|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > اهل بیت مشهورترین یاران و اصحاب خود را تکذیب و لعن و نفرین میفرستند
شماره مقاله : 3749 تعداد مشاهده : 356 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
اهل بیت مشهورترین یاران و اصحاب خود را تکذیب و لعن و نفرین میفرستند مطلب اول: بیان موضوع: اهل بیت مشهورترین یاران خود را تکذیب و لعن و نفرین میفرستند افرادی که در اطراف اهل بیت بودهاند تنها به آزار دادن و رها کردن آنان اکتفا نکردهاند، بلکه گروهی از آنان بر آنان دروغ بستهاند و حرفهایی را به آنان نسبت دادهاند که آنان نگفتهاند. اهل بیت از این موضوع آگاه شدهاند و از آنان حذر کرده و لعنت نمودهاند. در مبحث زیر نمونههایی از اقوال آنان بیان می شود. البته برخی از آنها قبلاً ذکر شدند. از ابوجعفر روایت است که گفت: خداوند بنان البیان را لعنت نماید و خداوند بنان را لعنت کرده است. او بر پدرم دروغ می بست. من شهادت می دهم که پدرم علی بن حسین بندهای صالح بود[1]. از جعفر صادق روایت است که گفت: رسولخدا صلی الله علیه و سلم صادقترین مردم بود و مسیلمه بر ایشان دروغ می بست. امیرالمؤمنینس صادقترین انسان بعد از رسولخدا صلی الله علیه و سلم است و کسی که بر امیرالمؤمنین دروغ می بست و برای تکذیب وی فعالیت می کرد و دروغهایی را که خود به او منتسب کرده بود تصدیق می نمود، عبدالله بن سبأ- لعنة الله علیه- بود. ابوعبدالله حسین بن علی به مختار مبتلا بود. سپس ابوعبدالله نام حارث شامی و بنان را ذکر کرد و گفت: این دو بر علی بن حسین دروغ می بستند. وی سپس نام مغیره بن سعید، بزیع، سری، ابوالخطاب، معمر، بشار أشعری، حمزه یزیدی و صائد نهدی- از اصحاب خود- را بیان کرد و گفت: خداوند اینان را لعنت کند. ما با افراد کذابی که به ما دروغ ببندند یا افراد عاجز الرأی کنار نمیآئیم. خداوند ما را از دست همه کذابان نجات دهد و گرمای آهن را به آنان بچشاند[2]. کشی از حبیب خثعمی از ابوعبدالله روایت کرده که گفت: فردی بود که اقوالی را به دروغ به حسن نسبت می داد، اما حسن نام او را نبرده است و فردی بود که اقوال و احادیثی را به دروغ به او نسبت می داد، اما حسین نام او را نبرده است و مختار اقوالی را به دروغ به علی بن حسین نسبت می داد و مغیرة بن سعید دروغ هائی را به پدرم نسبت می داد[3]. روایات کشی به این اشاره دارند که مغیره بن سعید گمراهی خود را از یک منبع یهودی می گرفت، از جمله در کتاب رجال کشی آمده است که روزی ابوعبدالله به اصحاب خود گفت: خداوند لعنت کند مغیره بن سعید را و لعنت کند آن زن یهودی را که مغیره نزد او می رفت و سحر و شعبده بازی و حیله گری را از او فرامی گرفت[4]. همچنین از ابوعبدالله در مورد مغیره روایت شده که گفت: خداوند مغیره بن سعید را لعنت کند، او اقوالی را به دروغ به ما نسبت می داد[5]. از ابان بن عثمان روایت است که گفت: شنیدم که ابوعبدالله می گوید: خداوند عبدالله بن سبأ را لعنت کند، او ادعای پروردگاری امیرالمؤمنین را کرد، اما به خدا قسم امیرالمؤمنین بندهای مطیع خداوند بود. وای بر کسانی که چیزهائی را به دروغ به ما نسبت می دهند. عدهای در مورد ما چیزهایی را می گویند که ما در مورد خود نمی گوئیم. من در درگاه خدا از آنان برائت می جویم، در درگاه خدا از آنان برائت می جویم[6]. کشی از کلیب صیداوی روایت کرده که آنان نشسته بودند و عزافر صیرفی و تعدادی از اصحابشان با آنان بودند و ابوعبدالله نیز همراهشان بود. پس بدون اینکه بحثی در مورد زراره شود، ابوعبدالله سه بار گفت: خداوند زراره را لعنت کند[7]. همچنین از عمران زعفرانی روایت است که گفت: شنیدم که ابوعبدالله می گوید: بدعتهایی که زراره در اسلام ایجاد کرد کسی ایجاد نکرده است. لعنت خدا بر او باد[8]. از ابوعبدالله روایت است که گفت: آیاتی را که خداوند در مورد منافقان نازل کرده است در مورد شیعیان می باشد. از جعفر صادق روایت است که گفت: برخی از شیعیان از یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و مشرکان بدتر هستند[9]. وی همچنین می گوید: برخی از شیعیان دروغ میگویند و حتی شیطان به دروغ آنان نیازمند است[10]. وی همچنین می گوید: وقتی که قائم ما قیام کند از کاذبان شیعه آغاز می کند و آنان را به قتل میرساند[11]. از فیض بن مختار روایت شده که از فراوانی اختلاف میان خود نزد ابوعبدالله شکایت کرد و گفت: این اختلافی که میان شیعیان شما وجود دارد چیست.... من در میان حلقههای آنان در کوفه مینشینم و نزدیک است که در اختلاف آنان در حدیثشان شک کنم. ابوعبدالله گفت: ای فیض همان طور است که تو میگویی، مردم حرص زیادی برای دروغ بستن به ما دارند. من حدیثی برای یکی از آنان میگویم و همین که آن فرد از نزد من خارج می شود آن را تأویل دیگری میکند. این بدان خاطر است که آنان با حدیث ما و علاقه به ما دنبال ثواب اخروی نیستند، بلکه طالب دنیایند و هر یک دوست دارند که برای خود مقامی را کسب کند[12]. از علی بن موسی روایت کردهاند که گفت: بنان بر زبان علی بن حسین دروغ می بست. پس خداوند گرمای آهن را به او چشاند و مغیرة بن سعید بر زبان ابوجعفر دروغ می بست و خداوند گرمای آهن را به او چشاند و محمد بن بشیر بر زبان ابوالحسن موسی دروغ می بست و خداوند گرمای آهن را به او چشاند و ابوالخطاب بر ابوعبدالله دروغ می بست که خداوند گرمای آهن را به او چشاند. کسی که بر من دروغ می بندد، محمد بن فرات است[13]. در کتاب بصائر الدرجات از سفیان سمط آمده است که گفت: به ابوعبدالله گفتم: فدایتان شوم، مردی که معروف به کذب است از جانب شما نزد ما میآید و احادیثی زشت میگوید. پس ابوعبدالله گفت: آن فرد به شما میگوید که من به شب، گفتهام که روز است و به روز گفتهام که شب است. گفت: خیر. ابوعبدالله گفت: اگر چنین هم گفت بدان که من آن را گفتهام و او را تکذیب نکن، زیرا در این صورت تو مرا تکذیب می کنی[14]. محمد رضا مظفر اعتراف کرده که بیشتر افرادی که از ائمه روایت کردهاند، از ائمه روایت شده که آنان را مورد مذمت قرار دادهاند و کتب شیعه هم اینها را روایت کردهاند. وی در مورد مذمتهای وارده در مورد هشام بن سالم جوالیقی میگوید: طعنههایی در مورد او وارد شده است، آنچنان که در مورد دیگر بزرگان انصار اهل بیت و اصحاب ثقه آنان وارد شده است و جواب این طعنهها این است که اینها مفهومی عامتر از این معانی ظاهری دارند[15]. اما مظفر با وجود مجروح بودن این افراد از جانب ائمه راضی نشده است با این استدلال که مذهب شیعه مبتنی بر این افراد مجروح است و میگوید: چگونه می تواند این قدح و مذمتها در مورد این بزرگان صحیح باشد؟ آیا دین حق و امر اهل بیت جز با استدلالهای قاطع این افراد برپا شده است؟[16] بعد از این بیان اقوال ائمه شیعه دوازده امامی در مورد لعنت کردن و تکذیب اصحاب بزرگ خود، توضیحاتی را در مبحث آتی با این موارد خواهیم داشت. مطلب دوم: نگاهی به موضوع تکذیب شدن و مورد لعن و نفرین قرار گرفتن اصحاب مشهور اهل بیت توسط خود اهل بیت در روایات نامهای تعدادی از شیعیان وارد شده است که ائمه آنان را لعنت کرده و تکذیب نمودهاند و در پیشاپیش آنها عبدالله بن سبأ قرار دارد، یعنی کسی که مؤسس این عقاید مخالف قرآن به شمار میآید. سپس اشخاصی از او تبعیت نمودند که واقعیت برخی از آنان برای اهل بیت روشن شد و اهل بیت آنان را با نام ذکر کردهاند. سپس جعفر صادق تأکید می کند که در اصحاب وی افرادی وجود دارند که از یهودیان و مسیحیان بدتر هستند و این افراد به خاطر مکر و حیله زیاد، در کذب از ابلیس هم پیش افتادهاند، به طوری که حتی ابلیس در دروغگوئی به روش آنان نیازمند است، زیرا روش این افراد مخفی و بسیار مکارانه است. وی حتی تأکید می کند که آیاتی که در مورد منافقان نازل شده است در مورد افرادی است که شیعه می باشند. همچنین وی تأکید می کند که اگر مهدی خروج نماید، اولین کاری که می کند کشتن کذابان شیعه است. وی سبب کذب گوئی این کذابان را کشف می کند و می گوید که آن دنیاخواهی است و حتی آنان حدیث وی را به غیر معنا و تأویل آن، تأویل می کنند و همین عامل، اختلاف میان شیعه را در عصر خود ائمه افزایش داده است. پس وقتی که این در عصر ائمه روی میدهد، در عصرهای بعدی چه وضعیتی می تواند روی دهد؟ نکوهشهای زیادی که خود ائمه در مورد اصحاب ائمه بیان کردهاند اعتماد به همه آنان را بر می دارد، زیرا تقریباً نمیتوان یکی از راویان آنان را یافت که از سوی ائمه مورد نکوهش و مذمت قرار نگرفته باشند. وقتی که ائمه آشکارا این کذابان را مورد مذمت قرار دادند و مردم را از کذب آنان بر حذر داشتند، این کذابان اقدام به وضع و جعل احادیثی کردند که مردم را از قبول کلام ائمه در مورد این کذابان و رد احادیث این افراد بر حذر می داشتند، گرچه این افراد معروف به کذب گوئی می بودند. در بصائر الدرجات از سفیان سمط آمده است که گفت: به ابوعبدالله گفتم: فدایتان شوم، مردی که معروف به کذب است از جانب شما نزد ما میآید و احادیثی زشت می گوید. پس ابوعبدالله گفت: آن فرد به شما میگوید که من به شب، گفتهام که روز است و به روز گفتهام که شب است. گفت: خیر. ابوعبدالله گفت: اگر چنین هم گفت بدان که من آن را گفتهام و او را تکذیب نکن، زیرا در این صورت تو مرا تکذیب می کنی. آری نص روایت چنین است! سفیان سمط، راوی حدیث تأکید میکند که فردی که احادیث زشت را بیان می کند معروف به کذب است، اما جعفر به وی امر می کند که راوی این گونه احادیث را تصدیق نماید و از اسم او هم سوال نکرد. ما از این کذابان که این روایات را جعل کردهاند تعجب نمی کنیم، بلکه تعجب ما از کسانی از شیعیان است که این روایات را قبول می کنند، حال آنکه به خدا و پیامبر او اعتقاد و ایمان دارند و اعتقاد دارند که این روایات منسوب به اهل بیت، از طرف آنان صادر شده است و آنها را قبول می کنند و اظهار می دارند که این مذمت ها بر اساس تقیه بیان شدهاند و دلیلی برای آن ندارند!! شگفت است که وقتی علمای شیعه تناقض مذمت ائمه در مورد یکی از اصحاب خود را می بینند، در ردّ کلام ائمه تردید به خود راه نمی دهند، با ادعای اینکه مذهب مبتنی بر این افراد مورد طعن است. مظفر می گوید: چگونه میتواند این قدح و مذمتها در مورد این بزرگان صحیح باشد؟ آیا دین حق و امر اهل بیت جز با استدلالهای قاطع این افراد برپا شده است؟ آری، مذهب شما مبتنی بر این گونه افراد است و مذهب اهل بیت نیست، زیرا اهل بیت آنان را لعنت کردهاند و تکذیب نمودهاند و این افراد نزد ائمه بزرگ نبودهاند، بلکه شما آنان را بزرگ کردهاید. آن دلایل قاطعی که مذهب مبتنی بر آنها می باشد، همان علتی است که به خاطر آن ائمه آنان را لعنت کرده و مجروح نمودهاند و این افرادی که ائمه مردم را از آنها بر حذر داشتهاند، همان صاحبان روایتهایی هستند که امت را دچار تفرقه نموده و مذهب را فاسد کرده است. شایسته است که در روایات این افراد تجدید نظر نمایند و با قرآن مقایسه نمایند تا میزان همخوانی و توافق آنها با قرآن روشن شود و آنچه را که با قرآن موافق است قبول نمایند و آنچه را که مخالف قرآن است رد کنند و قرآن را تابع این روایات نکنند، زیرا ائمه شما، شما را از آنها برحذر داشتهاند. بعداً سخنی از ابوعبدالله ذکر خواهد شد که در آن از جمله آمده است: «پس از خدا بترسید و آنچه را که مخالف سخن پروردگار ما و سنت پیامبر ما محمد است نپذیرید، زیرا ما وقتی که حدیث میگوییم، میگوییم: قال الله تعالی؛ قال رسولالله[17]. نکته نهایی اینکه؛ آیا بعد از همه این موارد میتوان روایات کسی را قبول کرد که ائمه مجروح کرده و مورد لعنت قرار داده و تکذیب نمودهاند و مردم را از آنها برحذر داشتهاند؟! یک نگاه به کتب تراجم اصحاب أئمه و راویان اخبار آنان و تطبیق آن بر منابع قدیمی و چهارگانه شیعه دوازده امامی- یعنی کتابهای الکافی، من لا یحضره الفقیه، الإستبصار و تهذیب الأحکام- حقیقتی حیرت آور را برای ما کشف می کند. حال آن نتایج بیان می شود: تعداد راویانی که از جانب ائمه مورد لعنت قرار گرفته اند59 نفر می باشند. تعداد روایات این افراد در این چهار کتاب، فقط 5765 روایت است. تعداد کسانی که تکذیب شده اند55 نفر هستند. تعداد روایات این تکذیب شدگان در این چهار کتاب5645 روایت است. مجموع این دو روایت11419 روایت است. تعداد کسانی که از آنان روایت شده است و مورد اطمینان و اعتماد ائمه اثنی عشری نبودهاند، 107 نفر هستند. تعداد متهمان در دین خود به شراب خواری398 نفر هستند. تعداد روایات وارد شده از این دو گروه غیر معتمد و شراب خوار5568 روایت است. مجموع این راویان619 راوی می شود، یعنی مجموع:59+55+107+398 مجموع روایات وارد شده از همه این افراد19987 است، یعنی مجموع11419+5568[18]. پس اگر این مقدار از این چهار کتاب کم شود چه مقدار باقی میماند؟! این موارد که بیان شد بر اساس قواعد شیعه می باشد، و الا اگر قواعد اهل سنت بر آن اعمال شود این کتابها از صحنه روزگار محو می شوند. پس آیا بعد از این روایات این کتابها مورد اعتماد می باشند؟!
[1]- اختيار معرفة الرجال 2/590، و نک: البحار 25/270-271، معجم رجال الحديث 4/276، دراسات في علم الدراية ص:155. [2]- اختيار معرفة الرجال 2/593، و نک: مستدرك الوسائل 9/90، البحار 2/217-218 25/263، جامع أحاديث الشيعة 13/580، معجم رجال الحديث 4/206، 15/263، قاموس الرجال 9/600، أعيان الشيعة 3/564. [3]- اختيار معرفة الرجال 2/492، و نک: معجم رجال الحديث 19/301، قاموس الرجال 10/190. [4]- اختيار معرفة الرجال 2/491، و نک: البحار 25/289 64/202، معجم رجال الحديث 19/301، قاموس الرجال 10/189، تسديد الأصول 2/76. [5]- اختيار معرفة الرجال 2/436، و نک: الاختصاص ص:204، معجم رجال الحديث 4/339، أعيان الشيعة 4/52. [6]- اختيار معرفة الرجال 1/324، بحار الأنوار 25/286، عبد الله بن سبأ، سيد مرتضى عسكري 2/172، معجم رجال الحديث 11/206، كشف الحقائق، علي آل محسن ص:192. [7]- اختيار معرفة الرجال 1/365، و نک: معجم رجال الحديث 8/249، تاريخ آل زرارة ص:61. [8]- اختيار معرفة الرجال 1/365، و نک: تاريخ آل زرارة ص:60-61، معجم رجال الحديث 8/249، أعيان الشيعة 7/50. [9]- اختيار معرفة الرجال 2/587، و نک: دراسات في علم الدراية ص:154 علي أكبر غفاري، البحار 65/166، معجم رجال الحديث 15/264. [10]- نک: الكافي 8/254، البحار 25/296، اختيار معرفة الرجال 2/587، معجم رجال الحديث 15/264، دراسات في علم الدراية ص:154، موسوعة أحاديث أهل البيت، هادي النجفي 8/164. [11]- اختيار معرفة الرجال 2/589، و نک: معجم رجال الحديث 15/265، دراسات في علم الدراية ص:155. [12]- بحار الأنوار 2/246، جامع أحاديث الشيعة 1/226، فرائد الأصول، أنصاري 1/325-326، اختيار معرفة الرجال 1/347، معجم رجال الحديث 8/232، أعيان الشيعة 7/48. [13]- اختيار معرفة الرجال 2/591، و نک: معجم رجال الحديث 15/262-263، قاموس الرجال 9/600، أعيان الشيعة 3/606، مسند الإمام الرضا 2/446. [14]- بصائر الدرجات ص:558، بحار الأنوار 2/211-212، مختصر بصائر الدرجات ص:77. [15]- الإمام الصادق، مظفر ص: 178. [16]- الإمام الصادق، مظفر ص:178. [17]- البحار 2/250، معجم رجال الحديث 19/300، قاموس الرجال 10/188. [18]- نک: كتاب رواة الأخبار عن الأئمة الأطهار: 255-269.
از کتاب: منابع شیعه در میزان نقد علمی، نویسنده: پروفسور احمد بن سعد حمدان الغامدی (استاد دانشگاه ام القری ـ دانشكده عقیده) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|