|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>ادیان دیگر>دهریان
شماره مقاله : 3731 تعداد مشاهده : 327 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
دهریان * دهریان در قرآن و نظریات مفسران در مورد آنان خداوند متعال میفرماید: { وَقَالُوا مَا هِيَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا يَظُنُّونَ (٢٤)}[1] «(منکران رستاخیز) میگویند: حیاتی جز همین زندگی دنیایی که در آن به سر میبریم وجود ندارد. میمیریم و زنده میشویم و جز روزگار ما را هلاک نمیسازد، آنان بدانچه میگویند علم و آگاهی ندارند بلکه تنها گمان میبرند و تخمین میزنند». دهریان، آخرت را انکار میکنند و در نتیجه آنان هم مانند مشرکان عرب هستند و مفسران در مورد آنان نظرات مختلفی را ابراز داشتهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم: تفسیر ابن کثیر: خداوند متعال از قول کافران دهری و مشرکان عرب که در انکار معاد با هم توافق دارند میفرماید: }و قالوا ما هی إلاحیاتنا الدنیا نموت و نحیا{ یعنی بجز زندگی این دنیا حیات دیگری وجود ندارد که عدهای میمیرند و عدهای زندگی میکنند و معاد و قیامتی در کار نیست. و این سخنی است که هم مشرکان عرب منکر معاد آن را میگویند و هم فلاسفهی خداشناسی که مبدأ و معاد را انکار میکنند. و هم فیلسوفان دهری که منکر وجود خدایند و بر این باورند که در طول هر سی و شش هزار سال هر چیز به صورت اولیهی خود بر میگردد و چنین پنداشتهاند که این فرایند بارها تکرار شده و تا ابد هم تکرار خواهد شد و با این سخن خود، در واقع با معقول به ستیزه برخواسته و منقول را تکذیب کردهاند، از این روی گفتهاند: بجز روزگار چیزی ما را هلاک نمیسازد. ولی خداوند در رد این پندار باطل آنان گفته است که آنان این سخن را از روی علم و آگاهی نگفتهاند بلکه تنها از روی حدس و گمان آن را بر زبان جاری ساختهاند. اما حدیثی که بخاری و مسلم به نقل از ابوهریره (رض) روایت کردهاند مبنی بر اینکه پیامبر(ص) فرموده است: «به دهر و روزگار ناسزا نگوئید چون خداوند همان دهر است» امام شافعی و ابوعبیده در تفسیر آن گفتهاند: عربها در دورهی جاهلی وقتی که به مصیبتی گرفتار میشدند میگفتند: ای ناکامی روزگار: و آن گرفتاریها را به دهر نسبت میدادند و به آن ناسزا میگفتند. در حالی که فاعل اصلی آنها خدا بود و گویا آنان به خاطر گرفتاری به آن مصیبتها به خدا ناسزا میگفتند. از این روی پیامبر(ص) از ناسزا گفتن به دهر و روزگار نهی کرده است، چون خداوند همان دهری است که مدنظر مشرکان بوده و آن مشکلات و مصائب را به آن نسبت میدادند.[2] تفسیر قرطبی: این سخن دهریان در واقع انکار آخرت و تکذیب زنده شدن بعد از مرگ و ابطال جزای اعمال است. }نموت و نحیا{ یعنی ما میمیریم و فرزندان ما زنده میشوند. بعضی هم گفتهاند: یعنی بعضی از ما میمیرند و بعضی دیگر زنده میشوند. برخی هم بر این باورند که در این قسمت آیه تقدیم و تأخیر وجود دارد و در اصل «نحیا و نموت» - زنده میشویم و میمیریم – بوده است. }و ما یهلکنا إلا الدهر{ مجاهد، دهر را به معنی سالها و روزگار و قتاده به معنی عمر گرفته است ولی در واقع گفتهی هر دو به یک معنی است. ابن عیینه گفته است: مردم در عصر جاهلی میگفتند: این دهر و روزگار است که ما را هلاک میکند و همان است که ما را زنده میگرداند و ما را میمیراند، و در نتیجه این آیه نازل شد. مشرکان گروههای مختلفی داشتند، گروهی همین دهریان بودند، و عدهای از آنان بودند که به وجود آفریدگار هستی ایمان داشتند ولی معاد را انکار میکردند، عدهای هم نسبت به معاد شک و تردید داشتند ولی بطور قطع آن را انکار نمیکردند. در میان مسلمانان هم گروههایی پدید آمدند که از ترس مسلمانان نمیتوانستند معاد را انکار کنند و در نتیجه به تأویل دست میزدند و میگفتند: معاد تنها معاد روحانی است نه جسمانی و به زعم آنان ثواب و عقاب خیالاتی است که برای ارواح روی میدهد. شر این گروه از شر همهی کفار بدتر است، چرا که اینها حق را میپوشانند و مسلمانان را فریب میدهند ولی مشرکانی که آشکارا مرتکب شرک میشوند، مسلمانان از آنان دوری میکنند.[3] تفسیر ابن عطیه: }و قالوا ما هی إلاحیاتنا الدنیا {منکران رستاخیز میگفتند: در هستی حیاتی بجز آنچه که ما در آن به سر میبریم وجود ندارد و از آخرت و معاد خبری نیست. }نموت و نحیا{ گروهی گفتهاند: یعنی ما قبل از آنکه به وجود بیاییم مرده بودیم و سپس زنده شدیم. گروهی گفتهاند: در اصل «نحیا و نموت» با تقدیم و تأخیر بوده است یعنی زنده میشویم و میمیریم. }و ما یهلکنا إلا الدهر{ یعنی تنها دهر و مرور زمان ما را هلاک میسازد. خداوند در ادامه فرموده است: این سخن مشرکان ظن و گمان و تخمینی بیش نیست که بر اثر آن مرتکب شرک شدهاند. عربها دهر و زمان را به یک معنی بکار میبرند. از پیامبر(ص) روایت شده است که فرموده است: «به دهر ناسزا نگویید، چرا که خدا همان دهر است». در حدیث دیگری که احمد و بخاری و مسلم آن را روایت کردهاند و پیامبر(ص) به نقل از خداوند فرموده است: «انسانها به دهر ناسزا میگویند در حالی که من خود دهر هستم و شب و روز به دست من است». این حدیث بدین معنی است که خداوند در واقع همان کسی است که آنچه را که مشرکان به دهر نسبت داده و در نتیجه به آن ناسزا گفتهاند، انجام داده است.[4] تفسیر فتح البیان: }و قالوا ما هی إلاحیاتنا الدنیا {یعنی منکران معاد گفتند: زندگی جز آنچه ما در آن به سر میبریم نیست. }نموت و نحیا{ یعنی در همین دنیا مرگ و زندگی به سراغ ما میآید و بعد از این دنیا حیات دیگری وجود ندارد. برخی هم گفتهاند: یعنی ما میمیریم و فرزندان ما زنده میشوند. ولی در هر صورت منظور از این سخن، انکار معاد و تکذیب آخرت است. }و ما یهلکنا إلا الدهر{ یعنی بجز گذشت روزگار چیز دیگری ما را هلاک نمیسازد. «دهر» در اصل به معنی مدت بقای جهان هستی است و از «دَهَرَهُ» یعنی بر او غلبه پیدا کرد، گرفته شده است. منکران زنده شدن بعد از مرگ چنین میپنداشتند که گذشت روزگار در نابودی جانها مؤثر است و فرشتهی مرگ و قبض ارواح به اجازهی خدا را انکار میکردند و هر حادثهای را به دهر و زمان نسبت میدادند. }و مالهم بذلک من علم إن هم إلا یظنّون{ یعنی آنچه که مشرکان میگفتند مبنی بر نسبت دادن حوادث به حرکات افلاک و گذشت روزگار از روی علم و آگاهی نبود بلکه تنها از روی ظن و گمان سخن میگفتند.[5] تفسیر شوکانی: }و قالوا ما هی إلاحیاتنا الدنیا{ یعنی زندگی چیزی جز آنچه که ما در آن به سر میبریم نیست. } نموت و نحیا{ یعنی در همین زندگی دنیا با مرگ و زندگی مواجه میشویم و بعد از این دنیا، زندگی دیگری وجود ندارد. عدهای هم گفتهاند: یعنی ما میمیریم و فرزندان ما زنده میشوند. برخی دیگر گفتهاند: یعنی ما (نخست) نطفهی مردهای خواهیم شد و بعد از آن زنده میشویم. برخی هم بر این باورند که در این قسمت آیه تقدیم و تأخیر وجود دارد، یعنی زنده میشویم و میمیریم، ولی در هر صورت منظور مشرکان از این سخن انکار معاد و تکذیب آخرت بوده است. }و ما یهلکنا إلا الدهر{ دهر یعنی گذشت روزگار. مجاهد دهر را به معنی سالها و ایّام و قتاده آن را به معنی عمر گرفته است. قطرب گفته است: یعنی چیزی جز مرگ ما را نابود نمیکند. عکرمه هم گفته است: یعنی بجز خداوند چیزی ما را نابود نمیکند. }و مالهم بذلک من علم إن هم إلا یظنّون{ یعنی مشرکان این سخن را از روی علم به حقیقت نگفتهاند بلکه تنها از روی ظن و گمان آن را بر زبان جاری ساختهاند.[6] * حجت منکران معاد و رد آن دهریان همانطور که گفتیم معاد را انکار میکنند و قرآن کریم حجت آنان را ذکر کرده و فرموده است: { وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلا أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (٢٥) قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٢٦)}.[7] «زمانی که آیات روشن ما (که دلالت میکنند بر اینکه خداوند بندگان خود را در قیامت زنده میکند) بر آنان خوانده میشود، دلیلی جز این ندارند که میگویند: اگر راست میگویید پدران ما را (زنده کنید و) بیاورید. (سپس خداوند به پیامبر(ص) دستور میدهد در مقابل انکار معاد به آنان) بگو: خداوند شما را (در دنیا) زنده میکند سپس (بعد از فرا رسیدن اجلتان) شما را میمیراند. سپس بدون تردید شما را در روز قیامت گرد میآورد (چون کسی که قادر بوده است برای نخستین بار انسان را بیافریند، میتواند دوباره او را برگرداند. و حکمت خداوند نیز مقتضی این گردآوری است تا به هر کس جزای اعمالش را بدهد) ولی بیشتر مردم نمیدانند». خداوند سخن مشرکان را حجت نامیده اگرچه حجت نبوده است، چرا که آنان سخن خود را همچون کسی که حجت خود را اظهار و به آن استدلال میکند ابراز داشتهاند. و یا اینکه اطلاق حجت بر سخن آنان مجاز و از روی تهکم و استهزاء بوده است گویا گفته شده است که آنان حجتی جز آنچه که حجت نیست ندارند یعنی آنان اصلاً هیچ حجتی ندارند.[8] * انکار معاد کفر است از آیات و اقوال مفسرین که در رابطه با دهریان و انکار معاد توسط آنان گذشت درمییابیم که آنچه آنان گفته و بدان معتقد بودهاند کفر صریح و با اصول ایمان در تضاد است.
[1]- الجاثیه: 24 [2]- تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 150. [3]- تفسیر قرطبی، ج 16، صص 172-171. [4]- تفسیر ابن عطیه، ج 13، صص 318-317. [5]- تفسیر فتحالبیان، ج 12، صص 430-429. [6]- تفسیر شوکانی، ج 5، ص 9. [7]- الجاثیه: 25-26. [8]- تفسیر زمخشری، ج 4، صص 292-291. تفسیر فتحالبیان، ج 12، صص 432-430. تفسیر قاسمی، ج 14، ص 295.
به نقل از: آشنائی با ادیان در قرآن، نويسنده : دکتر عبدالکریم زیدان، مترجم : حسن سرباز مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|