|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>ام المومنین عایشه صدیقه > از برائت تا رحلت
شماره مقاله : 3656 تعداد مشاهده : 305 تاریخ افزودن مقاله : 27/6/1389
|
عايشه ي صدّيقه–رضی الله عنها- از برائت تا رحلت عايشه ي صديقه –رضی الله عنها- در محبّت و عشق پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ غرق بود. حتي براي يك روز يا يك شب، تاب دوري از او را نداشت. خداوند خواست مقام و منزلت او را بالاتر ببرد و توكلش را به خدا بيشتر بسازد. به همين علت، اين آزمايش سخت را سبب اين كار قرار داد و محبّت خويش را در دلش بيشتر كرد، تا در آينده نيز بتواند فراق نيم قرن از رسولالله صلی الله علیه و سلم را تحمل نمايد و با محبت خدا زندگي را بسر ببرد. حضرت عايشه صديقه ـ رضيالله عنهاـ ميگويد: «وقتي رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ آيات نازله را تلاوت فرمود و اظهار رضايت و خرسندي از من كرد، مادرم گفت: «اي عايشه! بلند شو، برو پيش رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ.» منظورش اين بود كه از رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ تشكر كنم. جواب دادم: «به خدا سوگند، از احدي جز او كه پاكي مرا از بالاي هفت آسمان نازل كرد، تشكر و سپاسگزاري نميكنم.» آري! اين سخن عايشه ـ رضيالله عنهاـ همراه با محبّت رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ در قلبش بود، اما به خاطر ناز عفيفانه و مؤمنانهاش، اين كلمات را بر زبان ميآورد. قلب مؤمنان شاد شد، پشت خميده صفوان راست گرديد و شادي به خانه نبوّت و صديقيّت بازگشت با نزول آيات آشكار و محكم ابتداي سورهي نور، دل رنجور مصطفي ـ صلی الله علیه و سلم ـ شاد شد و چهرهي پژمرده و غمگين مادر مؤمنان، عايشه صديقه ـ رضيالله عنهاـ همچون خورشيدي، منوّر و شادان گشت و پشت خميدهي «صفوان بن معطل» از فرط مصيبت، راست شد و پوزهي منافقان كوردل بيمروّت به خاك رسوايي و ندامت كشيده شد و «عبدالله ابن ابي» و همدستانش تا ابد در عذاب اين تهمت ناروا، گرفتار شدند و تاريخ برگ ديگري از ايام تلخ را پشت سر گذاشت. پس از تلاوت آيات سورهي نور توسط رسولالله صلی الله علیه و سلم شادي به بيت ابوبكر رضی الله عنه بازگشت و دل پژمردهي آنان جان تازهاي گرفت. ابوبكر صديق رضی الله عنه وقتي آيات نازله در مورد پاكي و طهارت و عفت جگرگوشهاش، عايشه صديقه ـ رضيالله عنهاـ را شنيد، سريعاً بلند شد و پيشاني عايشه –رضی الله عنها- را بوسيد. در اين وقت عايشهـ رضيالله عنها ـ گفت: «اي پدر عزيزم! چرا قبلاً حرف مرا باور نكردي و مرا بيگناه نشمردي؟ ابوبكر صديقـ رضی الله عنه ـ در كمال صداقت و اخلاص گفت: «اگر در مورد اين مسئله حرفي ميزدم ـ در حالي كه هيچ علمي به حقيقت نداشتم ـ آنگاه كدام آسمان بر من سايه ميانداخت و كدام زمين مرا حمل ميكرد». اجراي حد قذف بر اهل افك: بعد از اين گفتگو رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ به مسجد تشريف برد و پس از ايراد خطبهاي، آيات نازله در مورد برائت حضرت عايشه صديقه ـ رضيالله عنهاـ را براي اصحاب و ياران و تمام مردم مدينه قرائت كردند و دستور دادند بر كساني كه اين تهمت را زده بودند، حد قذف، كه هشتاد ضربه شلاق بود، زده شود. بنا به دستور قرآن كسي كه تهمت زنا را به كسي نسبت بدهد، و از اثبات آن كه حتماً بايد چهار شاهد بر آن گواهي بدهند، عاجز بماند، بايد بر او حد قذف زده شود. كساني كه در واقعهي افك شركت داشتند و آن را ترويج ميدادند، چون دليل شرعي نداشتند و از اثبات آن عاجز ماندند، مرتكب قذف شده و بر آنها حد قذف جاري شد. اكثر تهمتزنندگان منافقان بودند و فقط سه نفر از مسلمانان واقعي در اين دام افتاده و قضيه را باور كرده بودند. كه بعد از اجراي حد شرعي بر آنها، توبه كردند. اين سه نفر عبارتند از: 1ـ مسطح بن اثاثه (خواهرزاده ابوبكر صديق رضی الله عنه ). 2ـ حسان بن ثابت رضی الله عنه . 3ـ حمنة بنت جحش ل. و بدين شكل شادي و فرح به خانهي مؤمنان بازگشت و محبّت مادر مؤمنان در قلوب اصحاب رسول الله و تمامي مسلمانان چند برابر شد. افك و بازتاب آن در جامعهي اسلامي: قضيهي افك در جامعهي اسلامي آن روز بازتاب گستردهاي داشت و اثرات ناگواري نيز بر جاي گذاشت. بحث در اين مورد به سرعت در مدينه پيچيد. پير و جوان، زن و مرد، عالم و عامي، همگي در مورد آن سخن ميراندند. مردم در اين ماجرا چند گروه شدند؛ گروهي كه در اثر عقيده متزلزل و فكر باطل، در شرافت و پاكي عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ به شك افتاده بودند. گروهي ديگر كه به پاكيزگي و طهارت نفس عايشه –رضی الله عنها- اكتفا ميكردند و از استماع اين قضيه و سخنان مخالفان و منافقان بيزاري ميجستند. و آنچه به گوش ميشنيدند با اشك چشم بيرون ميكردند. و «لا حول و لا قوة إلا بالله» ميگفتند. فرقهاي ديگر به مقام دفاع برآمده و تهمت و افتراي سيهدلان را رد ميكردند، كه از آن جمله جماعت اوس و تعدادي از صحابه بودند ([1]). چرا قرآن؟ انبياء ـ عليهم السلام ـ همگي معصوم هستند، به همين جهت خواب و رؤياهايشان صادق است و آنچه را كه ببينند، به مثابهي وحي ميباشد. حضرت عايشه ـ رضيالله عنهاـ نيز طبق گفتهي خويش انتظار داشت كه برائتش در خواب و رؤياي رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ نمايان گردد و اصلاً انتظار نزول آيات قرآن را در شأن خويش نداشت. اما پروردگار چيز ديگري اراده كرده بود. او ميخواست نام عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ را تا قيامت زنده نگه دارد، و در هر عصر و زماني، پاكي و صداقت و ايمان او را براي نسلهاي آينده بازگو كند. تا ديگران از ذكر نامش فيض ببرند، ثواب حاصل كنند و با يادش به اين مادر مهربان، عشق بورزند. از طرف ديگر اگر برائت عايشه ـ رضيالله عنهاـ در خواب و رؤيا براي رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ ظاهر ميشد، ممكن بود عدهاي ضعيفالايمان تحت تأثير تبليغات منفي منافقان قرار گيرند، مبني بر اينكه اين داستان را (برائت عايشه –رضی الله عنها-) محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ از خود درآورده است. و به شكلي جاي شك و شبهه باقي ميماند، اما با نزول آيات قرآن و ثبت آن در سورهي نور، كسي نميتواند آن را انكار كند. بلكه هر دشمن متعصبي نيز از قبول آن چارهايي ندارد؛ چراكه عدم قبول برائت عايشه ـ رضيالله عنهاـ يعني قبول نكردن آيات قرآن و اين به معناي كفر و الحاد است. امام طبري ميفرمايد: «خداوند سبحان پاكي و برائت چهار نفر از دوستان خويش را به چهار وسيله ثابت كرده است: 1) حضرت يوسف ـ علیه السلام ـ را به وسيلهي شاهدي از اهل زليخا، تبرئه نموده، آنجا كه ميفرمايد: (وَ شَهدَ شَاهد من اَهلهَا). 2) حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را از عيبجويي يهود تبرئه كرد كه ميگفتند: در بدن موسی عيبهايي وجود دارد كه در موقع غسل خود را ميپوشاند، ولي خداوند سنگي را كه لباسهاي موسی در وقت غسل كردن بر روي آن قرار داشت، به حركت درآورد تا يهوديان بدن موسی را ببينند و او را از عيب مبری يافتند. 3) حضرت مريم ـ عليهاالسلام ـ را با نطق آوردن عيسی علیه السلام كه طفل شيرخواري بود، تبرئه نمود كه عيسی علیه السلام گفت: «من بندهي خدا هستم». 4) حضرت عايشه ـ رضيالله عنهاـ را با آيات صريح و غيرقابل انكار كه ذكر شده است و تا دنيا باقي است، مردم آن آيات را در قرآن خواهند خواند، برائت نمود» ([2]). جبرييل علیه السلام با خود چه آورد؟ رسول اكرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ بعد از مژدهدادن به عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنها ـ آيات ابتدايي سورهي مباركهي نور را كه در آن پاكي و برائت امالمؤمنين عايشه صديقه ـ رضيالله عنهاـ نازل شده است، تلاوت فرمود ([3]). براي نامگذاري اين سوره به «نور» ميتوان به چند علت اشاره كرد: 1) وجود آيهاي در اين سوره كه خداوند را نور و نوردهندهي آسمانها و زمين و قلوب و درون معرفي كرده است: {الله نور السموات و الارض}. 2) احكام نوراني كه در اين سوره ذكر شده از قبيل: آداب ازدواج، طلاق، ورود و خروج از منزل، حجاب و ارتباط با ديگران و... كه رعايت اينها سبب نورانيّت زندگاني فردي و اجتماعي ميگردد ([4]). 3) رفع تاريكي و ظلمتي كه بر اثر اين تهمت بزرگ به عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ در مدينه و در قلوب بعضيها حاكم شده بود، اين آيات مانند نوري آن تاريكيها را در هم شكست و از لابهلاي تاريكي بدگمانيها، پاكي و بيگناهي عايشه –رضی الله عنها- نمايان گشت. هر چند بسياري از مفسّران اعتقاد دارند از آيهي 11 اين سوره مستقيماً به قضيهي افك اشاره دارد، اما رأي برخي نيز بر اين است كه از ابتداي سوره تا آيهي 26 در شأن عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ ميباشد و خداوند به خاطر همين ماجرا آن احكام را در ابتداي سوره بيان نموده است. به هر حال از آيهي 11 تا آيهي 26 مستقيماً و صراحتاً به پاكي و برائت عايشهـ رضيالله عنهاـ اشاره دارد كه ترجمهي مختصري از اين آيات تقديم ميگردد. * واقعهي افك را ناگوار ندانيد: { إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالإفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الإثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ (١١)} (نور: آيه 11) «كساني كه اين تهمت بزرگ را (دربارهي عايشه –رضی الله عنها-، امالمؤمنين) پرداخته و سر هم كردهاند، گروهي از خود شما هستند، اما گمان مبريد كه اين حادثه برايتان بد است، بلكه اين مسئله برايتان خوب است (و خير شما در آن است؛ چراكه منافقان كوردل از مؤمنان مخلص جدا، و كرامت بيگناهان را پيدا، و عظمت رنجيدگان را هويدا ميكند. برخي از مسلمانان سادهلوح را به خود ميآورد. آناني كه دست به چنين گناهي زدهاند، هر يك به اندازهي شركت در اين اتهام، سهم خود را از مسئوليت و مجازات آن خواهند داشت و) هر كدام از آنان به گناه كاري كه كرده است، گرفتار ميآيد، و كسي كه (سر دستهي آنان در اين توطئه بود، و) بخش عظيمي از آن را به عهده داشته است، عذاب بزرگ و مجازات سنگيني دارد...». خداوند سبحان در اولين آيهاي كه در مورد ماجراي «افك» نازل فرموده، ميخواهد دل رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ، خاندان ابوبكر صدّيق ـ رضی الله عنه ـ و عايشه ي مظلوم ـ رضيالله عنهاـ را تسلّي دهد و به آنان گوشزد ميكند كه اين واقعه را اصلاً شرّ و ناگوار تصوّر نكنيد، چه بسا كارهاي شرّي كه پيش شما ناگوار و ناپسند است، سراسر آن خير و نيكي باشد. پس پروردگار، بهتر حال بندگان و اوضاع آنان را ميداند. 1) پروردگار با كلماتي زيبا، مصيبتزدگان را دلجويي و تسلّي ميدهد. پس فرد مؤمن نيز در وقت پيشآمدن مشكلي براي مسلمانان، بايد از كلمات و جملات زيبا براي دلجويي آنان كار بگيرد و با سخنان خويش موجبات آرامش آنان را فراهم نمايد. 2) ممكن است بسياري اوقات انسان مسلمان از سوي اطرافيان خويش مورد تهمت قرار گيرد. نبايد اين را دور از ذهن تصوّر كرد، چه بسا بدترين تهمتها از سوي نزديكان باشد. پس اين كار نبايد موجب شود انسان مسلمان خود را از تهمت و شرّ نزديكان امين بداند و به هر كسي اعتماد كند. 3) هر نوع پيشآمد بدي را شرّ و ناگوار تصوّر نكنيد، بلكه شايد در آن خيرهاي فراواني براي خود و اطرافيان نهفته باشد. پس مهم اين است كه ارتباط با پروردگار را از دست ندهيد و در تمامي اوقات و احوال به او مراجعه نماييد و از او كمك و استعانت طلب كنيد. 4) اين واقعه نه تنها براي حضرت عايشه ـ رضيالله عنهاـ مايهي سرشكستگي و بدنامي نيست، بلكه عزّت و منزلت ايشان را بيشتر كرد. پس ميبينيم براي خاندان رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ و بيت ابوبكر ـ رضی الله عنه ـ و بسياري از مسلمانان، سراسر خير بوده است، هر چند روزگاراني حُزن و اندوه و درد و رنج را به همراه داشته است. 5) هر كسي به اندازهي گناهش سزا ميبيند. افرادي كه طراحي و رهبري و اجراي نقشههاي شوم را به عهده دارند، بيشتر از ديگران سزايشان خواهند داد. پس بايد جايگاه هر مجرمي را به خوبي دانست و همگي را با يك ديد نگاه نكرد. * چرا زود قضاوت ميكنيد؟ { لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُبِينٌ (١٢)} (نور / 12) «چرا وقتى آن را شنيديد، مردان و زنان مؤمن در حقّ خويش گمان نيك نبردند و نگفتند: اين دروغى آشكار است». 1) بدون تحقيق نبايد هر سخني را پذيرفت و تا زماني كه دلايل قاطعي در مورد آن به دست نيامده، بايد با حُسن ظن و گمان نيك قضيه را نگريست. پس دامن زدن به شايعه و پخش آن، ممنوع است. 2) ارتباط مسلمان و محبّت و مودّت آنان با يكديگر بايد به قدري باشد كه مشكل و مصيبت برادر و خواهر مسلمانش را مانند مصيبت و مشكل خويش بداند. پس همانطور كه به خويشتن گمان نيك ميبرد، بايد در مورد مسلمانان ديگر نيز اين چنين بينديشد. اين مسئله آن قدر مهم است كه خداوند به جاي اينكه بفرمايد: نسبت به ديگران حسن ظن و گمان نيك داشته باشيد. ميفرمايد: به خودتان حُسن ظن داشته باشيد. يعني همانگونه كه انجام اين كارها از خودتان را بعيد ميدانيد، از برادر و خواهر مسلمانتان نيز آن را بعيد بپنداريد. 3) اگر در مورد مسلماني كلمات زشت و ناروايي را شنيديد، زود آن را باور نداريد و بر آن هم نيفزاييد، بلكه وظيفهي مؤمن اين است كه آن تهمتها را از مؤمنان دور كند و در همان وهلهي اول بگويد: نه! اين سخن كاملاً اشتباه و دروغ بزرگي است. پس حفظ آبرو و جايگاه افراد ديگر، اهميّت زيادي در اسلام دارد. و در برابر شايعات بياساس و ناروا در مورد مؤمنان، سكوت كردن جايز نيست. * چرا براي ادعايتان شاهد نميآوريد؟ { لَوْلا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ (١٣)} (النور / 13) «چرا بر آن چهار گواه نياوردند؟ پس چون گواهان را نياوردند آنان در نزد خداوند دروغگو هستند». 1) سخن كسي را كه به ديگران تهمت ميزند نبايد باور كرد و در مقابل نيز بايد از او دليل و مدرك و شاهد خواست؛ چراكه در جامعهي اسلامي نبايد سادهلوحي و زودباوري رواج داشته باشد وگرنه هر فرد مغرضي آبروي مسلمانان را لكهدار ميكند. پس براي اثبات مدعاي خويش بايد شاهد و گواه بياورد. 2) اگر فرد تهمتزننده نتوانست شاهد و مدرك قانع كنندهاي براي ادعايش بياورد، بايد ديگر به سخنان او توجه ننمود، و حتی او را خوار و ذليل و تنبيه بدني كرد تا ديگر جرأت نكند به كسي تهمت بزند. * لطف و رحمت پروردگار هميشه با مؤمنان است: { وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (١٤)} (نور / 14) «اگر تفضل و مرحمت خدا در دنيا (با عدم تعجيل عقوبت) و در آخرت (با مغفرت) شامل حال شما نميشد، هر آينه به سبب خوض و فرو رفتنتان در كار تهمت، عذاب سخت و بزرگي گريبانگيرتان ميگرديد». 1) انسان مؤمن بايد بداند كه اگر لطف و رحمت خداوندي شامل حالش نشود، خيلي زود به هلاكت و نابودي ميرود، آن هم به سبب اعمال ناشايست خودش، اما پروردگار مهربان در تمام احوال با لطف و كَرَم خويش دست او را ميگيرد و از پرتگاههاي گمراهي و بدبختي او را نجات ميدهد. 2) انسان مؤمن بايد مواظب باشد آنچه به ذهنش خطور ميكند بر زبان نياورد؛ چراكه ممكن است اين سخنان بياساس، سَرَش را به باد دهد و عذاب الهي را در دنيا و آخرت شامل حالش كند. پس در اين مورد هم لطف و رحمت الهي است كه انسان را به خاطر تمامي گفتههايش عذاب نميدهد، وگرنه در مقابل آن تهمتهاي ناروا و آن سخنان بياساس كه آدمي بر زبان جاري ميگرداند چه بسا دچار عذابهاي دردناكي شود. * تهمت به ديگران را كوچك نشماريد! { إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ (١٥)} (نور / 15) «چون [كه آن تهمت بزرگ را] زبان به زبان از يكديگر مىگرفتيد و با دهانهايتان چيزى مىگفتيد كه هيچ معرفت و شناختى به آن نداشتيد و آن را [عملى] ناچيز و سبك مىپنداشتيد و در حالى كه نزد خدا بزرگ بود». 1) نبايد هر حرفي را بدون تحقيق قبول كرد. 2) گفتهها بايد براساس علم و آگاهي كافي در مورد موضوع باشد و نبايد در مورد چيزي كه آگاهي نداريد، رأي صادر كنيد. 3) با آبرو و حيثيت مردم نبايد بازي كرد و آن را سبك و خالي از اشكال تصوّر نكنيد. 4) اشاعه و نشر شايعات بياساس مخصوصاً در موارد مهم كه آبروي مسلماني را به خطر بيندازد، از گناهان كبيره به شمار ميآيد. و شايد اين سخنان پيش خودتان بيارزش باشد و آن را چيزي ندانيد، اما نزد خداوند بسيار بزرگ است. { وَلَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ (١٦)}(نور / 16) «چرا نميبايستي وقتي كه آن را ميشنيديد، ميگفتيد: ما را نسزد كه زبان بدين تهمت بگشاييم، سبحان الله! اين بهتان بزرگي است!...». * مؤمنان بايد پندهاي قرآني را گوش دهند: { يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (١٧)}(نور / 17) «خداوند نصيحتتان ميكند، اينكه اگر مؤمنيد، نكند هرگز چنين كاري را تكرار كنيد (و خويشتن را آلوده چنين معصيتي سازيد؛ چراكه ايمان راستين، با تهمت دروغين سر سازگاري ندارد)». 1) ثبت اين داستانها در قرآن براي عبرت مؤمنان است. 2) انسان هميشه به موعظه و نصيحت نيازمند است مخصوصاً موعظه و پندهايي كه الهي باشند. 3) بازگويي داستانهاي عبرتانگيز فوايد زيادي دارد از جمله آن كه ديگران به سوي چنين كارهايي نروند. 4) دامن زدن به داستان افك و عدم پذيرش برائت حضرت عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ از فرد مؤمن بدور است. { وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (١٨)}(نور / 18) «خداوند آيات (احكام واضح و روشن خود) را براي شما بيان ميدارد، و خدا بس آگاه (است از نيازهاي شما و عوامل بدي و خوبي زندگيتان با خبر است) و حكيم است (و به مقتضاي حكمتش احكام و قوانين را برايتان وضع ميكند)...». 1) صدور چنين حكمهاي صريحي به خاطر آسايش خود انسانهاست. 2) بيان احكام گوناگون از سوي پروردگار، نشانهي دلسوزي او تعالی نسبت به بندگانش ميباشد. 3) دستورات ديني، حلال و حرام كردن كارها، بايد از جانب خداوند باشد، نه انسانها. 4) پيش آمدن اين قضيه (افك) و باز هم بازگو كردن آن در قرآن بنا به حكمت و علم پروردگاري ميباشد. * عذاب دردناك براي نشر كنندگان توهين به عايشه –رضی الله عنها- { إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (١٩)}(نور / 19) «بيگمان كساني كه دوست ميدارند گناهان بزرگي (همچون زنا) در ميان مؤمنان پخش گردد، ايشان در دنيا و آخرت، شكنجه و عذاب دردناكي دارند. خداوند ميداند (عواقب شوم و آثار مرگبار فحشاء را) و شما نميدانيد (ابعاد مختلف پخش گناهان و پلشتيها را)...». 1) افرادي كه امروز هم با قلم، زبان و فيلم و... تلاش ميكنند كه خاندان و اصحاب پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را لكهدار كنند، براي آنها عذاب دردناكي آماده شده است. 2) آناني كه دوست دارند امروز هم همان شايعات بياساس ابنسلول را تكرار كرده و از اين آب گلآلود ماهي بگيرند، به زودي به سزاي اعمالشان خواهند رسيد. 3) منافقان در محافل خصوصيشان حرفهاي بدتري را در مورد امالمؤمنين و اصحاب رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ بازگو ميكنند كه شماها نميدانيد و فقط خداوند از قبح و زشتي آن خبر دارد، به همين جهت عذاب شديد و دردناك را براي آنان در نظر گرفته است. 4) بايد عيب و گناه مسلمان را پوشيد و علاقه به پخش شايعات نشانهي بيايماني است. { وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (٢٠)}(نور / 20) «و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و اينكه خدا مهربان و رحيم است (مجازات سختى دامانتان را مىگرفت)!» يعني: (آن چنان مجازات بزرگ و كمر شكني در برابر تهمت زنا به امالمؤمنين برايتان در دنيا تعيين ميكرد، كه زندگيتان را تباه ميكرد). 1) اگركسي تا حال هم دنبالهرو اين فكر پليد و شايعات بياساس بوده، حالا ميتواند توبه كند. 2) پروردگار با لطف و رحمت خويش از گناه توبهكنندگان خواهد گذشت، پس بياييد از اين اقدام شوم، يعني بدنامي عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ دست بكشيد. * توهين كنندگان به عايشه –رضی الله عنها-، پيروان و رهروان شيطان هستند: { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (٢١)}(نور / 21). «اى مؤمنان، از گامهاى شيطان پيروى مكنيد و هر كس كه از گامهاى شيطان پيروى كند [بداند] كه او به [كارهاى] ناشايست و ناپسند، فرمان مىدهد. و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نمىبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد ولى خداوند هر كس را بخواهد پاك مىدارد و خداوند شنواى دانا است». 1) افرادي كه تهمت زنا و فاحشهگري را ـ نعوذبالله ـ به عايشهي صديقه ـ رضيالله عنهاـ نسبت ميدهند، شيطان و از فرزندان ابليس هستند. 2) اي جوانان! و اي مؤمنان! به حرفهاي اين افراد گوش ندهيد كه اينان نمايندگان شيطان هستند. پس گامهاي اينان را دنبال نكنيد. 3) كساني كه دنبالهرو سخنان مغرضانه و شيّادانهي عالمان ظاهرنما و بيدينان چند چهره، گردند بدانند كه اين شيّادان شما را فقط به فحش و ناسزا گفتن به عايشهي صديقه ـ رضيالله عنهاـ و اصحاب و ياران رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ امر ميكنند. 4) براي نجات از اين مهلكه و اين دام شيطاني، دست به دعا برداريد و به سوي خداوند رجوع كنيد تا با فضل و لطف خويش شما را راهنمايي كند. و از گناه سخنان گذشته شما را پاك گرداند. 5) رسيدن به تزكيهي واقعي بدون لطف و توفيق الهي ميسّر نخواهد بود. * اي ابوبكر بزرگوار! زود قسم مخور! { وَلا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٢٢)} (نور / 22) «كساني كه از شما اهل فضيلت و فراخي نعمتند، (همانند ابوبكر صديق رضی الله عنه ) نبايد سوگند بخورند اينكه بذل و بخشش خود را از نزديكان و مستمندان مهاجرين در راه خدا باز ميگيرند (به علت اينكه در ماجراي افك دست داشته و به آن دامن زدهاند) بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نميداريد خداوند شما را بيامرزد؟ (همانگونه كه دوست داريد خدا از لغزشهايتان چشمپوشي فرمايد، شما نيز اشتباهات ديگران را ناديده بگيريد و به اينگونه كارهاي خير ادامه دهيد) و خدا آمرزگار و مهربان است (پس خويشتن را متأدب و متصف به آداب آفريدگارتان سازيد). 1) عظمت ابوبكر صدّيق ـ رضی الله عنه ـ و نقش او در جامعهي اسلامي، كه خداوند او را اهل فضل و كَرَم معرفي مينمايد. 2) ابوبكر ـ رضی الله عنه ـ نه تنها در جنبهي مادي، بلكه در بُعد معنوي نيز از همه برتر است. 3) انسان نبايد در مقابل ناسپاسي و گناه ديگران، كمكهايش را به آنها قطع كند. 4) مؤمن بايد از خطا و لغزش برادر و خواهر مسلمانش بگذرد. 5) اگر كسي طالب عفو و بخشش الهي است، پس بايد خودش نيز ديگران را ببخشد و از خطايشان چشمپوشي نمايد. 6) چشمپوشي از خطاي ديگران و قبول كردن عذر آنان، نشانهي علاقه به مغفرت الهي ميباشد. * لعنت خدا بر آنان كه به پاكدامناني همچون عايشه –رضی الله عنها- تهمت ميزنند { إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (٢٣)} (نور / 23) «كساني كه زنان پاكدامن بيخبر (از هرگونه آلودگي و) ايماندار را به زنا متهم ميسازند، در دنيا و آخرت از رحمت خدا دور و عذاب عظيمي دارند (اگر توبه نكنند)». 1) تهمت زدن به حضرت عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ نفرين خداوند را در دنيا و آخرت به دنبال دارد. 2) پروردگار خودش شخصاً تهمت زنندگان به عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ و هر زن پاكدامن ديگري را، لعنت و نفرين كرده و عذاب بزرگ و شديدي را براي آنان مهيا نموده است. 3) لعن و نفرين از سوي خدا، نشانهي اهميّت موضوع و جايگاه شخصيّتي است كه مورد اتهام قرار ميگيرد. 4) در قرآن شديدترين وعيد براي تهمتزنندگان به عايشه –رضی الله عنها- و عايشه صفتها ميباشد كه نفرين و عذاب را با هم ذكر كرده است. * تهمت زنندگان در روز قيامت رسوا ميشوند. { يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (٢٤)}(نور / 24). «(آنان عذاب عظيمي دارند) در آن روزي كه عليه آنان زبان و دست و پاي ايشان به كارهايي كه كردهاند، گواهي ميدهند». 1) آناني كه با زبانشان در سخنرانيها و روضهخوانيها توهين ميكردند. 2) آناني كه با قلم مسمومشان در صدد نشر اين شايعات بودهاند و در كتاب و روزنامهها به عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ اهانت كردهاند. 3) آناني كه با پاهايشان دنبال درست كردن فيلم و تئاتر و... بودهاند. تماميشان دچار عذاب سخت الهي خواهند شد؛ چراكه اين اعضايشان عليه آنان گواهي خواهند داد. { يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ (٢٥)} (نور / 25) «در آن روز خداوند جزاي واقعي آنان را بي كم و كاست بديشان ميدهد، و آگاه ميگردند كه خداوند حق آشكار است (و روز قيامت در حقانيّت پروردگار شك و ترديدي براي سرسختترين لجوجها هم نميماند)». 1) نبايد در دنيا انتظار داشت كه تهمتزنندگان به سزاي كامل اعمالشان برسند، بلكه سزاي كامل كارهايشان را در قيامت خواهند ديد. 2) در آن روز خواهند دانست چه دستهگلي به آب دادهاند و چه عفيفه و شخصيّتي را به باد انتقاد و فحش و ناسزا گرفتهاند. 3) در آن روز پشيماني سودي ندارد؛ چراكه هر كسي آن وقت خواهد فهميد كه حق كدام است. * عايشه –رضی الله عنها- شايستهي رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ { الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ (٢٦)}(نور / 26) «زنان ناپاك، از آنِ مردان ناپاكند، و مردان ناپاك از آن زنان ناپاكند. و زنان پاك متعلق به مردان پاكند و مردان پاك متعلق به زنان پاكند. (پس چگونه تهمت ميزنيد به عايشه ي عفيفه رزين، همسر محمد امين، فرستاده رب العالمين؟!) آنان از نسبتهاي ناموسي و ناروايي كه بدانان داده ميشود مبرّا و منزّه هستند، (و به همين دليل) ايشان از مغفرت الهي برخوردارند و داراي روزي ارزشمندند (كه بهشت جاويدان و نعمتهاي غيرقابل تصور آن است)([5]). 1) سخنان زشت و قبيح مانند اين نوع تهمتها و توهينها به همسران پيامبر و اصحاب و ياران رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ، لايق و شايستهي دهان افراد خبيث و ناپاك است. 2) افراد گمراه و بدبخت، اكثراً سخنان زشت و نادرست از دهانشان بيرون ميآيد و براي همين كار نيز شايستگي دارند. 3) سخنان مبارك و مؤدّبانه در مورد همسران رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ و اصحاب و يارانش، لايق و شايستهي پيروان راستين رسولالله و اصحاب و يارانش ميباشد و اينان هيچگاه سخنان بيادبانه و زشت را نسبت به هيچكدام از همسران و ياران پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بر زبان جاري نميكنند. 4) زنان ناپاك و فاحشه، فقط شايستهي مرداني ناپاك و بدبخت همچون خويش هستند. و زنان پاك و عفيفهاي همچون عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ لايق و شايستهي مرداني پاك و مبارك همچون رسول اكرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ ميباشند. 5) چون رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ پاك و بيغل و غش است، خداوند زني پاك و بيغل و غش (مانند عايشه –رضی الله عنها- و حفصه –رضی الله عنها- و ديگر ازواج مطهرات) را براي همراهي و صحبت زندگي دنيا و آخرتش برگزيده است. 6) قرآن در اين آيه صراحتاً و بيپرده اعلام ميدارد، آنچه در مورد عايشه ـ رضيالله عنهاـ در زمان رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ گفته ميشد، و آنچه امروز و يا در آينده گفته ميشود، همگي دروغ و بياساس است و عايشه –رضی الله عنها- از تمامي اين تهمتها پاك و بَري است. 7) در مقابل اين تهمتهاي ناروا و درد و رنج تحمل شنيدن آن، خداوند به اين عزيزان (عايشه –رضی الله عنها- و ديگر زنان پاكدامن و بيگناه)، مغفرت و رضوان خويش و همچنين باغهاي بهشت را تقديم نموده است. در بيان افك عايشه ـ رضيالله عنهاـ ([6]): آنكه آوردند از سستي دينكذبي اندر شأن ام المؤمنين لغو گفتند از شما جمعي فضولدر مقام عايشه، جفت رسول چون كه ميگشتند باز از مصطلقماند او از كاروان با حفظ حق رفته نزديك مدينه يك شبياو خود از هودج برون از مطلبي همرهان رفتند و او بر جاي ماندمردي او را برد و بر منزل رساند شرح آن در نظم ما نايد به كاربد دلان گفتند حرفي زشت و خوار آمد اين آيت كه جمعي از شمابر وي آوردند حرفي ناروا بهر خويش آن را مپنداريد زشتبل شما را بهتر است آن در سرشت هر گروهي ز اهل بهتان را جزاهست زآنچه كرده كسب او از خطا وآنكه بگرفت او معظمتر از آنمر عذابي اعظم است او را چنان چون شنيد اين مردوزن از اهل كيشظن نبردند از چه بر نيكي خويش يعني آن سان كه ز بهر خويشتنچشم نيكي داشتند از ذوالمنن تا بگفتند اين بود افكي مُبيننيست اندر حق او شايسته اين از چه ناورديد بر اين قول بدچار شاهد گرنبود آن كذب و رد چار شاهد پس نياوردند چون نزد حقاند آن جماعت، كاذبون گر نبُد فضل خدا و رحمتشدر دو دنيا ميرسد از حضرتش در هر آنچه خوض كرديد اندر آنمر عذابي بر شما سخت و گران آن زمان كه برگرفتند آن سخنبر زبان و گفتشان بُد بر دهن آنچه ني علمي بر آن ميداشتندوآن سخن را سهل ميپنداشتند وآن به نزد حق بسي باشد عظيمكه شما گفتيد بيتشويش و بيم ازچه وقتي كه شنيديد آن سخنمي نگفتيد اين به نفس خويشتن كه اين تكلم نيست از ما بر سزاحق بود پاك و منزه زين خطا يعني از اينكه كند كس از ستمقدح بر جفت رسول محترم هست بهتاني بزرگ البته ايندر حريم پاك خيرالمرسلين حق شما را مينمايد وعظ پستا به مثل اين نگويد باز كس عود بر اين گفت ناريد هيچ بازگر شما داريد بر ايمان نياز حق مبين بر شما آيات خويشميكند زالطاف از اندازه بيش باشد او دانا به حال نيك و بدراست كاندر امور و معتمد آنكسان كه دوست دارند اينكه فاشمَر زناي مؤمنان گردد بجاش رنجشان سخت است اندر دو سراو آنچه حق داند ندانيد آن شما گر نبُد فضل خدا و رحمتش كه رئوفست و رحيم آن حضرتش بر شما از حق عقوبت ميرسيدبس عيوب مختفي گشتي پديد اي گروه مؤمنان بر ماوقع گام شيطان را نباشيد از تبع در اشاعه فعل زشت و فاحشهخاصه بر عميا به قذف عايشه گام بر خطوات شيطان هر كه هشتديو امرش ميكند بر كار زشت تا كه گردد ظاهر از وي ناپسندهم نباشد هيچ سود او را زپند گر نبودي فضل و رحمت از خداكس نگشتي پاك هرگز از شما تا ابد بوديد در افك و دروغتا زمان مرگ يعني از بلوغ ليك خواهد هر كه را حق بي زبيمپاك سازد كو سميع است و عليم * * * برائت عايشه –رضی الله عنها- نه فردي ديگر در مورد شأن نزول آيات ياد شده، و ارتباط آن با اعلام و اثبات پاكي و طهارت عايشه ی صديقه ـ رضيالله عنهاـ و خاندان پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و ابوبكر صديق ـ رضی الله عنه ـ تمام مفسرين و سيرهنگاران و مورّخان، اتفاق رأي و نظر دارند كه اين آيات بدون هيچ شك و شبههاي در شأن عايشهي صديقه ـ رضيالله عنهاـ نازل شده و منظور، برائت و پاكي عايشه ی صديقه ـ رضيالله عنهاـ از افترا و تهمتي است كه منافقان برايشان بسته بودند. در اين باره نويسندگان اهل تشيّع نيز بر همين باورند و روايت ضعيفي كه بعضيها در كتابهاي شيعه نقل كردهاند، نزد بزرگان شيعه اعتبار ندارد. علامه طباطبايي، صاحب «الميزان» همچون تمامي مفسران جهان اسلام، داستان افك و شيوه نزول اين آيات را در شأن حضرت عايشه صديقه ـ رضيالله عنها ـ نقل كرده است. آيتالله مكارم شيرازي در تفسير «نمونه» به همين نظريه اعتماد كرده است و آورده؛ آنچه در مورد شأن نزول اين آيات وجود دارد، دو روايت است، يكي كه تمام مفسران جهان اسلام و حتی مفسران شيعه آن را ذكر كردهاند، اين است كه در مورد پاكي و برائت عايشه ـ رضيالله عنهاـ نازل شده است. و در روايت دوم كه فقط در كتابهاي شيعه آمده، اين است كه در مورد «ماريه قبطيه» نازل شده است. اما روايت اول قويتر است. آري! روشني آيات نازله، و ارتباط مستقيم و كامل آن با جريان افك و اثبات برائت و پاكي مادر مؤمنان به حدي است كه هر انسان منصف و صاحب خردي آن را ميپذيرد و هيچ كس به انكار آن بر نميآيد، مگر آنكه خداوند قلبش را مهر ضلالت و گمراهي زده و چشم دل و بصيرت او را كور نموده باشد. و هستند چنين افرادي در تمامي اعصار و قرون{خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (٧)} (بقره / 7) «خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده و بر چشمهايشان پردهاى افكنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست». افرادي كه به علّت انكار بيش از حدشان خداوند بر قلوبشان مهر زده و اين حقايق روشن را نيز درك نميكنند و يا از قبول آن سر باز ميزنند. به عنوان نمونه، به «تفسير نور» اثر حاج آقا محسن قرائتي ([7]) (اجرا كنندهي برنامهي درسهايي از قرآن در شبكهي اول سيما) در ذيل همين آيات بنگريد كه چگونه از حق كنار ميزند و با وجود اين دلايل روشن و آشكار، حق را كه قبول نميكند، بلكه از آن بدتر تهمت بزرگتري را به شيخين نسبت ميدهد. عين جملات ايشان كه از «أطيب البيان» ميآورد نقل ميشود تا خوانندگان قضاوت كنند كه افرادي چگونه آيات الهي را تحريف ميكنند: «جمع ديگري از مفسّران و مخصوصاً نويسندهي تفسير «أطيب البيان» با استفاده از روايات متعدد و مستند نقل ميكنند كه اين آيه دربارهي «ماريه قبطيه» (يكي ديگر از همسران رسول خدا) است، كه خداوند به او فرزندي به نام «ابراهيم» داد، ولي پس از 18 ماه از دنيا رفت. عايشه و حفصه (رضی الله عنهما) گفتند: اي رسول خدا! چرا گريه ميكني؟ ابراهيم فرزند تو نبود، بلكه شخص ديگري غير از تو با ماريه همبستر شده و ابراهيم متولد شده است. خليفهي اول و دوم نيز سخن دخترانشان را تأييد كردند و اينجا بود كه اين آيه نازل شد. علامه جعفر مرتضي در كتاب گرانقدرش(!) (حديث الافك) ميگويد: شأن نزول آيه دربارهي ماريهي قبطيه است. و اصل ماجرا تهمتي ناروا بود، زيرا مردي كه به همبستر شدن با ماريه متهم شده بود، هيچگونه آلت مردي نداشت، و اين زماني روشن شد كه پيامبر اكرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ حضرت علي ـ رضی الله عنه ـ را براي تحقيق به سوي آن مرد فرستاد. او با ديدن علي ـ رضی الله عنه ـ فرار كرد و بالاي درختي رفت. همين كه روي درخت، جان خود را در خطر ديد، پايين آمد و در آن حال لباسش كنار رفت و بدنش نمايان شد و روشن شد كه او آلت مردي ندارد. علي ـ رضی الله عنه ـ ماجرا را به پيامبر اكرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ گفت و در اينجا بود كه اين آيه نازل شد و عايشه ، حفصه و شيخين (ابوبكر و عمر) –رضی الله عنهما- شرمنده شدند و پاكدامني آن بانوي محترمه ثابت شد»([8]). آنچه بالا ذكر شد، نمونهاي بود از ياوهگوييهاي بعضي از افراد متعصب كه در جملاتشان بيباكانه، حضرت ابوبكر صديق، حضرت عمر فاروق، حضرت حفصه و حضرت عايشه ـ رضيالله عنهم ـ را متهم كرده و به آنها تهمت بزرگي زدند تا جايي كه انگار نشر كنندهي اين واقعهي اسفناك، اين عزيزان بودهاند و گويا حدَّ قذف بر اين بزرگواران جاري شده است. آيا هيچ عقل سليمي چنين ترهاتي را ميپذيرد! پس عدهاي مغرض و كينهتوز وجود دارند كه تلاششان اين است تا اين عظمت و مقام و منزلت را از عايشه –رضی الله عنها- سلب كرده و به فرد ديگري نسبت بدهند، اما كور خواندند، آيات قرآن و احاديثي كه آن را تأييد ميكند به قدري روشن و صريح است كه جاي هيچگونه شك و شبههاي را براي حقيقتجويان نگذاشته است. عقيده به گناهكار بودن عايشه –رضی الله عنها-، اهانت به ساحت پاك رسولالله صلی الله علیه و سلم : همان طور كه اشاره كرديم امروزه نيز افراد جاهلي در جامعه هستند كه با كمال لجاجت و جهالت، نزول اين آيات سورهي نور را در شأن حضرت عايشه صديقه ـ رضيالله عنهاـ قبول ندارند و براي خود دلايلي را از ابليس گرفتهاند. اينجا سؤالي مطرح ميشود، آيا مخالفان، به عالم بودن و خبير بودن خداوند متعال ايمان دارند؟ و آيا به رسالت محمد مصطفي ـ صلی الله علیه و سلم ـ نيز اعتقاد دارند؟ حال چگونه ممكن است ـ نعوذبالله ـ زني ناپاك و گناهكار به عقد رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ درآيد، مگر خداوند متعال علم نداشت كه اين زن در آينده چنين گناهي انجام ميدهد؟! پس چرا اجازه داد رسولش با او ازدواج كند، در حالي كه رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ تحت هيچ فشار و اجباري نبود! خداوند مهربان فرموده است: { وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ}: «زنان پاك، لايق مردان پاك هستند و مردان پاك، سزاوار زنان پاك هستند». حضرت عمر فاروق ـ رضی الله عنه ـ به هنگام اين حادثه، به رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ گفت: «اي رسول خدا! چه كسي عايشه –رضی الله عنها- را براي ازدواج با شما انتخاب كرده است؟ رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ جواب داد: «خداوند سبحان». عمر ـ رضی الله عنه ـ گفت: «اي رسولالله! پس آيا فكر ميكنيد كه خداوند سبحان، زن فاجره و فاحشهاي را نصيب شما ميكند؟! شما كه بر بدن مباركتان مگس نمينشيند، چگونه ممكن است، همسرت ناپاك باشد؟» حضرت عثمان ـ رضی الله عنه ـ نيز فرمود: «اي رسول خدا! من برائت عايشه –رضی الله عنها- را از سايهي شما تشخيص ميدهم. خدايي كه سايهي شما را از افتادن برزمين محفوظ نگه داشته، هرگز ناپاكي را براي اهل بيت تو روا نميدارد». آري! حقاً و انصافاً كه اعتقاد به گناهكار بودن عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنهاـ اهانت بزرگي است به ساحت مقدس رسولاكرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ؛ چراكه در حرم محترم رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ كه خود پاكيزهترين مخلوق است، محرمي پاكيزه و صدّيقه و طيّبه، شايسته و سزاوار است. توهين به مادر، گناهي نابخشودني: خداوند متعال فرمود: { النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ} (احزاب / 6). «پيامبر اولی تر است به مؤمنان از خود آنها و زنان پيغمبر نيز مادران مؤمنان هستند». بنابراين آيهي مباركه، زنان پيامبر، همگي مادران معنوي مؤمنان هستند، به همين جهت بعد از رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ ازدواج با ايشان براي امت حرام بود. حال اندكي تأمل نماييم، آيا هيچ فرد عاقلي به مادر خويش تهمت ميزند؟ اگر كسي به گناهكار بودن مادر مؤمنان معتقد باشد، آيا ميتوان او را مؤمن ناميد؟ آري! اعتقاد به ناپاكي عايشه ي صديقه ـ رضيالله عنها ـ يعني انكار چندين آيهي قرآن مجيد، يعني اهانت به ساحت مقدس رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ، يعني توهين به مادري مهربان و دلسوز و پاك. و اين نيست مگر گناهي نابخشودني. عايشه –رضی الله عنها-! ايام تلخ هجران به سر آمد: عايشه صديقه ـ رضيالله عنهاـ زماني پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را وداع گفت كه هنوز در دههي سوم زندگيش قرار داشت. حقّا كه بسيار سخت، تلخ و طاقتفرساست براي عاشقي كه در اين سن و سال، معشوقش را از دست بدهد. با از دست دادن رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ، دل خويش را متوجه يار باوفايش، همراه و همراز دوران جواني و پيري، يار غار، يعني ابوبكر صديق ـ رضی الله عنه ـ نمود و با مشاهدهي او خود را تسلي ميبخشيد؛ چراكه بوي پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را ميداد. به خاطر همراهي زياد و رضايت كامل پيامبر خدا از او، خُلق و خو و سيرت او را به خود گرفته بود. اما انگار تقدير چيز ديگري است، ميخواهد باز بر غم و اندوه اين مادر مهربان بيفزايد. دلخوشي عايشه –رضی الله عنها- نسبت به ابوبكر رضی الله عنه به عنوان جانشين رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ، زياد به درازا نكشيد. پس از دو سال، پدر مهربان و رؤفش را نيز از دست داد. عايشه ـ رضيالله عنهاـ در اين لحظه تنها و بييار مانده، همسري چون محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ و پدري چون ابوبكر ـ رضی الله عنه ـ را از دست داده است. چه چيز ميتواند در اين لحظه سبب آرامش و تسلي او شود؟ آيا جز محبت به خدا و ارتباط با او چيز ديگري ميتواند، اين همه سختي و درد و رنج را آسان نمايد؟! عايشه صديقه ـ رضيالله عنهاـ بعد از رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ نزديك به چهل سال را در فراق او گذراند. در اين مدت به نشر و اشاعهي دين پرداخت و شبانهروز خويش را وقف خدمات ديني نموده بود. بالاخره، انتظار به سر آمد، معبود و محبوب حقيقي ميخواهد در حق او لطفي ديگر بنمايد. ميخواهد به انتظارش پايان بدهد و او را از اين همه سختي و محنت، خلاصي بخشد. ميخواهد او را به همسر گرانقدرش و پدر مهربانش برساند. آري! عايشه ـ رضيالله عنهاـ نيز در سال پنجاه و هشت (هـ ق) روز دوشنبه در ماه مبارك رمضان و در سن 68 سالگي به دعوت حق لبيك گفت و براي هميشه از اين دنياي فاني و از آناني كه در كنارشان ميزيست، خداحافظي كرد. نماز جنازهي اين بانوي بزرگ اسلام، مادر مؤمنان و همسر رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ، توسط حضرت ابوهريره ـ رضی الله عنه ـ خوانده شد و جسد مباركش شبانگاه ـ بنا به وصيّت خودش ـ به خاك سپرده شد. جسد مباركش را «عبدالله بن زبير»، «عروه بن زبير»، «قاسم بن محمد»، «عبدالله بن عبدالرحمن بن ابيبكر» و «عبدالله بن محمد بن ابيبكر»، در قبرستان بقيع دفن كردند. و بدين گونه اين مادر مهربان و دلسوز نيز به سوي ديار ابدي رخت بر بست و با رفتنش دنيايي از علم، اخلاق، تواضع، تقوی و زهد را براي ما به جاي گذاشت. آري! ما بايد از او درس اخلاص و صبر و استقامت را بياموزيم. باشد كه ما را توجهي بنمايد، و در روز قيامت نگاه مهربانانهاش را از ما برنگرداند و ما را با گناهانمان تنها نگذارد ([9]).
([1]) عايشه –رضی الله عنها- در حيات محمد، ص 122. ([2]) تفسير جامع البيان، امام طبري، ذيل آيات سوره نور. ([3]) آيات 11 الي 26 سوره نور. ([4]) روائع البيان، ج2، ص 4. ([5]) ترجمه اكثر آيات از تفسير نور، دكتر مصطفي خرمدل. ([6]) اشعار از شيخ صفيعليشاه ـ رحمه الله ـ، تفسير قرآن با نظم، انتشارات صفيعليشاه. ([7]) البته با تفسير نور دكتر مصطفي خرمدل اشتباه نشود، آقاي قرائتي نيز به علت علاقهي شديدش به اهل سنّت! نام تفسيرش را نور گذاشته است! ([8]) - تفسير نور، (محسن قرائتي)، ج8، ص 153-152. ([9]) اين رساله فقط مختصري از زندگاني بانوي بزرگوار اسلام، مادر مؤمنان، عايشه ي صديقه (رضيالله عنها) بود. چنانچه عزيزاني ميخواهند در اين زمينه كتاب مفصلتري را مطالعه نمايند در فارسي به كتاب «عايشه –رضی الله عنها- در حيات محمد صلی الله علیه و سلم » نوشتهي سپهروز مولودي، و در اردو به كتاب «عايشه –رضی الله عنها-» نوشتهي علامه سيد سليمان ندوي و در عربي به «نساء أهل الجنة» مراجعه نمايند.
به نقل از کتاب: بگذاريد از مادرم عايشه ي صدّيقه (رضيالله عنها) بگويم، نوشته: ايوب گنجي مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|