|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>شبهات>خالد بن ولید رضی الله عنه > شبهات درباره وی
شماره مقاله : 3491 تعداد مشاهده : 594 تاریخ افزودن مقاله : 17/6/1389
|
درباره خالد بن ولید رضی الله عنه مولف رافضی ابن مطهر الحلى می گوید: «اهل سنت از روی عناد با امیرالمؤمنین که شایستهتر به این عنوان بود و با شمشیر خودش کفار را به قتل رسانده بود، خالد بن الولید را سیف الله [شمشیر خدا] نامیدند». در جواب باید گفت: عنوان سیف الله مخصوص خالد بن الولید نبود و بلکه او «شمشیری از شمشیرهای خدا بود که خداوند علیه کفار کشیده بود[1]». چنین حدیثی از پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است و پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم اولین کسی است که او را «سیف الله» نامیده است، همچنانکه حدیثی در صحیح بخاری آمده که ایوب سختیانی، از حمید بن هلال، از أنس بن مالک رضی الله عنه از پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت کرده که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم خبر زید، جعفر و ابن رواحه را قبل از آمدن خبرشان به مردم گفت و فرمود: «أخذ الرایة زيد فأصيب، ثم أخذها جعفر فأصيب، ثم أخذها ابن رواحة فأصيب وعيناه تذرفان، حتى أخذها سيف من سيوف الله خالد حتى فتح الله عليهم»[2]. یعنی: [در میدان نبرد] زید پرچم اسلام را به دست گرفت تا اینکه مورد اصابت واقع شد. سپس جعفر آن را برداشت، تا اینکه مورد اصابت قرار گرفت. بعد از او ابن رواحه آن را برداشت، تا اینکه مورد اصابت قرار گرفت و اشک در چشمانش آشکار گردید. پس شمشیری از شمشیرهای خدا – خالد – پرچم را برداشت تا اینکه خداوند پیروزی را نصیب آنها کرد. مولف رافضی ابن مطهر الحلى می گوید: «علی برای این عنوان شایستهتر است». در جواب باید گفت: اولاً: مگر چه کسی در این مورد با شما نزاع کرده است؟ چه کسی میگوید علی شمشیری از شمشیرهای خدا نبوده است، در حالی که حدیث صحیح پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم ثابت میکند که خداوند شمشیرهای متعددی دارد و تردیدی نیست که علی رضی الله عنه یکی از آنها بوده است، و در بین مسلمانان کسی خالد را بر علی برتر نمیداند، تا اینکه گفته شود؛ این عنوان را مختص خالد دانسته است. این نامگذاری از جانب پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم بوده و او فرموده: خالد شمشیری از شمشیرهای خداست. ثانیاً: شأن و جایگاه علی از خالد بالاتر است، و شأن علی بالاتر از این است که او را شمشیری از شمشیرهای خدا بنامیم، زیرا علم، بیان، ایمان و پیشگامی علی بزرگتر و بیشتر از آن است که او را شمشیری از شمشیرهای خدا بنامیم، زیرا شمشیر نامیدن مختص قتال است، ولی قتال تنها یکی از فضایل علی رضی الله عنه بود، برخلاف خالد که فضیلت ویژهای که او را از سایرین متمایز میکرد، جنگاوری بود وگرنه خالد نه پیشگام بود، نه علم فراوانی داشت، و نه زهد بسیار، و تنها در جنگاوری سر آمد بود. به همین دلیل او شمشیری از شمشیرهای خدا نامیده شده است. مولف رافضی ابن مطهر الحلى می گوید: «علی با شمشیرش کفار را کشت». شکی نیست که علی تنها تعدادی از کفار را کشته است، همچنانکه سایر صحابه مشهور به جنگاوری مثل عمر، زبیر، حمزه، مقداد، ابوطلحه، براء بن مالک و غیره رضی الله عنهم نیز هر کدام تعدادی از کفار را کشتهاند، و براء بن مالک به تنهایی صد مرد مبارز را کشته است، بدون احتساب آنهایی که در قتلشان شرکت کرده است. مولف رافضی ابن مطهر الحلى می گوید: «پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم در مورد علی گفت: علی شمشیر خدا و تیر خداست». این حدیث در هیچ کتاب حدیثی وجود نداشته و سند شناخته شدهای ندارد و معنی آن نیز باطل است، زیرا علی تنها شمشیر و تنها تیر خدا نبود، در حالی که ظاهر عبارات مؤلف مقتضی چنین حصری است. مؤلف میافزاید: «از علی رضی الله عنه روایت شده که بر بالای منبر گفت: من شمشیر خدا بر دشمنانش و رحمت او بر اولیای خدا هستم». این حدیث نیز نه سندی دارد و نه از صحت برخوردار است ولی اگر علی رضی الله عنه این را گفته باشد، معنیاش صحیح بوده و قدر مشترک بین علی رضی الله عنه و امثال علی است. مولف رافضی ابن مطهر الحلى می گوید: «و خالد همچنان با پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم دشمن بود و او را تکذیب میکرد». این مطلب راجع به قبل از مسلمان شدن خالد است، همچنانکه همه صحابه قبل از مسلمان شدن، او را تکذیب میکردند، چه بنیهاشم و چه غیر بنیهاشم، مثل ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب و برادرش ربیعه، حمزه عموی پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و عقیل و غیره. مولف رافضی ابن مطهر الحلى می گوید: «پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم خالد را به سوی بنیجَذِیمه فرستاد تا زکات را از آنها بگیرد ولی خالد خیانت نموده و با امر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم مخالفت کرد و مسلمانان را کشت. پس پیغمبر در رد او به خطبه برخاست و دستهایش را چنان به طرف آسمان بلند کرد که سفیدی زیر بغلش نمایان شد، در حالی که میفرمود: «اللهم إني أبرأ إليك مما صنع خالد». یعنی: خداوندا! من از آنچه خالد انجام داده، خود را مبرا مینمایم. پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم بعد از آن امیرالمؤمنین را برای جبران خسارت بیعدالتی او فرستاد و به او امر کرد که رضایت آن قبیله را جلب نماید». در جواب باید گفت: این نقل دارای چنان جهالت و تحریفی است که بر آگاهان به سیره پوشيده نمیماند، زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم او را بعد از فتح مکه به آنجا فرستاد تا مسلمان شوند ولی آنها به خوبی به اسلام اقرار نکردند، بلکه میگفتند: «صبأنا صبأنا» یعنی از دین خود خارج شده و به دین دیگری در آمدیم. خالد این را از آنها نپذیرفت و گفت: این مسلمان شدن نیست و آنها را کشت. بزرگان صحابهای که با او بودند، مثل مولی ابوحذیفه، عبدالله بن عمر و غیره کار او را نپسندیدند. وقتی خبر این ماجرا به پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم رسید، دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا! من از آنچه خالد انجام داده، خودم را مبرا میکنم، زیرا او میترسید خداوند او را به خاطر آن دشمنی و تجاوز به حقوق مؤاخذه نماید. و خداوند میفرماید:{ فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (٢١٦)}.(الشعراء: 216). «اگر تو را نافرمانى كنند بگو: من از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم». پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم سپس علی رضی الله عنه را فرستاد و مالی را نیز با او فرستاد تا نصف دیه آنها را بپردازد و به آنها تضمین بدهد که همه خسارتشان، حتی قلاده سگ را نیز برایشان جبران میکند و سپس هر چه از آن مال باقی مانده بود، به آنها داد تا مبادا خسارتی از قلم افتاده باشد. با این وجود، پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم خالد را از فرماندهی عزل نکرد و بلکه همچنان او را به فرماندهی و امیری انتخاب میکرد، زیرا هر وقت یک فرمانده مرتکب خطا و یا گناهی شود، از او خواسته میشود که توبه کند و بر ولایتش ابقاء میشود. خالد نیز معاند پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم نبود و بلکه مطیع ایشان بود. خالد در علم و تدین هم شأن دیگران نبوده و به همین دلیل حکم چنین ماجرایی بر او پوشیده مانده است. و گفته شده که بین او و آن قبیله یک دشمنی از دوران جاهلی باقی مانده بود که باعث تحریک خالد به قتل آنان شد و علی به این خاطر فرستاده شد. رافضي میگوید: «پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم به او امر کرد که رضایت آن قبیله از کار خالد را جلب کند». این کلام جاهلانه است. پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم علی را برای رعایت عدالت و جبران خسارت فرستاد، و نه تنها برای جلب رضایت. رافضي درباره خالد میگوید: «خالد به پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم خیانت کرده و با امر او مخالفت کرد و مسلمانان را کشت». این کلام نیز دورغ و افتراء بر خالد است، زیرا خالد تعمد خیانت و مخالفت با پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و کشتار کسانی را ندارد که از نگاه او مسلمان هستند، ولی دچار اشتباه شد، همچنانکه اسامه بن زید نیز دچار خطا و اشتباه شده و شخصی را بعد از گفتن «لا اله الا الله» کشت، و مثل قتل چوپانی توسط تعدادی از سپاهیان اسلام که با وجود اقرار چوپان به مسلمان بودن، او را کشتند و گوسفندان او را به غنیمت بردند.
([1]) نگا: المسند، 1/173، چاپ المعارف. ([2]) بخاری، 5/27، المسند 3/113.
به نقل از: مختصر منهاج السنة، تاليف: شيخ الإسلام ابو العباس احمد بن تيميه، اختصار : الشيخ عبدالله بن محمد الغنيمان (استاد تحصيلات عالي دانشگاه اسلامي مدينه منوره)، و مدرس در مسجد نبوي شريف، ترجمه: إسحاق دبيرى مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|