|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > موثق نبودن منابع روائی شیعه
شماره مقاله : 3770 تعداد مشاهده : 382 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
موثق نبودن منابع روائی شیعه مطلب اول بیان موضوع: موثق نبودن منابع راویان شیعه اثنی عشریه برای شناخت دین خود به کتابهایی اعتماد دارند که علمای متقدم و متأخر شیعه نوشتهاند. علمای شیعه برای جمع آوری روایات ائمه خود کتابهایی نوشتهاند که مهمترین آنها نزد شیعه، هشت کتاب است که چهار مورد آن قدیمی و چهار مورد دیگر، متأخر هستند. چهار کتاب قدیمی عبارتند از: « الكافي، التهذيب، الاستبصار، من لا يحضره الفقيه». محمد صادق صدر از شیوخ معاصر شیعه میگوید: شیعه بر اعتبار کتب اربعه اتفاق نظر دارند و همه روایات موجود در آنها را صحیح میدانند[1]. چهار کتاب متأخر عبارتند از: « الوافي، بحار الأنوار، الوسائل، مستدرك الوسائل». پس منابع اصلی آنان، هشت مورد است. محمد صالح حائری از علمای معاصر شیعه میگوید: صحاح امامیه هشت مورد است که چهار مورد آن از محمدین ثلاثه اول و سه کتاب بعدی از محمدین ثلاثه آخر و کتاب هشتم از مرحوم محمد حسین، معاصر نوری است[2]. اینها کتابهایی هستند که یک فقیه شیعی باید هنگام فتوا دادن به آنها رجوع نماید. اما این کتابها در میزان نقد علمای متأخر شیعه چه وضعیتی دارند و در چه جایگاهی هستند که صدر اظهار داشته «شیعیان همه روایات موجود در آنها را صحیح می دانند» و حائری نیز آنها را صحاح امامیه نامیده است؟ در اینجا تلاش خواهیم کرد سخن برخی از علمای معاصر شیعه را در مورد این منابع بیان کنیم، زیرا این بحث تحمل اطاله را ندارد و در مورد کتاب الکافی بحث بیشتری خواهیم کرد، زیرا شیعیان این کتاب را بعد از قرآن، مهمترین کتاب به حساب می آورند. 1- کتاب الکافی به زودی تاریخ اکتشاف نسخههای آن و ابتدای شرح نویسی علما بر آن و دیدگاه علما نسبت به آن را بیان خواهیم کرد و اشاره گذرائی به بخش اصول آن خواهیم داشت. الف- نسخههای کتاب قبل از قرن یازدهم، این کتاب نسخه محفوظی ندارد و این امر خطرناکی است، زیرا این کتاب مهمترین و بزرگترین و قدیمیترین کتاب شیعه است که بیشتر از نه قرن پیش نوشته شده است و نسخه قدیمی و محفوظی برای آن یافت نمی شود و فقط در قرن یازدهم، یعنی بیشتر از هفت قرن بعد از تألیف آن بود که نسخههای آن یافت شد. در مقدمه تحقیق چاپ سوم کتاب که علی اکبر غفاری آن را تصحیح کرده و بر آن تعلیق نوشته است و شیخ محمد آخوندی آن را چاپ کرده است، نوشته شده که در تحقیق این کتاب بر هفت نسخه اعتماد شده است که چهار مورد آن دست نویس و سه مورد آن ماشین نویس است و اگر نسخهای قدیمیتر از این موارد یافت می شد محقق کتاب آن را ذکر میکرد. حال در زیر این نسخهها و تاریخ نسخ آنها به نقل از محقق کتاب ذکر می شود: 1- نسخة مصحح سال1076 هـ. 2- نسخة مصحح قرن یازدهم هجری. 3- نسخة مصحح بدون تاريخ. 4- نسخة مصحح سال1057 هـ. نسخه های چاپی عبارتند از: 1- چاپ سال1282 هـ. 2- چاپ سال 1311هـ. 3- چاپ سال 1331 هـ. محقق بیان کرده که در نسخه چاپی سابق، از سه نسخه استفاده شده که عبارتند از: 1- نسخه خطی قرائت شده بر علامه مجلسی در سال1071ﻫ. 2- نسخه نوشته شده به خط عاملی در سال1092ﻫ. 3- یک نسخه بدون تاریخ. اینها نسخههایی هستند که کتاب بر اساس آنها تحقیق شده است و اگر نسخه دیگری یافت میشد محقق کتاب آن را ذکر میکرد. این امر بر این نکته تأکید دارد که نسخه دیگری یافت نمیشود، زیرا محقق تمایل زیادی به ذکر قدیمیترین نسخههای کتاب دارد و سپس نسخه مورد اعتماد خود را مشخص می کند. ب- شرح های نوشته شده بر کتاب این کتاب در قرن یازدهم شرح شده است. ناشر سابق در مقدمه نشر میگوید که کتاب دوازده شرح دارد که همه آنها در قرن یازدهم، یعنی بیشتر از هفت قرن بعد از تألیف آن، نوشته شدهاند. وی شرحی قبل از آن را ذکر نکرده است، حال آنکه اگر می بود باید میگفت. ج- تعداد احادیث کتاب و درجات آنها تعداد احادیث آن16121 حدیث است. عاملی در خاتمه کتاب المستدرک بیان داشته که احادیث الکافی پنج نوع هستند: نوع اول: 5072 حدیث صحیح. نوع دوم: 144 حدیث حسن. نوع سوم: 1118 حدیث موثق. نوع چهارم: 302 حدیث قوی. نوع پنجم: 9485 حدیث ضعیف. پس مجموع این احادیث16121 حدیث می شود[3]. وی بیان نکرده که در آن حدیث موضوع و جعلی وجود دارد. بهبودی، از پژوهشگران معاصر شیعه، کتاب الکافی را مورد بررسی قرار داده و فقط 4428حدیث از آن را صحیح دانسته است و 11693 حدیث را بر اساس قواعد خودشان صحیح ندانسته است. این مهمترین کتاب شیعه است که در مدح آن چیزهائی بیان شده که با این نتیجه تناقض دارد. حال در زیر برخی از این مدحها بیان می شود: د- اقوال علما در مورد کتاب علمای شیعه در ارزش گذاری کتاب با هم اختلاف نظر دارند و برخی راه غلو را رفته و برخی دیگر معتدل رفتار کردهاند. از جمله غالیان در مورد آن، می توان به افراد زیر اشاره کرد: *مجلسی. او میگوید: کتاب الکافی مضبوطترین و جامعترین اصول و نیکوترین و بزرگترین مؤلفات فرقه ناجیه است[4]. * فیض کاشانی. او میگوید: کتاب الکافی شریفترین و موثق ترین و کاملترین و جامعترین آنها است، زیرا این کتاب در میان آنها مشتمل بر اصول است و چیزهای زائد و تباه و ننگ آور- موجود در موارد دیگر- در آن نیست[5]. * عبدالرسول غفار. او میگوید: کتاب الکافی از جمله کتب اصول است که در زمان ائمه معصومین نوشته شد..... وی بیست سال را صرف تصنیف کتاب کرد. وی در این کار بسیار دقت می کرد و رجال و اسناد روایات و متون و طرق روایت آنها را به خوبی و با اشتیاق ضبط میکرد و در نقل اسناد و طرق متعدد بسیار دقت می کرد و دچار خلط و التباس نشد. به همین دلیل تبدیل به منبع اول شیعه شد. به حقیقت مثل این کتاب نوشته نشده است و علمای بعد از وی به او نیازمند هستند[6]. از معتدلین می توان به افراد زیر اشاره کرد: *هاشم معروف حسنی. وی در مورد کلینی و کتاب وی می گوید: اگر افراد اهل بدعت در سطح افراد منحرف و آشوبگر باشند، چیز عجیبی نیست، بلکه عجیب این است که شیخ محدثان بعد از جهاد طولانی بیست ساله در راه بحث و جستجوی حدیث صحیح، مرویات یا کتاب خود را پر از روایاتی نماید که از حیث متن و سند دارای عیب های آشکاری هستند و اگر کسی حتی کمترین بهره و علم را به احوال راویان داشته باشد، این امر بر وی مخفی نمی ماند و با این وجود علما و محدثان بعد از وی کتاب الکافی و روایات آن را در آغوش گرفتهاند، زیرا به اعتقاد برخی از افراد، از روایات صحیح تخطی نورزیده است و به نظر عدهای دیگر که تعدادشان زیادتر است، وی تعداد زیادی از روایات صحیح را گردآورده است، گرچه در کنار آن، روایات دیگری هم وجود دارد که به دروغ به اهل بیت منسوب شدهاند. این دو گروه در مورد این موضع گیری خود مسؤل هستند[7]. * آیت الله ابوالفضل برقعی. وی میگوید: در احادیث کتاب الکافی عیوب فراوانی از حیث سند و راوی و متن و موضوع وجود دارد. در مورد سند روایات باید گفت بیشتر راویان کتاب از افراد ضعیف و مجهول و مهمل و دارای عقائد پوچ و مجعول هستند. این چیزی است که علمای رجال شیعه میگویند[8]. ﻫ - اصول الکافی این کتاب مشتمل بر سه قسم است: بخش اول: احادیث مربوط به اصول(عقائد) بخش دوم: احادیث مربوط به فروع بخش سوم: احادیث متنوعی که کتاب با آنها خاتمه می یابد و نویسنده، آن را الروضه نامیده است. البته این زمانی است که این بخش تألیف خود نویسنده باشد، زیرا برخی از علمای شیعه در انتساب این کتاب به نویسنده شک دارند. بخش اول کتاب که در مورد اصول می باشد، دو جزء است: جزء اول: تعداد احادیث این بخش 1445 مورد می باشد. کسانی که احادیث این بخش را مورد مراجعه قرار دادهاند فقط بر تصحیح 87حدیث آن اتفاق نظر دارند. بهبودی که احادیث صحیح کتاب الکافی را تخریج کرده است، تنها 161 حدیث را صحیح دانسته است. این بخش خاص مسائل اعتقادی است. جزء دوم: تعداد احادیث این بخش 2346حدیث است. کسانی که احادیث این بخش را مورد مراجعه قرار دادهاند، تنها 33حدیث را صحیح دانستهاند و بهبودی تنها 392 حدیث را صحیح دانسته است. تصحیحات انجام شده در هر دو بخش، بر اساس روش شیعه انجام شده است و اگر بر اساس روش اهل سنت انجام می شد، موجب ابطال این کتاب به صورت کامل می شد، آنچنان که تطبیق روش نقد علمی بر روایات شیعه منجر به از هستی ساقط شدن دین شیعه می شود، آنچنان که بزرگترین علمای شیعه در قرن یازدهم یا از بزرگان آنان- یعنی بحرانی که قبلاً ذکر شد- به این موضوع اشاره کردهاند. و- احادیث منسوب به پیامبر صلی الله علیه و سلم و اصحاب کساء در این دو بخش، به قرار زیر است: نام بخش اول بخش دوم پیامبرصلی الله علیه و سلم 4 حدیث 17 حديث علي رضی الله عنه 38 حديث 30 حديث فاطمه رضی الله عنها صفر صفر حسن رضی الله عنه صفر 1حديث حسين رضی الله عنه 2 حديث 1 حديث با مراجعه احادیث بخش دوم به این نتیجه می رسیم که هیچ یک از احادیث منسوب به پیامبر صلی الله علیه و سلم و اهل کساء صحیح نمی باشند و با مراجعه چهار منبع اساسی سابق نمی توان تنها یک روایت از فاطمه رضی الله عنها دختر رسول خدا یافت. 2- آشنائی با سه کتاب دیگر الف- نسخه های کتاب ها * من لا یحضره الفقیه علی اکبر غفاری، محقق کتاب، هفده نسخه را برای آن ذکر کرده است که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و ما بین سال های 1057هـ و1101هـ نوشته شدهاند. * تهذيب الأحكام نسخهای قبل از قرن یازدهم برای این کتاب ذکر نشده است، زیرا سید حسن موسوی خراسانی، محقق کتاب، فقط چهار نسخه را برای آن ذکر کرده که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و عبارتند از: 1- دو نسخه مربوط به سال 1078ﻫ 2- یک نسخه مربوط به سال 1077ﻫ 3- یک نسخه مربوط به سال1074ﻫ این نسخهها همه در چهار سال نوشته شدهاند!! * كتاب الاستبصار محقق سابق، یعنی سید حسن موسوی خراسانی، فقط سه نسخه برای کتاب ذکر کرده که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و اگر نسخههای دیگری می بود آنها را ذکر می کرد. این نسخه ها عبارتند از: 1- نسخه ای مربوط به سال1090 هـ. 2- نسخه ای مربوط به سال 1078 هـ. 3- نسخه ای مربوط به سال 1072 هـ. اینها منابع اصلی مذهب شیعه هستند. هیچ یک از این منابع قبل از قرن یازدهم نسخهای ندارند و این مسأله چیزی است که موجب شک می شود. بعد از این نقد بعید نیست که زود نسخه دیگری کشف شود که روی آن نوشته شده باشد قبل از قرن یازدهم نوشته شده است، آنچنان که زمانی که شیعیان از جانب اهل سنت مورد نقد قرار گرفتند که به اسانید توجهی ندارند، حلی فوراً دست به کار شد و داخل کتب اهل سنت رفت و علم مصطلح را از آنها گرفت و فوراً مصطلحی را برای شیعیان وضع کرد. ب- روش مؤلفان این کتاب ها * تهذيب الأحكام والاستبصار تألیف طوسي در مورد روش طوسی در کتاب هایش گفتهاند: روش طوسی مضطرب است و استدلالهای متناقض دارد و غلطهای زیادی در کتابهایش وجود دارد. بحرالعلوم در رجال خود میگوید: شیخ- طوسی- گاهی در جائی فردی را ضعیف میداند و در جائی دیگر او را ثقه اعلام می کند و آرای او در مورد اشخاص مختلف، تقریباً انضباطی ندارد[9]. حر عاملی میگوید: همچنین وی- یعنی طوسی- میگوید این روایت ضعیف است، زیرا راوی آن که فلانی باشد، ضعیف است. اما با این وجود می بینیم که وی به روایت همان فرد و بلکه در موارد بیشماری به روایت افراد ضعیفتر از او عمل می کند. بسیاری از موارد وی حدیثی را با استدلال به اینکه مرسل است ضعیف می داند و سپس خود به یک حدیث مرسل عمل می کند و بلکه در موارد زیادی به احادیث مرسل و روایت افراد ضعیف عمل می کند و حدیث مسند و روایت افراد ثقه را ردّ می کند[10]. شاخوری میگوید: وی شیخ مطلق و رئیس مذهب حق و امام در فقه و حدیث است، اما اقوال وی اختلاف زیادی با هم دارد و در دو کتاب روائیاش دچار خبط و اختلاط زیادی شده است، زیرا سخنانش محتمل احتمالات بعید و توجیهات نادرست می باشند و در اصول تصورات و پندارهای متفاوتی دارد. وی در دو کتاب المبسوط و الخلاف، مجتهد و اصولی صرف است، و حتی در بسیاری از مسائل به قیاس و استحسان عمل کرده است و این بر افرادی که به این دو کتاب نظر افکندهاند پوشیده نیست، اما در کتاب النهایة راه اخباریون را به صورت مطلق پیموده است، به نحوی که در آن از مضمون اخبار پا را فراتر نمی گذارد و از منطوق آثار تجاوز نکرده است[11]. خوئی میگوید: شیخ طوسی خطاهای زیادی دارد. گاهی یک نفر را در یک باب دو بار ذکر می کند، یا اینکه دوبار ترجمه یک شخص را در کتاب الفهرست خود میآورد. در کتاب التهذیب و الإستبصار خطای زیادی دارد[12]. ابوالهدی کلباسی در مورد کتابهای شیخ طوسی میگوید: در کل می توان گفت که اغلاط آنها قابل شمارش نیست و بسیار زیاد است. حتی برخی از علمای متأخر، کتاب خاصی را به توضیح و برشماری این خطاها اختصاص دادهاند[13]. هاشم معروف حسنی میگوید: شیخ عبدالصمد ادعا نموده که در کتاب التهذیب شیخ طوسی احادیثی وجود دارد که چیزهائی به آنها اضافه شده و سبب این اضافات به خود مؤلف بر نمی گردد[14]. یوسف بحرانی در حدائق خود میگوید: بر کسانی که کتاب التهذیب را مورد بررسی قرار داده و در اخبار آن تدبر کردهاند، تحریف هائی که در متن و سند اخبار شیخ روی داده است، بر آنان پوشیده نیست و کمتر حدیثی است که متن یا سند آن دچار علت و اشکال نباشد[15]. شیخ نورالدین موسوی عاملی در حاشیه خود در رد قول امین استرآبادی میگوید: انگار مصنف زمانی که به کتاب الإستبصار نگاه کرده است در عالم بیداری نبوده است! زیرا اختلاف زیادی میان احادیث وجود دارد و بیشتر آنها موافق اهل سنت است و برای جمع میان اغلب آنها راهی وجود ندارد[16]. نمی دانیم که منظور وی از قول « انگار مصنف زمانی که به کتاب الإستبصار نگاه کرده است در عالم بیداری نبوده است!» چیست؟ آیا او را به جنون متهم می کند یا به چیزی دیگر؟ 3- کتاب«فقیه من لا یحضره الفقیه» ابن بابویه قمی شیخ باقر ایروانی در مورد ابن بابویه و کتابش میگوید: چنان که گفتهاند، کتاب الفقیه مشتمل بر 5963حدیث است، حال آنکه قسمت بزرگی از آن که 2050 حدیث می باشد، مرسل هستند[17]. شیخ نورالدین موسوی عاملی میگوید: ما می بینیم که صدوق در برخی از مسائل برخلاف موارد موجود در الکافی فتوا داده است، حتی در برخی از مؤلفات خود، برخلاف موارد موجود در من لا یحضره الفقیه فتوا داده است[18]. جعفر سبحانی میگوید: بیشتر روایات شیخ در دو کتاب التهذیب و الإستبصار، روایاتی معلق هستند. روایات صدوق در کتاب الفقیه نیز چنین است[19]. یعنی سند ندارند. پس چگونه مورد وثوق قرار میگیرند؟ در مورد ثقه بودن صدوق، بسیاری از علمای شیعه شک کرده اند: شیخ سلیمان ماحوزی میگوید: برخی از مشایخ ما در مورد ثقه بودن شیخ صدوق توقف کردهاند[20]. ابوالهدی کلباسی در دفاع از صدوق میگوید: برخی از علمای رجال در مورد صدوق که در مورد عدالت وی اجماع وجود دارد، بیان داشتهاند که برخی از علما در مورد اعتبار روایات وی توقف کردهاند. این شاید به علت عدم ثبوت ضبط وی باشد[21]. این تناقض عجیبی است، زیرا وی اظهار داشته که در مورد عدالت او اجماع شده است و سپس طعن نسبت داده شده به او را بیان می کند. بحرانی میگوید: عجیب است که برخی از کوته بینان در مورد وثاقت شیخ صدوق توقف کردهاند و میگویند: او ثقه نیست، زیرا کسی از علمای رجال به ثقه بودن او تصریح نکردهاند[22]. جعفر نجفی(م1227ﻫ) شیخ شیعه امامیه و رئیس مذهب شیعه در زمان خود[23] را مجروح کرده و در کتاب کاشف الغطاء در مورد مؤلفان کتب اربعه میگوید: چگونه می توان در تحصیل علم بر محمدین ثلاثه اعتماد کرد، حال آنکه برخی از آنان روایت برخی دیگر را تکذیب می کنند و روایات آنان با همدیگر در تضاد است. همچنین کتابهای آنها مشتمل بر اخباری است که کذب بودن آنها قطعی است، مانند اخبار وارده در مورد تجسیم و تشبیه و قدم عالم و ثبوت مکان و زمان[24]. 3- مراجع متأخر وقتی که این وضعیت کتب اساسی مذهب می باشد، موسوعات متأخری که در قرن یازدهم هجری و بعد از آن نوشته شدهاند و دربردارنده همه روایات بعد از مرگ آخرین امام ظاهر شیعه و بیش از هشت قرن بعد از آن می باشد چه وضعیتی خواهد داشت؟ این کتاب ها عبارتند از: 1- الوافي، فيض كاشاني (م 1091 هـ). 2- وسائل الشيعة، حر عاملي (م 1104هـ). 3- بحار الأنوار، مجلسي (م 1111هـ). 4- مستدرك الوسائل، نوري طبرسي (م 1320 هـ). در اینجا به بحث در مورد کتاب بحار الأنوار بسنده می شود: آیت الله محمد آصف محسنی در کتاب مشرعة بحارالأنوار میگوید: شکی نیست که در سند روایات مذکور در کتاب، افراد ضعیف و کذاب و مجهول فراوانی وجود دارد وهمچنین بر ثقاتی که در گرفتن و یا روایت کردن حدیث اشتباه می کرده اند، نیز بیشتر منابع این کتاب، نسخه های آنها با سند متصل معنعن و به نقل افراد ثقه از افراد ثقه تا مؤلفان ثقه آنها، به مؤلف نرسیده است. تعدادی از مؤلفان مصادر کتاب هم مجهول هستند. هر کس مقدمه مؤلف در ابتدای کتاب را بخواند به آسانی درک می کند که مؤلف کتاب، یعنی علامه نیز به صحت روایات کتاب خود از ابتدا تا به آخر اعتقاد نداشته است و هر عاقلی اگر حال راویان را و کیفیت کتابت و تدوین در آن دورانها را بنگرد، به مخالفت آن روایات با واقعیت یقین می یابد. علاوه بر این به تحریف جملات روایات و کلمات آنها یقین می یابد[25]. وی همچنین میگوید: علمای معتدل بدانند که کتاب بحارالأنوار علامه مجلسی(س) گرچه دریاهای نور است، اما در آن میکروبهائی مضر برای استفاده کنندگان از آن و موادی ناصحیح وجود دارد که باید از آنها اجتناب شود و اشیاء مشکوک و مشتبهی در آن است که باید در مورد آنها توقف شود[26]. همچنین میگوید: پس کتاب بحارالأنوار کتاب مهمی است، اما قبول و پذیرش همه آنچه که در آن است، جایز نمی باشد. به همین خاطر آبشخوری برای آن قرار دادهایم تا از مکان مخصوصی از این کتاب استفاده شود و استفاده کننده در آن غرق نشود و از آبی که در آن میکروبهای مضر قرار دارند، نخورد[27]. نیز می گوید: با دیده عبرت نگاه کنید به کتب اخلاقی مدون و موجود در نزد ما؛ به تحقیق که این کتابها اخلاق اسلامی را با شعارهای عرفانی و نعرههای صوفیانه و مبالغهگوئیهای افراد غافل و نادان و مزخرفات یونانی که در خود دارند، تباه و خراب کردهاند و آن را با روایات ضعیف و مجهول زینت داده و این روایات را به صورت قطعی و به مانند روایات متواتر به رسول اکرمص و ائمه نسبت دادهاند[28]. همچنین میگوید: چیزی که کمر شکن است وجود روایاتی است که سندشان معتبر است، اما معانی آنها متضارب است و متونشان تناقض دارد. مشهورترین علتهای این امر، مجهول بودن راویان در تلقی، ضعف فهم آنان و قصور استعداد آنان در کلام امام است. این امر ارزش روایت معتبر را هم پایین میآورد، چه برسد به روایات دیگر. هدایتگر و نگهدارنده خدا است[29]. نیز میگوید: کسانی که به افراط تمایل دارند و کسانی که هر کتاب حدیثی را حجت میدانند و هر حدیثی را که منسوب به پیامبر صلی الله علیه و سلم یا امام باشد حجت میدانند، تعدادشان بیشتر است و این فزونی تعداد یا به خاطر سادگی آنان یا کمی علم و دانش آنان و یا شدت اعتقاد و محبت و اخلاص آنان به کسانی است که سند حدیث منقول از پیامبر اعظمص و اوصیای او به وی منتهی می شود و به همین دلیل تضعیف آن شخص و ردّ او برایش دشوار می شود، یا به این خاطر است که وی به صدور خبر از جانب پیامبر صلی الله علیه و سلم یا امام اطمینان دارد. اینها اسبابی است که برای افراد غیر از آنها از محققین حاصل نمی شود[30]. 4- روش اهل سنت و روش شیعه افراد منصف شیعه اعتراف دارند که علم روایت، خیلی وقت پیش نزد اهل سنت به پختگی و کمال رسیده است، از جمله: شیخ نورالدین موسوی عاملی میگوید: کتب اهل سنت بر این دلالت می کند که آنان در ابتدای زمان تابعین احادیث خود را برگزیدند و به آنها اعتماد کردند و همه چیزهایی را که صحتش برایشان مشتبه بود، ساقط کردند. حتی مالک بن أنس احادیث بی شماری را ثابت کرده و احادیثی را که ظاهر و آشکار است ثابت کرده است و صحاح سته کتابهای مشهوری هستند[31]. سید هاشم معروف حسنی میگوید: چیزی که نباید انکار کرد این است که محدثان اهل سنت از اواسط قرن پنجم- در قیاس با محدثان شیعه- آگاهی و هوشیاری بیشتری داشتند نسبت به خطراتی که حدیث شریف را فراگرفته بود. به همین دلیل علاوه بر کتب روایت و احوال رجال، در خلال دو قرن دهها کتاب در مورد احادیث موضوع و جعلی نوشتند و حتی نام برخی از آنها «موضوعات» است. از میان این افراد می توان به عبدالرحمان بن جوزی، دانشمند مشهور اشاره کرد که کتاب «الموضوعات» را در قرن ششم هجری در سه جزء تألیف کرد. بعد از وی نیز در این باب کتابهایی تألیف شد و سیوطی و فتنی..! و دیگران کتاب هائی را با همان برنامه و روش تألیف کردند و کتاب هایشان تبدیل به بزرگترین و پرفائدهترین منابع برای مؤلفان این موضوع شد. اما شیعیان از این موضوع خود را به بی اطلاعی زدند و انگار که این موضوع برایشان اهمیت نداشت، حال آنکه تعداد احادیث موضوع و جعلی وارده در میان روایات آنان، کم تعدادتر و کم خطرتر از احادیث جعلی اهل سنت نبود. همه آنچه که می توان گفت این است که شیعیان مشکلات احادیث خود را از مؤلفات خود در باب علم رجال و درایت، درمان کردند. این دو علم در مورد احوال راوی و روایت بحث می کنند و خطوط عمومی را برای آنچه که اعتماد بر آن صحیح است یا صحیح نیست، ترسیم می کنند. اما آنان در طول این قرن های طولانی تلاش نکردند حتی تنها یک کتاب را که مشتمل بر نمونه هائی از احادیث موضوع و جعلی باب ها و مسائل مختلف باشد، تألیف نمایند، حال آنکه شیعیان همواره از آثار سوء این احادیث جعلی بر مذهب شیعه در رنج بودهاند، مذهبی که از امور شاذ و اسطورهها و خرافات هائی که مزدوران حکام و قصه گویان و رهبران فرقه ها و احزاب وارد کردهاند بدور بوده است[32]. بعد از این مطالب در مورد منابع روائی شیعه، در مطلب آتی توضیحاتی با این موضوع خواهیم داشت. مطلب دوم نگاهی به موضوع موثق نبودن منابع روائی شیعه بعد از این بیان مختصر در مورد منابع روایات شیعه و مؤلفان آنها، توضیحاتی را در این زمینه خواهیم داشت: 1- منابع مورد اعتماد شیعه اثنی عشری که چهار کتاب می باشند، بیان شده که در قرن پنجم هجری و در عصر دولت آل بویه شیعه مذهب تألیف شدهاند. فرض بر این است که شیعیان در طول این مدت که مابین زمان تألیف آنها و زمان نسخه برداری از آنها در قرن یازدهم می باشد، علمای شیعه آنها را مورد بررسی قرار دادهاند و نسخههای آن زیاد شده و علمای شیعه آن را دست بدست می کنند و مورد بازنگری قرار می دهند و سند آنها را مورد بررسی قرار داده و متون آن را شرح می کنند و دیگر موارد اعتنا و توجه به حدیث. اما هیچ یک از این کارها انجام نشده است، زیرا اگر انجام می شد چیزی از آنها وجود میداشت. محققین این کتابها بیان داشتهاند که در تحقیق این کتابها بر نسخههای ایجاد شده در قرن یازدهم اعتماد کردهاند و نتوانستهاند نسخههای دیگری بیابند، زیرا اگر می یافتند، آنها را ذکر می کردند. فن تحقیق کتب در نزد محققان امر معروفی است. آنان تمایل بسیار زیادی دارند که قدیمیترین نسخهها را مورد استفاده قرار دهند، گرچه خط آنها بسیار بد و ناخوانا باشد و تمایل بسیار زیادی دارند که آنها را یا اصل تحقیق خود قرار دهند و یا اینکه آن را شاهد صحت کتاب قرار دهند. محقق بحث دقیقی را در مورد نسخهها در کتابخانههای عمومی دارای نسخه های خطی کتب انجام می دهد تا در اثنای تحقیق بر آنها وقوف یافته و در پرتو آنها و جهت اثبات صحت کتاب، عملیات تصحیح را انجام دهد. اگر محققان، نسخه های قدیمی را بیابند حتی اگر با اشاره هم شده باشد آنها را مورد استفاده قرار می دهند. بنابراین چگونه می توان یافت که این منابع در طول این زمان طولانی که این منابع در آن مخفی بودهاند، در معرض تحریف و دسیسه قرار نگرفته باشند، زیرا این منابع اساسی و اصلی هر طائفه هستند که علمای آن طائفه به تدریس و شرح آنها و نسخه برداری از آنها و قرائت آنها بر علما و تدوین خطوط خود بر آنها جهت حفاظت از آنها در مقابل افزایش و نقصان می پردازند و این همان کاری است که اهل سنت در مورد منابع خود انجام دادهاند. علمای اهل سنت ضوابط دقیقی را برای قبول نسخههای خطی گذاشتهاند تا مبادا نسخههای حفاظت نشده را قبول نمایند. به همین دلیل علما برای قبول نسخههای خطی شرط کردهاند که خط علمائی که به آن نسخهها عنایت ورزیدهاند و به صحت آنها شهادت می دهند، بر روی آنها باشد. اما شیعیان نسخههائی را که بعد از صدها سال نوشته شدهاند، پذیرفتهاند، حال آنکه علمای شیعه بیان میدارند که روایات و مصنفات در زمان خود ائمه دچار تحریف و دسیسه و جعل شدهاند. پس چه ظنی میتوان به دورههای بعد داشت؟! چگونه می توان به کتابی اعتماد کرد که بیشتر از ششصد سال مخفی بوده است و نمی دانیم کجا حفظ شده و چه کسی از آن حفاظت کرده است و جز در قرن یازدهم نسخه خطی دیگری برای آن یافت نمی شود؟! عدم وجود نسخه های قدیمی برای آنها، یکی از این دو دلیل را می تواند داشته باشد: الف- کتب قدیمی مخفی شدهاند و نسخه های جدیدی با روایات جدید جایگزین آنها شدهاند که از حیث اسم با آن کتابها توافق و همخوانی دارند، اما از حیث مضمون با آنها تفاوت دارند. ب- به این کتابها اضافه شده و مواردی حذف شدهاند و کتابهای سابق حذف شدهاند تا آن افزایش و نقصان مخفی بماند. 2- دیدگاه علما در مورد منابع روایت علما در مورد منابع، دیدگاه های مخالفی دارند. برخی آنها را تقدیس نموده و بر صحت آنها گواهی می دهند. برخی دیگر همه موارد مذکور در آنها را صحیح نمی دانند. شکی نیست که دیدگاه اول راه افراط را پیموده است و در شأن یک فرد عالم نیست، زیرا این کتابها، روایات را از خلال راویانی جمع آوردهاند که برخی صادق و برخی کاذب و برخی حافظ و برخی واهم هستند و این چیزی است که هر عاقلی به آن اعتراف دارد. به همین دلیل آنچه که از طریق این راویان روایت می شود برخی صحیح و برخی ضعیف هستند. این امر می طلبد که آن روایات تابع بحث و تحقیق و نقد شوند. اهل سنت این حقیقت را درک کردند و روش هائی را جهت حمایت از سنت وضع کردند و برای راویان تاریخ نوشتند و آنان را به طور دقیق تعریف کردند و روشی را برای معرفی احوال آنان وضع کردند و در آن روایات دست به تحقیق زدند و روایات صحیح را قبول و روایات ضعیف را ردّ کردند. به همین دلیل در مورد کتابی شهادت ندادهاند که آن کتاب صحیح می باشد، جز دو کتاب که نویسندگانشان به آنها عنایت ورزیدهاند و در انتخاب احادیث آنها دقت زیادی را بکار بردهاند. اما با این وجود از نقد علما و تتبع آنان در این دو مصون نماندهاند و به خاطر برخی از روایات وارده در خود مورد نقد قرار گرفتهاند، زیرا علما یقین دارند که بشر هر قدر هم در کمال ترقی کرده باشد، باز هم از نقص و وهم مصون نیست. 3- کتاب الکافی تعداد احادیث قسم اول از کتاب را که متعلق به اعتقاد می باشد و اصول نامیده می شود، بیان کردیم. این بخش مشتمل بر 3791 حدیث است، اما محدثان شیعه بر اساس قواعد خود شیعه فقط 120 حدیث آن را صحیح می دانند و در این تصحیح هم تساهل شده است. شکی نیست که این موضوع از جایگاه این کتاب که شیعیان ادعا دارند به مانند آن در دنیای اسلام نگاشته نشده است، می کاهد. همچنین در این بخش از کتاب فقط بیست و یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و سلم و شصت و هشت حدیث از علی بن أبی طالبس نقل شده است. نیز در کتاب الکافی و دیگر کتب اربعه حدیثی از فاطمهل روایت نشده است. به راستی راز این کار در چیست؟! همچنین در جزء دوم کتاب، حسب قواعد مصطلح شیعه اثنی عشری، تنها یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و سلم صحیح نمی باشد. این موضوع خلل عجیبی را در مصادر عمده و اصلی دین شیعه کشف می نماید. 4- مصنفان منابع قدیمی مؤلف دو مورد از این چهار کتاب، طوسی است که علما ضعف علمی و اضطراب در روش بحث او را برملا ساختهاند. چنان که محمد مهدی بحرالعلوم میگوید علمای شیعه بیان داشتهاند که آرای وی در آن تقریباً فاقد انضباط است. همچنین طوسی در جائی یک راوی را ضعیف اعلام می کند و در جائی دیگر به روایت او عمل می کند و روایت مرسل را قبول و روایت مسند و روایت فرد ثقه را ردّ می کند. علمای شیعه تأکید کردهاند که وی در دو کتاب تهذیب الأحکام و الإستبصار دچار پریشانی بزرگی شده است و چنان که شاخوری میگوید خطاها و غلطهای او قابل شمارش نیست. پس چگونه می توان به علم و روایت چنین شخصی اعتماد کرد. شگفت این است که آنان وی را شیخ طائفه می نامند. وقتی که این شیخ طائفه است، دیگر علما چه وضعیتی دارند؟! چنان که قبلاً ذکر شد، حتی یکی از علمای شیعه او را در مورد عقلش متهم ساخته است، زیرا وی میگوید: انگار که مؤلف زمانی که به کتاب الإستبصار نگاه کرده است در حالت بیداری نبوده است!! البته این وضعیت تنها به طوسی اختصاص ندارد، حتی مؤلف کتاب سوم، یعنی صدوق، برخی از علمای شیعه در مورد ثقه بودن او شک کردهاند، زیرا چنان که قبلاً ذکر شد همه کتب رجالی قدیم شیعه او را ثقه ندانستهاند. این موضوع چیزی است که ایجاد شک میکند! 5- بحار الأنوار این کتاب در قرن یازدهم، یعنی بیشتر از هشت قرن بعد از آخرین امام ظاهر شیعیان نوشته شده است. به همین دلیل وی روایاتی را جمع آورده است که این شک در مورد آنها می رود که بیشتر آنها در این قرن جعل شده باشند. به همین دلیل برخی از علمای معاصر شیعه در مورد این کتاب هشدار دادهاند. از جمله آیت الله محمد آصف حسینی میگوید: شکی نیست که در سند روایات مذکور در کتاب، افراد ضعیف و کذاب و مجهول فراوانی وجود دارد.... وی همچنین میگوید: کتاب بحارالأنوار علامه مجلسی(:) گرچه دریاهای نور است، اما در آن میکروب هائی مضر برای استفاده کنندگان از آن وجود دارد. سپس میگوید: چیزی که کمر شکن است وجود روایاتی است که سندشان معتبر است، اما معانی آنها متضارب است و متونشان تناقض دارد. مشهورترین علت های این امر، مجهول بودن راویان در تلقی است. شاید تفسیر این سخن، کلام سابق از آن دانشمند زیدی باشد که شهادت داد یکی از علمای شیعه جعل حدیث می کرد و سندهای صحیحی برای آنها وضع می کرد. شهادت سابق از آیت الله محمد آصف محسنی، شهادت عالمی از علمای شیعه است که نسبت به کتاب آگاه است و پرده از این کتاب آکنده از میکروبهای عقیدتی و اخلاقی است که کذابان آنها را ایجاد کردهاند تا عقائد خود را یاری داده و دین اسلام را دچار فساد سازند. پس چه وثاقتی در این کتاب هائی وجود دارد که قرن ها بعد از عصر روایت ایجاد شدهاند و مؤید استمرار نیرنگ و دسیسه در این دین هستند. اما برای روایات اهل سنت، خداوند مردان مخلصی را روانه کرده و احادیث کذب موجود در آن را- که افراد نفوذی در اسلام خواستهاند به وسیله آنها دین را فاسد سازند- برملا ساخته و پرده آنها را کنار زدهاند. به کتاب های نوشته شده در باب احادیث موضوع در نزد اهل سنت مراجعه نمائید تا بدانید که آنان از قرن سوم هجری روایت کذابانی را که خواستهاند به منابع سنت نفوذ کنند کشف کردهاند و آنها را در کتاب هائی جمع آوردهاند. اما علمای شیعه در طول این مدت به منابع خود عنایت نورزیدهاند، و حتی معلوم نیست که تا قرن یازدهم- یعنی بیشتر از هشت قرن- کجا بودهاند. 6- مصنفان شیعه اعتراف دارند که اهل سنت در ضبط و حفظ روایات و بررسی و پالودن آنها، بسیار زودتر از شیعه دست بکار شدهاند. نورالدین موسوی عاملی میگوید: کتب اهل سنت بر این دلالت دارد که آنان در ابتدای عصر تابعین، احادیث خود را برگزیدند و بر آنها اعتماد کردند و آنچه را که در مورد صحتش شک و شبهه داشتند ساقط کردند. منظور از زمان تابعین، اواخر قرن اول و دوم است، یعنی تقریباً هزار و سیصد سال قبل. این دلیل بر این است که خداوند دین را بوسیله اهل سنت حفظ کرده است. هاشم معروف حسنی در تأکید بر این واقعیت میگوید: چیزی که نباید انکار کرد این است که محدثان اهل سنت از اواسط قرن پنجم- در قیاس با محدثان شیعه- آگاهی و هوشیاری بیشتری داشتند نسبت به خطراتی که حدیث شریف را فراگرفته بود. این شهادت برخی از منصفان شیعه است که بیان می کنند اهل سنت روایات خود را حفظ کرده و شیعیان روایات خود را مهمل گذاشتهاند. این موضوع مؤید این است که منابع شیعه فاقد درجه وثاقت هستند و نمی توان در مورد دین و عقیده و شریعت به آنها استدلال کرد. پس آیا بعد از این شهادتهای محققان شیعه، جایز است در تقریر عقیده یا بیان حکمی که به وسیله آن می توان به خدا تقرب جست، به مثل این کتابها اعتماد کرد؟! کسی که دینش برایش اهمییت دارد دنبال منابع موثقی میگردد تا با روایات صحیح از رسولخدا صلی الله علیه و سلم ، به عبادت خدای خود بپردازد و به کتابهای غیر معتمد توجه نمی کند. کسانی که در جستجوی حق کوتاهی کردهاند و از پدران و اجداد پیروی نموده و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادهاند، باید در آخرت پاسخگو باشند. و الله المستعان
[1]- أصل الشيعة وأصولها ص:127. [2]- منهاج عملي للتقريب، مقاله ای از محمد حائري در ضمن كتاب الوحدة الإسلامية ص: 233. [3]- القرآن الكريم وروايات المدرستين، مرتضى عسكري ص: 37، دفاع عن الكافي، ثامر هاشم حبيب عميدي 2/308، الكليني والكافي ص: 402. [4]- نک: الكليني والكافي 210، كليات في علم الرجال ص:360، الكافي 1/27، مستدرك الوسائل 1/29، مرآة العقول 1/3، 3/466، الذريعة 13/95، كشف الحقائق 20، نهاية الدراية ص:541. [5]- مقدمة الأصول من الكافي، حسين علي محفوظ ص: 25 - 28. [6]- الكليني والكافي ص: 415-4169. [7]- الموضوعات في الآثار والأخبار ص:253. [8]- كسر الصنم ص:37. [9]- الفوائد الرجالية 4/78. [10]- خاتمة الوسائل 20 /111. [11]- حركية العقل الاجتهادي لدى فقهاء الشيعة الإمامية ص: 57، روضات الجنات في أحوال العلماء والسادات ص: 217. [12]- معجم رجال الحديث 1/99. [13]- سماء المقال في علم الرجال 1/ 167. [14]- الموضوعات في الآثار والأخبار ص:65. [15]- الحدائق الناضرة 3 /156. [16]- حاشية كتاب الفوائد المدنية والشواهد المكية ص: 309. [17]- دروس تمهيدية في القواعد الرجالية، باقرإيرواني ص:271، الحدائق الناضرة، يوسف بحراني 4/209، مقباس الهداية في علم الدراية، شيخ عبد الله الممقاني 1/359. [18]- حاشية كتاب الفوائد المدنية، أمين استرآبادي ص: 310. [19]- أصول الحديث وأحكامه في علم الدراية ص: 69. [20]- حاشیه سماء المقال 2/210، و نک: مقدمة محقق معاني الأخبار، صدوق ص:14، تعليق على منهج المقال، وحيد بهباني ص:318. [21]- سماء المقال 2/210. [22]- مقدمة معاني الأخبار ص:13، و نک: حاشیه سماء المقال 2/210. [23]- حاشیه الشيعة في الميزان ص:272. [24]- كشف الغطاء ص:40. [25]- مشرعة بحار الأنوار 2/494. [26]- مشرعة بحار الأنوار 1/11. [27]- مشرعة بحار الأنوار 2/273. [28]- مشرعة بحار الأنوار 1/15. [29]- مشرعة بحار الأنوار 2/436. [30]- مشرعة بحار الأنوار 1/22. [31]- حاشية كتاب الفوائد المدنية، أمين استرآبادي ص:125. [32]- الموضوعات في الآثار والأخبار عرض ودراسة ص: 88.
از کتاب: منابع شیعه در میزان نقد علمی، نویسنده: پروفسور احمد بن سعد حمدان الغامدی (استاد دانشگاه ام القری ـ دانشكده عقیده) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|