Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: «من نظر إلى محاسن امرأةٍ اَجنبية عن شهوة صب في عينيه الافك يوم القيامة».
« کسی که به زیبایی و الطاف زن بیگانه به نظر شهوت بنگرد در روز قیامت در چشمان او سرب گداخته ریخته می‌شود»(تکملۀ فتح القدیر، 8/ 97).

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > مجهول بودن راویان دین شیعه

شماره مقاله : 3759              تعداد مشاهده : 300             تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389

مجهول بودن راویان دین شیعه
 
مطلب اول
بيان موضوع: مجهول بودن راویان دین شیعه

کسی که روایات شیعه در منابع قدیمی آنان را جستجو نماید، تعداد زیادی روایت خواهد یافت که در ترجمه آنها اشاره‎ای به جرح و تعدیل نشده است. این سخن بدین معناست که این تعداد راوی در نزد این مصنفان شیعه مجهول العین و مجهول الحال هستند. همچنین وی به این نکته خواهد رسید که بسیاری از راویان از نظر عقیدتی مورد طعن قرار دارند و این سخن بدین معنی است که این افراد در مورد روایت، مورد اعتماد نیستند.
البته ما در اینجا با تسامح رفتار کردیم و گفتیم بسیاری از این افراد دارای این خصوصیت هستند، زیرا برخی از علمای دوازده امامی بیان کرده‎اند که همه راویان عقیده و تاریخ شیعه، که روایتی فقهی ندارند، همه مجهول می باشند. این حکمی شدیدتر است.
حال برخی از اقوال علمای مذهب در مورد مجهول بودن راویان بیان می شود:
سید محمد صدر در مقدمه تحقیق خود در مورد کتاب « تاريخ الغيبة الصغرى» به نام «نقاط الضعف فی التاریخ الإمامی الخاص» بعد از بیان چند نکته می گوید: پنجم: اسناد روایات، زیرا مصنفین امامیه همه روایاتی را که از ائمه یا اصحاب آنان به آنان رسیده است، بدون توجه به صحت یا ضعف آنان در کتب خود جمع آوری نموده‎اند. علمای شیعه امامی که در باب رجال دست به تألیف زده‎اند، در کتاب خود به ترجمه راویان احادیث فقهی و تشریعی بسنده کرده‎اند و آنها را به این خاطر که مردم در زندگی عملی به آنها نیازمند هستند، مورد توجه خاصی قرار داده‎اند.... اما این کتابها ذکر رجال روایات وارده در دیگر موضوعات معارف اسلامی چون عقائد و تاریخ و ملاحم را که بیشتر از راویان کتب فقهی هستند، مهمل گذاشته‎اند. اما اگر از روی خوش شانسی فردی را بیابیم که احادیث وارده در مورد تاریخ و فقه را روایت کرده است می بینیم که در کتبشان در مورد این افراد صحبت شده است، اما اگر وی در مورد فقه چیزی روایت نکرده باشد، مجهول باقی خواهد ماند[1].
شاید مجهول بودن راویان عقیده با بیان یکی از مهمترین مسائل عقیدتی اثنی عشریه و بلکه مهمترین آن، یعنی مسأله امامت و اجرای این قاعده بر آن بیشتر روشن شود.
شیعیان معتقدند که امامت جز با نص صحیح امام سابق، برای کسی ثابت نمی شود.
کلینی بابی را به اثبات امامت حسن عسکری، امام یازدهم به اعتقاد آنان اختصاص داده است و آن را چنین نامیده است: « باب: الإشارة والنص على أبي محمد»[2].
وي در این باب سیزده روایت را آورده است که برابر کلام علمای جرح و تعدیل شیعه، هیچ یک از این روایات خالی از راویان مجهول نیست. حال به اختصار به این مطلب پرداخته می شود.
حدیث اول«853» در سند آن یحیی بن یسار قنبری آمده است. عبدالحسین مظفر شارح کافی در کتاب «الشافی» می گوید: «مجهول»[3] «او مجهول است» و خوئی این راوی را معرفی نکرده است[4].
حدیث دوم «854» آن را با ذکر سند از جعفر بن محمد کوفی از بشار بن أحمد بصری از علی بن عمر نوفلی روایت کرده است. نویسنده در کتاب «الشافی» می‎گوید: در مورد جعفر بن محمد کوفی همین را می دانیم که راویان زیادی از وی روایت کرده‎اند. بشار بن احمد هم مهمل واقع شده است و در کتب مترجمین نام او ذکر نشده است. در مورد نوفلی هم همین اطلاع را داریم که این روایت از او نقل شده است[5].
حدیث سوم«855» در سند آن آمده است: «عبدالله بن محمد اصفهانی». در کتاب الشافی در مورد وی آمده است: سند آن به مانند فرد سابق است- یعنی مجهول است- عبدالله بن محمد اصفهانی در کتابهای رجال نامی از او نیامده است جز با این روایت.
آقای خوئی زمانی که در ترجمه وی سخن گفته است[6] فقط به این روایت حواله داده و بیشتر از آن نگفته است و این امر بر این تأکید دارد که این راوی فردی مجهول است.
حدیث چهارم «856» در سند آن آمده است: موسی بن جعفر بن وهب.
در الشافی در مورد این راوی آمده است: مجهول است.
حدیث پنجم «857». در سند آن آمده است: احمد بن محمد بن عبدالله بن مروان انباری.
در الشافی در مورد این راوی آمده است: اسناد آن ضعیف است. انباری از اصحاب ابوجعفر و ابوالحسن است و فردی مجهول می باشد.
حدیث ششم«858» در سند آن آمده است: محمد بن أحمد قلانسی و علی بن حسین بن عمرو.
در الشافی در مورد این راویان آمده است: سندش به مانند سند حدیث سابق ضعیف است. در کتاب رجال عنوانی برای قلانسی ذکر نشده است. ابن عمرو، علی بن حسین است. شیخ او را در کتاب رجال خود با این عنوان ذکر کرده است و وضعیت و حالش مجهول است.
حدیث هفتم«859» در سند آن ابومحمد اسبارقینی آمده است.
در الشافی در مورد این راوی چنین آمده است: به مانند قبلی مجهول است. در کتب مترجمین، نامی برای  اسبارقینی مدون نشده است.
حدیث هشتم «860». در سند آن چنین آمده است: به روایت سعد بن عبدالله از جماعتی از بنی هاشم، از جمله: حسن بن حسن أفطس.
در الشافی در مورد وی آمده است: مجهول و به مانند صحیح است. سعد بن  عبدالله بن خلف قمی جلیل القدر. وی از شیوخ مذهب به حساب می آید. برخی از اصحاب، دیدار او با ابومحمد را ضعیف دانسته‎اند و در مورد وفات وی اختلاف دارند. در ترجمه افطس، غیر از این روایت چیزی ذکر نشده است.
شگفت است، فردی مجهول به مانند صحیح؟!
حدیث نهم «861» در سند آن آمده است: علی بن محمد و اسحاق بن محمد.
در الشافی در مورد وی چنین آمده است: به مانند سابق، مجهول است.
خوئی می گوید: وی اسحاق بن محمد نخعی است. سپس اقوال مترجمین را در مورد وی نقل می کند، از جمله: او معدن تخلیط است. کتبی در تخلیط دارد. مذهبی فاسد داشت و در روایت فردی کذاب بود و احادیث زیادی را وضع می کرد....[7].
حدیث دهم«862». در سند آن آمده است: علی بن محمد از اسحاق بن محمد.
در الشافی در مورد آن چنین آمده است: سند آن به مانند حدیث سابق- مجهول- است. قبلاً در مورد هر دو اسم سخن گفته شد.
حدیث یازدهم «863». در آن آمده است: به روایت علی بن محمد از اسحاق بن محمد.
در الشافی در  مورد آن آمده است: سندش به مانند حدیث قبلی است و علتش اسحاق بن محمد می باشد.
حدیث دوازدهم «864». در آن آمده است: به روایت علی بن محمد از اسحاق بن محمد از شاهویه.
در الشافی در مورد آن آمده است: سندش به مانند قبلی است. ترجمه شاهویه وارد نشده است و فقط در این روایت نام وی آمده است و حالش مجهول است.
حدیث سیزدهم «865». در سند حدیث آمده است: به روایت علی بن محمد از کسی که ذکر کرده از محمد بن أحمد علوی.
در الشافی در مورد آن آمده است. سندش به مانند قبلی است. شیخ، محمد بن أحمد علوی را از کسانی برشمرده که از آنها روایت نکرده است و می گوید: احمد بن ادریس از او روایت کرده است. در کتاب البلغة آمده است: علامه احادیث روایت شده از او و داود را صحیح دانسته است و این چند بار ذکر شد.
خوئی ترجمه‎ای طولانی از وی ذکر کرده است تا که شاید از او رمزگشائی کند و احتمالات زیادی را در مورد این شخصیت ذکر نموده است و در پایان می گوید: هرچه باشد، ثقه بودن این مرد با این امور ثابت نمی‎شود، لکن حسن است، زیرا از سخن نجاشی چنین برمی آید که این فرد از شیوخ اصحاب ما بوده است[8].
پس در سند حدیث راوی مجهولی وجود دارد و آن عبارت «از کسی که ذکر کرده» است. به نظر می رسد که این شخص مجهول، شیخ راوی سابق، یعنی اسحاق بن محمد کذاب است، لکن کلینی با خجالت و شرم عمل کرده است، زیرا علیه امام خود اقدام خواهد کرد. یا اینکه خود راوی خواسته تنوع ایجاد کند. اما در هر حال راوی مجهول است.
این بررسی سریعی بود در مورد روایت یک امام بر اساس روش خود شیعه. چه بسا اگر روایاتی را که دیگر ائمه را ثابت می کنند، مورد بررسی قرار بدهیم، حال و وضع بهتری از امام یازدهم نداشته باشند. پس اگر قواعد مصطلح اهل سنت را که خداوند به وسیله آن دین امت را محفوظ داشته است، به اجرا درآوریم، در این صورت مذهب شیعه شأن دیگری خواهد داشت.
قبلاً ذکر شد که جعفر سبحانی در مورد مجهول بودن یکی از راویان شیعه می گوید: در سند بسیاری از روایات که به دو هزار و دویست و هفتاد و پنج مورد می رسد عنوان ابوبصیر وجود دارد، اما در مورد اینکه مراد از این عنوان چه کسی می باشد اختلاف وجود دارد. همچنین در مورد تعداد کسانی که این کنیه بر آنان اطلاق می شود اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر این باور هستند که بر دو نفر اطلاق می شود و برخی آن را بر سه نفر و تعداد زیادی آن را بر چهار نفر اطلاق کرده‎اند. اما از برخی دیگر اطلاق آن بر بیشتر از این هم محتمل است[9]. وی همچنین می گوید: اما چنان که ذکر شد مشهور این است که این کنیه میان چهار نفر مشترک است، آنچنان که ابن داود و تفرشی و علامه ممقانی می‎گویند. ابن داود می‎گوید: ابوبصیر میان چهار نفر مشترک است: 1- لیث بن بختری2- یوسف بن حارث بتری3- یحیی بن أبوالقاسم4- عبدالله بن محمد أسدی. چنان که در کتاب معجم رجال الحدیث آمده است، این چهار نفر همه ثقه نیستند. برخی از آنان ذکر کرده‎اند که ابوبصیر میان ثقه و غیر آن مشترک است. به همین دلیل این روایات بسیار زیاد از حجیت ساقط می شوند[10].
این نمونه‎ای از مجهول بودن راویان بود. بنابراین اسم واحد بر چند راوی اطلاق می شود که برخی از آنان ثقه و برخی دیگر ضعیف هستند و افراد عالم نمی توانند منظور از این نامها را تمییز دهند.
البته این اشکال تنها مختص راویان احادیث نیست، بلکه چنان که خوئی- در بحث سابق- می گوید راویان مصادر که رهبران مذهب از آنها نقل کرده‎اند، همه مجهول هستند و علمای مذهب آنان را نمی شناسند، چه وی می‎گوید: اسنادی که به سه محمد- کلینی و ابن بابویه و طوسی- می رسند همه آحاد هستند........ وی سپس در مورد صدوق می‎گوید: طرق وی- یعنی طرق روایت منتهی- به ارباب کتب- یعنی کتابهائی که از آنها نقل کرده است- برای ما مجهول است و نمی دانیم کدام یک صحیح و کدام یک ضعیف است. پس با این همه چگونه می توان ادعا کرد که همه این روایات از ائمه معصوم صادر شده است؟[11]
سپس وی این قول را که روایات کتب اربعه به صورت قطعی از طرف ائمه صادر شده باشد، رد کرده و می گوید: در کل باید گفت که ادعای صدور قطعی همه روایات کتب اربعه از جانب معصومین، به صورت روشن باطل است.
سپس وی به تفصیل به بحث در مورد روایات هر چهار کتاب پرداخته و از جمله در مورد کتاب الکافی می‎گوید: اگر بپذیریم که محمد بن یعقوب بر صحت همه روایات کتاب کافی شهادت داده است، این شهادت وی مقبول نیست، زیرا اگر منظور وی از این شهادت این باشد که روایات کتاب وی فی نفسه حائز شرایط حجیت می باشند، این سخن به صورت قطعی باطل است، زیرا در این کتاب روایتهائی به صورت مرسل وجود دارد و روایاتی وجود دارد که در سند آنها افرادی مجهول و افرادی مشهور به جعل و کذب وجود دارند[12]. همچنین می‎گوید: خبر شیخ صدوق در مورد صحت روایت و حجیت آن، اخباری بر اساس رأی و نظر او می باشد و یک نظر شخصی است و نظر او در مورد دیگران حجت نمی باشد.
وی در مورد روایات طوسی می‎گوید: آنچه در مورد شهادت صدوق گفتیم در مورد روایات وی جاری می باشد.
خوئی به این نتیجه می رسد که صحت همه روایات کتب اربعه ثابت نشده است، پس لازم است که سند همه روایات آنها مورد بررسی قرار گیرد[13].
اما در مورد راویانی که از حیث عقیده مورد طعن هستند به قول شریف مرتضی از علمای اثنی عشری قرن پنجم هجری(م436ﻫ)- یعنی تقریباً هزار سال قبل- بسنده می کنیم. وی در رسائل خود این حقیقت را مورد تأکید قرار داده و می گوید: بیشتر فقه- یعنی روایات فقهی- و جمهور آن و بلکه همه آن، در سندش کسانی هستند که پیرو مذهب واقفیه می باشند و این افراد یا اصل خبر یا فرع آن هستند و راوی از کسی دیگر می باشند یا از آنان روایت می شود و یا منتهی به غلاة و خطابیه و مخمسه و اصحاب حلول به مانند فلانی و فلانی و افراد بی شمار دیگری هستند و یا منسوب به قمی‎های قائل به تشبیه و جبر می‎باشند. همه قمی‎ها جز ابوجعفر بن بابویه- :- تا دیروز قائل به تشبیه و جبر بودند و کتابها و تصنیفاتشان بیانگر این واقعیت است و بر آن شهادت می دهد. ای کاش می دانستم که کدام روایت از وجود افراد واقفی یا غالی یا قمی قائل به تشبیه و جبر در اصل و فرع خود سالم می ماند. راه دستیابی به این حقیقت، کنکاش و جستجوی واقعیت است. وی سپس می‎گوید: اگر خبر یکی از آنان از این امور سالم بماند، در این صورت راوی خبر، مقلد صرف است که بدون دلیل و حجت به مذهب خود اعتقاد و باور دارد. کسی که نزد شیعه چنین صفتی داشته و جاهل به خدا باشد، جایز نیست که عادل باشد و پذیرفتن اخبار او در شریعت، ممکن نیست.... پس چگونه برای ما صحیح خواهد خبر واحدی که آن را از کسی روایت می کنند که در کنار اقسام مذکور، جایز است که عادل باشد تا در نتیجه ادعا کنیم که ما مکلف به قول وی هستیم .[14]
این بود حکم وی در مورد راویان فقه اثنی عشریه که گفت آنها واقفی هستند، در قول به امامت یکی از ائمه‎اثنی‎عشریه متوقف هستند، یعنی به آن امام ایمان ندارند یا غالی و خطابی و مخمسه و حلولی هستند. وی در پایان بیان می دارد که خبر واحدی که یک فرد عادل از عادلان دیگر تا نهایت سند روایت می کند، صحیح نیست و این شرط صحت حدیث در نزد اهل سنت است، زیرا اهل سنت وقتی یک حدیث را صحیح می‎داند که یک فرد عادل از عادلان دیگر روایت کرده و این وضعیت تا انتهای سند برقرار باشد، اما چنان که شریف مرتضی از علمای بزرگ و از ارکان مذهب اثنی عشری بیان می دارد، محال است که این شرط در راویان شیعه تحقق پیدا کند.
آنچه که شریف مرتضی در مورد فساد اعتقاد راویان گفته است، آیت الله برقعی که کتاب الکافی را مورد بررسی و پژوهش قرار داده است و بیان داشته که این کتاب عیب‎هائی دارد، مورد تأئید قرار داده و می‎گوید: در احادیث کتاب الکافی عیبهای فراوانی از حیث سند و راویان و متن و موضوع وجود دارد. از حیث سند به این دلیل که بیشتر راویان از افراد ضعیف و مجهول و مهمل و دارای اعتقادات منحرف هستند و این چیزی است که علمای شیعه به آن قائل می باشند.
این مختصری بود در مورد مجهول بودن راویان شیعه. در مبحث بعدی نگاهی به این موضوع خواهیم داشت.
 
مطلب دوم
نگاهی به موضوع مجهول بودن راویان دین شیعه

بعد از بیان مختصری در مورد کلام ائمه اثنی عشریه، در اینجا نگاهی به این موضوع خواهیم داشت:
1- اعتراف برخی از علمای شیعه به مجهول بودن راویان عقائد و تاریخ و فقه شیعی، از قوی ترین ادله بر محفوظ نبودن این مذهب به حساب می‎آید، زیرا اختلافی که میان شیعه و سنی وجود دارد در بحث اعتقادات و تاریخ است، زیرا آنان اظهار داشته‎اند که ائمه آنان عقائدی مخالف با اعتقاد اهل سنت دارند.
آنان اظهار داشته‎اند که در نسل صحابه و افراد بعد از آنان حوادثی روی داده که با تاریخ اسلامی عام و نصوص ثابت سنت مخالفت دارد. پس وقتی که راویان آن اعتقادات و راویان آن وقائع تاریخی که تاریخ امت را مشوه ساخته است، مجهول می باشند، پس چگونه جایز است که در شناخت عقیده یا تاریخ بر آنان اعتماد شود؟!
2- قبلاً قاعده سید محمد صدر را بیان کردیم که وی گفته بود کتب رجال راویان عقائد و تاریخ را مهمل گذاشته‎اند، یعنی افرادی مجهول می باشند و می گوید: اما این کتابها ذکر رجال روایات وارده در دیگر موضوعات معارف اسلامی چون عقائد و تاریخ و ملاحم را که بیشتر از راویان کتب فقهی هستند، مهمل گذاشته‎اند. اما اگر از روی خوش شانسی فردی را بیابیم که احادیث وارده در مورد تاریخ و فقه را روایت کرده است می بینیم که در کتبشان در مورد این افراد صحبت شده است، اما اگر وی در مورد فقه چیزی روایت نکرده باشد، مجهول باقی خواهد ماند.
جهت بیان مصداق این شهادت صدر بر راویان اثنی عشری، روایاتی را که امام یازدهم شیعیان را ثابت می کند و  کلینی آنها را در کتاب الکافی روایت کرده است، مورد بررسی قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که همه آن روایات به علت وجود حداقل یک راوی مجهول در هر روایت، صحیح نمی باشند. این روشن‎ترین دلیل بر صحت کلام صدر و این نکته می‎باشد که راویان عقائد، افرادی مجهول هستند، یعنی نزد علمای شیعه معروف نیستند!!
بنابراین سوال این است که این افراد مجهول که این روایات را ساخته‎اند، چه کسانی می‎باشند؟! جواب این است: آنان مردانی جاعل هستند، چه امام شیعی زیدی بیان داشته که یکی از علمای اثنی عشری نزد وی اعتراف کرده که جعل روایت می‎کند و سندهائی را برای آنها درست می کند.
این فرد زیدی ابوطالب یحیی بن حسین بن هارون حسنی است که بعداً این سخن وی بیان خواهد شد که در آن شهادت می‎دهد که یکی از علمای شیعه اثنی عشری برای وی اعتراف کرده که جعل روایت می‎کند و احادیثی را برای آنها می‎سازد. وی می‎گوید: بسیاری از سندهای اثنی عشری مبتنی بر نامهای مردانی است که فاقد مسمی هستند... و من تعدادی از افرادی را که روایات زیادی دارند می شناسم که جعل سند برای اخبار منقطع را حلال می دانستند اگر روایت منقطع می‎شد[15].
به همین دلیل این نام های وارده در آن سندها، نام هائی موهوم و فاقد حقیقت هستند. به همین دلیل وقتی علمای رجال شیعه برای آنان شرح حال می نویسند، فقط نام های آنان را ذکر می کنند و این ذکر نام بنابر این است که صرفاً نام هائی موجود در روایات است، نه اینکه آنان اشخاصی معروف به علم و طلب آن باشند.
جای شگفتی است، زیرا برخی از علمای متأخر رجال سراغ این راویان رفته‎اند و آنان را مدح کرده‎اند و این مدح را منتسب به مصنفان قدیمی رجال کرده‎اند و در توجیه این کار خود می‎گویند که آن مصنفان قدیمی، فقط به این خاطر مدح و ذمی را متوجه آنان نکرده‎اند که نزد آنان معروف بوده‎اند. اما این روشی است که با امانت داری علمی مخالفت دارد.
قبلاً ذکر شد که حسن بن داود از علمای قرن هفتم این کار را  کرده است، زیرا تعدادی راوی مجهول الهویه در نزد علمای سابق بر خود را ذکر کرده که آن علمای سابق مدح و ذمی را متوجه آنان نکرده‎اند، اما حسن بن داود آنان را مدح کرده و این مدح را به علمای سابق بر خود منتسب ساخته است. به درستی که این کار وی ایجاد تغییر در تاریخ است و در شأن کسی که خدا را در نظر داشته باشد، نیست. اما تمایل زیاد به تأیید مذهب، انسان را کور و کر می کند.
3- حال بنگرید به روش خوئی که بزرگترین محدث شیعه در عصر حاضر به شمار می‎آید. وی می گوید: مجهول اما به مانند صحیح است.
به درستی که روش بسیار شگفتی است!!
راوی معروف نیست، اما حدیث او به مانند حدیث صحیحی است که یک راوی معروف به عدالت و ضبط آن را روایت می کند. روشی که حکمش بر آن مترتب نشود چه ارزشی دارد؟! راوی مجهول است و شخصیت فرد مجهول پنهان است و این پنهان بودن شخصیت وی، در حقیقت او ایجاد شک می کند و آنچه که این نوع مردم روایت می کنند نه تنها صحیح نیست، بلکه به مانند صحیح هم نیست، و إلا معیارها دچار اختلاط می شوند. شکر خدا اهل سنت این روش را نمی پذیرند و روایت افراد مجهول را قبول نمی کنند. این کار آنان جهت تعظم دین خدا است و اطمینان به این امر که هرچه از امور دینی که امت بدان نیازمند هستند به صورت صحیح از افراد ثقه و مورد اطمینان نقل شده است. پس آیا می‎توان امیدوار بود که شیعه به این سطح که دین را حفظ و امت را متحد سازد ترقی یابد؟!
4- حال نوبت می رسد به راویانی که از نظر دینی مورد طعن هستند. شریف مرتضی تأکید نموده که هیچ روایتی از روایات فقه شیعه، خالی از افراد واقفی یا غالی یا قمی قائل به تشبیه و جبر نیست. سپس مخالفان خود را به مبارزه می‎خواند و می‎گوید: اگر نمی‎پذیرند بیایید بررسی کنیم و واقعیت، یعنی روایاتی که دین شیعه را نقل می کنند بهترین مدرک هستند.
شکی نیست که این سخن وی بر این دلالت دارد که مرتضی دست به استقرای روایات زده و همه را بررسی نموده است و گرنه او که از علمای مورد قبول شیعه است چنین چیزی را نمی گفت.
بنابراین به نظر صدر، راویان عقیده و تاریخ افرادی مجهول هستند و به نظر مرتضی، راویان فقه، مجروح هستند.
پس با این وجود چه اعتمادی می توان به روایات اثنی عشریه داشت حال آنکه همه راویان آنان یا مجهول هستند یا اینکه از حیث عقیده مجروح می باشند؟!


[1]- مقدمة تاريخ الغيبة الصغرى ص:44.
[2]- الكافي 1/325.
[3]- الشافي شرح الكافي 3/371 به بعد.
[4]- معجم الرجال 20/116.
[5]- الشافي 3/371.
[6]- نك: معجم رجال الحديث 11/323.
[7]- معجم رجال الخوئي 3/229.
[8]- معجم رجال الحديث 16/60.
[9]- كليات في علم الرجال ص:461.
[10]- كليات في علم الرجال ص:462.
[11]- معجم رجال الحديث 1/ 24 -25.
[12]- معجم رجال الحديث 1/85.
[13]- معجم رجال الحديث 1/88-90.
[14]- رسائل الشريف المرتضى  3/310-311؛ مدخل إلى فهم الإسلام، يحي محمد  393.
[15]- الحور العين، حميري ص:153.

از کتاب:
منابع شیعه در میزان نقد علمی،  نویسنده: پروفسور احمد بن سعد حمدان الغامدی (استاد دانشگاه ام القری ـ دانشكده عقیده)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

امير المؤمنين على بن ابى طالب رضی الله عنه گوید: كل شيء يعز إذا نزر، ما خلا العلم، فإنه يعز إذا غزر. [هر چيز چون كم شود گران شود مگر علم كه هر چه فراوانتر بود ارزش آن بيشتر بود.] (ترجمه معجم الادباء ياقوت حموى، مترجم عبد المحمد آيتى)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 17051
دیروز : 5614
بازدید کل: 8807210

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010