|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>شبهات>شیعه > ادعای رافضی بر اینكه عمر رضی الله عنه به احکام آگاهی نداشت
شماره مقاله : 3554 تعداد مشاهده : 291 تاریخ افزودن مقاله : 24/6/1389
|
ادعای رافضی بر اینكه عمر رضی الله عنه به احکام آگاهی نداشت ابن مطهر الحلى رافضی میگوید: «عمر دستور داد که زن دیوانهای را رجم کنند. علی رضی الله عنه به او گفت: تکلیفی بر مجنون نیست مگر اینکه از دیوانگی رهایی یابد، پس عمر دست نگه داشت و گفت اگر علی نمیبود، عمر هلاک میشد». در جواب باید گفت: این قسمت زاید آخر حدیث معروف نیست، و در مورد رجم دیوانه توسط عمر نیز باید گفت: از دو حالت خارج نیست. یا اینکه عمر ندانسته که او دیوانه است، و بنابراین ایرادی بر او وارد نیست. یا اینکه به خاطر این تصور بوده که عقوبت در دنیا برای دفع ضرر دنیوی است، و بنابراین دیوانه نیز مجازات میشود تا اینكه جلوی تجاوز بر عقلاء و دیوانگان دیگر با او گرفته شود، زیرا زنا باعث نوعی دشمنی است. بنابراین اجرای حدود بر او برای توضیح این مطلب بوده که حدود خدا جز بر مکلف جاری نمیگردد. و در شریعت اسلام مجازات کودکی که به سن تکلیف نرسیده وجود دارد، و کودکی که نماز نمیخواند مجازات میشود، همچنانکه حضرت صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید: «مروهم بالصلاة لسبع واضربوهم علیها لعشر وفرقوا بینهم فی المضاجع»[1]. یعنی: در هفت سالگی به کودکانتان دستور دهید که نماز بخوانند، در ده سالگی اگر نماز نخواندند، آنها را بزنید، و در همین سن جای خواب آنها را از هم جدا کنید. دیوانه نیز، اگر حمله کند و حملهاش جز با قتل او دفع نگردد، کشته میشود، و بلکه حیوانات نیز چنانچه حمله کنند و حملهشان جز با قتل آنها دفع نشود، باید آنها را کشت، و اگر چنین حیوانی که کشته میشود، صاحب و مالکی داشته باشد، از دیدگاه جمهور علماء مثل مالک، شافعی، احمد و دیگران قاتل، مسئولیتی در قبال آن ندارد. خلاصه اینکه آنچه مولف درباره عمر و دیگران به عنوان ایراد ذکر کرده است، از دو حال خارج نیست: یا اینکه به خاطر نقص علم مولف چنین نسبت و اتهام و ایرادی وارد شده، و یا اینکه به خاطر نقص در دین. که ما الآن در صدد توضیح آن هستیم. آنچه مولف در مورد ممانعت عمر از گرفتن حق فاطمه از ارث پدرش و ترک حدود شرعی و امثال آن ذکر کرده است، از عدم عدالت و ظالم بودن مولف سرچشمه میگیرد. خواص و عوام میدانند که عدالت عمر سراسر مملکت اسلامی را در برگرفته بود، و به آن مثل زده میشد، همچنانکه گفته میشد، سیره دو عمر اینگونه [عادلانه] بوده است که بنابر قول احمد بن حنبل و سایر محدثان مراد از این دو عمر، عمر بن الخطاب و عمر بن عبدالعزیز است، و بنابر قول ابو عبیده و گروهی از علمای لغت و نحو مراد ابوبکر و عمر است.
([1]) ابو داود، 1/193 و احمد، 10/217-218، تحقیق احمد شاکر.
به نقل از: مختصر منهاج السنة، تالیف: شیخ الإسلام ابو العباس احمد بن تیمیه، اختصار : الشیخ عبدالله بن محمد الغنیمان (استاد تحصیلات عالی دانشگاه اسلامی مدینه منوره)، و مدرس در مسجد نبوی شریف، ترجمه: إسحاق دبیرى مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|