|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم > دعوت پادشاهان و امرا
شماره مقاله : 3411 تعداد مشاهده : 334 تاریخ افزودن مقاله : 14/6/1389
|
دعوت پادشاهان و امرا صلح حدیبیه، سرآغاز گسترش اسلام صلح حدیبیه، زمینه گسترش سلام را فراهم ساخت بهگونهای که علاوه بر شبهجزیره عربستان، سرزمینهای منتهی به آن را نیز در برگرفت و پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم پس از صلح با قریش و تسلیم ساختن یهودیان شمال حجاز در خیبر، وادی قری، تیما و فدک از هیچ کوششی برای صدور اسلام به آن سوی مرزهای حجاز دریغ نورزید که میتوان روابط دیپلماسی و ارسال پیام، به پادشاهان و امرای مناطق دیگر را دلیل این امر دانست و این تحول، نقطه عطفی در تاریخ عرب و اسلام محسوب میگردید؛ زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نمیخواست فقط عربها را زیر پرچم اسلام گرد بیاورد؛ بلکه میخواست آنان را بعد از اینکه به دین الهی گرویدند و صاحب رسالت آسمانی شدند، به عنوان پرچمداران دعوت اسلامی به سوی تمامی جهانیان بفرستد.[1] از شیوه عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در دعوت سران و پادشاهان به اسلوب و وسایل دعوت این قشر، پی میبریم؛ چنانکه آن حضرت با نامهنگاری آنان را به سوی اسلام فراخواند و این شیوه پیامدهای مطلوب و مؤثری داشت؛ چراکه برخی از سران دولتها و پادشاهان، اسلام را میپذیرفتند و مسلمان میشدند و عدهای اظهار علاقه و دوستی مینمودند و موضعگیری برخی دیگر نیز در قبال اسلام و دولت اسلامی مدینه، مشخص میشد و دولت اسلامی از خلال عکسالعملهای مختلف سران پادشاهان در مقابل نامهها، توانست عملکرد سیاسی و نظامی خود را به صورت شفاف و ممتازی اتخاذ نماید.[2] متن نامههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم 1- در صحیح مسلم[3] نصنامه رسول خدا که پس از صلح حدیبیه توسط دحیه کلبی به هرقل، امپراطور روم، فرستاد[4]، چنین آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم. از محمد بن عبدالله و رسول خدا به هرقل، بزرگ روم. سلام بر کسی که دنبال هدایت است، اما بعد. من تو را به اسلام فرا میخوانم. مسلمان شو تا سالم بمانی تا خداوند، دو اجر نصیب تو بگرداند و اگر رویگردان شوی؛ پس گناه پیروان تو نیز بر گردن تو میباشد؛ سپس این آیه را نوشت: { قُلْ یا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَه سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَكُمْ أَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَیئًا وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (٦٤) } (آل عمران، 64)[5] «بگو : ای اهل کتاب! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است که جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدای یگانه به خدایی نپذیرد؛ پس هر گاه سر بر تابند، بگویید: گواه باشید که ما منقاد(اوامر ونواهی خدا) هستیم.» هرقل نامهی پیامبر را با دقت خواند و بررسی کرد و آن طور که در صحیحین آمده است از ابوسفیان که در آنجا حضور داشت، احوال پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را جویا شد و بعد از اینکه ابوسفیان به او پاسخ داد، گفت: «اگر واقعاً آن طور است که تو میگویی، به زودی این سرزمین را نیز به تصرف خود درخواهد آورد. من میدانستم که او ظهور خواهد کرد، امّا نمیدانستم که از میان شما ظهور میکند. اگر میدانستم که سالم نزد او میرسم، حتماً خود را به او می رساندم و پاهایش را میشستم.»[6] 2- همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نامه کسرا، امپراطور فارس، را توسط عبدالله بن حذافه سهمی فرستاد تا حاکم بحرین آن را به کسرا بدهد[7]. وقتی کسرا نامه را خواند آن را پاره کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم با اطلاع از این جریان، علیه او دعا کرد تا خداوند کشور اورا پارهپاره کند.[8] متن این نامه براساس روایت طبری چنین آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم. از محمد رسول خدا صلی الله علیه و سلم به کسرا، بزرگ فارس. سلام بر کسی که پیروهدایت بوده به خدا و پیامبرش ایمان بیاورد و گواهی دهد به اینکه هیچ معبودی جز الله وجود ندارد و من پیامبر خدا به سوی تمامی انسانها میباشم تا کسانی را که زنده هستند، بیم دهم. مسلمان شو تا سالم بمانی واگرنه گناه مجوسیان به گردن تو میباشد.»[9] 3- نامهای توسط عمرو بن امیه ضمری به نجاشی، پادشاه حبشه، فرستاد و در آن نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. از رسول خدا، محمد، به پادشاه حبشه، نجاشی. مسلمان شو. من نزد تو، خدا را ستایش میکنم. خدایی را که معبودی به حقی جز او وجود ندارد و او پادشاه بسیار مقدس و پاکیزه و مؤمن و نگهبان است و گواهی میدهم که عیسی، فرزند مریم، روح خدا و سخن او است که آن را به مریم نیککردار و پاکدامن، القا فرمود و او بدان حامله گردید؛ پس او را از روح خود و به وسیله دمیدن آفرید. همان طور که آدم را خلق کرد و من تو را به سوی خدا یگانه که شریکی ندارد، فرامیخوانم تا به آنچه به من نازل شده است، ایمان بیاوری و از من اطاعت نمایی؛ چون من رسول خدا هستم. من باز هم تو را و سربازانت را به سوی الله فرا میخوانم و بدین صورت، پیام خدا را رساندم و نصیحت کردم؛ پس نصیحت مرا بپذیرید و سلام خدا بر کسی که از هدایت پیروی نماید.»[10] 4- همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نامهای به مقوقس، حاکم مصر، نوشت که او نیز جواب آن را فرستاد[11]، اما براساس روایت صحیح هیچ کدام از این نامهها موجود نیست؛ البته این به معنی رد کردن نصوص تاریخی در این زمینه نیست؛ بلکه هدف این است که به قدری مستند نیستند که بتوان براساس آنها سیاستی شرعی اتخاذ و پایهریزی نمود.[12] محمد بن سعد در طبقات میگوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نامهای به مقوقس، بزرگ قبطیها، جریح بن مینا فرزند پادشاه اسکندریه، توسط حاطب بن ابی بلتعه فرستاد. او برخورد مؤدبانهای کرد و نزدیک بود که مسلمان شود، امّا این کار را نکرد و هدایایی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرستاد که در میان آنها کنیزی به نام ماریه قبطیه بود. وقتی جواب او به پیامبر رسید، فرمود: به خاطر حکومتش از مسلمان شدن خودداری نموده است، امّا حکومتش دوام نخواهد یافت.»[13] 5- همچنین در مسیر بازگشت از حدیبیه، نامهای را توسط شجاع بن وهب به منذر بن حارث، حاکم دمشق، فرستاد که محتوای نامه از این قرار بود: سلام بر کسی که از هدایت پیروی نماید و ایمان بیاورد. من تو را به ایمان به خدای یگانه که شریکی ندارد، فرا میخوانم تا حکومت تو برایت مستدام بماند.[14] 6- همچنین آن حضرت پس از بازگشت از حدیبیه، نامه ای توسط هوذه بن علی حنفی، حاکم یمامه، فرستاد. هوذه به این شرط که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم او را در حکومت شریک گرداند وحق امر و نهی داشته باشد، اظهار تمایل به اسلام نمود، امّا رسول خدا شرط او را نپذیرفت.[15] 7- پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نامهای نیز توسط ابوعلاء حضرمی به منذر بن ساوی عبدی، امیر بحرین، فرستاد. و براساس آنچه منابع تاریخی ذکر کردهاند، منذر مسلمان شد و تمامی عربهای بحرین نیز مسلمان گردیدند، اما یهود و مجوس آن دیار با ابوعلاء و منذر براساس پرداخت جزیه صلح نمودند.[16] ابوعبید قاسم بن سلام، متن نامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را به منذر بن ساوی از روایت عروه بن زبیر این گونه نقل نموده است: «سپاس خدایی را که معبود به حقی جز او نیست. همانا هر کس چون ما نماز بخواند و به سوی قبله ما رو کند و ذبیحه ما را بخورد، مسلمان و در ذمه خدا و پیامبرش میباشد. اگر مجوسیان، مسلمان گردند، طبق مسلمانان با آنان رفتار خواهد شد و در غیر این صورت، باید جزیه پرداخت کنند.»[17] در سال هشتم هجری نیز عمرو بن عاص را به عمان نزد جیفر و عبد، پسران جلندی ازدی فرستاد.[18] محتوای نامه چنین بود: «از طرف پیامبر خدا، محمد، به بندگان خدا؛ پادشاهان عمان و کسانی که از مردم بحرین با آنها هستند. اگر نماز را اقامه کردند و زکات دادند و خدا و پیامبرش را اطاعت نمودند و حق پیامبر را رعایت کردند و راه مؤمنان را در پیش گرفتند، پس آنان درامان خواهند بود و از حقوق اسلام بهرهمند خواهند گردید. البته اموال بیتالمال آنان به خدا و پیامبرش تعلق میگیرد و یک دهم خرماهایشان و نصف یک دهم حبوباتشان صدقه است و باید مسلمانان را یاری دهند و خیرخواهشان باشند و مسلمانان نیز متقابلاً چنین بکنند. سنگهای آسیاب آنها متعلق به خودشان میباشد، هرطور میخواهند، در آن تصرف نمایند.»[19] ویژگیهای دیپلمات مسلمان محمد شیت خطاب در کتاب سفراء النبی نامههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را گردآوری نموده است و درباره ویژگیهای سفیران آن حضرت سخن به میان آورده و از خلال این بحث، شرایط و ویژگیهای یک دیپلمات مسلمان را استنباط نموده است که مهمترین آنها عبارتاند از: 1- اسلام و دعوت به آن خداوند میفرماید: { قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَه أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِینَ (١٠٨) } (یوسف، 108) «بگو این است راه من . به سوی خدا با بینش فرا میخوانم، (راه) من و کسی که از من پیروی میکند و خداوندپاک ومنزه و من از مشرکان نیستم.» 2- فصاحت بیان و شفافیت فصاحت گفتار و دقت در رسانیدن مطلب به مخاطبان یکی از شرایط اساسی برای یک دیپلمات و سفیر است. بنابراین، موسی علیهم السلام از خداوند خواست که برادرش هارون را به خاطر فصاحتی که داشت در رسالتش شریک بگرداند: { وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی (٢٩)هَارُونَ أَخِی (٣٠)اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی (٣١) } (طه، 29-31) بر این اساس، پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ، سفیران و قاصدان خود را از میان اعراب اصیلی که در شبهجزیره عربستان و بادیه ها بزرگ شده بودند و از فصاحت گفتار برخوردار بودند، انتخاب مینمود. 3- حسن اخلاق سفیران پیامبر، از اخلاق والا و نیکی برخوردار بودند. همان اخلاقی که در قرآن کریم و در سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بیان گردیده است و مهمترین بخش آن در یک دیپلمات و سفیر مسلمان، صداقت و تواضع میباشد.[20] 4- علم علم و آگاهی تنها وسیله انتقال یک تفکر و ایدئولوژی است. بنابراین، با بررسی برخورد جعفر بن ابیطالب با نجاشی که پس از گفتگو با او، سوره کهیعص را برای او تلاوت مینماید و با زبانی فصیح، عقیده و آئین خود را شرح میدهد، به انتخاب شایسته و دقت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بیشتر پی میبریم.[21] 5- صبر و استقامت خداوند میفرماید: { فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَ مَا یوعَدُونَ لَمْ یلْبَثُوا إِلا سَاعَه مِنْ نَهَارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یهْلَكُ إِلا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ (٣٥) } (احقاف، 35) «پس شکیبائی کن آن گونه که پیغمبران اولوالعزم شکیبایی کردهاند و برای (عذاب) آنان شتاب مکن. روزی که ایشان چیزی را مشاهده میکنند که به آنها وعده داده میشد، انگار که آنان جز ساعتی از روز در دنیا نماندهاند. (این قرآن) ابلاغ و بسنده است. مگر جز انسانهای گمراه و فاسق کسی دیگر هلاک میشود؟.» در حقیقت صبر، سلاح و توشه همیشگی یک داعی است. با بررسی سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم و اصحاب بزرگش به این نتیجه خواهیم رسید که سیره آنان مملو از صبر درراه دعوت میباشد که میتوان به سفر طائف اشاره نمود. 6- شجاعت تاریخ اسلام از شجاعت سفیران پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم و از اینکه آنها از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای واهمه نداشتند، سخن به میان آورده است. 7- حکمت سفیرانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم انتخاب مینمود، از حکمت و بصیرت والایی برخودار بودند؛ چنانکه عمرو بن عاص یکی از آنان بود. وقتی از او پرسیدند که عاقل کیست؟ گفت: عاقل کسی است که گمانش راست درآید و قضایای آینده را از روی قضایای گذشته تشخیص دهد. عاقل کسی نیست که خوبی را از بدی تشخیص دهد؛ بلکه عاقل کسی است که هنگام قرار گرفتن از میان دو شر، بهترین آن را انتخاب نماید.[22] 8- زرنگی و چارهسازی یک سفیر میبایست ابعاد سیاسی قضایا را درک نماید و زرنگ و چاره ساز باشد که این امر به ذکاوت و تیزهوشی سفیر بستگی دارد. سفیران پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از تیزهوشی و ذکاوت خاصی برخوردار بودند و قضایا و حوادث را به خوبی پیشبینی و ارزیابی مینمودند. 9- ظاهر زیبا سعی و تلاش پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بر آن بود که سفیرانش را از کسانی انتخاب نماید که ضمن برخوردار بودن از صفات فوق، دارای شکل و قیافه ظاهری مناسبی نیز باشند.[23] موارد ذکر شده مهمترین صفات و ویژگیهای سفیران اسلام بودند که محمود شیت خطاب آنان را برشمرده است بنابراین، شایسته است که یک سفیر مسلمان، متصف به آنها باشد و دولت اسلامی نیز آنها را ملاک انتخاب سفیران خود قرار دهد. درسها، عبرتها و فواید 1- اریسیها در نامهای که رسول خدا به هرقل نوشت، سخن از «اریسیین یا یریسیین» آمده است. علما در مورد مدلول این واژه، آراء مختلفی ارائه دادهاند که براساس مشهورترین آنها «اریسیین» عبارت از اطرافیان و خدمه و گارد پادشاه بودهاند.[24] ابوالحسن ندوی میگوید: کلمه اریسیون به پیروان «اریوس» مصری، مؤسس یکی از فرقههای مسیحی، اطلاق میشود. این فرقه نقشی مهم در تاریخ عقاید واصلاح دینی مسیحیت داشته است و در دورانی نیز موفق به تصرف دولت بیزانس و کلیسای مسیحیت گردیده است. «اریوس» تنها کسی بود که در میان مسیحیان ندای توحیدسر داد و معتقد به تمییز بین خالق و مخلوق و به تعبیر مسیحیان بین پدر و فرزند بود.[25] عقیده اریوس مدتی درمیان مسیحیان رواج داشت و پیروانش باکسانی که معتقد به الوهیت مسیح بودند، درگیری و نبرد داشتند و مسیحیان زیادی در ولایات شرقی دولت بیزانس به این عقیده روی آوردند تا اینکه تیوسورس بزرگ، به تشکیل مجمع جهانی مسیحیان در قسطنطنیه اقدام نمود و الوهیت و فرزند بودن مسیح را اعلام نمود که در نتیجه آن، عقیده اریوس روبه انحطاط و نابودی گذاشت. امّا با این وجود، گروه اندکی همچنان باقی ماند و به فرقه اریسیه مشهور گردید و شاید هدف پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از اینکه به هرقل نوشت که اگر تو از پذیرش این دین، اجتناب بورزی، گناه اریسیها به گردن تو میباشد، همین گروه باشد که از میان مسیحیان تنها فرقهای است که نسبتاً به توحید معتقد است.[26] ابوجعفر طحاوی ضمن سخن از این گروه، گفته است: کسانی که نسبت به این مسائل آگاهی دارند، نوشتهاند که در میان کسانی که هرقل بر آنان حکومت میکرد، گروهی معروف به «اروسیه» بودند که معتقد به یگانگی خدا بودند و مسیح را بنده خدا میدانستند و همانند دیگر نصارا به ربوبیت و فرزندی مسیح، معتقد نبودند و دین مسیحی را آن گونه که در انجیل بود، قبول داشتند.[27] 2- رعایت تناسب درنامههای پادشاهان نامههای آن حضرت صلی الله علیه و سلم به پادشاهان براساس عقاید دینی و خصوصیات درونی هر یک از آنان، متفاوت بود. به عنوان مثال چون هرقل و مقوقس، مسیحی و معتقد بودند که مسیح فرزند خدا است، در نامههای آنان، کلمه عبدالله را که بیانگر بنده بودن وی بود، به عنوان پسوند نام خود آورد و این گونه نوشت : «مِن محمد عبدالله و رسول الله» اما در نامهای که به کسرا فرستاد، این طور ننوشت؛ بلکه نوشت : «مِن محمد رسول الله.» همچنین در نامه آنها که معتقد به دین آسمانی و اهل کتاب بودند. آیة: { قُلْ یا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ... } را نوشت و در نامه کسرا که به خداوند اعتقاد نداشتند؛ بلکه او و قومش خورشید و آتش را میپرستیدند و معتقد به وجود دومعبود به نامهای یزدان و اهریمن، یکی برای خیر و دیگری برای شر، بودند، نوشت: «من فرستاده خدا به سوی تمامی انسانها هستم تا هر انسان زنده و با وجدانی را از عذاب خدا بترسانم.»[28] واکنش پادشاهان با نامهها و سفیران پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم متفاوت بود؛ چنانکه هرقل و نجاشی و مقوقس برخورد مؤدبانهای داشتند. به ویژه نجاشی و مقوقس از سفیران پیامبر به خوبی استقبال کردند و مقوقس هدایایی نزد رسول خدا فرستاد از جمله دو کنیز که یکی از آنان ماریه، مادر ابراهیم فرزند رسول الله، میباشد. اما خسرو پرویز، نامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را پاره کرد و گفت: به من چنین نامهای مینویسد در حالی که او برده من است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نیز با اطلاع از چگونگی برخورد وی فرمود: خداوند حکومتش را پاره کند.[29] کسرا به حاکم یمن که باذان نام داشت نوشت که آن حضرت را دستگیر و احضار نماید. باذان، مردی به نام بابویه را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرستاد. بابویه به مدینه آمد و به پیامبر اکرم گفت: ملک الملوک به باذان طی نامهای دستور داده است که تو را احضار کنند. بدین جهت من آمدهام تا او را نزد کسرا ببرم. پیامبر اکرم به بابویه خبر داد که خسروتوسط فرزندش، شیرویه، به قتل رسیده است.[30] گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم تحقق یافته بود و شیرویه بر تخت پدر مسلط شده و او رابه قتل رسانده بود. این جریان در سال 628 م به وقوع پیوست و حکومت خسروپرویز پس از به قتل رسیدن او، بازیچه دست فرزندانش گردید؛ چنانکه شیرویه نیز بعد از شش ماه حکومت، از میان رفت و در مدت کمتر از چهار سال حدود ده پادشاه بر تخت سلطنت نشستند تا اینکه همه بر یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانیان، اتفاق کردند و او بعداً با لشکر اسلام روبرو شد و آخرالامر دولت ساسانی بیش از چهار قرن حکومت در سال 637 م توسط فاتحان مسلمان برای همیشه منقرض گردید و تمامی این تحولات، هشت سال بعد از دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم درمورد آنان، اتفاق افتاد.[31] 3- محتوای مشترک نامههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم با بررسی نامههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به پادشاهان، حکام و سران قبایل، متوجه خواهیم شد که محتوای تمامی نامههای تقریباً یکی بوده است. الف – تمامی نامهها با «بسم الله» آغاز شدهاند و بسم الله آیهای از قرآن است بنابراین، نتیجه میگیریم که در نوشتن کتاب و نامه، مستحب است که جهت اقتدا به رسول خدا، ابتدا بسم الله نوشته شود. همچنین به جواز نوشتن آیه قرآن در نامههای ارسالی به کفار و خواندن توسط انسان جنب، چون کفار معمولاً جنب هستند، پی میبریم. ب – همچنین از نامهنگاری پیامبر اکرم با کفار و پادشاهان به نتایج زیر خواهیم رسید: - جواز فرستادن سفیر مسلمان نزد رهبران کفر؛ چراکه نامههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم توسط سفیران مسلمان فرستاده میشدند. - جواز نامهنگاری با کفار در امور دینی و دنیوی. - باید در نامهها، اسم فرستنده و گیرنده قید شود و همچنین به صورت خلاصه به اسلام دعوت داده شوند. - نباید به کافر سلام کرد؛ چنانکه پیامبر در نامههایش مینوشت: «السلام من اتبع الهدی» یعنی سلام بر کسی که پیروحق و هدایت است. - جواز ساختن مهر؛ چراکه آن حضرت مهری داشت که بر آن به ترتیب الله رسول محمد حک شده بود و نامهها را با آن مهر می زد[32]. (و در مجموع محمد رسول الله خوانده میشد، اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم چون دوست نداشت نام وی قبل از نام الله نوشته شود، لذا چنین روشی اتخاذ نمود.) از انس روایت است که وقتی آن حضرت میخواست به رومیها نامهای بنویسد، به ایشان گفتند: رومیها نامههای فاقد مهر را نمیخوانند؛ پس آن حضرت انگشتری نقرهای که بر آن «محمد رسول الله» حک شده بود، انتخاب نمود.[33] 4- تجلیل از انسانهای بزرگ بعد از اینکه باذان مسلمان گردید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم اورا از مقامش که حاکم یمن بود، بر کنار نکرد، بلکه به خاطر توانایی او در مدیریت وی، او را همچنان امیر آنجا قرارداد و این بیانگر آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم شایستگیهای افراد را مدنظر داشت و مناصب حکومتی را براساس توانایی افراد به آنان واگذار مینمود؛ همچنین بعد از مرگ باذان، فرزندش، شهر، را به جای او گمارد.[34] 5- جواز گرفتن جزیه از یهود در نامهای که پیامبر اکرم به منذر بن ساوی فرستاد، به بیان موضع خود در مقابل یهود و مجوسیها پرداخت و نوشت: یهودیان و مجوسیانی که دین اسلام را نپذیرند، میبایست جزیه پرداخت نمایند.[35] ابن قیم وگروهی از علما معتقدند که جزیه گرفتن از هر کس خواه اهل کتاب باشد یا بتپرست و غیره، جایز است؛ زیرا جزیه گرفتن از اهل کتاب، یهود و نصارا، در قرآن و جزیه گرفتن از مجوسیان در سنت، تصریح شده است. بنابراین، حکم کفار دیگر نیز همین است. و حکم سایر گروههای مشرک مانند حکم مجوسیان است، علت اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از بتپرستان عرب جزیه نگرفت، این است که آنها قبل از نزول این حکم، مسلمان شده بودند و آیه مربوط به جزیه بعد از تبوک نازل گردید.[36] 6- جواز پذیرفتن هدیه کفار چنانکه حاکم مصر، مقوقس، با سفیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ، حاطب بن ابیبلتعه، هدایایی از جمله دو کنیز و لباس و قاطری برای ایشان فرستاد و آن حضرت نیز آنها را پذیرفت.[37] 7- نتایج نامهنگاری پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به پادشاهان و حکام پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در این نامهنگاریها، موضعگیری فوقالعادهای در سیاست خارجی از خود به جای گذاشت که از اعتماد به نفس، ایمان و شجاعت ایشان حکایت دارد. نامه نوشتن به پادشاهانی چون هرقل، کسرا و مقوقس در آن شرایط، کار سادهای نبود و در چنین شرایطی، فردی دیگر غیر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به خاطر پیامدهای ناگوار این نوع نامهها، به خود جرأت چنین کاری را نمیداد، امّا ایمان او به تأیید خدا و حرص و اشتیاق وی به ابلاغ دعوتش او را بر آن داشت که به چنین عملی همّت گمارد. نتایجی که از این موضعگیری سیاسی، اتخاذ میگردد، عبارتند از: الف – آن حضرت با این موضعگیری سیاسی، روش جدیدی جهت روابط و تعامل بین دولتها که تا قبل از آن رایج نبود؛ ایجاد نمود. ب – دولت نوپای اسلامی، دولتی با اقتدار گردید و از حکومتهای مشهورآن زمان گردید. ج – پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به موضعگیری پادشاهان و امیران و سیاست آنان در قبال خود و دعوتش، پی برد. د – نامهنگاری به خارج از جزیرهالعرب، بیانگر جهانی بودن دعوت اسلام بود که در آیات مکی از آن سخن به میان آمده است. {وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ } «ما تو را نفرستادهایم مگر رحمتی برای جهانیان.» آخرالامر اینکه نامهنگاری آن حضرت صلی الله علیه و سلم به سران عرب و پادشاهان مجاور، نقطه عطفی در سیاست خارجی دولت اسلامی به شمار میآید که از آن پس دارای جایگاه دینی و سیاسی ویژهای گردید و زمینه برای فتح مکه و ورود وفدهای عرب، برای مسلمان شدن فراهم گردید.[38]
[1]- السفارات النبویة، د. محمد عقیلی، ص 15. [2]- الحلاقات الخارجیه الدولة الاسلامیه، د. سعید الهجر، ص 112. [3]- صحیح مسلم، ج 3، ص 1393-1397، شماره 1773. [4]- نظرة النعیم، ج 1، ص 344. [5]- مسلم شرح النووی، کتاب الجهاد، کتب النبی، ج 12، ص 107. [6]- مسلم، ج 3، ص 1393، شماره 1773. [7]- شرح المواهب اللدنیة، ج 3، ص 341. [8]- البخاری مع فتح الباری، ج 8، ص 26، شماره 4424. [9]- تاریخ طبری، ج 2، ص 654-655. [10]- نصب الرایه، زیلعی حنفی، ج 4، ص 421 – به نقل از نظرة النعیم، ج 1، ص 346. [11]- نظرة النعیم، ج 1، ص 346. [12]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 2، ص 459. [13]- البدایة و النهایة، ج 5، ص 340. [14]- تاریخ الطبری، ج 2، ص 652. [15]- نصب الرایة، ج 4ف ص 425 – اعلام السائلین، ابن طولون، ص 105 – 107. [16]- نصب الرایة، ج 4، ص 419 – 420. [17]- الاموال، ابیعبید، ص 28. [18]- صبح الاعشی، ج 6، ص 376. [19]- الاموال، ابیعبیده، ص 28 – 29. [20]- سفراء الرسول، ج 2، ص 278. [21]- الفقه السیاسی للوثائق النبویه، خالد هفداوی، ص 114. [22]- همان به نقل از سفراء الرسول، ج 2، ص 301. [23]- مقومات السفراء فی الاسلام حسن فتح الباب، ص 60. [24]- السیرة البنبویه، ندوی، ص304. [25]- همان، ص 305. [26]- همان، ص 307. [27]- مشکل الآثار، ج 3، ص 399. [28]- السیرة النبویه، ندوی، ص 290. [29]- تاریخ طبری، ج 3، ص 90. [30]- همان، ص 90-91. [31]- السیرة النبویة، ندوی. [32]- غزوة الحدیبیه، ابوفارس، ص 239 – 240. [33]- بخاری؛ باب دعوة الیهود و النصاری، - فتح الباری، ج 6، ص 108. [34]- غزوة الحدیبیه، ابیفارس، ص 242. [35]- همان. [36]- زادالمعاد، ج 5، ص 91. [37]- غزوة الحدیبیه، ابیفارس، ص 243. [38]- التاریخ السیاسی و العسکری لدولة المدینه، ص 351.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین. مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|