|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اسلام > اسلام و جنگ
شماره مقاله : 3594 تعداد مشاهده : 289 تاریخ افزودن مقاله : 25/6/1389
|
اسلام و جنگ
در موعد مقرر منتظرآمدن دوستم به جلسه بعدی بودم، زنگ خانه به صدا درآمد، آهسته برخاستم و به سوی در رفتم، در را باز کردم اما او کسی دیگر بود و آمده بود تا مرا نسبت به وعدهای که فراموش کرده بودم یادآوری نماید. وعده را به خاطر آوردم، اما بین دو راههای سرگردان ماندم چرا که من از طرفی منتظر دوستم بودم که به صحبت خود ادامه دهیم و از طرف دیگر برادرانی منتظر من بودند، بلافاصله مسیر دوم را انتخاب کردم و همراه با کسی که به دنبال من فرستاده بودند به آنجا رفتم. جلسه در منزل یکی از برادران مسلمان بود و از من وعده گرفته بود که برخی از دوستانش را به خانه دعوت میکند و خواست که بنده برایشان صحبت کنم در مسیر راه دنبال موضوعی میگشتم که با آن جلسه مناسبت داشته باشد، اما مسیر جاده به وسیله ماشینها و عابرین شلوغ بود. بنابراین، قادر نبودم که فکرم را بر موضوع معینی متمرکز کنم. زمانی که به آنجا رسیدیم و در را زدیم به صورت غیر منتظره کسی که در را باز کرد همان دوستم بود و اتفاقاً کسانی که آنجا حضور داشتند همان دوستان جلسة گذشته در منزل خود مان بودند. پس به نظر میرسید که بهتر است موضوع قبلی را دنبال کنیم، چرا که وعده همان وعده، دوستان همان دوستان و سخن همان سخن بود و تنها چیزی که تغییر کرده بود «مکان» بود. سلام کردم و میان دوستانم نشستم سلام و احوالپرسی پایان یافت برادر دعوتگر که از من وعده گرفته بود نمیدانست که با این افراد آشنایی قبلی دارم و خیال میکرد که فقط خودش بر این گنج گرانبها راه یافته است و از این که آشنا با آنان برخورد کردم با تعجب گفت: مثل این که همدیگر را خوب میشناسید؟ گفتم: آری، هفته قبل میزبان آنان بودم، ولی من خیال میکردم کسانی دیگر مهمان شما هستند. بنابراین، در فکر آمادهکردن موضوع مخصوصی بودم. به ما نگاه کرد و با قهقهه گفت: فکر میکردم فقط خودم آنها را میشناسم و با آنها کار میکنم. گفتم: خیلی خوب است، مسلمان باید اینگونه باشد و هرروز تلاش کند کسانی را به راه خدا دعوت نماید. دوستم گفت: ما هم فکر میکردیم که خلاف وعده نموده ایم چرا که قرار بود به منزل شما بیاییم اما خداوند چنان تقدیر نمود که در اینجا به هم برسیم. پس بهتر است به ادامة موضوع جلسة قبل ادامه دهیم. ** خوب. زنده باشید. * در بارة صلح و آشتی برای ما صحبت کردی و قرار بود بعد از آن موضوع جنگ را مطرح کنی. درست است؟ ** آری، اکنون ماه رمضان، ماه مبارزه و پیکار است و در ایام بدر و فتح زندگی میکنیم و یاد آورهی آن روزها ما را صدا میزند و بر ما اصرار میورزد یاد ایام گذشته را به خاطر بیاوریم و پیروزیهای آن زمان را برای قلبهای مؤمن تکرار کرده و تلاش کنیم تا عزت و کرامتی را که از تن اسلام کنده شده و مدتهاست در انتظار برگشتن این عزت است، برگردانیم و صحبت در بارهی جهاد و مبارزه در این ایام چه زیباست! * نظر اسلام در بارة جنگ چیست؟ ** اسلام به خاطر تخریب و ویرانی نمیجنگد و جنگ از نظر اسلام دو نوع است: جنگی ستمگرانه و تجاوزگرانه که با هدف استکباری، برتری جویی، سلطهجویی، به بندگیکشاندن مردم، تسخیر ملت و بهرهبرداری از ذخایر آنان انجام میگیرد، و این یک جنگ منفور و خانمانسوز است و خداوند هم از آن متنفر است و میفرماید: { وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ }([1]) «تجاوز نکنید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد». و جنگ دیگر که با هدف نشر دعوت اسلامی، برپایی حق و عدالت، آزادی ملتها و آزادکردن آنها از بندگی غیر خدا Y و زمینهسازی برای دستیابی مستضعفان به عقیدهی کامل که به میل خود انتخاب کنند، انجام میگیرد و این جنگی است که خداوند آن را دوست دارد و به سوی آن دعوت میکند: { وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ }.([2]) «و با آنان بجنگید تا فتنهای بر جای نماند و دین یکسره از آن خدا گردد». به همین خاطر مسلمانان با یک الگوی منحصر به فرد و بینظیر به میدان جنگ میرفتند، کشتهها را مثله نمیکردند، میانسالان و کودکان و زنان و عبادتگران صومعهها را نمیکشتند، درخت باثمر را نمیبریدند، حیوانات دشمن را با گلوله نمیکشتند و تلف نمیکردند، و تاریخ سند مهمی را برای ما نگهداری کرده است، و گواه آنست که مسلمانان، دعوتگران حق و آشتی و اصلاح هستند. * این سند چیست؟ ** این سند عبارت است از وصیت ابوبکر صدیق t به اسامه بن زید در هنگام اعزام او به روم. * این سند حاوی چه مسایل مهمی بود؟ ** پس گوش کن: «خیانت نکنید، پیمان را نشکنید، درخت خرما را قطع نکنید، و نسوزانید، درخت باثمر را قطع نکنید، جز برای خوردن، گوسفند و گاو و شتر را ذبح نکنید، به کسانی برخورد خواهید کرد که در عبادتگاهها عبادت میکنند، پس آنان را به حال خود بگذارید، به گروهی (گارد سلطنتی) میرسید که وسط سر خود را تراشیده اند و مانند عمامه دور و بر آن را باقی گذاشته اند با شمشیر آنها را بزنید، سپس به نام خدا راه بیفتید»([3]). دنیا چنین ارزشی را که در جنگ با دشمن حامل چنین توصیه و تعهدی باشد و تا این اندازه به زندگی مردم و حقوق انسانی اهمیت دهد و در مقابل دشمن قوی باشد به خود ندیده است. سپاه اسامه جهت رعب و وحشت روم اعزام شد، تا بار دیگر به غزوهای همچون غزوة «مؤته» برنگردند. و زید بن حارثه که پدر اسامة فرمانده بود، یکی از شهدای آن غزوه بود؛ پس سپاه برای نمایش وحشت و ترساندن بیرون رفته بود و فرمانده عزادار از دستدادن پدرش بود و با وجود تمام انگیزههایی که اقتضای برخورد خشن و سخت و سهمناک میکرد، در تاریخ سراغ نداریم که این سپاه به وصیت رهبر خود یا به بندی از بندهای آن خللی وارد کرده باشد. دوستم شگفتی و حیرت خود را ابراز داشت و گفت: عجیبتر از همه برای من این است که جنگ در اسلام دفاعی است نه هجوم و تجاوز. گفتم: برادرم! نخیر اینطور هم نیست که تو فکر میکنی. با عجله و تعجب گفت: پس چطور است؟ مگر آیة زیر به چه معناست؟ { وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (١٩٠)} ([4]). «و در راه خدا با كسانى كه با شما جنگ مىكنند بجنگيد و [لى] از حد مگذريد. به راستى كه خداوند از حد گذران را دوست نمىدارد» ما با این مسأله در کتابهای تاریخ و بسیاری از آثار نویسندگان جدید برخورد میکنیم. ** براردم! آرام باش، زود عصبانی مشو، پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم میفرماید: «الغضب جمرة يلقيها الشيطان في جوف أحدكم، ألم تروا انْتِفَاخِ أَوْدَاجِهِ، واحمرار عينيه؟؟»([5]) «خشم اخگری است که شیطان آن را درون یکی از شما میاندازد، مگر نمیبینی چگونه رگهای گردنش باد کرده و چشمهایش قرمز میشوند؟؟». دوستم آرام شد و گفت: تو را به خدا این شبهه را برای من روشن کن. ** گفتم: این تاریخ برای اسلام حجت نیست؛ چرا که با دست دشمنان نوشته شده است و کسانی که خود را به اسلام نسبت داده اند آن را نقل کرده اند و خودشان شاگرد خاورشناسان و نوة این کینهتوزان نسبت به اسلام هستند. امروز تاریخ را دشمنان ما برایمان مینویسند و در جلدهای زیبا و چاپهای شیک و قشنگ به ما تقدیم میکنند، تا سمهای کشنده و دروغها و تهمتها را بر ما بپوشانند. جوانان ما هم امروز شیفته هرچیزی هستند که از غرب میآید؛ اگرچه باعث نابودی آنها شود بدون مجادله آن را میپذیرند و بیشتر از ایمان به خدا به آن دل میبندند؛ و این بدان علت است که ما به امتی تبدیل شده ایم که هویتی ندارد تا بدان پایبند باشد، بدون پایگاه سرگردانیم و به امتی ناتوان تبدیل شده ایم قدرت ایستادن بر پای خود را نداریم. بدون فکر تقلید میکنیم و ادای دیگران را درمیآوریم و دنبال کسانی میرویم که آنها ما را ضعیف ساخته اند. * چگونه؟ این کتاب تاریخ است، و مؤلفان آن فلان و فلان هستند و همگی آنها عرب و مسلمانند؟! ** این هم نیرنگ است، فقط اسمها عربی و اسلامی هستند، اما مسماها همگی از جهت خون و گوشت و فرهنگ و اخلاق بیگانه هستند. * پس نظرت در بارة آثار نویسندگان جدید چیست؟ ** کتاب آنها نیز قبل از هرچیز نمایانگر آن شکستی است که قبل از جسم در نفس و قبل از عقل در عقیدة این نویسندگان اختلاف آفریده است. * منظورت از این شکست چیست؟ ** این نویسندگان در برههای از زمان زیسته اند که یورش خارجپرستان و صهیونیستها بر اسلام و مسلمانان شدت یافته بود و تمام رسانههای گروهی و اهل قلم را جهت کاستن از مقام جهادی که اسلام برای نشر دین خدا و اعلای آن اعلام کرده است به کار برده و مسلمانان را به عنوان گروهی وحشی و خشونت طلب معرفی کردند که گویا مسلمانان دهان در دریای خون نهاده اند، دلهای این نویسندگان از وحشت این سیمای زشت، خود را باخته و ارادهی ایشان در مقابل این تصویر شکست خورده است و در حالی که از فنون و تاکتیکها و پیشرفتهای جنگی چیزی نمیدانند، زشتی این تصویر را با دفاعیبودن آن توجیه میکنند، و قصد آنان یا دفاع جاهلانه از اسلام است و یا به قصد توهین و تضعیف روحیهی مسلمانان به این گونه توجیهات میپردازند تا مسلمانان را در دیار خود خانهنشین کنند و چنانچه مورد تجاوز قرار گرفتند در صورت امکان لطف کنند که از خود دفاع نمایند! اما اگر سپاه اسلام جهت برافراشتن پرچم خدا و بر دوشگرفتن هدایت و خیر و رشد برای بندگان، و به هدف برگرداندن گمراهان سرگردان به سوی هدایت الهی به راه افتد این – به نظر آنها – وحشیگری و بیتمدنی است. شگفتا!! شکستخوردگان خودباخته چگونه به این دروغ رسواگر پرداخته اند؟ جنگی را که در آن از قطع درخت جز برای ضرورت، و کشتن حیوان جز برای خوردن منع شده است، خشونت و وحشیگری میپندارند؟! اما جنگی که تر و خشک را باهم میسوزاند و به زندگی میلیونها انسان پایان میدهد و عدهی بیشماری را بیخانمان میکند ناشی از تمدن و فرهنگ است؟! این وارونه فکرکردن، اختلال در هوش و عقبافتادگی در خرد است و حالت مزدوران همینطور است، آرای خود را با توجه به آنچه که آقایان دوست دارند همآهنگ میسازند. قتل یک شخص در جنگلی، خطایی نابخشودنی، اما قتل یک ملت کامل مسألهای قابل تأمل است! دوستم گفت: پس ما این آیه را چگونه بفهمیم: { وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا }. ** آیا این دلیل سوم آخرین دلیلی است که برای دفاعیبودن جنگ در اسلام ابراز میداری؟ * آری. ** به نظر میرسد دو شبههی سابق را بعد از روشنشدن بطلان و عدم صلاحیت آنها در استدلال طرد کردهای. مگر نه؟ * بله. ** فقط این مانده که این آیهی کریم را بهفمیم تا شبههی دفاعیبودن جنگ برطرف گردد. مگر نه؟ * بله. ** چنانکه بسیاری از مفسرین میگویند، این آیهی کریم اولین آیهای است که در مدینهی منوره پیرامون جهاد نازل شده است و برخی از آنان گفته اند که: آن منسوخ است، چرا که جهاد در اسلام سه مرحله را پشت سر نهاده است: 1- خودداری از جنگ، و این در مرحلة مکّی بود و خداوند فرمود:{ وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلا (١٠) } ([6]) «و برآنچه میگویند شکیبا باش و از آنان با دوری گزیدنی زیبا فاصله بگیر».{ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ } ([7]) «بدی را با آنچه خود بهتر است دفع کن». 2- اجازهدادن مسلمانان به جنگ فقط با کسانی که با آنها میجنگند. و این در مدینهی منوره بود و خداوند فرمود: { وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا }. همان آیهای که بدان استدلال میکنی. 3- اعلام جنگ فراگیر علیه کسانی که نه اسلام میآورند و نه به عنوان یک شهروند جزیه میپردازند. و این نیز در مدینهی منوره و بعد از استقرار دولت اسلامی روی داد. * به خاطر داشته باش که من هنوز در انتظار صحبت در بارة دولت اسلامی هستم. ** من هم به وعده خود وفا دارم اما در جای خود. * عذر میخواهم سخن را کامل کن. ** اعلام جنگ فراگیر با نزول آیات زیر شروع شد: { فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ } ([8]) «مشرکان را هرکجا یافتید بکشید [هنگام جنگ]. { وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً }([9]) «و همگی با مشرکان بجنگید چنانکه آنان همگی با شما میجنگند» و این دو آیه حکم آیة قبلی را منسوخ کرده است. ابن ابی حاتم از ابوالعالیه نقل کرده است که آیة { وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا }. اولین آیهای است که در مدینه پیرامون جنگ نازل شده است. با نزول این آیه پیامبر با کسانی که با او میجنگیدند جنگ میکرد و از کسانی که کاری به او نداشتند دست برمیداشت؛ تا این که سورههای توبه و انفال نازل شد که شامل آن دو آیهی کریم هستند و بعضی از مفسرین گفته اند: این آیه جزو آیات «محکمات» است و بدین معنا است که با جنگجویان بجنگید، اما به غیر از آنها به پیرمردان و پیرزنان و کودکان کاری نداشته باشید. هرکدام از این دو ردی را در نظر بگیریم درمییابیم که جنگ در اسلام چنانکه افراد ضعیف و ذلیل فکر میکنند دفاعی نیست، بلکه برای انشتار دین خدا و تأمین عقیدهی اسلامی و راهنمایی مستضعفان به راه حق تهاجمی است و اسلام با هرکس که مانع رسیدن دعوت اسلامی به مردم است میجنگد. سخن قاطع در این مورد همان سپاهی است که از جزیرهی عربی خارج شد و شرق و غرب را پیمود و مردم را به دین هدایتگر دعوت میکرد و خیر و عدل را برای آنان بر دوش میگرفت. آن که پاسخ میداد دست از او برمیداشتند و کسی که از پذیرفتن اسلام خودداری میکرد به عنوان یک شهروند از او جزیه میخواستند تا پذیرش حاکمیت اسلامی را اعلام کند و با سپاه اسلامی جهادگر برخورد نکند و مانع واردشدن مردم به دین خدا نشود. در صورتی که اطاعت میکرد دست از او برمیداشتند و مسلمانان امنیت و حمایت او را تضمین میکردند، مگر این که خودش آن را نقض نماید. در صورت نافرمانی او را به تسلیمشدن در مقابل حاکمیت حق مجبور میساختند، تا بساط فساد برچیده و دین خدا پابرجا و سربلند و سخن کافران تباه شود. اگر جنگ مسلمانان چنانچه خودباختگان میپندارند فقط دفاعی میبود، سپاه اسلام از مدینه خارج نمیشد و همانجا از حریم اسلام دفاع میکرد و سپاه اسلام برای جنگ با روم که از اسلام به ستوه آمده بود به سوی شام به راه نمیافتاد. همچنین برای جنگ با ایرانیان به سوی عراق یورش نمیبرد و از غرب به جنوب فرانسه و از شرق به چین نمیرسید. آیا باز با وجود این همه استدلال هیچ عاقلی حق دارد بگوید: جنگ در اسلام دفاعی است؟ * نه، اکنون حقیقت روشن شد، هرچند تاریخ چیزهایی ثبت کرده و نویسندگان سطرهایی نگاشته اند و تحریفگران خواسته اند این آیه کریم را از معنای آن تحریف کنند. اما هنوز هم شبهههایی پیرامون هدف خارجشدن سپاه اسلام به صورت هجوم وجود دارد که کتابهای تاریخی آن را در بر گرفته و نویسندگان آن را مینویسند و بسیاری از مسلمانان آن را درست و صحیح میدانند. آیا اجازه میدهی که این سؤال را مطرح کنم تا شبهه برطرف، و حق ظاهر گردد؟ ** آری، خدا پاداش خیرت دهد، اما این را به جلسه آینده موکول میکنیم، انشاء الله تعالی. ôôô
([1])- سورة بقره، آیة 190. ([2])- سورة انفال، آیة 39. ([3])- زعماء الإسلام، ص 90. ([4])- سورة بقره، آیة 190. ([5])- ترمذی. ([6])- سورة مزمل، آیة 10. ([7])- سورة فصلت، آیة 34. ([8])- سورة توبه، آیة 5. ([9])- سورة توبه، آیة 36.
به نقل از کتاب: اسلام آیین رشد و ترقی، تألیف: دکتر محمد سید وکیل، ترجمه: عمر قادری مصدر: IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|