|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>غزوه دومه الجندل
شماره مقاله : 3305 تعداد مشاهده : 323 تاریخ افزودن مقاله : 11/6/1389
|
غزوه دومهالجندل این غزوه نیز از جمله غزواتی است كه برای تثبیت پایههای دولت اسلامی انجام گرفت. رسول خدا صلی الله علیه و سلم اندكی بعد از غزوة بدر موعد، لشكر اسلام را به سوی سرزمین قضاعه واقع در شمال منطقة طوایف اسد و غطفان كه زیر نظر دولت روم «بیزانس» بودند، فرماندهی نمود. در آنجا بازار معروفی به نام دومهالجندل وجود داشت كه فاصلة آن از مدینه 450 كیلومتر بود. این اولین قبیلة ساكن شمال بود كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم در غزوة معروف دومه الجندل در ربیعالاول سال پنجم هجری وارد جنگ با آنان میشد. اخبار رسیده به مدینه حاكی از آن بود كه برخی از قبایل ساكن در دومهالجندل به كاروانهای تجاری حمله میكنند و به اذیت و آزار كاروانیان میپردازند و نیز خبر رسید كه آنها قصد نزدیك شدن به مدینه و ایجاد ناامنی در آن را دارند.[1] همان طور كه قبلاً توضیح دادیم، از آنجا که دومهالجندل واقع در مرزهای شام بود، با مدینه منوره فاصلة زیادی داشت و برای رسیدن به آنجا میبایست شانزده شبانهروز طی مینمودند. بنابراین، اگر مسلمانان درصدد حمله به آنان برنمیآمدند، خطر جدی و زودرسی متوجه مسلمانان نبود، اما سیاست كلان و چارهاندیشی نظامی، مسلمانان را برآن داشت تا به دلایل ذیل در حركت به سوی این گردهمآیی قبیلهای و فروپاشی قدرت آن شتاب به خرج دهند: 1- ساكتماندن در قبال چنین حركت و تجمعی و نشان ندادن عكسالعمل در برابر جرائمی كه مرتكب می شدند، منجر به افزایش قدرت آنان و ضعف و سقوط هیبت مسلمانان میگردید. 2ـ قرار گرفتن این گروه در مرزهای شام و بر سر راه كاروانهای تجاری و ایجاد مزاحمت برای كاروانها به ضعف اقتصادی مسلمانان و سایر كاروانها و قبایل میانجامید كه در نتیجه، اقتصاد شبهجزیره عربستان از رونق میافتاد و ناامنی و هرج و مرج به وجود میآمد. 3- علاوه بر موارد ذکر شده، مهمتر از آن، نفوذ و تسلط مسلمانان و حكومت اسلامی در آن دیار مدنظر بود تا ساكنین منطقه و همچنین كاروانها احساس نمایند كه دولتی از آنان حمایت مینماید كه امنیت راههای تجاری را فراهم خواهد ساخت و با سارقان و اشرار مبارزه خواهد نمود. 4- محروم ساختن و یا مأیوس نمودن قریش از انعقاد هرگونه پیمان تجاری در این منطقة مهم تجاری و بازرگانی؛ چراکه قریش كه بزرگترین دشمن حكومت اسلامی محسوب میشد، با گسترش قلمرو نظامی حكومت اسلامی در مرزهای شام و تسلط بر این مركز بازرگانی، مرعوب قدرت مسلمانان میگردیدند و بر این اساس تجارت خود را در معرض خطر میدیدند.[2] 5- از بینبردن رعب و وحشت رومیها از دل و اندیشة عربهای آن دیار و نیز خاطرنشان ساختن این موضوع به مسلمانان كه رسالت آنها عالمی است و مختص یك سرزمین و یا یك قوم نیست.[3] همچنین براساس نظریة ذهبی، واقدی، محمد احمد باشمیل و برخی مؤرخان، یكی از هدفهای این غزوه، بیمدادن به رومیها بود كه در ده كیلومتری شهر دمشق اردو زده بودند و نیروهایشان در آستانة شهرهای شام قرار داشت. بنابراین، رسول خدا صلی الله علیه و سلم همراه با هزار نفر از یارانش به قصد این دیار حركت نمود و شبها این مسیر را میپیمودند و روزها به استراحت میپرداختند تا حركت و مسیر آنان از دید جاسوسان پنهان بماند و دشمن قبل از رسیدن دشمن، از آن اطلاع نداشته باشد و فردی از بنیعذره به نام مذكور را به عنوان راهنما به همراه داشت و به راه خود ادامه داد تا اینكه به دیار دشمن رسید. آنها با نزدیك شدن لشكر اسلام، خانه و كاشانة خود را ترك نمودند و پا به فرار گذاشته بودند و چارپایان و گوسفندان آنان به غنیمت مسلمانان درآمد. همچنین فردی از آنان به اسارت مسلمانان درآمد که او را نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم آوردند. آن حضرت صلی الله علیه و سلم از او در مورد سایر سپاه پرسید. گفت: وقتی از قدوم شما مطلع شدند، پا به فرار گذاشتند. رسول خدا صلی الله علیه و سلم اسلام را بر این شخص عرضه كرد، او نیز پذیرفت و مسلمان شد. آن حضرت صلی الله علیه و سلم چند روزی در آنجا ماند و سپاه اسلام را به اطراف آن منطقه در تعقیب فراریان اعزام نمود، ولی موفق به دستگیری كسی نشد و سرانجام، لشكر اسلام به مدینه بازگشت. در مسیر بازگشت، آن حضرت صلی الله علیه و سلم با عیینه بن حصن فزاری قرارداد صلح امضا نمود و عیینه از رسول خدا صلی الله علیه و سلم اجازه خواست تا بتواند شتران و گوسفندان خود را در فاصلة شصت و پنج كیلومتری مدینه بچراند. رسیدن لشكر اسلام به دومهالجندل با توجه به مسافت طولانی و انعقاد پیمان صلح با عیینه و اجازه خواستن عیینه برای چرانیدن مواشی خود در 65 كیلومتری مدینه، بیانگر قدرت فوقالعاده مسلمانان در منطقه است، امّا با این وجود، مسلمانان خود را موظف به ایجاد امنیت در منطقه دانستند و آنان نیز به این نتیجه رسیدند که اسلام، قدرتمندترین حکومت مرکزی است و كسی یارای مقابله با آن را ندارد و اگر كسی چنین قدرتی میداشت، عیینه بود كه میگفتند: با خشم او، ده هزار جوان جنگجو خشم میگیرد و اینك او با مسلمانان از در صلح و آشتی وارد شده بود.[4] غزوة دومهالجندل اعلان دعوت اسلام به بادیهنشینان شمال و ساكنان نواحی جنوبی شام بود و آنها متوجه قدرت اسلام و حضور آن همان طور كه قبل از آن متوجه حضور و قدرت قیصر روم و لشكریانش گردیده بودند و از طرفی طینمودن این مسافت طولانی، به مثابة تمرینی عملی برای لشكر اسلام بود كه در آیندهای نزدیک قصد لشکرکشی به سایر سرزمینها را داشت بنابراین، این غزوه را مقدمة فتوحات بعدی اسلام در سرزمینهای آسیا و آفریقا شمردهاند.[5] پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در این غزوه، اهداف مهمی را دنبال مینمود، از جمله اینکه این غزوه از یك طرف جنگی تبلیغاتی و مانور نظامیای بود كه شبهجزیره عربستان را تحتالشعاع قرار میداد و مركز قدرت را در آن شناسایی مینمود و از طرفی دیگر جنگی تمام عیار علیه قبائل و نیروهایی بود كه در حال شكلگیری بودند و احتمال میرفت در آینده به مدینه نزدیك بشوند و حكومت اسلامی را تهدید نمایند و این غزوه نیز جنگی سیاسی محسوب میگردید كه زمینة گسترش قلمرو حكومت اسلامی را فراهم میساخت. غزوة دومهالجندل در واقع اردوی تربیتی زیبا و در عین حال طاقتفرسایی بود كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم آن را رهبری میكرد و در ركاب ایشان یك هزار شاگرد ممتاز وجود داشت كه هر لحظه مشغول فراگیری درسی بودند؛ درس طاعت و حرف شنوی، انضباط، تمرین نظامی، تحمل مشقتها و احكام فقهی (حلال و حرام.) همچنین عملیات آمیخته شدن نیروهای اسلامی در قالب امت واحد و چارچوب مشخص و بیرون كردن آنها از چارچوبهای عشیرهای و فامیلی كه فقط برای خدا دوستی و دشمنی بكند، هدف دیگری بود كه در این غزوه بدان پرداخته شد. علاوه بر موارد ذکر شده، این غزوه موجب بروز استعدادها و قدرت ایمان افراد و شناسایی منافقان و انسانهای ضعیفالایمان قرار گرفت و برخورد رسول خدا صلی الله علیه و سلم با هر یک از آنان بر اساس خصوصیات درونی آنان بود و بر این اساس به تربیت آنان میپرداخت تا در پرتو دستورات اسلام، نسلی را بیافریند و تربیت كند كه رهبری آیندة جهان بشری را به عهده بگیرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در این غزوه، سباع بن عرفطة غفاری را امیر مدینه تعیین كرد. او نه از قبیلة اوس بود و نه از خزرج و نه از قریش؛ بلكه از قبیلة غفار بود كه عربها آنها را راهزنان حجاج میدانستند. بدین صورت رسول خدا صلی الله علیه و سلم با انتخاب سباع خواستار این بود که به مسلمانان تبعیت از امیر و فرمانده را بیاموزاند و در این جریان، فرقی نمیكند امیر چه كسی و از چه قبیلهای باشد و مهم این است كه او شایستگی این كار را دارد و فردی از مسلمانان است و شایسته نیست که اعمال گذشتة وی را مدنظر قرار داد و اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم باید در غیاب ایشان، همان راه و روشی را اتخاذ نمایند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم آن را پیمود كه پیروی از كتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و سلم میباشد.
[1]- تاملات فی سیرة الرسول، محمّد وکیل، ص 169. [2]- دراسات فی عهد النبوه، شجاع. ص 144-145. [3]- همان، ص 144. [4]- تأملات فی سیرة الرسول، ص 170. [5]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ص 251-252.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|