|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>سریه نظامی ابوعبیده بن جراح رضی الله عنه به سوی سیف البحر
شماره مقاله : 3381 تعداد مشاهده : 348 تاریخ افزودن مقاله : 13/6/1389
|
سریه نظامی ابوعبیده بن جراح رضی الله عنه به سوی سیف البحر
اعزام دسته نظامی ابوعبیده رضی الله عنه ادامة سیاست نظامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم جهت تضعیف و محاصرة اقتصادی قریش به شمار میرود. آن حضرت صلی الله علیه و سلم لشكری متشكل از سیصد سواركار را به فرماندهی ابوعبیده رضی الله عنه جهت تعرض به یكی از كاروانهای تجاری قریش، فرستاد. این لشكر در حالی كه به سوی ساحل دریا پیش میرفت، توشهاش تمام شد. ابوعبیده رضی الله عنه دستور داد تا باقیماندة توشه را نزد او بیاورند و مقدار كمی خرما که باقی مانده بود، او به صورت جیرهبندی روزانه چند خرما به آنها میداد تا اینكه نوبت به یك دانه خرما در روز رسید. با وجود اینکه لشكر، دچار گرسنگی شدیدی گردیده بود، اما به این دلیل که از روحیة والا و قویای برخوردار بودند و به راهشان ادامه دادند. و سعی میكردند با همان یك عدد خرما وقت بیشتری را سپری كنند[1]. چنانكه جابر بن عبدالله رضی الله عنه میگوید: «ما آن یك عدد خرما را مانند بچهها می مكیدیم و بر آن آب مینوشیدیم و بدین صورت یك روز را با آن سپری میكردیم.»[2] وهب بن كیسان رضی الله عنه از جابر رضی الله عنه پرسید كه این یك عدد خرما برای شما چه ارزشی داشت؟ جابر رضی الله عنه گفت: ما قدر آن یك دانه خرما را وقتی احساس كردیم كه دیگر وجود نداشت.[3] جابر رضی الله عنه میگوید: بعد از آن ما برگهای درختان را با آب میخوردیم. تا اینكه قیس فرزند سعد بن عباده رضی الله عنهم كه از خانوادة سخاوتمند بود، سه وعده خوراك به لشكر داد كه در هر وعدهای سه شتر ذبح كرد. ولی سرانجام ابا عبیده رضی الله عنه او را از ادامة این كار منع كرد.[4] خداوند در حالی كه آنها شدیداً گرسنه و درمانده بودند، ماهی بزرگی برایشان از دریا بیرون افكند؛ چنانكه جابر صلی الله علیه و سلم میگوید: ما در كنار ساحل به راه خود ادامه دادیم، كه از دور چیزی شبیه تپه در كنار ساحل دیدیم. نزدیك رفتیم متوجه شدیم كه ماهی بسیار بزرگی به نام عنبر است. ابوعبیده رضی الله عنه گفت: این خود مردهای است؛ سپس گفت: خیر؛ بلكه ما فرستادگان پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم و در راه خدا هستیم و در مضیقه قرار گرفتهایم؛ پس بخورید. جابر رضی الله عنه میگوید: لشكر سیصد نفری ما تا یك ماه از آن میخورد. و از روغن چشمانش مشكیزه پر میكردیم. و به اندازة لاشة گاو، قطعههایی از گوشت آن جدا مینمودیم. و سیزده نفر از ما داخل حلقة چشم آن نشستند. و یكی از استخوانهای پهلوی آن را نصب كردند به قدری بلند بود كه بلندترین ما سوار بر شتری از زیر آن عبور میكرد و از گوشت آن با خود به مدینه آوردیم و جریان را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم گفتیم. فرمود: روزی ای بوده است كه خدا نصیب شما كرده است. آیا چیزی از آن با خود همراه دارید كه ما بخوریم. ما نیز مقداری از گوشت آن را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم دادیم و ایشان از آن خوردند.[5] این سریه قبل از صلح حدیبیه اتفاق افتاده است، بنابراین، تاریخ وقوع آن را نمیتوان براساس دیدگاه ابن سعد در رجب سال هشتم هجری دانست.[6] ابن سعد و واقدی میگویند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم این سریه را به سوی طایفة جهینه سازماندهی کرد.[7] ابن حجر میگوید: این نظر با آنچه در بخاری آمده است كه آنها به سوی كاروان قریش رفته بودند، تعارض ندارد؛ زیرا احتمال دارد كه برای هر دو منظور اعزام شده باشند و شاید هدف اصلی آنها جهینه بوده است و قصد تعرض به كاروان قریش را نداشتهاند و تنها قصد آنها این بوده است که آن را از تعرض جهینیان نجات بدهند[8]. چنانكه در صحیح مسلم تصریح شده است كه این دسته به سوی جهینه اعزام شده بود.[9] درسها و فوایدی که در این ماجرا عبارت نهفته است از: 1- رفتار حكیمانة ابوعبیده رضی الله عنه در جمعآوری توشههای باقیمانده و تقسیم مساوی آنها در میان مجاهدین و این درسی بود كه از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم فرا گرفته بود. 2- سخاوتمندی قیس بن سعد رضی الله عنه در چنین شرایط دشواری جهت تخفیف مصیبتی كه لشكر به آن گرفتار شده بود. چنانكه در روایت واقدی آمده است كه او شترانی را كه ذبح میكرد، از یك مرد جهینی قرض میگرفت. آن گاه ابوعبیده رضی الله عنه او را سرزنش كرد و گفت: میخواهی زیر بار قرض بروی، در حالی كه هیچ مالی برای پرداخت آن نداری.[10] قیس رضی الله عنه گفت: ای ابوعبیده رضی الله عنه آیا به نظرت پدرم كه قرضهای مردم را پرداخت مینماید و حامی ورشكستگان است و به گرسنگان غذا میدهد، خرماهایی را كه من در مقابل آن برای مجاهدان غذا تهیه كردهام نخواهد داد؟ چنانكه سعد رضی الله عنه با اطلاع از این موضوع، چهار تا از باغهایش را به فرزندش هدیه نمود كه فقط یكی از آنها نزدیك هفت تُن محصول داشت.[11] 3- مسئلة حلال و حرام: مسلمانان با وجود اینکه در گرسنگی شدیدی به سر میبردند تا جایی كه روزانه به یك دانه خرما اكتفا مینمودند و بعد از آنكه همان یك دانه خرما میسر نبود، به برگهای درختان روی میآوردند، از كنار مردی از جهینه گذشتند كه مال و شتران زیادی داشت؛ چنانكه فرزند سعد رضی الله عنه از او شترانی خرید و ذبح كرد، اما به هیچ وجه این لشكر بزرگ در این فكر نیفتاد كه شتران آن مرد جهینی را به زور تصاحب نمایند و ذبح كنند و بخورند، آن گونه كه قبل از اسلام مرسوم بود؛ زیرا آنها اكنون حاملان دین خدا بودند، دینی كه یکی از اهداف آن حفاظت از مردم و مالهایشان بود و آنها كسانی بودند كه در میان مال حلال و حرام فرق میگذاشتند و این را از برنامة جهانی ربالعالمین فرا گرفته بودند.[12] 4ـ جواز خوردن حیوان مردار دریا: این جریان دلالت بر این دارد كه خود مردة دریا حلال است و مشمول این آیه نمیشود كه میفرماید: {حُرِّمَتْ عَلَیكُمُ الْمَیتَةُ وَالْدَّمُ } «خود مرده و خون بر شما حرام كرده شد.» بلكه مشمول این حكم خداوندی میشود كه میفرماید: { أُحِلَّ لَكُمْ صَیدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ } یعنی شكار و خوراك دریا برای شما حلال است. ابوبكر صدیق، عبدالله بن عباس و جمعی از صحابه رضی الله عنهم بر این عقیدهاند: كه «مراد از صید، شكار دریا و از طعام، خود مردة دریا است.» چنانكه در سنن از ابن عمر رضی الله عنه روایت مرفوع و موقوفی نقل شده است كه برای ما دو چیز خود مرده و دو نوع خون حلال است. دو خود مرده، ماهی و ملخ و دو خون، طحال و كبدند و خوردن پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از گوشت ماهیای كه صحابه رضی الله عنه از ساحل در بازگشت از غزوة سیف البحر آورده بودند، دلیل حلال بودن خود مردة دریا است.[13] نووی معتقد است این جریان دلالت بر استحباب سختگیری در بعضی اشیاء مشتبه دارد.[14] 5- احكامی كه امام نووی در مورد این جریان ذكر نموده است نووی میگوید: این حدیث بیانگر جواز بستن راه دشمنان اسلام و ترور و به غنیمت گرفتن اموال آنها است و احكامی دیگر نیز از آن استنباط میشود. و آن اینكه: هر لشكری باید امیری داشته باشد تا آن را كنترل و هدایت نماید؛ افراد سپاه نیز باید از امیر خود تبعیت نمایند و امیر باید بهترین آنها باشد. از اینرو مستحب است وقتی چند نفر اراده مسافرتی را مینمایند، میبایست، یكی را از میان خود امیر مقرر كنند. همچنین مستحب است كه توشههای خود را به خاطر ایجاد بركت یك جا جمع كنند.[15]
[1]- السرایا والبعوث النبویه، ص 118. [2]- صحیح مسلم، شرح نووی ج 3، ص 84. [3]- فتح الباری، ج 8 ص 77. [4]- فتح الباری، ج 8، ص 78. [5]- شرح مسلم نووی، ج 13، ص 87. [6]- المجتمع المدنی، عمری، ص 125. [7]- المغازی، ج 2، ص 774 – السیرة النبویه علی ضوء مصادر الاحلیه، ص 480. [8]- همان. [9]- صحیح مسلم، ج 3، ص 1537. [10]- معین السیرة، ص 323 – السرایا و البعوث النبوی، ص 119. [11]- معین السیرة، ص 323 به نقل از شرح زرقانی ج 2، ص 282. [12]- همان، ص 324. [13]- السیرة فی ضوء مصادرها الاصلیه، ص 480. [14]- شرح النووی علی مسلم، ج 13، ص 86. [15]- شرح النووی علی مسلم، ج 13، ص 86.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین. مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|