|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>ادیان دیگر>نصاری
شماره مقاله : 3727 تعداد مشاهده : 300 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
نصاری (مسیحیت) مبحث اول: آشنایی با نصاری، عیسی و مادرش مریم علیهما السلام *الف - نصاری درتفسیر زمخشری آمده است: «نصاری» جمع «نَصْران» است. گفته میشود: «رجل نَصْران» و «امرأه نَصْرانه». یاء «نصرانی» برای مبالغه است. و مسیحیان بدین علت نصاری نامیده شدهاند که حضرت عیسی را یاری کردهاند.[1] آلوسی گفته است: نصاری نامی است برای اصحاب حضرت عیسی (ع) و اطلاق این اسم بر آنها بدین خاطر است که حضرت عیسی (ع) را یاری کردهاند و یا به یاری یکدیگر شتافتهاند.[2] در تفسیر فتح البیان هم آمده است: سیبویه گفته است: لفظ «نصاری» جمع، و مفرد آن «نَصران» و «نَصرانه» است ولی تنها با یاء نسبت بکار میرود و گفته میشود: «رجل نصرانی» و «امرأه نصرانیه». جوهری هم گفته است: «نصران» نام روستایی است در شام که نصاری به آن نسبت داده میشوند.[3] ابن عطیه هم در تفسیر خود گفته است: «نصاری» لفظی است که از مادهی «نصر» گرفته شده است بدلیل اینکه روستایشان «ناصره» یا «نصریا» نامیده میشد، و یا بدلیل اینکه همدیگر را یاری میکردند و یا به خاطر اینکه حضرت عیسی (ع) فرموده است: }من أنصاری الی الله{. سیبویه گفته است: «نصاری» جمع، و مفرد آن در اصل «نصران» و «نصرانه» است ولی لفظ مفرد بدون یاء نسبت «نصرانی و نصرانیه» بکار نمیرود.[4] * ب – آشنایی با حضرت عیسی (ع) خداوندمتعال میفرماید: { إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (٤٥) }[5] «آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از جانب خودش که نامش مسیح عیسی پسر مریم است مژده میدهد، درحالیکه او در دنیا و آخرت دارای وجاهت و کرامت و از زمرهی مقربان است». در این آیه لفظ «کلمه» بر عیسی (ع) اطلاق شده است یعنی همانطور که «مسیح» و «عیسی» نامیده شده، «کلمه» هم نامیده شده است. همچنین در این آیه حضرت عیسی (ع) به مادرش نسبت داده شده است، بنابراین نخست این الفاظ را مورد بررسی قرار میدهیم و آنگاه علت نسبت او به مادرش را بیان میکنیم. * اطلاق لفظ «کلمه» بر عیسی (ع) در تفسیر ابن عطیه در مورد علت اطلاق لفظ «کلمه» بر حضرت عیسی (ع) آمده است: قتاده گفته است: خداوند عیسی را «کلمه» نامیده است، چون وی را با یک کلمه یعنی «کُنْ» بوجود آورده است. همانطوریکه گفته میشود: این چیز «قَدَر» خدا است یعنی ناشی از تقدیر الهی است. طبری هم به نقل از عدهای گفته است: خداوند حضرت عیسی (ع) را «کلمه» نامیده است، همانطوریکه دیگر مخلوقات را به اسمهای دیگری نامگذاری کرده است. سپس ابن عطیه گفته است: اطلاق لفظ «کلمه» بر حضرت عیسی (ع) بدین خاطر است که خداوند در تورات و دیگر کتابهای آسمانی از حضرت عیسی یاد کرده است. بنابراین معنی آیه چنین میشود: «ای مریم! به شما مژده میدهیم که شما همان زنی هستی که خداوند او را برگزیده است تا انسانی را که قبلاً از او سخن گفته و در کتابهای آسمانی خبر آمدن او را داده است، به دنیا آوری».[6] در تفسیر آلوسی آمده است: عیسی (ع) «کلمه» نامیده شده است، چون برخلاف دیگر آدمیان بدون پدر و با لفظ «کُن» بوجود آمده است. بیشتر مفسران هم بر این عقیدهاند، و درتأیید سخن خود به این آیه استناد کردهاند که خداوند میفرماید: { إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (٥٩) }.[7] «مثال (آفرینش) عیسی نزد خداوند همانند (آفرینش) آدم است که او را از خاک آفرید و سپس گفت: پدید آی! و او پدید آمد».[8] صاحب تفسیر فتح البیان هم علت نامگذاری حضرت عیسی به «کلمه» را بوجود آمدن وی به وسیله کلمه «کن» دانسته و آن را از قبیل اطلاق سبب بر مسبب دانسته است. ابن کثیر هم چنین نظری را دارد.[9] *نامگذاری حضرت عیسی (ع) به «مسیح» زمخشری در تفسیر خود گفته است: «مسیح» یکی از القاب شریفه مانند صدیق و فاروق است که اصل عبری آن «مشیحا» و به معنی مبارک است.[10] در تفسیر ابن عطیه آمده است: در مورد ریشهی لفظ «مسیح» اختلاف نظر وجود دارد؛ عدهای گفتهاند: مسیح از «ساح یسیح» و به معنی گردش کردن در زمین است. ولی جمهور بر این عقیدهاند که «مسیح» از «مَسَح» به معنی مسح کردن زمین گرفته شده و حرکت کردن بر زمین به منزله مسح کردن آن در نظر گرفته شده است و از این روی حضرت عیسی (ع) «مسیح» نامیده شده است. عدهای هم بر این باورند که چون هر مریضی را كه مسح میکرد، شفا مییافت، «مسیح» نامیده شده است. بنابراین دو نظریه، «مسیح» بر وزن «فعیل» و به معنی «فاعل» است. ابن جبیر گفته است: حضرت عیسی (ع) «مسیح» نامیده شده است، چون خداوند او را مبارک آفریده است و عدهای هم گفتهاند: چون با روغن مقدس مالیده شده و یا از گناهان پاک شده است، با توجه به این نظریات، «مسیح» بر وزن «فعیل» به معنی «مفعول» است. ابراهیم نخعی هم «مسیح» را به معنی صدیق و راستگو دانسته است.[11] ابن کثیر در تفسیر خود گفته است: حضرت عیسی (ع) بعلت گردش زیاد، مسیح نامیده شده است، عدهای هم علت این امر را صافی و بدون گودی کف پاهای وی دانستهاند، برخی هم بر این باورند که چون حضرت عیسی هر بیماری را مسح میکرد، به اذن خدا شفا مییافت، مسیح نامیده شده است.[12] در تفسیر آلوسی چنین آمده است: «مسیح» لقب حضرت عیسی (ع) و مثل فاروق از القاب شریفه است. اصل عبری آن «مشیحا» و به معنی مبارک است. بسیاری از پیشینیان هم گفتهاند: لفظ «مسیح» از «مسح» گرفته شده ولی در مورد بیان علت اطلاق آن بر حضرت عیسی (ع) اختلاف نظر داشتهاند، عدهای گفتهاند: چون مبارک آفریده شده است و عدهای هم گفتهاند! چون بر چشم نابینا دست میکشید و بینایی خود را باز مییافت و هر بیماری را مسح میکرد، شفا مییافت.[13] صاحب تفسیر فتح البیان هم بر این باور است که در مورد ریشهی لفظ «مسیح» اختلاف نظر وجود دارد، عدهای آن را از «مسح» گرفتهاند، چون در زمین به گردش میپرداخت و در جایی سکنی نمیگزید، یا به خاطر اینکه هر بیماری را مسح میکرد، شفا مییافت، یا اینکه چون با روغن مخصوص پیامبران مالیده شده و یا چون دارای پاهای صاف و بدون گودی بوده است و بالاخره یا بدین علت بوده که از گناهان، پاک گردیده است.[14] اما واژهی «عیسی» لفظی معرّب[15] است که اصل عبری آن «ایشوع» به معنی سیّد و آقا است. «عیسی» از «عیس» گرفته شده و چون حضرت عیسی (ع) دارای رنگ سفید متمایل به سرخی بوده، به این اسم نامگذاری شده است. ولی اصل این است که لفظ «عیسی» را غیر مشتق بگیریم، چون سخن گفتن از اشتقاق و ریشهی آن هیچ فایدهای در برندارد.[16] اما در مورد علت انتساب حضرت عیسی (ع) به مادرش، زمخشری گفته است: فرزندان معمولاً به پدران خود نسبت داده میشوند ولی در آیهای که قبلاً بدان اشاره شد، حضرت عیسی (ع) به مادرش نسبت داده شده است تا اشاره باشد به این نکته که حضرت عیسی (ع) بدون پدر متولد میشود.[17] زمخشری همچنین در مورد معرفی شدن حضرت عیسی بعنوان «مسیح عیسی ابن مریم» گفته است! «عیسی»، اسم، «مسیح» لقب و «ابن مریم» صفت است و مجموع این سه لفظ معرّف حضرت عیسی (ع) هستند.[18] *ج – آشنایی با مریم مادر عیسی (ع) خداوند متعال میفرماید: { إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (٣٥)فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ }[19] «هنگامی که همسر عمران گفت: پروردگارا! من آنچه را که در شکم دارم (بعد از آنکه به دنیا آمد) خالصانه نذر تو کردم (تا تنها طاعت تو را بجای آورد و به چیز دیگری مشغول نشود) پس (این قربانی) را از من بپذیر که تو شنوا و دانائی. پس وقتی که او را به دنیا آورد (با تأسف و عذر خواهان) گفت: خداوندا! من او را دختر زائیدم، ولی خدا به آنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود (و بهتر میدانست که) پسر مانند دختر نیست (و این دختر به مراتب بهتر از پسری است که او آرزو میکرد و گفت:) و من او را مریم نامیدم». همسر عمران از اینکه فرزندش، دختر به دنیا آمد، اظهار تأسف و ناراحتی کرد، چون وی امیدوار بود که پسری به دنیا آورد که در خدمت خانهی خدا باشد و در آن به عبادت بپردازد درحالیکه معمولاً دختر بویژه در ایام حیض صلاحیت چنین کاری را ندارد، و چون این اظهار تأسف همسر عمران شبههی برتری پسران بر دختران را تداعی میکند، خداوند در رد این شبهه فرموده است: خدا بدانچه او به دنیا آورده بود آگاهتر بود و بهتر میدانست که پسر مانند دختر نیست و این دختر به مراتب از پسری که او آرزو میکرد بهتر است.[20] * زکریا و سرپرستی کردن مریم خداوند متعال میفرماید: { فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا }[21] «خداوند او (یعنی مریم) را به طرز نیکوئی (از مادرش برای خدمت خانهی خدا و عبادت کردن در آن به جای پسر) پذیرفت و او را خوب تربیت کرد و زکریا را سرپرست او قرار داد». خداوند سرپرستی مریم را به زکریا واگذار کرد تا مریم از او علم مفید و کردار نیک بیاموزد و نیز به خاطر اینکه زکریا شوهر خالهی مریم و به قول بعضی دیگر شوهر خواهر او بوده است.[22] *کرامت مریم خداوند متعال میفرماید: { كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}[23] «هر زمان زکریا وارد عبادتگاه او میشد، غذا را در پیش او مییافت. گفت: ای مریم! این از کجا برایت آمده است: (مریم) گفت: این از جانب خدا میآید، بدرستی که خدا به هر کس که بخواهد بیحساب روزی میدهد». «محراب» به معنی غرفه و مکان مرتفع است. و هر وقت زکریا وارد آنجا میشد، در زمستان، میوهی تابستان و در تابستان میوهی زمستان را مییافت، و این بر وجود کرامت اولیاء دلالت میکند.[24] *مژدهی تولد عیسی (ع) به مریم خداوند متعال میفرماید: { إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (٤٥)وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلا وَمِنَ الصَّالِحِينَ (٤٦)قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (٤٧) }[25] «آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از جانب خودش که نامش مسیح عیسی پسر مریم است مژده میدهد، در حالیکه او در دنیا و آخرت دارای وجاهت و از زمرهی مقربان است. ... (وقتی که مریم این مژدهی فرشتگان را شنید) گفت: پروردگارا! چگونه مرا فرزندی خواهد بود در حالی که (من نه ازدواج کردهام و نه قصد ازدواج دارم و) هیچ انسانی به من دست نزده است: (فرشتهای که جانب خدا مأمور دادن این مژده بود، در پاسخ مریم) گفت: این چنین خداوند هر چه بخواهد میآفریند و هر گاه ارادهی چیزی بکند فقط میگوید: پدید آی! پس (بدون تأخیر) پدید میآید». یعنی خداوند هر چیزی را اراده کند، بلافاصله و بدون کمترین تأخیری پدید میآید همانطور که خداوند میفرماید{ وَمَا أَمْرُنَا إِلا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (٥٠) }.[26] «فرمان ما مانند یک نگاه سریع و با عجله، فرمانی بیش نیست». مبحث دوم: حامله شدن مریم، تولد عیسی و گفتگوی مریم با قومش *چگونگی حامله شدن مریم (ع) خداوند متعال میفرماید: { وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا (١٦)فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا (١٧)قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا (١٨) }[27] «و در کتاب (آسمانی قرآن) از مریم سخن بگو: آنگاه که در ناحیهی شرقی (مسجد) از خانوادهاش کناره گرفت (تا به عبادت بپردازد) و پردهای میان خود و آنان افکند. (در این هنگام) ما فرشتهی خود، جبرئیل را به سوی او فرستادیم و جبرئیل به صورت انسان کاملی بر مریم ظاهر شد. (وقتی که مریم در آن خلوت کرده جبرئیل را به شکل یک انسان مشاهده کرد، از او ترسید و فکر کرد که جبرئیل قصد او را دارد، لذا) مریم گفت: من از (سوء قصد) تو به خدای مهربان پناه میبرم. اگر پرهیزکار هستی (و از خدا میترسی به من تعرضی نکن. و مریم این سخن را گفت تا خدا را به یاد او بیاورد)».[28] وقتی که جبرئیل سخن مریم را شنید گفت:{ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لأهَبَ لَكِ غُلامًا زَكِيًّا (١٩)}[29] «(جبرئیل) گفت: (من از کسانی نیستم که تو گمان میکنی بلکه) من فرستادهی پروردگار تو هستم تا پسری که (از گناهان) پاکیزه است به تو ببخشم». وقتی که مریم پاسخ جبرئیل را شنید، با تعجب گفت:{ قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا (٢٠) }.[30] «گفت: چگونه پسری خواهم داشت در حالی که هیچ کسی (از راه مشروع) با من نزدیکی نکرده است و زناکار هم نبودهام». جبرئیل هم در پاسخ او گفت:{ قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا (٢١) } .[31] «گفت: همانگونه است (که بیان داشتی) پروردگار تو گفته است: این (کار) برای من آسان است و (این امر) به خاطر آن است که آن را آیه و نشانهای (بر قدرت خدا) برای مردم قرار دهیم و او را (با برگزیدن به پیامبری) رحمتی از سوی خود سازیم (که مردم را به بندگی خدا و توحید فراخواند). و (این) کار انجام یافته است». خداوند متعال در این آیه آفرینش حضرت عیسی (ع) بدون پدر را یکی از نشانههای قدرت خود معرفی کرده است. خدایی که آفرینش را به صورتهای متنوع انجام داده است، مثلاً آدم را بدون پدر و مادر و فرزندان آدم را به وسیلهی پدر و مادر و حضرت عیسی را به وسیلهی مادر و بدون پدر آفریده است و این تنوع در آفرینش بر کمال قدرت و عظمت خدا دلالت میکند.[32] از علمای سلف روایت شده که وقتی جبرئیل پیام خدا را به گوش مریم رسانید، مریم تسلیم قضای خدا شد و به سخن او اطمینان پیدا کرد. پس جبرئیل به او نزدیک شد و در گریبان پیراهن او فوت کرد تا اینکه فوت به شرمگاه او رسید و به اذن خدا به حضرت عیسی (ع) حامله شد[33]. خداوند متعال میفرماید: { وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا...}[34] «خداوند همچنین به مریم دختر عمران مثل زده است که شرمگاه خود را حفظ کرد و ما از روح (متعلق به) خود در آن دمیدیم». *دوری جستن مریم از قومش به سبب حاملگی خداوند متعال میفرماید: { فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا (٢٢)فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا (٢٣) }[35] «پس مریم به او حامله شد و با جنین خود در مکان دور دستی گوشه گرفت. درد زایمان او را به کنار تنهی درخت خرما کشاند (تا در آنجایی که خود را از دید مردمان پنهان کرده بود، بدان تکیه دهد، در آن هنگام درد زایمان شدت گرفت و عیسی (ع) متولد شد و مریم هنگام ولادتش) گفت: ای کاش قبل از این مرده بودم و چیز ناقابل و فراموش شدهای بودم». حضرت مریم چون میدانست که مردم سخن او را باور نمیکنند بهترین راهحل را دوری جستن از آنان دید[36]. و چون میدانست که بعد از تولد عیسی با انواع تهمتهای ناروای مردم روبرو خواهد شد (لذا اندوه و هراس وجودش را فراگرفت) و در آن لحظه آرزوی مرگ کرد.[37] * ندایی به مریم توصیه میکند و از او دلداری مینماید خداوند متعال میفرماید: { فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا (٢٤)وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا (٢٥)فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا (٢٦) }[38] «(جبرئیل یا حضرت عیسی) از پائین او، وی را صدا زد که اندوهگین مباش. پروردگارت چشمهای را پایین (تر از) تو قرار داده است. و تنهی درخت خرما را به طرف خود بجنبان تا خرمای نورس دست چینی بر تو فرود آید، پس (از این خرمای شیرین) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و (با دیدن این فرزند دلبند و پیامبر) چشم را روشن دار. و هر گاه کسی را دیدی (و از فرزندت سؤال کرد با اشاره) بگو: من برای خدای مهربان روزهی (سکوت) نذر کردهام و امروز با هیچ انسانی سخن نمیگویم». در این آیه عدهای {وَقَرِّي عَيْنًا} را به معنی خوابیدن گرفته و گفتهاند: خداوند مریم را به خوردن و آشامیدن و خوابیدن تشویق کرده است. و به دنبال آن خداوند از مریم خواسته است که از سخن گفتن با مردم بپرهیزد و پاسخ دادن به آنان را به پسرش واگذار کند، تا خجالت نکشد و با ظهور این معجزه پاکدامنی او به اثبات برسد.[39] *برگشتن مریم با فرزندش به میان مردم و تهمتهای ناروا خداوند متعال در مورد بازگشت مریم با پسرش به میان مردم میفرماید: { فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا (٢٧)يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا (٢٨)فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا (٢٩) } [40] «مریم در حالی که فرزندش را برداشته بود، او را پیش اقوام خود برد. آنان گفتند: ای مریم! کار زشتی کردهای! (و در توبیخ او گفتند:) ای خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکارهای (پس چطور مرتکب چنین کار زشتی شدهای) مریم (وقتی که شک و تردید و تهمتهای آنان را دید) به فرزندش اشاره کرده (و سخن گفتن را به او حواله کرد، و آنان گمان کردند که مریم آنان را مسخره میکند پس) گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟». در مورد }یا أخت هارون{ آراء مختلفی از مفسرین نقل شده است، عدهای «أخت» را به معنی شبیه گرفتهاند، چون مریم در عبادت و بندگی کردن خدا به هارون شباهت داشته است. عدهای بر این باورند که چون مریم از نسل هارون برادر موسی (ع) بوده است، وی را خواهر هارون خطاب کردهاند. برخی هم گفتهاند که هارون نام مرد صالحی بوده که در میان آنان وجود داشته که مریم در زهد و بندگی با او مقایسه میشد (در نتیجه او را بعنوان خواهر هارون مورد خطاب قرار دادهاند).[41] *عیسی (ع) در گهواره سخن میگوید و خود را بندهی خدا مینامد خداوند متعال به نقل از سخن عیسی (ع) خطاب به قوم مریم میفرماید: { قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا (٣٠)وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا (٣١)وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا (٣٢)وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (٣٣)ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ (٣٤) } [42] «عیسی (ع) گفت: من بندهی خدایم. کتاب (آسمانی انجیل) را به من خواهد داد و مرا پیامبر خواهد کرد (و هر چه بخواهد به من وحی میکند) و مرا در هر کجا که باشم شخص پر خیر و برکتی (برای دین خود و دعوت بدان) مینماید و مرا به نماز خواندن و زکات دادن تا وقتی که زنده باشم سفارش میفرماید و (مرا توصیه میکند) به نیکی در حق مادرم. و مرا زورگو قرار نداد که (از اطاعت و بندگی او و نیکی به مادرم سرباز زنم و در نتیجه) بدبخت شوم. و سلام (خدا) بر من است آن روز که متولد شدم و آن روز که میمیرم و آن روز که زنده و برانگیخته میشوم. این است عیسی پسر مریم (با این صفات و ویژگیهایی که گذشت) این سخن راستین دربارهی اوست، سخن راستینی که در آن شک و تردید میکنند». با توجه به این آیات اولین سخنی که عیسی (ع) بر زبان رانده است، اقرار به بندگی خدا است. و با این اقرار خود از یک طرف پروردگار خود را از داشتن فرزند منزه داشته و از طرف دیگر مادرش مریم را از ظن و گمانهای باطل قومش تبرئه کرده است.[43] ابن کثیر در تفسیر آیهی }والسلام علیّ یومَ ولدتُ ...{ گفته است: این آیه دلالت میکند بر اینکه عیسی (ع) خود را بندهی خدا و یکی از آفریدههای او میدانست که مانند بقیهی بندگان خدا زندگی میکند و میمیرد و در قیامت برانگیخته میشود با این تفاوت که وی در طی این مراحل – که برای دیگر بندگان بسیار دشوار است – از سلامتی کامل برخوردار خواهد بود.[44] * عیسی (ع) در گهواره مردم را به بندگی خدا دعوت میکند خداوند به نقل از آنچه عیسی (ع) در گهواره به قوم مریم گفت، میفرماید: { وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (٣٦) }[45] «و بدرستی که خداوند پروردگار من و پروردگار شما است، پس او را پرستش کنید. این است راه راست (که هر کس از آن پیروی کند، هدایت مییابد و هر کس با آن به مخالفت برخیزد، گمراه میشود)».[46] * اختلاف اهل کتاب در مورد عیسی (ع) خداوند متعال میفرماید: { فَاخْتَلَفَ الأحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ (٣٧) }[47] «گروهها (ی اهل کتاب در مورد حضرت عیسی) با هم دچار اختلاف نظر شدند. و ای بر حال کافران در هنگامهی روزی بزرگ». بعد از آنکه مشخص شد که حضرت عیسی (ع) بندهی خدا و فرستادهی اوست و کلمه و روحی است از جانب خدا که به مریم القا شده است، اهل کتاب دچار اختلاف شدند و عقاید گوناگونی را دربارهی وی ابراز داشتند، جمهور یهودیان او را فرزند زنا و سخن گفتن وی در گهواره را سحر دانستند، عدهای دیگر بر این باور بودند که آنکه در گهواره سخن گفته خدا بوده نه عیسی، عدهای هم او را پسر خدا خواندند و برخی هم معتقد به تثلیث شدند، بعضی هم گفتند: عیسی بندهی خدا و فرستادهی اوست، واین همان سخن حقی است که خداوند مؤمنان را به آن هدایت کرده است، و خداوند به جز این گروه، دیگر گروهها را که در مورد حضرت عیسی دچار انحراف شده و بر خدا دروغ بسته و مدعی شدهاند که خدا پسر دارد به شدت تهدید کرده و به آنان تا روز قیامت مهلت داده است.[48] مبحث سوم: عیسی (ع) پیامبر بنیاسرائیل * رسالت عیسی (ع) در قرآن کریم خداوند متعال میفرماید: { وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ (٦) } [49] «و (بیاد بیاور) هنگامیکه عیسی پسر مریم گفت: ای بنیاسرائیل! بدرستی که من فرستادهی خدا به سوی شما هستم در حالی که توراتی را که پیش از من آمده است، تصدیق میکنم و به پیامبری که بعد از من میآید و نام او احمد است مژده میدهم. (ولی) هنگامیکه (عیسی)[50] همراه با معجزات روشن و دلایل متقن به پیش آنان آمد، گفتند: این جادوی آشکاری است». در این آیه تصریح شده است به اینکه عیسی (ع) بعنوان پیامبر بنیاسرائیل مبعوث شده است. ولی عیسی (ع) آنان را با «یا بنیاسرائیل» مورد خطاب قرار داده است و مانند موسی (ع) «یا قومی» را بکار نبرده است، چراکه عیسی (ع) فاقد پدر بوده و نسبتی با آنان نداشته است تا قوم او به حساب بیایند.[51] آلوسی هم در این زمینه گفته است: عیسی (ع) در خطاب به آنها تعبیر «یا قومی» را بکار نبرده است، چون از جانب پدر نسبتی با آنان نداشته است اگرچه مادرش مریم از همهی آنان عالی نسبتر بوده است.[52] از آنجائیکه حضرت عیسی (ع) مصدق تورات بوده و مژدهی آمدن پیامبر خاتم به نام احمد را همانطور که در تورات ذکر شده داده است و رسالت وی مخالفتی با تورات نداشته و این خود بیانگر آن بوده که دین او مؤیّد تمام پیامبران گذشته و آینده بوده است، یهودیان میبایست به او ایمان میآوردند ولی با وجود اینکه در گهواره به سخن آمد و با معجزات مختلف مورد تأیید خداوند قرار گرفت، به او ایمان نیاوردند بلکه او را تکذیب کردند و تلاش نمودند که وی را به قتل برسانند.[53] حضرت عیسی (ع) مژدهی آمدن حضرت محمد (ص) را با نام «احمد» داده است و احمد یکی از نامهای پیامبر گرامی اسلام است. حسان (شاعر پیامبر) گفته است: صلّی الأله و من یَحُفّ بعرشه و الطیّبونَ علی المبارکِ أحمد «خداوند و فرشتگانی که عرش او را احاطه کردهاند و پاکان بر نام مبارک احمد صلوات و رحمت میفرستند». امام مالک و بخاری و مسلم و غیر آنان از جبیر بن مطعم روایت کردهاند که پیامبر (ص) فرمود: «إنّ لی أسماء، أنا محمد، و أنا أحمد، و أنا الحاشر الذی یحشر الناس علی قدمی، و أنا الماحی الذی یمحوالله بی الکفرو أنا العاقب».[54] «من نامهای مختلفی دارم از جمله: محمد، احمد، حاشر یعنی کسی که دیگران بعد از او زنده میشوند، ماحی یعنی کسی که خداوند به وسیلهی او کفر را نابود میکند، و عاقب یعنی کسی که پیامبری بعد از او نخواهد آمد». * شریعت عیسی (ع) وکتاب انجیل خداوند متعال میفرماید: { وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (٤٦) }[55] «و به دنبال آنان (یعنی پیامبران پیشين که به تورات حکم میکردند) عیسی پسر مریم را بر راه و روش ایشان فرستادیم که (با گفتار و کردار خود) تصدیق کنندهی توراتی بود که پیش از او فرستاده شده بود. و به او کتاب انجیل دادیم که در آن هدایت و نوری است (که آنان را از گمراهی در بینش و منش نجات میدهد) و تصدیق کنندهی توراتی است که قبل از آن نازل شده است، و برای پرهیزکاران هدایت و پند و اندرز است». عیسی (ع) از پیامبران بنیاسرائیل و شریعت او تورات بود. مسیحیان در انجیلهای خود ازعیسی (ع) نقل میکنند که وی نیامده بود که شریعت تورات را نقض کند، بلکه آمده بود که آن را کامل کند و به خواست خدا احکام و آداب و اندرزهایی روحی را بر آن بیفزاید.[56] *نعمتهای خدا بر عیسی و مادرش و معجزات او خداوند متعال میفرماید: { إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأكْمَهَ وَالأبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِينٌ (١١٠)وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ (١١١) }.[57] «آنگاه که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! بیاد بیاور نعمت مرا که بر تو و مادرت ارزانی داشتم! زمانی که بوسیلهی جبرئیل تو را تقویت کردم (و بر اثر تأیید الهی بعنوان کودک) در گهواره با مردم سخن میگفتی و در سن میان سالی (هم بعنوان پیامبر با آنان صحبت میکردی) و (به یاد بیاور) آنگاه که کتاب (یعنی خواندن یا نوشتن) و دانش راستین و تورات و انجیل[58] را به تو آموختم، و آنگاه که به دستور من چیزی را ازگل به شکل پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به فرمان من پرندهای (زنده) میشد، و کور مادرزاد ومبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من شفا میدادی، و (به یاد بیاور) آنگاه را که مردگان را به فرمان من (زنده میکردی و از گور) بیرون میآوردی، و آنگاه که بنیاسرائیل را از تو منع کردم (و نگذاشتم که تو را بکشند یا بدار بزنند) در آن زمان که برای آنان معجزات میآوردی و کافرانِ آنان میگفتند: این ها جز جادوی آشکاری نمیتواند باشد (و از جنس آیاتی که موسی آورده است نیست) و (به یاد بیاور) آنگاه را که (جمهور بنیاسرائیل تو را تکذیب کرده بودند) به حواریون الهام کردم که به من و فرستادهام (عیسی) ایمان بیاورید. آنان (پذیرفتند و) گفتند: ایمان آوردیم و گواه باش که ما تسلیم (اوامر تو) هستیم». منظور از «روح القدس» فرشتهی وحی، حضرت جبرئیل است که خداوند به وسیلهی وی پیامبران خود را مورد تأیید قرار میدهد، بدین ترتیب که به وسیله او آنان را آموزش میدهد و در مواردی که دچار ضعف بشری میشوند آنان را تقویت میکند. «الحواریّون»، جمع حواری است، و حواری انسان، کسی است که محبت وی را در دل داشته باشد.[59] * یهودیان قصد کشتن عیسی را میکنند و خدا او را به آسمان میبرد خداوند متعال دربارهی یهودیان میفرماید: { وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا (١٥٧)بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا (١٥٨) }[60] «و (خداوند بر بنیاسرائیل خشم گرفت) به خاطر اینکه (از روی استهزاء) میگفتند: ما مسیح، عیسی پسر مریم، پیامبرخدا را کشتیم، درحالی که نه او را کشتند و نه او را به دار آویختند (چنانکه ادعا کرده، و در میان مردم شایع کرده بودند) ولیکن دچار اشتباه شدند (و گمان کردند که عیسی را کشته و به دار آویختهاند در حالی که کس دیگری را به جای اوکشته بودند) و بي گمان کسانی که دربارهی او اختلاف پیدا کردند، راجع به او در شک و گمانند و هیچ آگاهی از آن ندارند و تنها از ظن و گمان پیروی میکنند و (باید بدانند) که یقیناً او را نکشتهاند بلکه خداوند او را (از دست آنان نجات داد و او را) پیش خود برده است و خداوند چیره و حکیم است». بنیاسرائیل خود اعتراف میکردند به اینکه عیسی (ع) را به قتل رساندهاند و این بیانگر اوج وقاحت و بیشرمی و سرکشی آنان است که نه تنها او را تکذیب کردهاند بلکه تلاش کردهاند که او را بکشند و اینکه در اینجا عیسی (ع) را، فرستادهی خدا نامیدهاند از روی ایمان و عقیده نبوده است بلکه قصد استهزاء و مسخره داشتهاند[61]. همانطوریکه مشرکان خطاب به پیامبر (ص) میگفتند: { وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (٦) }.[62] «و گفتند: ای کسی که قرآن بر تو فرو فرستاده شده است! بیگمان تو دیوانهای». در مورد تلاش یهودیان جهت کشتن حضرت عیسی (ع) روایت شده است: با وجود اینکه خداوند معجزات زیادی را در اختیار عیسی (ع) قرار داد، ولی یهودیان به او ایمان نیاوردند و وی را وادار کردند که با مادرش (به طور مخفیانه) درشهرهای مختلف به گردش بپردازد و مردم را به سوی خدا دعوت کند. ولی یهودیان به این هم اکتفا نکردند بلکه تمام سعی و تلاش خود را به خرج دادند تا او را به قتل برسانند و در نتیجه یک مرد یهودی را در مقابل هزینهای هنگفت مأمور کردند که محل عیسی (ع) را برای آنان پیدا کند، پس وی دست به کار شد و حضرت عیسی (ع) را تعقیب کرد تا اینکه جای او را پیدا کرد و وی را به یهودیان نشان داد. روایت شده است که شخصی که یهودیان به اشتباه به جای حضرت عیسی (ع) کشتند و به دار آویختند، همین شخص مزدور یهودی بوده است.[63] با توجه به حدیث معراج که امام بخاری آن را روایت کرده و در آن نقل شده است که پیامبر (ص) در شب معراج حضرت عیسی (ع) را در آسمان دوم دیده است، حضرت عیسی هم اکنون زنده و در آسمان دوم قرار دارد و در آنجا خواهد ماند تا زمانی که خداوند او را به زمین فرو میفرستد و وی آنطور که در روایات آمده است دجال را به قتل میرساند.[64] خداوند در آیهی دیگری در مورد به آسمان بردن حضرت عیسی (ع) میفرماید: { إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا ...}[65] «(به یاد آورید) هنگامی را که خدا فرمود: ای عیسی! من تو را میمیرانم و به سوی خویش فرا میبرم و تو را از (پلیدی) کسانی که کافر شدهاند پاک میگردانم...». در تفسیر این آیه اختلاف نظر زیادی وجود دارد، عدهای از مفسران از جمله ضحاک و فراء بر این عقیدهاند که در }إنی متوفیّک و رافعک إلیَّ ...{ تقدیم و تأخیر وجود دارد، چون واو عطف تنها برای جمع است و موجب ترتیب نمیشود در این صورت معنی آیه چنین میشود: «من تو را به سوی خود فرا میبرم و از کافران پاک میگردانم وتو را میمیرانم بعد از آنکه از آسمان فرود آمدی» همانطور که در آیه{ وَلَوْلا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى (١٢٩) } [66] تقدیم و تأخیر روی داده و به معنی «و لو لاکلمه سبقت من ربّک و أجل مسمی لکان لزاماً» است. حسن و ابن جریج گفتهاند: «متوفیک» یعنی تو را میگیریم و به آسمان میبریم بدون اینکه مرده باشد. ابن زید هم بر این باور است که «متوفیک» و «رافعک» به یک معنی به کار رفتهاند و حضرت عیسی (ع) هنوز نمرده است. ربیع بن انس گفته است: منظور از «متوفیک» خواب است یعنی تو را به خواب میبریم، چرا که خواب به مرگ شباهت دارد. همانطور که خداوند فرموده است! }هو الذی یتوفاکم باللیل{ «او کسی است که شما را به خواب میبرد در شب». قرطبی هم گفته است: صحیح آن است همانطور که حسن و ابن زید گفتهاند، خداوند عیسی را (به صورت زنده) به آسمان فرا برده است بدون اینکه او را میرانده یا به خواب برده باشد. این نظریه از ابن عباس (رض) هم نقل شده و طبری و ضحاک هم آن را برگزیدهاند.[67] * فرود آمدن عیسی (ع) بر زمین خداوند متعال میفرماید: { وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً }.[68] «هر یک از اهل کتاب (اعم از یهودی و مسیحی) قبل از مرگ خود (و زمانی که در آستانهی مرگ قرار میگیرند و فرشتهی مرگ را مشاهده میکنند و زمان تکلیف به سر آمده و ایمان پذیرفته نمیشود) به عیسی ایمان میآورد و در روز قیامت گواه بر آنان خواهد بود». برخی از مفسران بر این باورند که ضمیر }قبل موته{ به عیسی بر میگردد، یعنی حضرت عیسی قبل از اینکه بمیرد از آسمان به زمین میآید و تمام کسانی که اهل کتابند و در آن زمان وجود دارند به او ایمان میآورند. چون روایت شده است که حضرت عیسی (ع) در آخر زمان به زمین فرود میآید و تمام اهل کتاب به او ایمان میآورند و یک امت را به نام «امت اسلامی» تشکیل میدهند و در همان زمان خداوند دجال را هم نابود میکند.[69] احادیث صحیحی هم درمورد نزول حضرت عیسی (ع) از آسمان به زمین وارد شدهاند، ازجمله حدیثی که بخاری روایت کرده است: پیامبر (ص) فرموده است: «و الذی نفسی بیده لیوشکن أن ینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً فیکسر الصلیب و یقتل الخنزیرو یضع الجزیه».[70] «قسم به کسی که جان من در دست اوست نزدیک است که (عیسی) پسر مریم در میان شما فرود آید و به عنوان داوری عادل و دادگر در میان شما به داوری بپردازد و صلیبها را بشکند و خوکها را بکشد و جزیه را بردارد». مبحث چهارم: غلو و کفر مسیحیان در شأن عیسی (ع) * معنی غلو در دین و حکم آن خداوند متعال خطاب به اهل کتاب میفرماید: { يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلا الْحَقَّ ...}[71] «ای اهل کتاب! در دین خود غلو نکنید (و دربارهی عیسی راه افراط و تفریط را در پیش نگیرید) و دربارهی خدا جز حق نگویید (و برای او شریک و همسر و فرزند قرار ندهید)». غلو به معنی گذشتن از حد (و افراط و تفریط) است. یهودیان در مورد عیسی (ع) دچار غلو شدند تا جائیکه مادرش مریم را به زنا و خود او را به درغگویی متهم کردند. مسیحیان هم در حق عیسی مرتکب غلو شدند و او را خدا و پروردگار خود قرار دادند. هر گونه افراط و تفریط حرام است و گاهی موجب کافر شدن انسان میگردند همانطوریکه مسیحیان با افراط در شأن عیسی و یهودیان با تفریط در حق او کافر شدند.[72] * غلو و کفر مسیحیان در شأن عیسی (ع) مسیحیان با غلو و افراط در شأن حضرت عیسی (ع)، در واقع مرتکب کفر شدند، چون برخی از آنان عیسی را پسر خدا نامیدند. خداوند متعال میفرماید: { وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ }[73] «و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خدا است». عدهای هم عیسی را خدای خود قرار دادند. { لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ }[74] «بیگمان کافر شدهاند کسانی که میگفتند خدا همان مسیح پسر مریم است». یعقوبیه که فرقهای از مسیحیان هستند این سخن را گفتهاند.[75] برخی هم گفتند: عیسی یکی از سه خدااست. { لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ }[76] «بیگمان کافر شدند کسانی که گفتند: خدا یکی از سه خدا است». منظور آنان از سه خدا، الله، عیسی و مریم بود. گروههایی از مسیحیان از جمله ملکیان، یعقوبیان و نسطوریان چنین اعتقادی داشتند.[77] سُدی و غیر اوگفتهاند: این آیه در مورد کسانی نازل شده که عیسی و مادرش را به همراه خداوند متعال، خدای خود دانسته و بدین ترتیب خداوند متعال را یکی از سه خدا قرار میدادند. در آیهی دیگری نیز چنین آمده است: { وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ }[78] «و (به یاد بیاور) آنگاه را که خدا میفرماید: این عیسی پسر مریم! آیا توبه مردم گفتهای که من و مادرم را به جز الله تعالی، خدای خود قرار دهید؟ (عیسی) گفت: تو را منزه میدانم که دارای شریک وانباز باشی!». ابن کثیر در مورد گفتهی سُدی گفته است: این سخن در مورد «الله ثالث ثلاثه» از همهی اقوال واضحتر است.[79] ابن کثیر همچنین در مورد آرا و نظرات مسیحیان در مورد حضرت عیسی – که اگرچه مختلفند ولی همه کفرآمیز هستند - میگوید: مسیحیان به خاطر جهالت و نادانیشان ضوابطی را نمیشناسند و برای کفر و گمراهی آنان حد و مرزی وجود ندارد، عدهای عیسی را خدا وعدهای هم او را شریک خدا میدانند، برخی هم او را پسر خدا میخوانند. در واقع مسیحیان گروههای مختلفی هستند که هر کدام از آنها دارای آرا و نظریات خاص خود هستند و اتفاق نظری با هم ندارند.[80] *عیسی (ع) بنیاسرائیل را به بندگی خدای یگانه دعوت میکند! بدون شک دعوت عیسی (ع) مبتنی بر توحید و یگانه پرستی بوده است، امری که تمام پیامبران به خاطر آن مبعوث شدهاند. { وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ } [81] «ما درمیان هر ملتی پیامبری را فرستادیم (و پیام اصلی همهی پیامبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید». در واقع هر آنچه غیر خدا است، آفریدهی خدا و بندهی او است و حضرت عیسی (ع) هنوز در گهواره بود که به این امر اعتراف کرد. خداوند متعال به نقل از عیسی (ع) میفرماید: { قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ }.[82] «(عیسی) گفت: بدرستی که من بندهی خدایم». خداوند همچنین به نقل از عیسی (ع) در دعوت بنیاسرائیل به عبادت و بندگی خدا میفرماید: {وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ (٧٢) }.[83] «و عیسی گفت: این بنیاسرائیل! خدایی را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است. بیگمان هر کس برای خدا شریک قرار دهد، خدا بهشت را بر او حرام کرده و جایگاه او آتش دوزخ است، و ستمکاران هیچ یاوری ندارند». حضرت عیسی (ع) در این آیه، بنیاسرائیل را به بندگی خدای یگانهای دعوت کرده است که پروردگار او و پروردگار آنها است و آنان را از شرک بر حذر داشته است و هیچ گونه تفاوتی میان خود و آنان در بندگی خداوند قائل نشده و خود را هم مانند آنان مخلوق خدا و بندهی او به حساب آورده و خود را موظف دانسته است که تنها او را بندگی کند.[84] خداوند متعال در این باره همچنین میفرماید: { وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلامُ الْغُيُوبِ (١١٦)مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ }[85] «و (بیاد بیاور) آنگاه را که خداوند میگوید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتهای که به جز الله من و مادرم را نیز دو خدای دیگر بدانید؟ عیسی میگوید: تو را (از اینکه شریک داشته باشی) منزه میدانم. شایستهی من نیست که چیزی را که حق من نیست بگویم. اگر آن را گفته باشم، بیگمان تو از آن آگاهی. تو میدانی آنچه در درون من است ولی من از آنچه بر من پنهان میداری بیخبرم، زیرا تو دانندهی رازها و نهانیهایی. من به آنان چیزی نگفتهام مگر آنچه مرا به گفتن آن فرمان دادهای (و آن) اینکه (تنها) خدا را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است». حضرت عیسی (ع) مأموریتی که خداوند در قبال بنیاسرائیل بر عهدهی او گذاشته به خوبی انجام داده و آنان را به بندگی خدای یگانه دعوت کرده و از تمام مظاهر شرک بر حذر داشته است. * عیسی (ع) از دیدگاه قرآن کریم خداوند متعال میفرماید: { ... إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلا (١٧١) }[86] «عیسی مسیح پسر مریم تنها، فرستادهی خداست و او واژهی خداست که آن را به مریم رساند و او روحی است از جانب خدا، پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید که (خدا) سه تا است (از این سخن بیهوده) دست بردارید که برای شما بهتر است. خدای بر حق تنها یکی است و آن الله است و او پاک و منزه است از اینکه فرزندی داشته باشد، در حالی که آنچه که در آسمانها و زمین است از آنِ اوست و کافی است که خدا وکیل باشد». در این آیه خداوند عیسی مسیح را پسر مریم خوانده است، و این امر الوهیت را از او نفی میکند، چون کسی که به مادرش نسبت داده شده چگونه میتواند خدا باشد در حالی که خدا باید قدیم و غیر مخلوق و غیر محدث باشد.[87] در این آیه همچنین عیسی «کلمهی خدا» نامیده شده است، چون بدون پدر و بدون نطفه و تنها با گفتن واژهی «کُنْ» توسط خداوند متعال آفریده شده است. و این در میان عربها رسم است که اگر چیزی از چیز دیگری صادر شد به نام آن نامگذاری شود و چون عیسی (ع) با واژهی «کن» که از خدا صادر شده آفریده شده است پس میتوان او را «کلمهی خدا» نامید.[88] القای کلمه به مریم به این معنی است که خداوند کلمهای را که عیسی (ع) را با آن آفرید با دمیدن جبرئیل (ع) به مریم رسانید و عیسی را در (شکم) او قرار داد.[89] در مورد }و روح منه{ در آیه فوق اقوال مختلفی به شرح زیر از مفسران نقل شده است که همهی آنها سخن باطل مسیحیان را مبنی بر اینکه عیسی (ع) جزئی از خدای متعال است، رد میکنند: الف _ عیسی (ع) با دمیدن روح خدا یعنی جبرئیل (در مادرش مریم) آفریده شده است. این گروه از مفسران استدلال کردهاند به آیهی{ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا }[90] «آنکه به گناه دامن نیالود و خود را پاک نگهداشت و ما از روح خود در او دمیدیم». عدهای هم در این آیه «روح» را به معنی خود دمیدن، یعنی دمیدن جبرئیل در مریم به امر خداوند، گرفتهاند. ب _ عیسی (ع) بوسیلهی روحی از جانب خداوند که جبرئیلِ ملقب به «روح القدس» است مورد تأیید قرار گرفته است. همانطور که خداوند فرموده است :}و أیّدناه بروح القدس{. «او را به وسیلهی روح القدس یعنی جبرئیل مورد تأیید قرار دادیم». ج _ رشید رضا در تفسیر المنار بعد از ذکر دو قول فوق گفته است: میتوان گفت که هر دو قول فوق در مورد «و روح منه» صادق هستند. یعنی عیسی(ع) با دمیدن فرشتهای که از او به «روح» و «روح القدس» تعبیر شده در مادرش مریم که بمنزلهی تلقیح بین مرد و همسرش بوده، پدید آمده و در طول زندگی خود به وسیله این روح یعنی جبرئیل مورد تأیید قرار گرفته است. از این روی، هم در زمان کودکی و هم در زمان مردانگی روحانیت بر او غلبه داشته است. خداوند متعال میفرماید: { إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلا }.[91] بدین ترتیب واژهی «روح» بر عیسی (ع) اطلاق شده است. و گویا عیسی همان فرشتهای است که به سبب دمیدن او آفریده شده و در طول زندگی به وسیلهی او مورد تأیید خداوند قرار گرفته است. همانطور که به منظور مبالغه به جای اینکه گفته شود فلانی عادل است، گفته میشود فلانی عدالت است.[92] د- أبی بن کعب گفته است: وقتی که خداوند (در ازل) از فرزندان آدم عهد و پیمان گرفت، ارواح آنان را آفرید و سپس آنها را به پشت آدم منتقل کرد و تنها روح عیسی را نزد خود نگه داشت. وقتی که خواست او را بیافریند، آن روح را به سوی مریم فرستاد و بدین ترتیب عیسی از او متولد شد. از این روی خداوند فرمود: }و روح منه{.[93] ه _ منظور از }و روح منه{ این است که خداوند روح عیسی را هم مانند دیگر ارواح، خود آفریده است، همانطور که منظور از }جمیعاً منه{ در آیهی }و سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الآرض جمیعاً منه{ این است که همهی اینها آفریدهی خدایند. و خداوند متعال به منظور تکریم و گرامی داشت حضرت عیسی (ع) روح او را به خود نسبت داده است همانطوریکه شتر حضرت صالح را به خود نسبت داده و فرموده است: }ناقه الله{.[94] و _ }و روح منه{ یعنی رحمتی از جانب خداوند، چون حضرت عیسی (ع) رحمت خدا برای پیروان خود بوده است. و مقصود از واژهی «روح» در آیهی{ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ }[95] نیز رحمت خداوند است.[96] ز – حضرت عیسی روحی از جانب خدا نامیده شده است، چون روح او از جانب خداوند و به وسیلهی قدرت او آفریده شده است بدون اینکه جزئی از یک صاحب روح دیگر و نطفهای از یک پدر زنده بوده باشد.[97] * مسألهی آفرینش عیسی همچون آفرینش آدم است خداوند متعال میفرماید: { إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (٥٩) }.[98] «مسألهی (آفرینش) عیسی نزد خدا همچون مسألهی (آفرینش) آدم است که او را از خاک آفرید، سپس بدو گفت: پدید آی! و او (بیدرنگ) پدید آمد». یعنی خدایی که توانسته است آدم را بدون پدر و مادر از خاک بیافریند، میتواند عیسی را هم بدون پدر بیافریند. خداوند در واقع خواسته است قدرت خود را (به صورتهای مختلف) به نمایش بگذارد، آنگاه که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، و حوا را از جنس نر یعنی پهلوی آدم و بدون جنس ماده و عیسی را از جنس ماده و بدون جنس نر و بقیه انسانها را از جنس نر و ماده آفرید.[99] * عیسی بندهی خداست آیات مختلفی از قرآن کریم از جمله آیات زیر عیسی را بنده و آفریدهی خدا معرفی کردهاند که هیچ سهمی از الوهیت و ربوبیت خدا ندارد: الف-{ مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلانِ الطَّعَامَ }[100] «مسیح پسر مریم پیامبری بیش نبود که پیش از او نیز پیامبرانی (آمدهاند و) رفتهاند، و مادرش زن بسیار راستگوئی است. هم عیسی و هم مادرش (چون انسان بودند) غذا میخوردند». یعنی عیسی خود مانند تمام پیامبران قبل از خود پیامبری بوده که خداوند آیات و معجزاتی را به او داده است همچنانکه به دیگر پیامبران داده است، و اگر او را بدون پدر آفریده، آدم را بدون پدر و مادر آفریده است، و مادرش هم مانند زنان راستگو و درستکار که به پیامبران پیشین ایمان آوردهاند، زنی راستگو و درستکار بوده است. سپس در نفی الوهیتی که به عیسی و مادرش نسبت داده شده، خداوند میفرماید که آنان هر دوغذا میخورند و بدیهی است کسی که غذا بخورد نمیتواند سهمی از ربوبیت و الوهیت داشته باشد.[101] ب –{ إِنْ هُوَ إِلا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ (٥٩) }.[102] «عیسی بندهای بیش نیست که نعمت خود را بر او ارزانی داشتیم (و او را همچون آدم بدون سبب آفریدیم و بدو شرافت و کرامت نبوت را دادیم) و او را نمونه و الگو (و عبرتی) برای بنیاسرائیل قرار دادیم».[103] ج – { قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ ...} [104] «(عیسی) گفت: بدرستی که من بندهی خدایم ...». حضرت عیسی بعد از آنکه متولد شد و مادرش او را به میان بنیاسرائیل برد، اولین سخنی که بر زبان آورد این بود که من بندهی خدایم، و نگفت من پسر خدایم آنگونه که مسیحیان دربارهی او ادعا میکنند، چون این سخن باطلی است و حضرت عیسی (ع) به جز سخن حق چیز دیگری را بر زبان نمیآورد. د –{ لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا (١٧٢) }.[105] «هرگز مسیح ابائی ندارد از اینکه بندهای برای خدا باشد (همانطور که) فرشتگان مقرب نیز از بندگی او ابائی ندارند، و هر کس از عبادت خدا امتناع ورزد و خود را بزرگ پندارد، خداوند همگی آنان را (در روز قیامت) در پیشگاه خود گرد میآورد (و عادلانه در میان آنان قضاوت میکند)».[106]
زیرنویس: [1]- تفسیر زمخشری، ج 1، ص 164. [2]- تفسیر آلوسی، ج 1، ص 278. [3]- تفسیر فتح البیان، ج 1، ص 185. [4]- تفسیر ابن عطیه، ج 1، ص 326. [5]- آل عمران: 45. [6]- تفسیر ابن عطیه، ج 3، ص 118. [7]- آل عمران: 59. [8]- تفسیر آلوسی، ج 2، ص 160. [9]- تفسیر فتح البیان، ج 2، ص 235. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 363. [10]- تفسیر زمخشری، ج 1، ص 363. [11]- تفسیر ابن عطیه، ج 3، ص 119. [12]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 363. [13]- تفسیر آلوسی، ج 2، ص 161. [14]- تفسیر فتح البیان، ج 2، صص 236 – 235. [15]- معرّب: لفظی است که در اصل عربی نبوده و از زبان دیگری گرفته شده است. [16]- تفسیر آلوسی، ج 2، ص 161. [17]- تفسیر زمخشری، ج 1، ص 36. [18]- همان، ج 1، ص 363. [19]- آل عمران: 36 - 35 [20]- تفسیر المنار، ج 3، صص 292 – 291. [21]- آل عمران: 37. [22]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 360. [23]- آل عمران: 37. [24]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 360. [25]- آل عمران: 45 و 47. [26]- القمر: 50. تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 364. [27]- مریم: 18 – 16. [28]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، صص 115 – 114. تفسیر قرطبی، ج 7، صص 91 – 90. تفسیر شوکانی، ج 3، ص 328. [29]- مریم: 19. [30]- مریم: 20. [31]- مریم: 21. [32]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 118. [33]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، صص 116 – 115. تفسیر قاسمی، ج 11، ص 117. [34]- التحریم: 12. [35]- مریم: 23 – 22. [36]- تفسیر قرطبی، ج 11، ص 92. [37]- تفسیر ابن عطیه، ج 9، ص 446. تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 117. تفسیر قاسمی، ج 11، ص 118. تفسیر شوکانی، ج 3، ص 329. [38]- مریم: 26 – 24. [39]- تفسیر ابن عطیه، ج 9، ص 450 به بعد. تفسیر زمخشری، ج 3، ص 12 به بعد. [40]- مریم: 29 – 27. [41]- تفسیر ابن عطیه، ج 9، صص 461 – 459. تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 118. [42]- مریم: 34 – 30. [43]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 119، تفسیر شوکانی، ج 3، ص 332. [44]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 120. [45]- مریم: 36. [46]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 120. [47]- مریم: 37. [48]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 121. [49]- الصف: 6. [50]- البته بعضی هم گفتهاند: زمانی که محمد (ص) با معجزات روشن و دلایل متقن پیش ایشان آمد. [51]- تفسیر زمخشری، ج 4، ص 524. تفسیر قرطبی، ج 18، ص 83. تفسیر ابن عطیه، ج 4، ص 429. [52]- تفسیر آلوسی، ج 28، ص 85. تفسیر فتح البیان، ج 14، ص 101. [53]- تفسیر آلوسی، ج 28، ص 85. تفسیر فتح البیان، ج 4، ص 101. [54]- تفسیر آلوسی، ج 28، ص 86. تفسیر فتح البیان، ج 14، ص 101. [55]- مائده: 46. [56]- تفسیر المنار، ج 6، ص 401. [57]- المائده: 111 – 110. [58]- تفسیر المنار، ج 7، ص 245. «تورات» به معنی نور و روشنایی است و از «وَرَی الزند» - یعنی آتش از آتشدانه خارج شد – گرفته شده است. لفظ «انجیل» هم مأخوذ از «نجل» به معنی اصل است، و جمع آن «أناجیل» است و چون کتاب انجیل اصل و اساس علم و حکمت است به این اسم نامگذاری شده است. عدهای هم بر این باورند که لفظ «انجیل» از «نجلتُ الشییء» - یعنی آن را استخراج کردم – گرفته شده است، چون به وسیلهی انجیل علم و حکمت استخراج میشود. و فرزند را بدین خاطر «نجل» نامیدهاند که از اصل خود (یعنی پدرش) پیدا شده است. شاید هم لفظ «انجیل» از الفاظ معرّبی باشد که نمونهای در زبان عربی برای آن نباشد. تفسیر قرطبی، ج 4، ص 5. [59]- تفسیر المنار، ج 7، ص 248. [60]- النساء: 158 – 157. [61]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، صص 574 – 573. تفسیر زمخشری، ج 2، ص 571. تفسیر المنار، ج 6، ص 18. [62]- الحجر: 6. [63]- تفسیر زمخشری، ج 1، ص 587. [64]- تفسیر ابن عطیه، ج 4، ص 287. [65]- آل عمران: 55. [66]- طه: 129. [67]- تفسیر قرطبی، ج 4، صص 100 – 99. [68]- النساء: 159. [69]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 576. تفسیر زمخشری، ج 1، ص 589. [70]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 578. [71]- النساء: 171. [72]- تفسیر قرطبی، ج 6، ص 21. [73]- التوبه: 30. [74]- المائده: 72. [75]- تفسیر قرطبی، ج 6، ص 249، تفسیر شوکانی، ج 2، ص 63. [76]- المائده: 73. [77]- تفسیر قرطبی، ج 6، ص 249، تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 81، تفسیر شوکانی، ج 2، ص 63. [78]- المائده: 116. [79]- تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 81. [80]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 591. [81]- النحل: 36. [82]- مریم: 30. [83]- المائده: 72. [84]- تفسیر زمخشری، ج 1، ص 663. تفسیر شوکانی، ج 2، ص 63. [85]- المائده: 117 – 116. [86]- النساء: 171. [87]- تفسیر قرطبی، ج 6، ص 20. [88]- تفسیر زمخشری، ج 1، ص 593، تفسیر قرطبی، ج 6، ص 22. [89]- تفسیر زمخشری، ج 1، ص 593. تفسیر قاسمی، ج 5، ص 675. تفسیر ابن عطیه، ج 4، ص 301. [90]- التحریم: 12. [91]- المائده: 110. ترجمهی آن گذشت. [92]- تفسیر المنار، ج 6، صص 83 – 82. [93]- تفسیر ابن عطیه، ج 4، ص 301. تفسیر قرطبی، ج 6، ص 92. [94]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 590، تفسیر قرطبی، ج 6، ص 92. [95]- المجادله: 22. [96]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 593. احکام القرآن ابن عربی، ج 1، ص 517. [97]- تفسیر زمخشری، ج 1، ص 593. [98]- آل عمران: 59. [99]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 367. [100]- المائده: 75. [101]- تفسیر زمخشری، ج 1، صص 665 – 664. تفسیر شوکانی، ج 2، ص 64. [102]- الزخرف: 59. [103]- تفسیر زمخشری، ج 4، ص 261. [104]- مریم: 30. [105]- النساء: 172. [106]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 591.
به نقل از: آشنائی با ادیان در قرآن، نويسنده : دکتر عبدالکریم زیدان، مترجم : حسن سرباز مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|