|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عبدالله بن ابی بن سلول > مرگ وی
شماره مقاله : 3514 تعداد مشاهده : 338 تاریخ افزودن مقاله : 21/6/1389
|
مرگ پیشوای منافقان، عبدالله ابن سلول
عبدالله ابن ابی ابن سلول، رهبر منافقان در ذیقعده سال نهم هجری در گذشت.[1] اسامه میگوید: من با پیامبر برای عیادت عبدالله ابن ابی سلول رفتم. پیامبر به ایشان گفت: من تو را از دوستی یهود باز داشته بودم. او گفت: سعد ابن ضراره که با آنان بغض ورزید، مرد.[2] بعد از وفات عبدالله ابن ابی فرزندش، عبدالله ابن عبدالله، نزد پیامبر آمد و از ایشان خواست که پیراهن خود را بدهد تا پدرش را با آن کفن کند. همچنین از ایشان خواست تا نماز جنازه پدرش را بخواند؛ چنانکه آن حضرت به قصد خواندن نماز جنازه او برخاست. عمر گوشه لباس پیامبر را گرفت و گفت: ای رسول خدا! تو بر جنازه او نماز میخوانی؛ در حالی که خدا تو را از این کار منع کرده است. پیامبر فرمود خداوند فرموده است: {اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّه فَلَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (٨٠)} (توبه، 80) «چه برای آنها طلب آمرزش بنمایی، چه ننمایی و یا اگر هفتاد بار برای آنان طلب آمرزش بنمایی، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید؛ چراکه آنان به خدا و رسول وی کفر ورزیدهاند و خدا ملت فاسقی را هدایت نمیکند.» بر این اساس من بیش از هفتاد بار برای او طلب آمرزش میکنم. عمر گفت: او منافق است، اما پیامبر بر جنازه وی نماز خواند؛ آن گاه خداوند این آیه را نازل فرمود: {وَلا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ (٨٤)} (توبه، 84)[3] «بر هیچ یک از آنان هیچ گاه نماز مخوان و بر قبرش نایست؛ زیرا آنها به خدا و پیامبرش کفر ورزیده و در حالی که فاسق بودهاند، مردهاند.» باید توجه داشت که نماز خواندن پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بر عبدالله ابن ابی بنا بر تظاهر نامبرده به مسلمانی بود و از طرفی دیگر در این صدد بود تا دلگرمی فرزندش را که مسلمانی مخلص بود، بدست بیاورد. و فرزندش در غزوه بنی مصطلق از پیامبر اجازه خواست که گردن پدرش را بزند. همچنین هدف آن حضرت تألیف قلب پیروان و خویشاوندان عبدالله بود؛ زیرا او سرپرستی گروه بزرگی از منافقان مدینه را بر عهده داشت و این عمل پیامبر شاید آنان را وادار مینمود تا توبه نمایند و دست از نفاق بردارند به طور حتم ابا ورزیدن پیامبر از خواندن نماز بر جنازه عبدالله، مذلتی بزرگ برای خویشاوندان و فرزندان او به حساب میآمد. بنابراین، پیامبر آن چه را صلاح میدانست، در حق ایشان اعمال نمود تا اینکه از جانب خداوند به صراحت از خواندن نماز بر منافقان منع گردید.[4] پیامبر از اینکه جامه خود را به عبدالله بخشید تا او را در آن کفن نمایند، و از طرفی دیگر بیانگر این که هر گاه از ایشان چیزی خواسته میشد به خاطر مناعت طبعی که داشت، از آن ابا نمیورزید[5] درصدد جبران احسانی بود که عبدالله در حق عباس، عموی پیامبر، انجام داده بود؛ چرا که روز بدر وقتی عباس اسیر شد، عبدالله به او جامهای داد. مرگ سر کرده منافقان موجب گردید تا حرکت نفاق در مدینه رو به زوال نهاد؛ چنانکه در سال دهم هجری نمیتوان هیچ گونه حضور چشمگیری از منافقان در مدینه، مشاهده نمود و به جز تعداد اندک و ناشناسی که فقط رازدار پیامبر، حذیفه ابن یمان، آنها را میشناخت، کسی دیگر باقی نماند[6] حتی عمر ابن خطاب بر جنازه افراد مجهولالحال نماز جنازه نمیخواند مگر اینکه حذیفه در آن جنازه شرکت میداشت؛ زیرا پیامبر به ایشان اسامی منافقان را گفته بود.[7] سال نهم هجری را می توان سال براندازی حرکت نفاق از جامعه اسلامی دانست؛ زیرا نظام اسلامی به چنان قدرتی دست یافته بود که میبایست برای رویارویی با سایر نیروهای مخالف براساس چارچوب مشخصی حرکت مینمود[8]؛ چنانکه امام ابن قیم خط مشی اسلام را در مقابله با منافقان چنین شرح میدهد: دولت اسلام موظف بود که اعمال ظاهری آن را ملاک قرار دهد و باطن آنها رابه خدا بسپارد و با آنان با علم و ارائه حجت به جهاد بپردازد؛ همچنین پیامبر به اعراض از آنان و رسانیدن سخن حق به گوششان موظف گردید واز نماز خواندن بر آنان و ایستادن و حضور بر قبرهایشان منع شد و نیز خداوند به پیامبرش خاطر نشان ساخت که اگر برای منافقان طلب آمرزش نمایی، آنها را نخواهم بخشید.[9] این نقشه براساس معیارهایی طراحی گردید که سوره توبه در مبارزه با منافقان و افشاکننده نامیدهاند، در اکثر آیهها از موضعگیری منافقان در غزوه تبوک و قبل از آن و در اثنا و در خاسته آنان سخن گفته و به بیان عذرهای آنان درباره تخلف از شرکت در غزوه سخن پرداخته است و نیز بیان داشته است که آنها تلاش مذبوحانهای برای تضعیف و تفرقه صفوف اسلامی نمودند و پیامبر و مومنان را با گفتار و کردار خود آزار میرسانند.[10] مهمترین احکامی که علیه منافقان نازل گردید 1- ممنوعیت خواندن نماز جنازه بر آنان و کافر دانستن آنان خداوند در این مورد میفرماید: {وَلا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ (٨٤)وَلا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلادُهُمْ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ أَنْ یعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ (٨٥)} (توبه، 84-85) «هر گاه یکی از آنان مرد، اصلاً بر او نماز نخوان و بر قبرش مایست؛ چرا که آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیده و در حالی مردهاند که فاسق بودهاند و مالها و فرزندانشان تو را به شگفت نیندازد؛ زیرا خدا میخواهد آنها را توسط این چیزها در دنیا عذاب بدهد و در حالت کفر وفات نمایند.» 2- تخریب مسجدی که توسط منافقان بنا شده بود این مسجد معروف به مسجد ضرار بود که سرگذشت آن به طور مفصل بیان گردید. 3- جنگ با منافقان همان طور که مسلمانان به جنگ با کفار فرا خوانده شدند، قرآن جنگ با منافقان را نیز مطرح ساخت و فرمود: {یا أَیهَا النَّبِی جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ (٩)} (تحریم، 9) «ای پیامبر! با کفر و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاه آنان دوزخ است و بد جایگاهی است.» در نوع جهاد با منافقان از این جهت که نظامی یا معنوی باشد، تفاوتی است و هدف این است تا راز نهفته آنها آشکار گردد برخورد مسلمانان با منافقان بعد از نزول سوره برائت با برخورد آنان قبل از نزول این سوره کاملاً متفاوت بود. 4- آشکار ساختن صفات و اعمال منافقان منافقان علاوه بر اینکه خودشان در غزوه شرکت نکردند، مسلمانان را نیز به شرکت ننمودن فرا میخواندند. قرآن در این باره میگوید: {فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ یجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا یفْقَهُونَ (٨١)} (توبه، 81) «خانهنشینان (منافق) از اینکه از رسول خدا واپس کشیدهاند، شادمانند و نخواستند با مال و جان در راه خدا جهاد و پیکار نمایند و میگویند: در گرما حرکت نکنید. بگو: اگر دانا بودند، میفهمیدند که آتش دوزخ بسیار گرمتر و سوزانتر است.» علاوه بر دارابودن چنین خصوصیاتی، آنان مسلمانان را به خاطر کمک مالی به غزوه تبوک مورد استهزاء و تمسخر قرار دادند و پیامبر را با گفتار و کردار خود آزار میدادند.[11]
[1]- تاریخ الاسلام، ذهبی، المغازی، ص 659. [2]- ابوداود، کتاب الجنائز، باب فی العیادة، شماره 3094. [3]- بخاری، کتاب تفسیر القرآن، شماره 4670. [4]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 2، ص 533-534. [5]- صحیح السیرة النبویه، ص 621-622. [6]- دراسات فی عهد النبوه، شجاع، ص 221. [7]- معین الرسول السیرة النبویه، ض 464. [8]- دراسات فی عهد النبوه، ص 219. [9]- زاد المعاد، ج 2، ص 91. [10]- المنافقون، محمد جمیل قاضی ص 92-93. [11]- دراسات فی عهد النبوه، شجاع، ص 220.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین. مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|