و شیعه اثنیعشریه برای دو تا از تابعین به نامهای: علی بن الحسین زین العابدین متوفی سال 95 و پسر ایشان محمد ابو جعفر باقر متوفی سال 114 عصمت قائل شدهاند و اما تفسیر بقیهی بزرگواران نزد شیعه ارزشی ندارد. بعد از اینکه سخن در مورد تفسیر تابعین را به اتمام رساندیم و گفتیم که آنها از اسرائیلیات و تفسیر به رأی استفاده کردهاند در اینجا بهترین روش تفسیر نزد بیشتر جمهور را ارائه میدهیم: و در اینجا بیانگر ارزش تفسیر ماثور از تابعین و اسرائیلیات و تفسیر به رای بعد از سخن در مورد تفسیر تابعین میشویم و شاید سخن شیخالاسلام ابن تیمیه که حافظ ابن کثیر نیز در تفسیر خویش به آن ملتزم بوده در اینجا مناسبترین چیز باشد. ابن تیمیه (رح) در مقدمه تفسیر در فتاوای خویش ص 363: 375 میگوید: اگر کسی بگوید: بهترین روش تفسیر کدام است؟
تفسیر قرآن به قرآن و به سنت: پس جواب او: بهترین روش این است که قرآن را به قرآن تفسیر کنیم، هر آنچه در جايی مجمل یا مختصر باشد در جای دیگر تفسیر شده و مبسوط و مفصل است. اگر نتوانستی آن را در قرآن بیابی سنت را پیگیری کن زیرا سنت شرح و توضیح برای قرآن میباشد؛ بلکه اصلا امام ابو عبدالله محمدبن ادریس شافعی میگوید: هر آنچه پیامبر به آن حکم کرده چیزی است که از قرآن فهمیده است، خداوند میفرماید: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيماً﴾ (النساء:105) = ما کتاب به حق بر تو نازل کردهایم تا میان مردمان طبق انچه خدا به تو نشان داده است داوری کنی و مدافع خائنان مباش) ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ..﴾(النحل:44) = و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا اینکه چیزی را برای مردم روشن کنی که برای آنان فرستاده شده است). و ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدىً وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾ (النحل:64) = ما کتاب را بر تو نازل کردهایم مگر بدان خاطر که چیزی را برای مردمان روشن نمایی که در آن اختلاف دارند...) به همین خاطر پیامبر فرمود: قرآن و شبیه آن (سنت) به من داده شده است. و سنت هم همانند قرآن بر پیامبر نازل میشد، اما مانند قرآن تلاوت نمیشد، و امام شافعی و بزرگواران دیگری نیز در این موضوع ادلههای فراوانی را ذکر کردهاند که در اینجا نمیتوانیم آن را بیان کنیم . مراد و مقصد این است که شما تفسیر قرآن را با استفاده از قرآن بکنید اگر آن را نیافتید از سنت استفاده بکنید، چنانکه پیامبر هنگامی که معاذ را به یمن فرستاد گفت: چگونه حکم میکنید؟ گفت: با استفاده از قرآن. پرسید: اگر آن را در قرآن نیافتی؟ گفت: از سنت استفاده میکنم و پرسید: اگر آن را در سنت نیز نیافتید چکار میکنید؟ گفت: با فهمی که از قرآن و سنت گرفتهام اجتهاد میکنم. پیامبر صلی الله علیه و سلم دستی بر سینهی معاذ زد و گفت: سپاس خدایي را که فرستادهی فرستاده خویش را به آنچه رسول الله را راضی میکند هدایت داد. این حدیث در مسانید و سنن با سندی جیّد ذکر شده است.
گفتههای یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم: و اگر در قرآن و سنت تفسیری را نیافتیم به گفتههای اصحاب مراجعه میکنیم، آنها هم به خاطر اینکه شاهد نزول قرآن بودهاند و ویژگیهای مخصوص آن را همراه با فهم کامل و علم صحیح و درست و عمل صالح درک کردهاند خصوصاً دانشمندان و بزرگان آنها، همانند: خلفای راشدین و بزرگانی مانند عبدالله بن مسعود، امام ابو جعفر مسعود که گفت: به خدا قسم هیچ آیهای در قرآن نیست مگر اینکه میدانم در کجا و در مورد چه کسی نازل گشت، و اگر خبر کسی را به من میدادند که آگاه به قرآن است حتماً نزد او میرفتم ، و اعمش نیز از ابی وائل از ابن مسعود گفت: هیچ کدام از ما بعد از یادگیری ده آیه نمیگذاشتیم مگر اینکه معانی و عمل به آن را انجام دهیم . و یکی دیگر از آن بزرگواران، دانشمند شهیر (عبدالله بن عباس) پسر عموی پیامبر و ترجمان القرآن است و در حق ایشان اینچنین دعا فرمود: خداوندا او را در دین آگاه و تاویل را به او یاد بده. و ابن جریر میگوید: محمدبن بشار از وکیع از سفیان از اعمش از مسلم از مسروق از ابن مسعود که گفت: بهترین شارح قرآن ابن عباس است. و با سندی دیگری نیز اين عبارت از ابن مسعود روایت شده است، و ابن مسعود در سال 33 وفات نمود و ابن عباس 36 سال بعد از او زندگی کرد، حال در مورد علومی که بعد از ابن مسعود کسب کرد چه نظری دارید؟ اعمش از ابی وائل روایت میکند که گفت: علی، عبدالله بن عباس را در موسم حج جانشین خویش کرد، و ایشان برای مردم سورهی بقره ـ و در روایتی دیگر سورهی نور ـ را تفسیر کرد و آن تفسیر آنچنان جالب بود که اگر روم و ترک و دیلم میشنیدند مسلمان میشدند.
اسرائیلیات: و به این خاطر اسماعیل بن عبدالرحمان السدی بزرگ، بیشتر آنچه در تفسیر خویش روایت میکند از آن دو بزرگوار ابن مسعود و ابن عباس میباشد، و بعضی اوقات اقوال اهل کتاب را از آنها نقل میکند که آن دو بزرگوار آن را ذکر کردهاند، و پیامبر نیز آن را مباح گردانیده است چنانکه میفرماید: و اگر آیهای هم از من میدانید آن را ابلاغ کنید و از بنی اسرائیل نیز نقل کنید، و مبادا اینکه بر من دروغ بگویید زیرا هر کس بر من دروغ بگوید جایگاه خود را در جهنم میبیند» بخاری از عبدالله بن عمر روایت کرده. و به این خاطر عبدالله بن عمرو هنگامی که در روز یرموک دو نفر از اهل کتاب با او همنشین میشوند از آنها هر آنچه در توان دارد با استفاده از فهمی که در حدیث پیدا کرده روایت میکند، البته باید دانست اسرائیلیات تنها برای استشهاد نه اعتقاد ذکر میشود، و آن هم سه قسم دارد: اولی: صحت آن را با استفاده از آنچه در دسترس داریم بیابیم. و دومی: کذب آن را با استفاده از آنچه در دسترس داریم بیابیم. و سومی: صحت و کذب آن پوشیده باشد، به آن ایمان نداشته و تکذیب نمیشود و به این خاطر اهل کتاب و مفسرین در این گونه جایگاه بسیار با هم اختلاف دارند چنانکه در نامها و تعداد اصحاب کهف و رنگ آنها و همچنین عصای موسی از چه درختی بوده و نامهای پرندگانی که ابراهیم آنها را زنده کرد و نوع درختی که خداوند از درون آن با موسی صحبت کرد و چیزهای دیگری که هیچ گونه نفعی نه در دنیا و نه در آخرت عاید هیچ کس نمیشود، با هم اختلاف دارند، ولی نقل و بازگویی آن اختلاف از آنها جائز است، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا﴾ (الکهف:22) = به زودى خواهند گفتسه تن بودند [و] چهارمين آنها سگشان بود و مىگويند پنج تن بودند [و] ششمين آنها سگشان بود تير در تاريكى مىاندازند و [عدهاى] مىگويند هفت تن بودند و هشتمين آنها سگشان بود بگو پروردگارم به شماره آنها آگاهتر است جز اندكى [كسى شماره] آنها را نمىداند پس در باره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مكن و در مورد آنها از هيچ كس جويا مشو. و این آیه در این مقام متضمن ادب و تعلیم چیزی که در این جا لازم است میباشد، خداوند به وجود سه نظریه در مورد آنها خبر میدهد، که دو نظر اول را رد مي كند و در مورد نظر سوم ساکت میشود و این دلیل بر صحت آن میباشد زیرا اگر باطل میبود آن را نیز مانند دو نظر قبلی رد میکرد و بعد به این اشاره میکند که فائدهای در دانستن تعداد آنها وجود ندارد، پس میگوید: ﴿ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ﴾(الكهف:22) = بگو خداوند تعداد آنها را میداند)تنها بعضی از مردم که خدا به آنها اطلاع داده تعداد آنها را میدانند، و به این خاطر میگوید: ﴿ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِراً ﴾(الكهف:22) = درباره اصحاب کهف جز مجادلهی روشن پیش مگیر) یعنی: در چیزی که فائده ندارد تلاش نکن و از آنها مپرس زیرا آنها هم با ظن و گمان حرف میزنند. این بهترین روش نقل اختلاف است: اینکه تمامی اقوال را ذکر کند و صحیح را معین و باطل را باطل گرداند و فائده و ارزش اختلاف در آن مورد را بیان کند، تا اختلاف در مورد چیزی که فائده ندارد به درازا نکشد و از چیزهای مهمتر ما را دور کند، و اگر کسی اختلاف در مسالهای را بیان کند ولی اقوال آنها را ذکر نکند یا اینکه اقوال را نیز بیان کند ولی صحیح را مشخص نکند در اشتباه قرار گرفته است زیرا شاید آن قولی که نیاورده صحیح باشد، و اگر عامدانه قول ضعیف را صحیح معرفی کرد در واقع دروغ گفته است. و اگر جاهلانه این کار را کرد اشتباه کرده است. و همچنین اگر اختلاف در مورد چیزی که فائده ندارد را نقل کرد و یا اینکه اقوالی متعدد که حاصل آنها به یک یا دو قول بر میگشت را ذکر کرد ايشان در واقع وقتش را ضایع کرده و اشتباه میکند.
اقوال تابعیها: و اگر تفسیر در قرآن و سنت و اقوال صحابه پیدا نکردید در این موارد بسیاری از ائمه به اقوال تابعین همانند «مجاهد بن جبر» مراجعه کردهاند، زیرا آنها در تفسیر مهارت پیدا کردهاند، محمدبن اسحاق میگوید: ابان بن صالح از مجاهد روایت میکند، گفت: سه مرتبه قرآن را از اول تا آخر نزد ابن عباس خواندم و در سر هر آیهای تفسیر آن را از او خواستم و بسیاری دیگر از این گونه روایات از مجاهد روايت شده است و به اين خاطر است كه سفيان ثوري ميگويد: اگر تفسيري از مجاهد به تو رسيد دنبال تفسير ديگري مگرد و آن تو را كافي است. و تابعين همانند سعيدبن جبير و عكرمه مولي ابن عباس و عطاءبن ابي رباح و حسن بصري و مسروق بن اجدع و سعيد بن مسيب، و ابي العاليه و ربيع بن انس و قتاده و ضحاك بن مزاحم و كساني ديگر همراه تابع تابعين نيز اقوالشان در تفسير آيه ذكر ميشود، و در بعضي مواقع در تفسير بعضي آيات كساني كه آن را تضاد تلقي ميكنند و آن را جداگانه نقل ميكنند كه همهي آنها يكي است پس بايد اين گونه مواقع به دقت مورد بررسي واقع شود. شعبه بن حجاج و ديگران ميگويند: اقوال تابعين در فروع حجت نيست، پس چگونه در تفسير حجت ميباشد؟ و اين سخن صحيح است، اما اگر در چيزي اجماع داشتند شكي در اين نيست كه آن مورد حجت است و در مواردي كه با هم اختلاف دارند قول بعضي از آنها بر بعضي ديگر و كساني كه بعد از آنها ميآيند حجت نميباشد و در فهم آن به قرآن و سنت و اقوال صحابه و لغت عرب به طور عموم مراجعه ميشود.
تفسير قرآن تنها با استفاده از راي و نظر حرام است! اما تفسير قرآن تنها با استفاده از راي و نظر حرام است، مؤمل از سفيان از عبدالاعلي از سعيدبن جبير از ابن عباس روايت ميكند كه پيامبر فرمود: هر كس بدون علم از قرآن سخن بگويد داخل جهنم ميشود. وكيع از سفيان از عبدالاعلي ثعلبي از سعيدبن جبير از ابن عباس نيز آن حديث پيامبر را روايت ميكند و در روايت ديگري كه ترمذي آن را حسن و غريب معرفي ميكند آمده كه: جندب از پيامبر روايت ميكند، که ایشان فرمودند: هر كس از قرآن سخن بگويد و آن سخن درست هم باشد اشتباه كرده است. و اهل علم از اصحاب پيامبر نيز در تفسير قرآن بدون علم سختگيري كردهاند و آن تفاسيري كه از مجاهد و قتاده و ديگران روايت ميشود تفسير قرآن به ظن و راي و بدون علم نميباشد، پس هر كس با راي و نظر خويش قرآن را تفسير كند در واقع در چيزي تلاش كرده كه به آن علم ندارد و به او دستور داده نشده است و اگر درست هم باشد باز اشتباه كرده است زيرا از راه صحيح وارد نشده و مانند كسي ميماند كه بدون علم ميان مردم قضاوت كند و پيامبر قضاوت بدون علم را هر چند قضاوت درستي هم باشد به آتش جهنم تهديد كرده است، و خداوند تهمت زنندگان را كاذب مينامد ﴿.. فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ﴾(النور:13) تهمت زننده دروغگو است زيرا در مورد چيزي كه به آن علم ندارد خبر داده است و خود را مكلف به چيزي كرده است كه به آن آگاهي ندارد و خدا ميداند. و به اين خاطر دستهاي از سلف از تفسير بدون علم به شدت خودداري كردهاند، چنانكه شعبه از سليمان از عبدالله بن مره از ابي معمر از ابوبكر صديق روايت ميكند كه فرمود: كدام زميني مرا قبول ميكند و كدام آسماني بر من سايه ميافكند اگر در قرآن بدون علم سخن بگويم؟ و ابو عبيد قاسم بن سلام از محمودبن يزيد از عوام بن خوشب از ابراهيم تيمي فرمود: ﴿ وَفَاكِهَةً وَأَبّاً﴾ (عبس:31) از ابوبكر صديق پرسيده شد؟ در جواب گفت: كدام زمين مرا قبول ميكند و كدام آسماني بر من سايه ميافكند اگر در قرآن بدون علم سخن بگويم؟ اين حديث منقطع است. و ابو عبيد دوباره از يزيد از حميد از انس روايت ميكند: هنگامي كه عمربن خطاب اين آيه را بر منبر خواند گفت: فاكهه مشخص است ولي «أب» به چه معني است؟ بعد به خود گفت: اي عمر اين تكلف و خود را تحت فشار قرار دادن است! و اين روايت با سندي ديگر نيز گزارش شده است. و اين در واقع به اين معني ميباشد كه آنها خواستار آگاهي بر كيفيت «أب» بودهاند، زيرا ميدانست كه «أب» گياهي است که از زمين خارج ميشود، چون خداوند ميفرمايد: ﴿فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبّاً* وَعِنَباً وَقَضْباً* وَزَيْتُوناً وَنَخْلاً* وَحَدَائِقَ غُلْباً﴾ (عبس:27-30) = (پس در آن دانه رويانيديم. و انگور و سبزى. و زيتون و درختخرما . و باغهاى انبوه). ابو عبيد از اسماعيل بن ابراهيم از ايوب از ابن ابي مليكه روايت ميكند كه گفت: مردي از ابن عباس پرسيد: ﴿ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ..﴾(المعارج:4) به چه معني است؟ ابن عباس گفت شما در مورد ﴿ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ﴾(السجدة:5) چه ميگوييد؟ آن مرد گفت: به خاطر آن از شما پرسيدم كه جواب را بدانم، ابن عباس گفت: آن دو روزي است كه خداوند در قرآن ذكر كرده است و خود ميداند كه چه چيزي است، و دوست نداشت كه بدون علم از آن حرف بزند و اينگونه حرف از اصحاب و تابعين ديگري همانند جندب بن عبدالله و سعيدبن مسيب نيز روايت شده است. ليث از يحيي بن سعيد روايت ميكند كه در مورد سعيدبن مسيب گفت: او تنها در مورد آنچه از قرآن معلوم بود سخن ميگفت و شعبه از عمروبن مروه روايت ميكند، مردي از سعيدبن مسيب در مورد آيهاي سوال كرد؟ در جواب گفت: در قرآن از من سوال مكن و از كسي ـ «عكرمه» ـ كه گمان ميكند همه چيز را از قرآن ميداند بپرس. و ابن شوذب از يزيدبن ابي يزيد روايت ميكند گفت: در مورد حلال و حرام از سعيدبن مسيب سوال ميكرديم، او را از همه كس آگاهتر يافتيم، و اگر از تفسير آيهاي از سعيد سوال ميكرديم چنان ساكت ميماند كه گویا اصلاً نشنيده است. ابن جرير از احمدبن عبده ضبي از حمادبن يزيد از عبيدالله بن عمرو روايت ميكند كه گفت: به خدمت فقهاء مدينه رسيدم ديدم كه آنها سخن در تفسير را بزرگ جلوه ميدهند كه سالم بن عبدالله و قاسم بن محمد و سعيدبن مسيب و نافع از آنها بودند و ابو عبيد از عبدالله بن صالح از ليث از هشام بن عروه روايت ميكند، گفت: هيچ وقت پدرم را نديدم كه آيهاي از قرآن را تاويل كند و ايوب و ابن عون و هشام دستوراتي از محمدبن سيرين روايت ميكنند، گفت: از عبيده سليماني در مورد آيهاي از قرآن پرسيدم گفت: آنها كه به قرآن آگاهي داشتند رفتند، از خدا بترس و سخن به جا بگو. و ابو عبيد از ابن معاذ از ابن عبيدالله بن مسلم يسار از پدرش روايت ميكند گفت: وقتي از خداوند گزارش داديد به جلو و عقب آن حتماً بايد نگاه كنيد. و از افرادي ديگر و با سندهاي ديگر این نوع حرف زياد روايت شده است.
تفسير به راي و نظر البته همراه با علم و آگاهي: آن آثار و اخباري كه از سلف گزارش داديم در مورد حرف زدن از قرآن بدون علم بود، اما اگر عالمی با علم و آگاهي بر لغت و شرع از آن حرف زد درست و صحيح ميباشد، و به اين خاطر است كه اقوالي در تفسير از آنها روايت شده است و اختلافی در اين نيست؛ زيرا آنها در مورد آنچه ميدانستند حرف ميزدند و در مورد چيزي كه نميدانستند ساكت ميماندند، و اين بر هر كسي واجب است، زيرا چنانكه سكوت در چيزي كه نميداند واجب است، اظهار نظر در مورد چيزي كه ميداند نيز واجب ميباشد؛ زيرا خداوند ميفرمايد: ﴿لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلا تَكْتُمُونَهُ﴾(آل عمران:187) = آن را بيان كن و مخفي نگه مدار) و در حديث نيز آمده كه پيامبر فرمود: اگر از كسي در مورد چيزي سوال بشود و او جواب را مخفي كند در روز قيامت با زنجير آتشین به زنجير کشیده ميشود. و ابن جرير از محمدبن بشار از مؤمل از سفيان از ابي زناد از ابن عباس روايت ميكند گفت: تفسير چهارگونه است: يكي آنکه عرب با استفاده از سخنان و زبان خويش آن را ميفهمند، و دومي: همه آن را ميدانند و بر هیچ كس مخفي نيست، و سومي: تنها علماء آن را ميدانند، و آخرين آنها: تفسيري است كه تنها خداوند ميداند. سخنان ابن تيميه در اينجا به پايان ميرسد.
[1] . دقائق التفسير 1/81. [2] الاتقان 2/189 [3] . دقائق التفسیر 1/57. مرحوم شیخ ذهبی این را ترجیح میدهد که مدیر مدرسهی مدینه ابی ابن کعب باشد به کتاب ایشان (التفسیر و المفسرون 1/100ـ 127 ، مراجعه شود.) [4] . و گفته میشود که غیر از آنها کسانی دیگر نیز تفسیر داشتهاند همانند: رفیع بن مهران ابو العالیه الریاحی، و الضحاک ابن مزاحم و حسن بصری، و عطاءبن ابی رباح و ابو جعفر و تابعینی دیگر نیز در این رشته زحمتهایی کشیدهاند؛ به طبقات المفسرین (داودی) مراجعه شود. [5] . استاد عبدالرحمن طاهربن محمد سورتی عضو مجمع بحثهای علمی در پاکستان بر آن تحقیق کرده است و همچنین استاد دکتور محمد عبدالسلام نیز بر آن تحقیق کرده است. [6] . دکتور محمد عبدالسلام در توصیف آن نوشته میگوید: تمام این تفسیر از مجاهد نیست بلکه بعضی از سورههای مجاهد هیچگونه تفسیر در مورد آنها بیان نکرده است مانند: معارج، نوح، ملک، قیامه، الدهر، التکاثر، القارعه، فاتحه و کافرون
پژوهشي پيرامون اصول و فروع شيعه دوازده امامي(2)، (مبحث تفسیر)، تأليف: دكتر علي سالوس مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|