|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>ادیان دیگر>مشرکان
شماره مقاله : 3730 تعداد مشاهده : 262 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
مشرکان * توحید الوهیت نخستین چیزی که پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) و پیامبران پیشین مردم را به آن دعوت کردهاند، عبادت و بندگی خدای یگانه است. خداوند متعال فرموده است: {كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ (١)أَلا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ (٢) }[1] «(این قرآن) کتابی است که آیههای آن محکم گردیده و از جانب خداوند حکیم و آگاه شرح و بیان شده است. اینکه جز خدا را نپرستید، بیگمان من از جانب خدا برای شما بیم دهنده و مژده دهنده هستم». و این همان چیزی است که نوح قوم خود را بدان دعوت کرده است: {وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ (٢٥)أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ }[2] «و نوح را به سوی قومش فرستادیم (و به آنان گفت:) بدرستی من برای شما بیم دهنده و بیان کننده هستم. (همچنین بدیشان گفت:) که به جز خداوند متعال کس دیگری رانپرستید». هود نیز قوم خود را به این امر دعوت کرده است. خداوند متعال فرموده است: { وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ ...} [3] «و به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم، او گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که خدایی جز او را ندارید». درواقع خداوند متعال پیامبران خود را مبعوث کرده است تا امتهای خود را به بندگی خدای یگانه و ترک معبودهای دیگر دعوت کنند. خداوند متعال میفرماید: { وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ }[4] «در میان هر امتی پیامبری را مبعوث کردهایم که (به آنان بگوید:) خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید». * تنها خدای یگانه شایستهی عبادت و بندگی است خداوند متعال میفرماید: { وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ (١٦٣) }.[5] «خداوند شما، خداوند یکتا و یگانه است و جز او که بخشاینده و مهربان است هیچ خدای (بر حق) دیگری وجود ندارد». یعنی هیچ معبود به حق و شایستهي عبادت و بندگی وجود ندارد مگر خدای یکتا و یگانه که بخشاینده و مهربان است و معنی «لا إله إلّا الله» نیز همین است. و تن ندادن به عبادت و بندگی غیر خدا توحید الوهیت نامیده میشود. *مفهوم عبادت عبودیت در اصل به معنی خضوع و ذلت است و «طریق معبّد» یعنی راهی که بر اثر رفت و آمد هموار شده است.[6] در تفسیر شوکانی هم آمده است که عبادت به معنی خضوع و فروتنی است.[7] شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: عبادت واژهی جامعی است که نهایت عشق به معبود و نهایت ذلت و فروتنی در برابر او را نشان میدهد، پس اگر کسی در مقابل دیگری ازخود ذلت نشان دهد ولی بغض و کینهی او را در دل داشته باشد و یا دیگری را دوست داشته باشد ولی در برابر او ذلت و فروتنی نداشته باشد، عبادت کنندهی او به حساب نمیآید. و در واقع تنها خداوند متعال شایستهی پرستش است، پس تنها باید نسبت به او نهایت محبت و عشق و علاقه نشان داده شود و تنها در برابر او ذلت و فروتنی صورت گیرد به طوری که اگر در برابر چیز دیگری ذلت نشان داده شود و یا چیز دیگري دوست داشته شود باید تنها به خاطر خدا باشد و بس.[8] مظهر چنین عبادتی روی کردن به خدا است با دعا کردن و هر گونه تعظیم قولی و عملی، خدایی که بر هر چیزی سلطه دارد و مافوق اسباب است، چراکه خود به وجود آورندهی اسباب ومتصرف در آنها است. * شرک در الوهیت شرک در الوهیت عبارت است از اینکه انسان عبادت و بندگی خود را به پروردگارش اختصاص ندهد بلکه غیر خدا را نیز شریک او قرار دهد در حالیکه خداوند به او دستور داده است که تنها خدای یگانه را بندگی کند و فرموده است: { وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئاً }[9] «و خدا را بندگی کنید و چیزی را شریک او قرار ندهید». شرک در الوهیت مبتنی بر این باور است که شخص مشرک میپندارد خداوند در آفرینش هستی شریک داشته و یا کس دیگری او را یاری کرده است و به خاطر نزدیکی به خدا و شفاعت کردن در محضر او، وی را به انجام دادن بعضی از کارها وا داشته و از انجام دادن بعضی دیگر بازداشته است. از این روی وقتی که شخص مشرک، خدا را به فریاد میطلبد، آن کسی را که شریک خدا قرار داده و مؤثر پنداشته است نیز به همراه خدا به فریاد میخواند، و گاهی هم که (به مصیبتی گرفتار میآید) و راهی برای دفع مضرت و جلب منفعت نمییابد، (خدا را فراموش کرده و) تنها او را میخواند. و این دعا و به فریاد طلبیدن همانطور که در حدیث نبوی آمده است مخ و اصل عبادت است. به عبارت دیگر شرک در الوهیت عبارت است از اینکه شخص مشرک قائل به نیرویی غیبی و ماورای اسباب عادی برای برخی از مخلوقات باشد و به نفع آنها امیدوار و از ضرر آنها ترس داشته باشد و در نتیجه آنها را به فریاد بطلبد و در برابر آنها ذلت نشان دهد. خواه آنها را به صورت مستقل، مؤثر و جالب منفعت بداند و یا آنها را مؤثر در اراده خداوند بداند به طوریکه اگر آنها نمیبودند، خداوند آن کار را انجام نمیداد. پس عبادت واقعی آن است که انسان تنها به خدا روی بکند و تنها او را بخواند و به فریاد بطلبد در حالی که شخص مشرک کس دیگری را که میپندارد دارای قدرت غیبی و مؤثر در ارادهی خداوند است به فریاد میطلبد تا خداوند بخاطر او کاری را برای وی انجام دهد.[10] *توحید ربوبیت «ربّ» به معنی خالق و مدبّر و متصرف و مالک و انجام دهنده و اصلاح کنندهی کارها است. «ربّ» همچنین به معنی تربیت یعنی ایجاد تدریجی چیزی تا رسیدن به حد کمال نیز آمده است.[11] تمام این معانی واژهی «ربّ» به طور مطلق و بدون نقص در خداوند متعال وجود دارند ولی اثبات این معانی برای غیر خدا از مخلوقات به یاری خدا و به اندازهای متناسب با آنها است. و در واقع ثبوت این معانی برای مخلوقات مجازی است نه حقیقی. از مقتضیات ربوبیت خداوند این است که خداوند با امر و نهی و قانونگذاری، بندگان خود را هدایت کند و آنان را با روشهای زندگی و چگونگی عبادت و بندگی آشنا سازد. و آنان را بیهوده و بدون هدایت در هستی رها نکند. خداوند متعال میفرماید: { أَيَحْسَبُ الإنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى (٣٦) }[12] «آیا انسان (منکر خدا و قیامت) گمان میکند که بیهوده رها شود». منظور این است که بدون امر و نهی بیهوده رها شوند همانطور که امام شافعی و غیر او گفتهاند.[13] امر ونهی در واقع همان شریعتهایی هستند که خداوند بر پیامبران گرامی خود نازل کرده تا آنها را به مردم برسانند. * توحید ربوبیت امری فطری است توحید ربوبیت امری فطری است و انسان بر اساس آن آفریده شده است. خداوند متعال میفرماید: { فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ }[14] «این سرشتی است که خداوند انسانها را بر (اساس) آن آفریده است، سرشت خدا قابل تغییر نیست». منظور از فطرت، آفرینش و حالتی است که خداوند انسان را براساس آن آفریده و مقتضی شناخت خدا و ایمان به او است. از این روی مشرکان هم به وجود خداوند اعتراف کرده و ایمان دارند به اینکه خداوند متعال پروردگار، آفریدگار و مدبّر (هستی) است. خداوند متعال میفرماید: { وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ }[15] «و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟ قطعاً خواهند گفت: خدا». { وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ }[16] «اگر از آنان بپرسی چه کسی آنان را آفریده است؟ بدون شک خواهند گفت: خدا!». * شرک در ربوبیت شرک در ربوبیت عبارت است از اینکه شخص مشرک، آفرینش هستی و تدبیر امور را همراه با خداوند به کس دیگری هم نسبت داده و به خود اجازه دهد که احکام دینی مربوط به عبادت خدا و حلال و حرام را از غیر خدا یعنی از غیر کتابی که بر پیامبرانش نازل شده بگیرد. با این توجیه که وی به منظور خدا عالمتر است. و بدین ترتیب شریعتی را که خداوند به پیامبران خود وحی کرده، رها میسازد و احکام حلال و حرام را از غیر خدا میگیرد. در بیان همین معنی خداوند متعال فرموده است[17]: { اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ }.[18] «به جز خدا علمای دینی و پارسایان خود راهم به خدائی گرفتند». به خدایی گرفتن آنان بدین معنی است که در امر به معاصی و حلال کردن آنچه که خدا حرام کرده و حرام کردن آنچه خدا حلال کرده است از آنان پیروی میکردند همانطور که ازاوامر خدایان اطاعت میشود.[19] امام احمد و ترمذی از عدی بن حاتم طائی روایت کردهاند که وی به مدینه آمد و بر پیامبر (ص) وارد شد درحالیکه آیهی { اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ }. را تلاوت میکرد. عدی گفت: آنان (یعنی یهودیان و مسیحیان) علمای دینی و پارسایان خود را پرستش نکردهاند. پیامبر (ص) فرمود: بله، آنان حلال را بر ایشان حرام و حرام را حلال کردند و آنان هم از ایشان پیروی کردند و این خود عبادت و پرستش است.[20] *توحید ربوبیت مقتضی توحید الوهیت است پیامبران الهی بر مشرکان اتمام حجت کرده و گفتهاند که توحید ربوبیت مقتضی توحید الوهیت است، چراکه عبادت و بندگی تنها برای پروردگار یگانه جایز است و آیات قرآنی زیادی در این مورد وجود دارد.[21] از این روی قرآن کریم به مشرکان یادآوری میکند که ربوبیت تنها به خدا اختصاص دارد و توحید ربوبیت خدا مستلزم توحید الوهیت اوست. خداوند متعال میفرماید: { أَيُشْرِكُونَ مَا لا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ (١٩١)}[22] «آیا چیزهایی را شریک خدا قرار میدهند که نمیتوانند چیزی را بیافرینند، بلکه خودشان هم آفریده میشوند». { أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (١٧)}[23] «آیا کسی که میآفریند همچون کسی است که نمیآفریند؟ آیا یادآور نمیشوید». { يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ (٧٣)} .[24] «ای مردم مثلی زده شده است، پس بدان گوش فرا دهید. بي گمان کسانی را که به غیر از خدا میخوانید، هرگز نمیتوانند مگسی را بیافرینند اگرچه همگان دست به دست همدیگر بدهند. و اگر مگس چیزی را از آنان بستاند، نمیتوانند آن را ازاو باز پس بگیرند. هم طالب (که مگس است) و هم مطلوب (که بتان سنگی و معبودان دروغین هستند) درمانده و ناتوانند». این آیات قرآنی یک حقیقت روشن را به مشرکین یادآوری میکنند و آن اینکه چگونه این معبودهای (دروغین) را که عاجز و ناتوانند و نمیتوانند چیزی را بیافرینند شریک خدا قرار داده و به همراه او پرستش میکنند؟ قرآن کریم مثال واضحی برای مشرکین میزند مبنی بر اینکه معبودهایی که آنان به جز خدا میخوانند و پرستش میکنند نمیتوانند حتی مگسی را بیافرینند و اگر مگس چیزی را از آنان بستاند نمیتوانند آن را از دست او برهانند پس چگونه عقل سلیم به آنان اجازه میدهد که چنین معبودهایی را عبادت کنند و آنان را با خدایی که تنها او آفریننده است و غیر از او همه آفریده و عاجز و ناتوان هستند، در یک رتبه قرار دهند و پرستش کنند.[25] قرآن کریم با مشرکان به ستیز برمیخیزد و به آنان یادآوری میکند که آنچه آنان به جز خدا میپرستند، درمالکیت آسمانها و زمین ذرهای با خداوند مشارکت ندارند و خداوند کوچکترین نیازی به یاری آنها ندارد، بنابراین باید از تمام انواع و اشکال شرک دوری جویند و تنها خدا را پرستش کنند[26]. خداوند متعال میفرماید: { قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ (٢٢)}[27] «بگو: کسانی را بخوانید که به جز خدا (معبود خود) میپندارید. آنها در آسمانها و زمین هیچ گونه مالکیت و مشارکتی ندارند و خداوند از میان آنان یاور و پشتیبانی ندارد». * اشتباه در فهم معنی عبادت قبلاً آیاتی را ذکر کردیم که در آنها به صراحت به عبادت خدای یگانه و دوری از شرک بویژه شرک در عبادت دستور داده شده بود. در همین راستا و علاوه بر آیات فوق خداوند متعال میفرماید: { فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا }[28] «پس هر کس خواهان دیدار پروردگار خویش است، باید کار شایسته انجام دهد و در عبادت و پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد». ولی عدهی زیادی از مسلمانان معتقدند که منظور از «عبادت» در این آیات، تنها عبادتها (و شعایر ویژهای) از قبیل نماز و روزه و امثال اینها است که پیامبران با خود آوردهاند، چراکه آنان نمیدانند که دعوت انبیا مبتنی است بر اختصاص تمام انواع (و مظاهر) عبادت از قبیل دعا و ترس و امید داشتن و قربانی کردن به منظور تقرب جستن به خداو نهی از شریک قرار دادن غیر خدا برای خدا در انواع این عبادتها و عدم جواز انجام دادن این عبادتها برای غیر خدا خواه فرشته و انسان و یا سنگ و درخت باشد، چون هر آنچه غیر خدا است شایستگی هیچ نوع عبادتی را ندارد. منشأ این اشتباه و کج فهمی غفلت از مفهوم الفاظ قرآن در زبان عربی و کاربرد آنها با لوازم معنی عرفی آنها است. واژهی «إله» مثلاً در لغت به معنی مطلق معبود است نه به معنی خالق و مدبّر کل هستی یا قسمتی از آن که بخشی از معانی کلمهی «ربّ» هستند و مشرکان هم بدان اعتراف دارند بطوری که هیچ گونه آفرینش و تدبیری را به خدایان خود نسبت نمیدهند و اگر آنان را به جز خدا یا به همراه او عبادت میکنند و شریک او قرار میدهند بدین خاطر است که به واسطهی این معبودها و شفاعت آنان به خداوند متعال تقرب جویند. از این روی مشرکان عرب در طواف خود میگفتند: «لبیک لا شریک لک إلا شریکاً هو لک تملکه و ما ملک» یعنی خدایا گوش بفرمان تو هستیم که هیچ شریکی نداری به جز شریکی که متعلق به تو است و تو مالک او هستی درحالی که او مالک هیچ چیز نیست. به همین دلیل قرآن کریم در آیات مختلف استدلال میکند که به جز خدایی که خالق و مدبر است جایز نیست که چیز دیگری «اله» قرار بگیرد و پرستش شود. بعضی از محققان همین نکته را مد نظر داشتهاند که گفتهاند: قرآن کریم با توحید ربوبیتی که مشرکان به آن اعتراف میکنند برای اثبات توحید الوهیتی که مشرکان منکر آن هستند استدلال میکند.[29] و این اشتباه است که «دعاء» را در بعضی از آیات قرآن به معنی عبادت و عبادت را هم به معنی روزه و نماز بگیریم و در نتیجه دعا از غیر خدا را جایز بدانیم. چراکه خداوند متعال فرموده است: { إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (١٩٤)}[30] «به درستی کسانی که به فریاد میخوانید، بندگانی همچون خود شما هستند، پس آنان را بخوانید و باید به شما پاسخ بدهند اگر راست میگویید». دعا در واقع مخ عبادت و رکن اساسی آن است. پس توحید هیچ کسی صحیح نخواهد بود مگراینکه تنها از خدا بخواهد و تنها او را بخواند و کس دیگری را به همراه او نخواند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: { فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا }.[31] «کسی را به همراه خدا نخوانید». ولی بعضی از مفسران «دعا» را در مثل این آیات به معنی عبادت و از قبیل تسمیهی کل به اسم جزء گرفتهاند و در نتیجه بسیاری از مردم دچار اشتباه شده (و گفتهاند:) که انسان بندهی غیر خدا نمیشود مگر اینکه برای غیر خدا نماز بخواند و روزه بگیرد. و از نظر اینها توحید خدا و اختصاص عبادت به او منافاتی ندارد با اینکه انسان غیر خدا را بخواند و او را به فریاد بطلبد و یا اینکه او را با خدا بخواند مادامی که برای غیر خدا نماز نمیخواند و روزه نمیگیرد.[32] * تقرّب جستن به خدا با عبادت کردن غیر او شرک است خداوند متعال میفرماید: { وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى}.[33] «و کسانی که جز خدا سرپرستان و یاورانی را (برای خود) گرفتهاند، (میگویند:) ما آنان را نمیپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خدا نزدیک گردانند». یعنی مشرکان معبودهای خود را اولیاء و سرپرستان خود قرار دادند و نسبت به آنان محبت ورزیدند و انواع عبادتها انجام دادند و در برابر آنها ذلت از خود نشان دادند و به آنها قسم خوردند و بر ایشان نظر کردند تا آنان را به خدا نزدیک کنند و در محضر خداوند برای آنان شفاعت کنند همانطوریکه مقربان و درباریان شاهان برای مردمان دیگری که خواستار شفاعت هستند، شفاعت میکنند. مفسران در تفسیر آیهی فوق آراء مختلفی دارند که در ذیل آنها را ذکر میکنیم تا مسلمانان بدانند چه چیزی در دایرهی شرک قرار میگیرد تا از آن دوری جویند: 1- تفسیر ابن عطیه: ابن عطیه در تفسیر این آیه «أولیاء» را به معنی معبودها گرفته و گفته است: این سخن شایعی است در میان عربهاو بسیاری از آنان در عصر جاهلی میگفتند: فرشتگان دختران خدایند و ما آنان را پرستش میکنیم تا ما را به خدا نزدیک گردانند. عدهای هم این سخن را در مورد بتهایشان میگفتند. مجاهد گفته است: عدهای از یهودیان این سخن را در مورد عزیر و عدهای از مسیحیان هم در مورد حضرت عیسی میگفتند: و «زلفی» به معنی قربی است. گویا گفته شده! «لیقرِّبونا إلی الله تقریباً».[34] 2- تفسیر قرطبی: قرطبی در تفسیر آیهی فوق «أولیاء» را به معنی اصنام و بتها گرفته و به نقل از قتاده گفته است: هر گاه به مشرکان گفته میشد: پروردگار و آفریدگار شما کیست و چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آب را از آسمان فرو فرستاده است؟ در پاسخ میگفتند: خدا! پس به آنان گفته میشد. (اگر چنین است) چرا بتها را میپرستید؟ میگفتند: تا ما را به خدا نزدیک گردانند و برای ما نزد خدا شفاعت کنند. «زلفی» (به معنی قربی است) یعنی «لیقرّبونا إلی اللهَ تقریباً».[35] 3- تفسیر آلوسی: «أولیاء» در آیهی مذکور عبارت است از هر معبود باطلی همچون فرشتگان، عیسی و بتها، که مشرکان آنان را به همراه خدا پرستش میکردند و میگفتند: ما تنها بدین خاطر آنان را میپرستیم که ما را به خدا نزدیک گردانند.[36] 4- تفسیر فتحالبیان: کسانی که عبادت خود را برای خدا خالص نگردانیده و آن را با عبادت غیر خدا در هم آمیختهاند، میگویند: ما تنها بدین خاطر آنان را پرستش میکنیم که ما را به خدا نزدیک گردانند. ضمیر جمع در }نعبدهم{ به چیزهایی برمیگردد که مشرکان میپرستیدند از قبیل فرشتگان، عیسی و بتها و منظور از «أولیاء» همینها هستند. و مقصود از «زلفی» آنطور که واحدی از مفسران نقل کرده شفاعت است.[37] 5- تفسیر ابن کثیر: (در این آیه) خداوند از مشرکانی خبر داده است که بتها را میپرستند و میگویند: ما تنها بدین خاطر آنان را میپرستیم که ما را به خدا نزدیک کنند. و این بدین خاطر بود که بتهایی را به زعم خود به شکل فرشتگان مقرّب درآورده بودند و به جای عبادت خود فرشتگان، آن بتها را پرستش میکردند تا در مورد پیروزی و رزق و روزی و مصائب دنیوی نزد خداوند برای آنان شفاعت بکنند. اما آخرت را انکار میکردند و نسبت به آن کافر بودند. قتاده، سُدی و مالک به نقل از زید بن أسلم و ابن زید در مورد }إلا لیقرّبونا إلی الله زلفی{ گفتهاند: یعنی تا برای ما شفاعت کنند و ما را به خدا نزدیک سازند، از این روی مشرکان در دورهی جاهلیت هنگام حج در تلبیهی خود میگفتند: لبیک لاشریک لک إلا شریکاً هو لک تملکه و ما ملک». و این شبههای است که مشرکان از قدیم الأیام بر آن تکیه کرده و پیامبران به سوی آنان آمدهاند تا آن را رد کرده و از آن نهی کنند و مردم را به عبادت و بندگی خدای یگانهای که هیچ شریک و انبازی ندارد دعوت کنند و به مردم بگویند که این شبهه ساخته و پرداختهی خود مشرکان است و خداوند نه به آن اجازه داده و نه آن را پسندیده است بلکه از آن متنفر بوده و از آن نهی کرده و فرموده است: { وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ }.[38] «و در میان هر امتی پیامبری را مبعوث کردهایم که (به آنان بگوید:) خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید». { وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدُونِ (٢٥)}[39] «ما قبل از تو هیچ پیامبری را نفرستادهایم مگر اینکه به او وحی کردهایم که هیچ معبود (بر حق و راستینی) جز من نیست. پس تنها مرا پرستش کنید». (از طرف دیگر) خداوند خبر داده است که فرشتگان موجود در آسمانها اعم از فرشتگان مقرّب و غیر مقرّب همه بندگان خاضع خدایند و نزد او شفاعت نمیکنند مگر به اجازهی او و برای کسانی که او میپسندد و نزد خداوند همچون امرا نزد پادشاهان نیستند که بدون اجازهی آنان در آنچه که پادشاهان و پدرانشان دوست دارند نزد آنان شفاعت کنند.[40] چه زیبا و شیوا است سخن ابن کثیر در مورد بیان حقیقت شرک و آنچه که شخص مسلمان باید از آن پرهیز کند! خدا جزای خیرش دهاد! 6- تفسیر قاسمی: }و الذین اتخذوا من دونه أولیاء{ یعنی محبت آنان را در دل گرفتهاند تا از طریق آنان به درگاه خدا تقرب جویند و نزد خداوند به آنان توسل کنند. در توجیه گمراهی خود میگویند: ما تنها بدین خاطر آنان را میپرستیم که ما را به خدا نزدیک سازند. }إن الله یحکم بینهم فیما هم فیه یختلفون{ یعنی آنگاه که خداوند معبودهای آنان را با آنان زنده میکند و هر عابدی را با معبودش جمع میکند و هر باطلگرایی را با باطلگرایان وارد جهنم و هر حقگرایی را به همراه حقگرایان وارد بهشت میسازد، در آنچه با هم اختلاف داشتهاند، قضاوت میکند. }إن الله لا یهدی من هو کاذب کفّار{ یعنی خداوند کسی که دروغگو و کافر باشد به راه نجات و محل نیکان نمیرساند.[41] 7- تفسیر شوکانی: کسانی که عبادت خود را برای خدا خالص نگردانیده و آن را با عبادت غیر خدا در هم آمیختهاند، میگویند: ما اینها رابندگی نمیکنیم مگر برای اینکه ما را به خدا نزدیک سازند. ضمیر جمع در }نعبدهم{ به چیزهایی برمیگردد که مشرکان میپرستیدند از قبیل فرشتگان، عیسی و بتها، ومنظور از «أولیاء» همینها هستند. و مقصود از }إلّا لیقرّبونا إلی الله زلفی{ همان گونه که واحدی از مفسران نقل کرده شفاعت است. قتاده گفته است: وقتی که به مشرکان گفته میشد: پروردگار و آفریدگار شما کیست؟ و چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آب را از آسمان فرو فرستاده است؟ در پاسخ میگفتند: خدا! پس به آنان گفته میشد: (اگر چنین است) چرا بتها را پرستش میکنید؟ میگفتند: تا ما را به خدا نزدیک سازند و برای ما نزد خدا شفاغت کنند. و «الزلفی» اسم و جانشین مصدر است و گویا گفته شده «إلا لیقربونا إلی الله تقریباً». }إن الله یحکم بینهم{ یعنی خداوند در روز قیامت میان صاحبان ادیان قضاوت میکند و جزای هر کس را به آنچه که مستحق آن است میدهد. }إن الله لایهدی من هو کاذب کفّار{ یعنی خداوند توفیق هدایت به دین خود و راهیابی به حق را به کسی که دروغگو است و گمان میکند که خدایان (دروغین) او را به خدا نزدیک میکنند و نیز به کسی که با اتخاذ خدایان و شریک قرار دادن آنان برای خدا کافر شده است، نمیدهد.[42]
[1]- هود: 2 – 1. [2]- هود: 26 – 25. [3]- هود: 50. [4]- النحل، 36. [5]- البقره: 163. [6]- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 330 و محمد بن ابوبکر رازی، مختار الصحاح، ص 173. [7]- تفسیر شوکانی، ج 3، ص 138. [8]- ابن تیمیه، مجموعه فتاوی، ج 15، ص 162. [9]- النساء: 36. [10]- تفسیر المنار، ج 2، ص 355، ج 5، ص 277 و ج 7، ص 568. [11]- تفسیر ابن عطیه، ج 1، ص 102. [12]- القیامه: 36. [13]- تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 452. [14]- الروم: 30. [15]- العنکبوت: 61. [16]- الزخرف: 87. [17]- تفسیر المنار، ج 2، ص 55. [18]- التوبه: 31. [19]- تفسیر زمخشری، ج 2، ص 264. [20]- تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 348. [21]- تفسیر المنار، ج 2، ص 20. [22]- الأعراف: 191. [23]- النحل: 17. [24]- الحج: 73. [25]- تفسیر شوکانی، ج 3، ص 469. [26]- تفسیر شوکانی، ج 4، ص 324. [27]- السبأ: 22. [28]- الکهف: 110. [29]- تفسیر المنار، ج 9، ص 110. [30]- الأعراف: 194. [31]- الجن: 18. [32]- تفسیر المنار، ج 9، صص 486 – 485. [33]- الزمر: 3. [34]- تفسیر ابن عطیه، ج 12، ص 499. [35]- تفسیر قرطبی، ج 15، ص 233. [36]- تفسیر آلوسی، ج 23، ص 235. [37]- تفسیر فتح البیان، ج 12، ص 79. [38]- النحل: 36. [39]- الأنبیاء: 25. [40]- تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 45. [41]- تفسیر قاسمی، ج 14، صص 196 – 195. [42]- تفسیر شوکانی، ج 4، ص 449.
به نقل از: آشنائی با ادیان در قرآن، نويسنده : دکتر عبدالکریم زیدان، مترجم : حسن سرباز
مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|