Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 23

----

21/05/1446

----

3 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

از ابن مسعود روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : "ما أحد أکثر من الربا إلا کان عاقبة أمره إلي قلة" (صحيح ابن ماجه 5518)، يعنى: "کسي نيست که بسيار رباخواري کند، مگر اينکه فرجام کارش به کمي مال (ورشکستگي) مي‌انجامد".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>اشخاص>عبدالله بن سبأ

شماره مقاله : 3613              تعداد مشاهده : 357             تاریخ افزودن مقاله : 25/6/1389

عبدالله بن سبأ

عبدالله­بن سبأ یهودی بود که در ظاهر به اسلام گروید، علی­ابن طالب  علیه السلام  را به ولایت و دوستی گرفت، او در دوران یهودی بودنش درباره پیامبر خدا یوشع­بن نون، افراط و غلو می­کرد، در زمان مسلمان بودن و پس از فوت پیامبر خدا در مورد علی  علیه السلام  هم به افراط گرایید، و اوست بنیان­گذار اندیشه و حمایت و سرپرستی علی بر مسلمانان از طرف پیامبر خدا. در کتاب: (فرق الشیعه) اثر: حسن­بن موسی النوبختی و سعدبن عبدالله القمی ـ که از علماء شیعه در قرن سوم هجری بودند ـ آمده است: عبدالله نخستین کسی است که وجوب امامت­ علی را شایع کرد، از دشمنان علی تبری جست و دشمنی خود را با ایشان بر ملا ساخت و تکفیرشان کرد، از این جااست که مخالفان شیعه می­گویند: اساس شیعه­گری از یهودیت نشأت می­گیرد[1]
در نتیجه نقش ابن سبأ در تاسیس عقاید رافضیها، برای دفع تهمت سابق، مرتضی العسکری کتابی را درباره ابن سبأ نگاشت و ادعا کرد: عبدالله ابن سبأ شخصیتی خیالی است و وجود خارجی ندارد، و داستان وی را شخصی به نام: سیف­بن عمر، جعل کرده که از طریق تاریخ طبری رواج یافته است.
سخنان او نه تنها واقعیت­ ندارد، که جرات سرسام­آوری بر انکار واقعیتی ثابت و مشهور نیز به شمار می­آید، چرا که مطالب بسیاری غیر از اخبار سیف­بن عمر درباره ابن سبأ وجود دارد. در مطالب کتاب (فرق الشیعه) و دیگر کتابها، نه اشاره­ای به سیف شده و نه از طریق تاریخ طبری گزارش شده است. برخی منابع شیعه را اضافه می­نمایم که اخبار ابن سبأ را بدون اشاره به سیف­بن عمر، نقل می­کنند، برای مثال به نوشته­های اصحاب کتب حدیث نزد شیعه مراجعه کند، از جمله: الکافی: کلینی ـ 1/545. و: من لا یحضره الفقیه: صدوق ـ 1/213. و: علل شرایح ـ ص 344 و: الخصال ـ 638. و: تهذیب الاحکام: طوسی ـ 2/322. و: اختیار معرفه الرجال ـ 2/108 و: الامالی ـ 1/234 و همچنین به کتاب: وسائل الشیعه ـ 18/554. و رجال الکشی. و به دیگر منابع و مراجع جمهور مسلمانان، مراجعه کن بدون شک این موضوع، بحثی مفصل و دامنه­دار می باشد که اشتباهات مرتضی العسکری و امثال او به اثبات می رساند، در اینجا تنها به ذکر نمونه­ای از سید ابوالقائم خوئی ـ که یکی از شخصیتهای سرشناس میانه­رو و مرجع اعلای شیعه­های عراق است ـ بسنده می­کنم. او در کتاب: (معجم رجال الحدیث) در شرح حال عبدالله بن سبأ این چنین می­گوید: ابن سبأ، کسی است که به کفر برگشت و پرده از افراط و زیاده­روی برداشت، او یکی از یاران علی  علیه السلام  بود.[2]
کشی در این باره می­گوید: محمدبن قولویه القمی برایم نقل کرد و او نیز از سعد عبدالله بن ابی خلف القمی، از محمدبن عثمان العبدی، از یونس­بن عبدالرحمان، از عبدالله بن سنان، از پدرش، از ابو جعفر  علیه السلام  روایت می­کند که: عبدالله بن سبأ ادعای پیامبری می­نمود، و گمان می­کرد که علی ابن ابی طالب علیه السلام  خدا است!! ـ خدا پاک و بزرگتر از این شرک  و اتهامات است ـ خبر به امیرالمومنین رسید که عبدالله چنین اعتقادی دارد، وی را فرا خواند و از او پرس­وجو کرد، ابن سبأ اقرار کرد و گفت: بله، به من الهام شده که تو خدایی و من نیز پیامبر. علی گفت: وای بر تو، شیطان تو را به تمسخر گرفته، از این عقاید باطله دست بردار، مادرت به عزایت بنشیند و هلاک گردی، ابن سبأ از برگشتن امتناع ورزید، امیر او را بازداشت کرد و مدت سه روز مهلت توبه و برگشتن به او داد، او همچنان بر عقیده خویش پا فشاری می­کرد، که در نهایت امیر او را با آتش سوزاند و گفت: شیطان او را فریب داده و چنین اباطیل و موهوماتی به ذهن او القا نموده است.
محمدبن قولویه از سعدبن عبدالله، از یعقوب ابن یزید و محمدبن عیسی، از ابن ابی عمیر، از هشام بن سالم برایم روایت می­کرد که هشام می­گوید: از ابو عبدالله شنیدم که اخبار عبدالله­بن سبأ و ادعای او درباره ربوبیت امیرالمومنین را برای یارانش بازگو می­کرد و می­گفت: وقتی که آن عقاید را ابراز نمود، امیر مهلت بازگشتن به او داد و او امتناع ورزید که نهایتاً وی را با آتش سوزاند.
محمدبن قولویه از سعدبن عبدالله، از یعقوب بن یزید و محمدبن عیسی، از علی بن مهزیار، از فضاله بن ایوب الازدی از ابان بن عثمان، از ابو عبدالله برایم روایت کرد که ابو عبدالله می­گفت: نفرین خدا بر عبدالله بن سبأ باد، او در مورد امیرالمومنین ادعای ربوبیت کرد، به خدا قسم، امیرالمومنین بنده­ی فرمانبردار خداوند بود، وای بر کسی که علیه ما دست به تهمت و افترا بزند، کسانی در مورد ما چیزهایی می­گویند که ما خود نگفته­ایم، از ایشان به خدا پناه می­بریم، از ایشان به خدا...
و با همین سند از یعقوب بن یزید، از ابن عمیر، از احمدبن عیسی، از پدر احمدبن محمد، از حسین­بن سعید، از ابن ابی عمیر، از هشام­بن سالم، از ابو حمزه الثمالی روایت می­کند که: علی بن الحسین  علیه السلام  گفت: نفرین خدا بر کسی که علیه ما دروغ می­کند، وقتی من به یاد عبدالله بن سبأ می­افتم همه موهای بدنم سیخ می­شوند، او ادعای بزرگی کرد! که نمی­بایست چنین می­کرد، به خدا سوگند علی  علیه السلام  بنده­ای صالح و برادر پیامبر خدا بود، جز از طریق اطاعت خدا و رسولش به جایگاهی دست نیافت، پیامبر خدا هم جز از طریق فرمانبرداری خدا به کرامت و منزلتی دست نیافت.
با همین سند از محمدبن خالد طیالسی، از ابن ابی بخران، از عبدالله (ابن سنان) روایت می­نماید که ابو عبدالله  علیه السلام  گفت: ما اهل بیت پیامبر جزو صدیقان هستیم همواره دروغگویی علیه ما دروغ می­گوید و با دروغهایش صداقت ما را پیش مردم پایین می­آورد، پیامبر خدا راستگوترین مردم روی زمین بود، که مسیلمه علیه ایشان دروغ می­گفت، امیرالمومنین نیز پس از پیامبر صادق­ترين مردم بود، كسي كه عليه او دروغ مي­گفت و در تكذيب صداقتش مي­كوشيد و عليه خدا هم دروغ مي­گفت: عبدالله بن سبأ بود.
خوئي مي­گويد: اين روايت اخير در شرح حال محمدبن ابي زينب آمده و به جاي عبدالله، ابن سنان ذكر شده است. كشي مي­گويد: عده­اي گفته­اند: عبدالله­بن سبأ يهودي بود، اسلام آورد و به صفوف ياران و دوستداران علي پيوست او در دوران يهوديتش در مورد يوشع­بن نون (جانشين موسي) غلو و زياده­روي مي­كرد، در زمان مسلمان بودنش بعد از وفات پيامبر درباره علي دچار افراط شد، نخستين كسي بود كه اعتقاد به وجوب امامت علي را منتشر ساخت!! از دشمنان علي اظهار برائت كرد و با آنان مخالفت ورزيد و تكفيرشان نمود، از اين جا بود كه مخالفان اهل تشيع مي­گفتند: اساس و ريشه شيعه­گري به یهوديت بر مي­گردد، ولي من مي­گويم: بي پايه بودن گفته آنان از تعصب­ورزي كوركورانه نشأت مي­گيرد، چرا كه ريشه تشيع به خداوند عزوجل بر مي­گردد آنجا كه مي­فرمايد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ (المائدة:55)
و از پيامبر بزرگوار نشأت مي­گيرد كه در غدير گفت: (هر كه من دوستش باشم علي نيز دوست او است، بارالها! دوست بدار كسي كه علي را دوست مي­دارد...) عبدالله­بن سبأ اگر هم وجود خارجي داشته باشد، اين روايات بر كفر او و ادعاي الوهيت در مورد اميرالمومنين، دلالت دارند، نه اينكه معتقد به وجوب امامت علي بوده است. افزون بر اين، افسانه عبدالله­بن سبأ و داستان جار و جنجالهاي وحشتناك و شگفت­آورش، تقلبي و ساخته و پرداخته­ی ذهن سيف­بن عمر دروغگو مي­باشد. اين مجال گنجايش بيشتر از اين و استدلال بر آن ندارد، علامه ارجمند و محقق سيد مرتضي عسكري ضمن انجام مطالعات عميق و دقيق درباره اين افسانه­ها و شخصيت سيف­ و دروغهايش ـ كه در دو مجلد تحت عنوان عبدالله­بن سبأ، و در كتاب ديگرش به اسم خمسون و مأة صحابي مختلق:  صدو پنجاه صحابه تقلبي، به رشته تحرير درآورده است ـ مرا از بسط و كش دادن مطلب بي نياز ساخته است.[3]
ملاحظه مي­كنيم كه خوئي شرح حال ابن سبأ را تنها از منابع اهل تشيع نقل نموده است، تمام روايات را همراه سند ذكر مي­كند كه در هيچكدام از آنها اشاره­اي به سيف­بن عمر نشده است، ولي با وجود اين مي­گويد: افسانه عبدالله­بن سبأ!، و مرتضي العسكري را به خاطر تحقيقاتش مي­ستايد و ارج مي­نهد! عقل و فهم خوئي به كجا رفته كه اين را مي­نويسد و مي­گويد؟!
وانگهي تنها به افتراء بستن به خدا و رسول در موضوع خاستگاه و منشأ تشيع اكتفا نمي­كند، بلكه رافضي بودن يعني؛ ابوبكر و عمر ـ بهترين انسانها پس از پيامبر ـ را مورد سبب و لعن قرار دادن، و همچنين يعني؛ سرزنش و تحقير همه امت اسلامي كه با هر دوي آنها بيعت نمودند، را به ايشان نسبت مي­دهند. در حاليكه خوئي به چهره­اي نسبتاً ميانه­رو شهرت يافته است، پس چه انتظاري از افراط گرايان و تندروان داشته باشيم؟!
عده­اي از ميانه­روان اهل تشيع را مي­بينيم كه درباره ابن سبأ مي­نويسند و به واقعي بودن او اعتراف مي­نمايند، و ديدگاه مرتضي عسكري و همفكرانش را رد مي­كنند، در كتاب: (كشف­الاسرار و تبرئه الائمه الاطهار) نوشته سيد حسين الموسوي يكي از علماء نجف­، هفت روايت را مي­يابيم كه وجود ابن سبأ را به اثبات مي­رساند، سپس بعد از ذكر آن روايات مي­گويد: اين هفت روايت بود از منابع معتبر و گوناگون، برخي در باب رجال نوشته­اند و برخي ديگر در موضوع فقه و فرقه­ها، و نقل از منابع بسياري ديگر را ترك كرديم تا بحث به درازا نكشد، كه همه آنها واقعي بودن داستان ابن سبأ را ثابت مي­نمايند پس راه چاره­اي جز اعتراف به آن برايمان باقي نمانده، و به ويژه كه اميرالمومنين به خاطر اعتقاد بن سبأ به الوهيت ايشان وي را دچار عذاب سختي كرده، و اين بدين معني است كه اميرالمومنين او را ملاقات كرده، كه تنها وجود اميرالمومنين به عنوان شاهد براي ما حجت به شمار مي­آيد.
از روايات گذشته به نتايج زير دست مي­يابيم:
1ـ واقعي بودن شخصيت ابن سبأ، و وجود عده­اي ياور و پشتيبان او كه به گروه (سبئيه) شهرت يافتند.
2ـ ابن سبأ يهودي بوده و بعداً به اسلام گرويده است، واقعيت اين است كه او اسلام رانپذيرفته بود بلكه همواره يهودي بوده كه زير چتر اسلام به سم­پاشي و تفرقه­افكني مشغول بوده است.
3ـ او همان كسي بود كه ابوبكر و عمر و عثمان و بقيه صحابه  رضی الله عنهم  را مورد نفرين و تحقير قرار داد، نخستين كسي بود كه قائل به امامت و جانشيني علي ابن ابي طالب بود، او اين سخن را از يهوديها نقل كرد؟ و اين را جز به دليل محبت و تبرّي جستن از دشمنان ایشان ـ كه به گمان او صحابه و دوستداران آنها بودند ـ بر زبان جاري نساخت.
بنابراين عبدالله­بن سبأ شخصيتي حقيقي و انكار ناپذير است، و لذا در منابع و مراجع معتبر ما بدان تصريح شده است.
براي اطلاع بيشتر از اين موضوع مي­توانيد به منابع زير مراجعه كنيد:
الغارات: ثقفي ـ رجال الطوسي ـ الرجال: حلّي ـ قاموس الرجال: تستري ـ دائره المعارف موسوم به مقتبس­الاثر: اعلمي الحائري ـ الكني و الالقاب: عباس القمي ـ حل­الاشكال: احمدبن طاووس (متوفي 673هـ) ـ الرجال: ابن داود ـ التحرير: طاوسي ـ مجمع الرجال: قهباني ـ نقدالرجال: تفرشي ـ جامع الرواه: مقدسي اردبيلي ـ مناقب آل ابي طالب: ابن شهر آشوب ـ مرآة الانوار: محمدبن طاهر عاملي.
اينها برخي از منابع بودند و گرنه بيش از ده­ها منابع معتبر وجود دارد كه وجود ابن سبأ را اثبات مي­نمايند، پس بسيار شگفت­آور است که عده­اي از فقهاي ما همچون: مرتضي عسكري، سيد محمدجواد مغنيه و ديگران، وجود ابن سبأ را انكار مي­كنند، كه بدون شك ديدگاه ايشان باطل و بي اساس است. در اينجا سخنان سيد حسين موسوي (مرجع اهل تشيع عراق) پايان يافت و همانگونه كه خود مي­گويد: تمام منابع از آن شيعه­ها بود.


1ـ فرق الشیعه ص 33ـ 32 و نیز کتاب: تنقیح المقال تالیف: ماماقانی 2/184 و کتاب: الانوار النمانتیة اثر: سید نعمه­الله موسوی جزائری ص 234 که همه جزو منابع شیعه محسوب می­گردند.
2ـ رجال الحدیث ص 76
3ـ رجال الكشي ـ 11/205 و 207




 به نقل از کتاب: پژوهشي پيرامون اصول و فروع شيعه دوازده امامي (1) (مبحث عقیده)، تأليف: دكتر علي سالوس





 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال سفيان الثوري رحمه الله: «إذ أحببت الرجل في الله، ثم أحدث في الإسلام فلم تبغضه عليه فلم تحبه في الله» الحلية الأولیاء (7/34) امام سفیان ثوری رحمه الله می فرمایند: «هرگاه کسی را بخاطر الله دوست داشتی، سپس آن شخص بدعتی در اسلام ایجاد کرد و تو بخاطر آن بدعتش وی را مبغوض نداری، پس بدان که او را بخاطر خدا دوست نداشته ای».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 2115
دیروز : 5831
بازدید کل: 8835429

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010