Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم كه فرمودند: 
" إن الله زادكم صلاة ، وهي الوتر ، فصلوها بين صلاة العشاء إلى صلاة الفجر "
"خداوند نمازى را بر شما افزوده، كه نماز وتر هست، پس آنرا بين نماز عشاء و نماز صبح بخوانيد "

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>قرآن > تفسیر و اصول آن نزد اهل سنت

شماره مقاله : 3773              تعداد مشاهده : 312             تاریخ افزودن مقاله : 3/7/1389

تفسیر و اصول آن نزد اهل سنت
 

تفسیر و اصول آن
إن الحمد كله لله ، نحمده سبحان وتعالى ، ونستعينه ونستهديه ، ونستغفره ونتوب إليه ، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا ، ونسأله عز وجل أن يجنبنا الزلل في القول والعمل ، ونصلى ونسلم على رسله الكرام ، وعلى أولهم خاتم الأنبياء والمرسلين ، وعلى آله وصحبه ومن اهتدى بهديه واتبع سنته إلى   يوم الدين .
این قسمت دوم کتاب ما است که حقیقت شیعه­ی اثنی عشریه را بیان می­کند، جزء اول مقارنه­ای میان عقیده­ی امامیه و دیگر عقاید بود، و این جزء مخصوص تفسیر و اصول تفسیر همراه با مقارنه می­باشد، به این خاطر آن را در دو بخش گذاشته­ام:
قسمت اول: از تفسیر و اصول آن نزد اهل سنت سخن گشوده­ام.
قسمت دوم: را در مورد تفسیر و اصول آن نزد اهل تشیع قرار داده­ام
و این جزء قبلاً در کتاب جداگانه­ای چاپ شده، و نیازی به حذف و اضافه بر آن را روا نداشتم.
از خداوند متعال خواهانم که عمل ما را خالصانه برای خویش قرار دهد و از ما قبول کند، زیرا خداوند بهترین مولی و بهترین یاری دهنده می­باشد و تنها او یاری رسان می­باشد و هر چه شکر و سپاس است لایق ذات اوست.
﴿ سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ* وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ* وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ (الصافات:180-182)
تاویل در اینجا به معنی: توضیح ماهیت و کیفیت آن می­باشد([1])
و ابن کثیر می­گوید: یوسف به آنها خبر می­دهد: که آنها هر آنچه در خواب ببینند او به تفسیر و تعبیر آگاهی دارد و تعبیر آن را قبل از وقوع می­دهد.
و از جمله آن آیه­ها:]قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ  وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ [ و همچنین ] وَقَالَ يَا أَبَتِ هَـذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ [.
و در آیه­ی 35 سوره­ی اسراء ]وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً[ سرانجام بهتر و نیکوتری برای شماست در آخرت، و در آیه­ی 78 سوره­ی کهف ]قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا[ و در آیه 82 ]ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا[  و تاویل در اینجا به تفسیر خضر برای رویدادهایی که موسی دید و آن را انکار کرد گفته می­شود که عبارت بودند از سوراخ کردن کشتی، و کشتن غلام و بر پا کردن دیوار.
 
کلمه تاویل در سنت مطهر:
و از این به بعد به کتابهای سنت نگاه می­کنیم:
1ـ امام احمد و طبرانی از ابن عباس روایت می­کنند که پیامبر برای او دعا کرد و فرمود: «اللهم فقهه في الدين وعلمه التأويل» خداوندا ابن عباس را در دین فقیه گردان و تاویل را به او یاد بده)
و در روایت بزار: (اللهم علمه تأویل القران) آمده:
و در روایتی دیگر از امام احمد از عکرمه: (اللهم اعط ابن عباس الحکمة و علمه التاویل) (960ـ 8)
و راغب اصفهانی می­گوید: تفسیر از تاویل عامتر است زیرا اکثراً تاویل در معانی و جمله و همچنین تنها در کتب الهی استعمال می­شود، در حالی که تفسیر در الفاظ و مفردات آن و همچنین در کتب الهی و کتابهای دیگر نیز استعمال می­شود.
و سید شریف علی بن محمد جانی می­گوید: تفسیر علمی است که در آن احوال کلام الله مجید بنابر دلالت آن بر مراد و هدفش بحث می­شود و دو قسم دارد. یکی تفسیر: و آن به چیزی گفته می­شود که تنها به نقل درک خواهد شد، مانند اسباب النزول و داستان آن، پس تفسیر آن است که به روایت متعلق می­باشد. و دیگری تاویل: و آن به چیزی گفته می­شود که به وسیله­ی قواعد عربی درک شود و به علم درایت متعلق می­باشد، پس سخن در اولی بدون نقل  در دومی به دلخواه و اشتهاء هر چند که درست هم باشد اشتباه است
و مقابل این اختلاف در معنی تاویل، معنی آنرا از دیدگاه قرآن و سنت نگاه می­کنیم:
 
کلمه­ی تاویل در قرآن:
این کلمه در قرآن 17 بار ذکر شده، در سوره آل عمران ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ (آل عمران:7) و معنی آن در اینجا: و کسانی که در دلهایشان كژي يعني گمراهي و گريز از حق به باطل است، متشابه را از معنايي كه موافق با محكم باشد به معناي موافق اهداف و بطالت خويش تغيير مي­دهند، در حالي كه تاويل و تفسير درست آنها را جز خدا هيچ كس ديگري نمي­داند، و دانشمندان ثابت قدم در علم خويش متشابه را به محكم بر مي­گردانند، و مي­گويند: هر كدام از محكم و متشابه از سوي خداي ماست، امكان ندارد كه بعضي از آن مخالف بعضي ديگر باشد.
كلمه­ي تاويل نخست به معني تحريف معني مي­باشد و به اين خاطر از قرآن تنها «متشابهي كه بتواند آن را به اهداف فاسد خويش منحرف كنند» مي­گيرند، اما به محكم كه هيچ گونه قدرتي بر آن ندارند دست نمي­زنند زيرا آيات محكم دلیل براي آنها و حجت بر عليه­شان مي­باشد.
و كلمه­ي تاويل دوم: به معني تاويل حقي كه متشابه بر آن حمل مي­شود، و آن هم معني درستي است كه با محكم هيچگونه تعارضي ندارد و در آيه 59 سوره­ي نساء ﴿...فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾(النساء:59) احسن تاویلا: به معني بهترين عاقبت و آينده مي­باشد و در آیه­ی سوره اعراف
و در آيه­ي 53 سوره الاعراف:﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ﴾ و التاويل در اينجا به معني؛ عاقبت كار، و آنچه به او مي­رسد از وعده و وعيدهایي كه خداوند به او خبر داده است.
و در آيه 39 سوره­ي يونس:﴿ بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ﴾ يعني آينده و عاقبت کار آنها، و آن هم، خواری مشرکان.


علم تفسير
تفسير در لغت:
 تفسير در لغت به معني توضيح، شرح، و بيان آمده و در قرآن نيز به این معنی آمده ﴿وَلا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيراً﴾ (الفرقان:33) تفسير در اينجا به معني: روشن و بيان مي­باشد.


تفسير در اصطلاح:
زركشي در البرهان مي­گويد: تفسير در اصطلاح: آگاهي بر سبب نزول آيه و حکایت آن، و اشاره­هاي وارده در آن، سپس ترتيب مكي و مدني، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، مطلق و مقيد، مجمل و مفسر آن مي­باشد و دسته­اي اضافه بر اين مي­گويند: آگاهي بر حلال و حرام، وعده و وعيد، امر و نهي و چيزهاي ديگر شبيه به اينها مي­باشد[2]
آنچه زركشي بيان مي­دارد وظيفه­ي مفسر قرآن را مشخص می­نمايد، پس مفسر بايد تمام آنچه ذکر شد را روشن و بيان کرده، شرح و توضیح دهد.


تأويل:
بعضي اوقات تاويل به معني تفسير استعمال مي­شود. طبري تفسير خود را (جامع البيان عن تأويل آي القرآن) نام­گذاري كرده است و هنگام تفسير آيه­ها مي­گويد: سخن در تاويل اين آيه... اهل تاويل اختلاف دارند... يا اينكه؛ اهل تاويل اتفاق دارند.
و در لسان­العرب: أوّلَ الكلامَ و تأَوله: در آن فكر كرد و تقدير كرد، و أوّله و تأوّله: آن را تفسير كرد.
و در سوره­ی یوسف در هشت آیه این کلمه وارد شده = 6 ، 21 ، 36 ، 37 ، 44 ، 45 ، 100 ، 101
و كساني كه فرقي ميان تفسير و تاويل نمي­بينند عبارتند از: ابو عبيد، ابو العباس احمدبن يحيي، و ابن الاعربي، و ثعلب که گفته­اند: تفسير و تاويل يكي هستند، يا اينكه تفسير به معني: مشكل برطرف كردن، و تاويل: از دو احتمال انتخاب آنچه مطابق ظاهر مي­باشد.[3]
تاويل در لغت از ريشه­ي (اوّل) و به معني برگشتن به عاقبت امر مي­باشد، و معني: تاويل اين كلام چيست؟ عاقبت اين سخن به چه مي­رسد؟
و مي­گوئيد: أوّلته فآل: آن را تغيير دادم پس تغيير كرد، پس تاويل انتقال آيه به معاني محتمل آن مي­باشد.
و گفته شده: تاويل از ريشه­ي اياله مي­باشد و به معني سياست است. پس معني لغوي تاويل از اطلاق آن بر تفسير امتناع نمي­ورزد.
ولی دسته­اي ميان تفسير و تاويل فرق گذاشته­اند: مثل ماتريدي كه تفسير خود را «تاويلات اهل السنه» نامگذاري كرده است. و این به اين خاطر است كه ميان آنها فرق مي­گذارد، گفته: مراد از لفظ تفسیر قاطعانه بيان كردن مي­باشد، و گواهي دادن بر خداوند به اينكه هدف او از اين لفظ چنين مي­باشد، و تاويل: ترجيح يكي از دو احتمالات بدون قاطعيت و گواهي دادن است.
و ابن حبيب نيشابوري و بغوي مي­گويند: تاويل: گرداندن آيه به آن معني  كه با ماقبل و مابعدش موافق باشد و از طريق استنباط باشد و مخالف با قرآن و سنت نباشد و تفسير: سخن از اسباب نزول آيه و شان و مقام آن و حکایت نزول آن مي­باشد!
و ابن اثیر مي­گويد: مراد از تاويل نقل ظاهر لفظ از معني اصلي به دليلي است كه به آن احتياج دارد.
2ـ و شيخان روايت مي­كنند كه پيامبر فرمود:
در خواب ديدم كه مردم را به من نشان مي­دهند، هر يك پيراهني را به تن دارند، كه بعضي از اين پيراهنها كوتاه بود و تنها به سينه­ي آنان مي­رسيد، و بعضي ديگر از اين هم كوتاهتر بود  ولي عمربن خطاب را ديدم كه پيراهن بلند به تن داشت از بس كه بلند بود آن را به روي زمين مي­كشيد (قالوا: فما أوّلت ذلك يا رسول الله؟ قال: الدين: گفتند: اي رسول خدا! اين خواب را چطور تعبير كردي؟ فرمود: آن را به ايمان تعبير كردم.[4]
و از جمله­ی آن آیه­ها﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ ...﴾ (يوسف:6) یعنی تعبیر و تفسیر خواب. و همچنین ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ* قَالَ لا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا...﴾ (يوسف:36-37) نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ: یعنی خواب، اما: نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ: یعنی وضعیت کنونی و آینده­ی آن را به شما خبر می­دهم.
3ـ و در روايت جابر در مورد حج پيامبر غ آمده كه ايشان فرمودند:
در روز حج به راست و چپ و جلو و عقب پيامبر نگاه كردم و به اندازه­ي ديد چشم سوار و پياده را ديدم و پيامبر در ميان ما بود در حالي كه قرآن بر او نازل مي­شد (و هو يعرف تاويله) ـ و او تفسير آن را مي­دانست ـ و هر آنچه انجام می‌داد ما هم انجام می‌دادیم.[5]
4ـ امام بخاري از ام المومنين عائشه روايت كرده كه فرمودند: پيامبرغ در ركوع و سجده بسيار اين دعا را مي­خواند: سبحانك اللهم ربنا و بحمدك، اللهم اغفرلي، و با اين دعا (يتاوّل القرآن) قرآن را تفسير مي­كرد[6]
و هدف ايشان تفسير آيه­ي ﴿فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ..﴾(النصر:3) مي­باشد.
5ـ و همچنين در صحيح بخاري آمده... عمربن خطاب رضي­الله عنه ـ مي­فرمود: مومن از كافر ارث نمي­برد. ابن شهاب مي­گويد: (و كانوا يتأولون القرآن) و با اين كار آيه­ي 72 سوره­ي انفال را تفسير مي­كردند ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...﴾(لأنفال:72)[7]
ابن حجر در تعبير (و كانوا يتأولون) مي­گويد: و آيه­ي ﴿...بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...﴾ را به ولايت در ميراث تفسير مي­كردند، يعني بعضي از آنها در ميراث و چيزهاي ديگر ولي و ياران بعضي ديگر مي­باشند.
ترجمه­ي آيه: بيگمان كساني كه ايمان آورده­اند و مهاجرت كرده­اند و با جان و مال خود در راه خدا جهاد نموده­اند و كساني كه پناه داده­اند و ياري نموده­اند برخي از آنان ياران بعضي ديگرند.
6ـ و امام احمد روايت مي­كند كه پيامبرغ فرمودند: يتعلمون القرآن فيتاولونه علي غير ما انزل الله عزوجل[8] قرآن را ياد مي­گيرند و آن را خلاف خواسته خداوند تاويل مي­كردند.
7ـ امام مالك از كعب الأحبار روايت مي­كند، مردي كفشهايش را بيرون آورد و كعب الأحبار به او گفت: چرا كفشهايت را بيرون آوردي؟ شايد اين آيه را تفسير كرده باشيد﴿فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً..﴾(طـه:12) بعد گفت: آيا مي­دانيد كفشهاي موسي چه بود؟ و...[9]
8ـ از عائشه روايت شده فرمودند: نماز ابتدا دو ركعت واجب بود، سپس دو ركعت در نماز سفر به اثبات رسيد، و در حالت اقامت به اتمام رسيد. زهري مي­گويد: به عروه گفتم: چرا عائشه نمازها را تمام مي­خواند؟ گفت: تأوّلت ما تأوّل عثمان = او هم همانند عثمان تفسير مي­كرد.[10]
و بازگويي اين داستان در اينجا به درازا مي­كشاند
بعد از عرضه كردن آنچه در قرآن و كتاب سنت نبوي آمده مي­بينيم كه استعمال كلمه­ي تأوّيل در قرآن و سنت مخالف اطلاق آن بر تفسير قرآن نيست، افزون  بر آن معناي لغوي كلمه­ي تاويل را ديديم و فراموش نمي­كنيم كه تاويل صحيح و فاسد دارد همانگونه كه تفسير، فاسد و صحيح دارد.


فرق ميان تفسير و تأويل
و كساني كه ميان تفسير و تأويل فرق قرار مي­دهند فكر مي­كنم كه اشكالاتي بر آن وارد است:
1ـ ماتريدي تاويل را تنها بر سخن پيامبر غ و چيزي كه به تفسير نياز نداشته باشد منحصر مي­كند! و شايد اين همان چيزي باشد كه او را وادار کرد تفسير خويش را به «تأويلات اهل السنة» نامگذاري ­كند و اين سخن ماتريدي با آنچه در سنت نبوي آمده هيچ گونه تعارضي ندارد. به اينكه پيامبر اكرم غ تاويل قرآن را مي­دانست، و ايشان قرآن را تاويل مي­كرد.
2ـ و مذهب نيشابوري و بغوي كه تفسير را بر كلام در اسباب نزول آيه و حکایت نزول آن منحصر مي­كند قطعي نمي­باشد، مفهوم تفسير تنها به اين تمام نمي­شود، بلكه شرح جهت توضيح و روشني و بيان و تفسير به نظر و استنباط نيازمند مي­باشد، پس آنچه براي تاويل ذكر كردند شامل تفسير نيز مي­باشد، و آنچه ابن اثير ذكر كرده هم مثل اين است.
3ـ سخن راغب اصفهاني مانع اطلاق تاويل بر تفسير نمي­باشد.
4ـ و شريف جرجاني به دو نوع تفسير معروف اشاره مي­كند، كه عبارتند از: تفسير به ماثور يا نقل، كه متعلق به روايت مي­باشد، و تفسير عقلي، كه متعلق به روايت مي‌باشد و آنچه در مورد آنها مي­گويد صحيح و درست است، ولي يكي را به تفسير و ديگري را به تاويل نامگذاري كرده است، و تفسير قرآن هر دو را در خود جمع مي­كند.
و ابن تيميه سبب اختلاف در فهم معنی «تاويل» را بيان مي­كند و مي­گويد: لفظ تاويل ميان آنچه از قرآن فهمیده مي­شود و آنچه طائفه­اي از سلف اطلاق مي­كنند و اصطلاح دسته­اي از متاخرين مشترك مي­باشد،  به سبب همين اشتراك در لفظ تاويل هر كس طبق فهم خويش معتقد بوده است كه آنچه در قرآن ذكر شده شامل لغت او مي­باشد[11] و بعد اين را بيان مي­كند كه تاويل داراي سه معني مي­باشد: تاويل در عرف فقهاء و متکلمان و محدثان و صوفیان متأخر: تغيير لفظ از معني راجح به معني پوچ به خاطر دليلي كه با آن مقترن مي­باشد و اين همان تاويلي است كه در اصول فقه و مسائل اختلافی در آن حرف مي­زنند.
اما تاويل در اصطلاح سلف دو معني دارد:
يكي: تفسير كلام و بيان معناي آن، و فرق نمي­كند با ظاهر آن مخالف و يا موافق باشد، تفسير و تاويل نزد اين دسته مترادف و يا به هم نزديك مي­باشند و اين همان چيزي است كه مجاهد مي­گويد: دانشمندان تاويل آن را مي­دانند و محمدبن جرير طبري در تفسير خود مي­گويد: «القول في تاويل كذا و كذا» سخن در تفسير قول او چنين و چنان است، و «اختلف أهل التأويل في هذه الآيه»: اهل تفسير در تفسير اين آيه با هم اختلاف دارند، چيزهاي ديگر شبيه به اين، و مراد ايشان از كلمه تأويل، تفسير مي­باشد!

تفسير و تأويل و معني:
و بعضي اوقات «معني» بر «تفسير» اطلاق مي­شود؛ براي نمونه فرّاء تفسير خود را «معاني قرآن» ناميده است و از ابو العباس احمد بن يحيي در مورد تاويل سوال شد؟ فرمودند: تفسير و معني وتأويل هر سه يكي مي­باشند، و ابن العرابي نيز اين را گفته است[12].
از ابن مسعود روايت شده كه گفته: در ميان ما چنان بود كه هر وقت ده آيه را ياد مي گرفتيم از آن نمي­گذشتيم مگر اينكه معاني آن را بخوبی درک کرده بدان عمل می‌کردیم.
و بنابراين درست است كه گفته مي­شود: تفسير آيه، يا تاويل آيه، يا معني آيه چنان است اما اگر ما به علم (قائم به ذات خود) نگاه كنيم، علمي كه كتابها و مردان مخصوص به خود را دارد، ما براي اين علم تنها يك اسم كه براي همه متعارف است مي­يابيم كه عبارتست از «علم التفسير».

تفسير پيامبر صلی الله علیه و سلم توضيح سنت براي قرآن
خداوند مي­فرمايد:﴿إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ* ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ﴾ (القيامة:17-19) چرا كه جمع‏كردن و خواندن آن بر عهده ماست ، پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروى كن ، سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست.
و مي­فرمايد:﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ (يوسف:2)
خداوند سبحان چنانكه كفالت نگهداري قرآن را به عهده گرفته، حفاظت و نگهداری، شرح و بيان آن را نيز به عهده خويش گرفته، و پيامبر معني همه­ي قرآن را فهميده و هيچ گونه دانشي از قرآن بر او مخفي نبوده است پس بر او واجب بوده كه آن را براي اصحاب خويش بيان و روشن كند.
و پيامبر در تفسير قرآن كريم مجمل را بيان و مطلق را مقيد و مقيد را مطلق و بعضي اوقات عام را تخصص و خاص را تعميم مي­كند، و تمام اين كارها را به وحي و دستور و تعميم و توفيق خداوند متعال انجام مي­دهد ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى* عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى﴾ (النجم:3-5) (و ما ينطق عن الهوي، ان هو الاوحي يوحي، علمه شديد القوي = و از سر هوس سخن نمى‏گويد ، اين سخن بجز وحيى كه وحى مى‏شود نيست).


([1] ) فتح الباری 7/100ـ کتاب فضائل الصحابه ـ باب ذکر ابن عباس رضی الله عنه
[2] . البرهان: 2/148
[3] . التفسير و التاويل در لسان العرب، القاموس المحيط و كشف الظنون: علم التاويل 1/334 ، علم التفسير 1/427
[4] . البخاري ـ كتاب الايمان ـ باب برتری اهل ايمان در اعمال، و مسلم ـ كتاب فضائل صحابه ـ باب فضائل عمر رضی الله عنه
 
[5] . سنن ابن ماجه ـ كتاب المناسك ـ باب حج پيامبر و ابو داود و نسائي نيز روايت كرده­اند.
[6] . البخاري ـ كتاب الحج ـ باب توريث دور مكه ـ و بيعها.
[7] . فتح الباري 3/452
[8] . المسند 4/155
[9] . الموطا ـ كتاب الباس ـ باب ماجاء في الانتعال و آيه در سوره­ي طه شماره 12 مي­باشد.
[10] . البخاري ـ كتاب تفسير الصلاة ـ باب يقصر اذا خرج من موضعه.
[11] . دقائق التفسير الجامع: امام ابن تيميه 1/106.
[12] . تفسير طبري به تحقيق شاكر 1/80.


از کتاب:
پژوهشي پيرامون اصول و فروع شيعه دوازده امامي(2)، (مبحث تفسیر)، تأليف: دكتر علي سالوس
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

يحيى بن يمان، قال: سمعت سفيان الثوري، يقول: الحديث أكثر من الذهب والفضة وليس يدرك، وفتنة الحديث أشد من فتنة الذهب والفضة. یحیی بن یمان گفت: شنیدم که سفیان ثوری می فرمود: « (ارزش) حدیث بیشتر از طلا و نقره است ولی محسوس نیست، و فتنه و بلای حدیث (دروغ) بیشتر از بلای طلا و نقره است». ‏"حلية الأولياء وطبقات الأصفياء" حافظ أبو نعيم اصفهاني

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1302
دیروز : 3590
بازدید کل: 8969059

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010