|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مسائل فقهی>موسیقی > موسیقی و آوازخوانی از دیدگاه علمای امت
شماره مقاله : 3723 تعداد مشاهده : 379 تاریخ افزودن مقاله : 31/6/1389
|
موسیقی و آوازخوانی از دیدگاه علمای امت اجماع : عبارت از اتفاق علمای امت در هر عصر و زمان در امری از امور دین، اجماع مصدر سوم از مصادر فقه را بعد از قرآن و سنت در بر میگیرد. اجماع امت مسلمه دلیل و حجت قاطع بوده و مخالفت با آن به هیچ وجه جواز ندارد. و خداوند متعال میفرمایند : { وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (١١٥)} (نساء / 115) «و هر کس با پیامبر مخالفت کند بعد از آن که معلوم شد وی را هدایت و پیروی کند به غیر از راه و روش مسلمانان را، متوجه میگردانیم او را به آن جهت و در میآوریم وی را به دوزخ و دوزخ جای بدی است». خداوند در این آیه نشان میدهد که گذاشتن راه مسلمانان و به دیگر راهها رفتن گمراهی و انسان را مستحق دوزخ میگرداند. العیاذ بالله پس اجماع مسلمانان و سلوکشان یگانه راه نجات شناخته شده و اگر از آن مخالفت صورت گیرد، متخلف مشمول همین آیه است و از جانب دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: امت مسلمه هرگز به گمراهی، اجماع ننمایند.[1] وقتی تو ای برادر و خواهر مسلمانم درک نمودی و نتیجه گرفتی که اجماع امت مسلمه دلیل و برهان و حجت است و مخالفت با آن مردود است، سؤالی پیش میآید که بگوییم : تحریم موسیقی یک مسأله اختلافی است و مورد مناقشه و اختلاف آرا قرار میگیرد و یا قضیهای است که بر حرام بودن آن اجماع شده است و مناقشه را نمیپذیرد؟ پاسخ : تحریم موسیقی یک موضوع متفق علیه علمای امت مسلمان است و از صحابه گرفته تا تابعین بر تحریم آن اتفاق و اجماع دارند و قضیهای به شمار نمیآید تا مورد بحث و مباحثه و مناقشه قرار بگیرد. دلایل 1- به طوری که از جریان آگاه شدیم در سه قرن اول زندگی صحابه و تابعین که بهترین قرنها بوده است، موسیقی را یک مسأله اختلافی و قابل مناقشه ندانستهاند بلکه بر تحریم آن اتفاق نظر داشتهاند و به آن به عنوان یک قضیة اختلافی نظر نداشتهاند؛ زیرا در مسایل اختلافی و اجتهاد، علما به این اندازه سختگیری نکرده و از تشدد کار نمیگیرند و نمیگویند که مخالف رای تحریم، فاسق، فاجر، ملعون و شیطان است و امر نمیدهند که آلات موسیقی را بر فرق سر مالکان آنها خرد کنند و فتوا نمیدادند که کثیفترین مزد و اجرت همانا اجرت موسیقی است و غیره، در حالی که در موسیقی همین طور کردهاند و گفتهاند. 2- از هیچ یک از آنان نقل نشده که ساز و آواز را مجاز دانسته باشند. 3- از تقدیم آرا و افکار امامان مذاهب اربعه (رحمه الله) نیز نتیجه گرفته شد که ایشان استفاده از موسیقی را به شدت محکوم و تحریم کردهاند و آن را عملکرد فاسقان و معصیتی که مانع ادای شهادت و عدالت میگردد، پنداشتند و ساز و آواز را سفاهت و دیوثی تلقی کردهاند و به خرد کردن و شکستن آلات موسیقی دستور دادهاند و آن را بدعت پنداشتهاند که مردم زندیق پیرو آن شدهاند و پیروان ابو حنیفه (رحمه الله) و یارانش لذت بردن از آواز را کفر دانستهاند. تمام این گفتهها و آنچه در کتب فقه، انعکاس وسیع یافته خود دلالت قاطع واضح بر تحریم ساز و آواز دارد و مورد اتفاق تمام علما قرار دارد و بحث و مباحثه در این باره مطرح نمیشود. در مسایل اختلافی و اجتهاد علما به این اندازه سخت نمیگیرند بلکه، میفرمایند : راه صواب این است که ما گفتهایم و احتمال خطای نظر ما نیز موجود است و این طرز فکر دلالت بر انصاف و واقعیت گرایی آنها دارد. برادر و خواهر مسلمانم! بعد از این مبنی بر تحریم موسیقی به اجماع امت مسلمان و سلف صالحین، لازم است نام علمای بزرگی از ائمه اسلام که به صراحت موسیقی و ساز و آواز را و موسیقیای که با آواز همراه باشد به اجماع تحریم کردهاند در این رساله بیاوریم که عبارتند از : 1- ابو عمر بین عبدالبر مالکی.[2] 2- ابو عمرو بن صلاح شافعی.[3] 3- ابو طیب طبری شافعی.[4] 4- ابو عبدالله بن بطه عکبری حنبلی.[5] 5- شیخ الاسلام ابن تیمیه حنبلی.[6] 6- ابوبکر محمد بن حسین اجری.[7] 7- ابو الفرج بن رجب حنبلی.[8] 8- ابو یحیی الساجی الشافعی.[9] 9- ابو زکریای نووی شافعی.[10] 10-ابو القاسم الرافعی الشافعی.[11] 11-مؤفق الدین بن قدامه الحنبلی.[12] 12-عماد الدین بن کثیر الشافعی.[13] 13-احمد بن حجر هیتمی.[14] 14-سلیم بن ایوب رازی شافعی.[15] 15-شهاب الدین الاذرعی الشافعی.[16] 16-ابوبکر بن منذر نیشابوری.[17] 17-برهان الدین عبدالحق حنفی.[18] 18-ابو الولید بن رشد القرطبی.[19] 19-جمال الدین برزی شافعی.[20] 20-عبدالله بن ابی عصرون شافعی.[21] 21-محمد بن احمد قرطبی مالکی.[22] 22-ابو جعفر بن جریر طبری.[23] 23-شمس الدین بن القیم جوزیه.[24] 24-ابو اسحاق شیرازی شافعی.[25] 25-شمس الدین جوهری شافعی.[26] 26-شرف الدین قدامه مقدسی حنبلی.[27] تعدادی از این امامان و پیشوایان دین یه بیست و شش نفر میرسد. رحمت الهی شامل حال همهشان باد. اینها همه از زمرة بزرگان امت مسلمه به حساب میآیند. و میفرمایند : آوازخوانی و موسیقی به اجماع علمای اسلاح حرام است و چنانکه علامه ابن حجر هیتمی میفرماید : کسی که در تحریم موسیقی و آواز اختلافی ذکر میکند، خطا و اشتباه کرده است و یا اینکه تابع خواهشهای نفسانی شده است و گنگ و کور گشته و به بیراهه رفته است و گمراه شده است.[28] بن حجر قول این اشخاص را رد کرده و میگوید : ساده و بسیط نیست که به این آسانی برای جواز موسیقی و آواز دلیلی یافت، بلکه اگر کسی از علما بخواهد دلیلی برای حلیت و جواز پیدا کند باید مشکلاتی را متحمل شده و سرگردانی بکشد و طول عمر را برای پیدا کردن و یافتن دلیل اباحت سپری کند. باز هم توفیق نخواهد یافت.[29] اما گاهی اتفاق میافتد که یک تعداد از مردم طرفدار موسیقی و آواز میکوشند که برای خود دلیل جواز پیدا نمایند، بنابراین میگویند : که ابن حزم موسیقی همراه آواز را جایز گفته است. در پاسخ ایشان گفته میشود : آیا سخن ابن حزم ارزش مناقشه و رد دارد؟ زیرا ما در تحریم موسیقی و آواز آیات قرآنی و احادیث صحیح پیامبر را ذکر کردیم که دلالت صریح بر تحریم موسیقی و آواز خوانی دارد و همچنان در این رساله آرا و افکار صحابه رضی الله عنه و تابعین (رحمهم الله) و ائمه چهارگانه (رحمهم الله) و بیست و شش عالم دین را که هر کدام به نوبة خود موسیقی و آواز را به صراحت تحریم کردهاند و همه گفتهاند که تحریم موسیقی یک مسأله اجماع علمای اسلام است. دربارة تحریم این مسأله کلیه امت مسلمه به یک صدا و آواز اجماع نمایند. و در پیشاپیش آنها علما و صحابه و تابعین قرار دارند که از کتاب الله و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم حرمت آن را استخراج میکنند. اما ابن حزم در قرن پنجم میآید میگوید : موسیقی و آواز جواز دارد و حلال است. آیا میتوان این همه اقوال را نادیده گرفت و به نظریه ابن حزم عمل کرد؟ این طرز فکر و پذیرفتن رای و نظر ابن حزم عجیب و غریب به نظر نمیرسد؟ فرض کنیم که سخن ابن حزم در این باره مورد بحث و مباحثه قرار بگیرد، در صورتی که علما میفرمایند : مخالفت و موافقت ابن حزم از اعتبار ساقط است؛ زیرا او در فروع به ظاهر مینگرد و در عقیدهاش پیرو آئین جهمی میباشد.[30] ابن حزم در فلسفة اشیا غرق است و اگر این رسالة مختصر گنجایش میداشت، تعدادی از مسایل مضحک و گریهدهندة مذهب وی را ذکر میکردم. اگر کسی به کتاب المحلی رجوع کند در آن امور و مسایلی را مشاهده میکند که از فرط بیپروایی مؤلف،! پیشانیاش عرق میکند؛ زیرا او کسی است که بر دانش علما میتازد و ائمه را مورد انتقاد قرار میدهد و فکر میکند که جز او دیگران چیزی نمیدانند. وی تلاش میورزد تا با اجماع مخالفت کند. اما، ما از خداوند متعال یاری میجوییم و بر او توکل میکنیم و از او میخواهیم که از لغزشهای او در گذر بفرمایند و وی را مورد عفو و بخشش خود قرار دهند. زیرا وی علما را به خاطر رد بر افکارش تا به امروز به دشواری و سرگردانی روبرو ساخته است. در این مورد به اقوال علما دربارة ابن حزم به کتابهای ذیل مراجعه کنید. الصارم المنکی تألیف ابن الهادی. فتاوی ابن الصلاح و کف الرعاع تألیف ابن حجر هیتمی. کتاب ابن حزم و موقفه من الالهیات و سیر اعلام النبلاء تألیف ذهبی. و البیان و التحصیل تألیف ابن رشد.
[1]- نزهة خاطر العاطرا، 331. [2]- تفسیر قرطبی 7، 3. [3]- فتاوای ابن صلاح 449،2 و 500. [4]- تلبیس ابلیس 230. [5]- تلبیس ابلیس 237 و سخن در مسأله شنیدن ساز و سرود 127. [6]- مجموع الفتاوی 11، 569، 576. [7]- نزهة الاسماع 25. [8]- نزهة الاسماع 64. [9]- مجموع الفتاوی 11، 577. [10]- کف الرعاع 305،2. [11]- کف الرعاع 305،1. [12]- ذم الشابة و الرقص 27. [13]- الکلام علی مسألة السماع 472. [14]- ذم الشبابة و الرقص 27. [15]- کف الرعاع 306،2 و 307. [16]- روح المعانی تألیف الوسی 77،21. [17]- الاقناع لابن المنذر 248،1. [18]- روح المعانی تألیف الوسی 77،21. [19]- الاقناع لابن المنذر 248،1. [20]- کف الرعاع 301،2. [21]- کف الرعاع 301،2. [22]- تفسیر قرطبی 54،14 و فتح الباری 442،2. [23]- تنزیه الشریقه 60. [24]- الکلام علی مسألة السماع 106، 117، 121. [25]- کف الرعاع 2/304، 308. [26]- کف الرعاع 2/304 308. [27]- کلام علی مسألة السماع 466. [28]- الکلام علی مسألة اسماع 466 و کف الرعاع 306،2 307. [29]- کف الرعاع 306، 307. [30]- جهیم بن صفوان، مؤسس فرقه جهیمه که از جمله جبریه خاصاند و جهمیه، اصحاب جهم بن صفوان را گویند که بدعت خود را در ترمذ بنیان نهاد و در مرو کشته شد این شخص در نفی صفات ازلی باری تعالی با معتزله موافقت داشت و بدین عقیده چیزهایی افزوده از اعتقاداتش یکی این است که بنده هیچ گاه نباید صفتی که خدا به آن موصوف است؛ موصوف باشد. چرا که تشبیه لازم میآید. ایشان صفت حق و علم را از خداوند سلب کرده و گفتهاند که او قادر و فاعل است و خالق چرا که هیچ موجودی از مخلوقات او به صفت قادر و فاعل و خالق موصوف نیست. ایشان از جبریه خاصاند و با معتزله در نفی کردن صفات موافقند ولی در مسأله جبر و قدر با ایشان مخالفند و معتقد به جبراند و ایمان را فقط معرفت خدا میدانند. این گروه مورد تکفیر قدریه واقع شدهاند. ملل و نحل شهرستانی ص 79 ترجمه الفرق بین الفرق ص 135 و توضیح الملل ص 110 فرهنگ علم کلاماحمد ح اتمی.
از کتاب: احکام موسیقی و سرود از دیدگاه اسلام، تألیف : شیخ احمد بن عبدالعزیز حمدان، مترجم : عبدالرحیم سالارزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|