|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>ذكر
شماره مقاله : 324 تعداد مشاهده : 854 تاریخ افزودن مقاله : 28/5/1388
|
ذكر و ياد خدا ذكر عبارت است ازتسبيح و تنزيه و حمد و ستايش ووصف خدا بصفاتكمال وجلال وجمال اوبا زبان وقلب. پس هرچيزيكه بزبان وقلب جاري شود واين معاني را برساند، ذكر خدا است. 1-خداوند دستور داده استكه از او فراوان يادكنيم:" يأيها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا، وسبحوه بكرة وأصيلا [ايكسانيكه ايمان آوردهايد، فراوان از الله ياد كنيد و هرصبح و شام او را تنزيه و تسبيحكنيد]". ٢-خداوند ميگويد هركس مرا يادكند، من نيز از او ياد خواهمكرد:" فاذكروني أذكركم ". و در حديث قدسي آمده استكه بخاري و مسلم روايتكردهاند:" أنا عند ظن عبدي بي وأنا معه حين يذكرني، فإن ذكرني في نفسه ذكرته في نفسي وإن ذكرني في ملا ذكرته في ملا خير منه، وإن اقترب إلي شبرا تقربت إليه ذراعا، وإن اقترب إلي ذراعا اقتربت إليه باعا وإن أتاني يمشي أتيته هرولة [هر گونه بندهام به منگمان ببرد من با وحي چنان رفتار ميكنم: اگرگمانكردكه خداوند دعايش را ميپذيرد و دعاكرد خداوند دعاي او را ميپذيرد و اگرگمانكردكه خداوند او را ميآمرزد و طلب استغفار نمود خداوند اورا ميآمرزد. وقتيكه بنده من مرا يادكند من با وي هستم، اگرمرا در دل خويش بخواند و يادكند، من نيزاورا همانطورياد ميكنم (يعني پاداش آن را به وي ميدهم) و اگر مرا در ملاء عام يادكند من او را در ملاء عامتر يادكنم (يعني پاداش برابرعمل است وازنوع آن ميباشد) واگرباندازه يك وجب با اعمال خويش ازمن نزديك شود من باندازه يك ذراع به او نزديك ميشوم. بدان پاداش ميدهم و پاداش بيش از عمل او است. و اگر باندازه يك ذراع به من نزديك شود، من باندازه يك باع به وي نزديك ميشوم واگراو باگامهاي آهسته به سو من آيد، من دوان به سوي اوميروم، يعني هراندازه انسان بيشتربه سوي خدا روي آورد خداوند بيشتر به وي لطف ومرحمت ميكند]". ٣-خداوند اهل ذكر را به “تفرد“ سبقت گرفتن اختصاص داده است. پيامبر صلي الله عليه و سلم در راه مكه ازكناركوه جمدان گذشت وگفت: " سبق المفردون [هان شتابكنيد كه “مفردون“ از ما پيش ميگيرند]". گفتند: آنان كيانند؟ اي رسول خدا، فرمود: " الذاكرون الله كثيرا والذاكرات [مردان و زناني كه فراوان ياد خداوند ميكنند]". بروايت مسلم. ٤-پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: زنده حقيقي ذكرگويان هستند. از ابوموسي روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" مثل الذي يذكر ربه والذي لا يذكر مثل الحي والميت [مثل آنكسيكه ياد خدا ميكند وآنكسكه ياد خدا نميكند، مثل زنده ومرده است]".كه ذكرگويان زنده هستند. بروايت بخاري. 5-ذكر و ياد خداگل سرسبد اعمال صالحه است. هركس موفق به ذكروياد خدا شود منشورولايت خدا را بدست آورده است. لذا پيامبر صلي الله عليه و سلم همواره درياد خدا بود وشخصي به پيشگاه اوآمد وگفت: اي رسول خدا شرايع اسلام برمن فراوان شده است. چيزي را به من بگوكه بدان تمسككنم وآن را، بكار بندم. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" لا يزال فوك رطبا من ذكر الله [همواره دهانت ازياد خدا سيراب باشد. يعني همراره ياد خدا بر زبانت باشد]". و به ياران خود ميگفت: " ألا انبئكم بخير أعمالكم وأزكاها عند مليككم وأرفعها في درجاتكم وخير لكم من إنفاق الذهب والورق وخير لكم من أن تلقوا عدوكم فتضربوا أعناقهم، ويضربوا أعناقكم؟ [آيا دوست داريد از بهترين اعمال و پاكترينكارهايتان، بنزد خداوند شما را خبر دهم،كه بيش از همه چيز درجه و منزلت شما را بالا ميبرد و براي شما بهتراست، ازبخشيدن طلاو نقره و بهتراست ازانكه با دشمن روبروشويدكه شماگردن آنها را بزنيد وآنهاگردن شما را بزنند “يعني جهاد”]"، همهگفتند: آري اي رسول خدا دوست داريمكه ما را از آن باخبر كنيد. فرمود: “ذكر الله” (ياد خد1). بروايت ترمذي و احمد و حاكمكه آن را صحيح الاسناد دانسته است. 6-ذكر خداوند راه نجات ميباشد - معاذ گفته استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: " ما عمل آدمي قط أنجى له من عذاب الله، من ذكر الله عز وجل [انسان هيچ عملي را انجام نداده است كه باندازه ياد و ذكر خداوند در رهائي او از عذاب خدا موثر باشد]". بروايت احمد. ٧-نزد احمد چنين آمده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" إن ما تذكرون من جلال الله عزوجل من التهليل والتكبير والتحميد يتعاطفن حول العرش، لهن دوي كدوي النحل يذكرن بصاحبهن، أفلا يحب أحدكم أن يكون له ما يذكر به؟[آنچه راكه شما از عظمت خداوند ياد ميكنيد از قبيل “تهليل” و “تكبير“ و “تحميد” - لاال الا الله و اللهاكبر والحمد لله -در پيرامون عرش خدا فراهم ميآيند و جمع ميشوند و بدورآن، ميگردندكه صدائي همچون صداي زنبور عسل دارند و از صاحب خود ياد ميكنند. آياكسي از شما دوستنداردكه درآنجا ازاو ياد شود و چيزي داشته باشد كه موجب يادآوري او باشد]".
ميزان ذكر كثير چيست؟ خداوند دستور داده استكه فراوان از او ياد شود و او خردمندان و هوشمنداني را كهاز تامل و دقت در آيات او بهره ميبرند چنين توصيف كرده است:" الذين يذكرون الله قياما وقعودا وعلى جنوبهم [كسانيكه خداوند را درهمه احوال، ايستاده و نشسته و بر پهلو خوابيده ياد و ذكرميكنند ]". و " والذاكرين الله كثيرا والذاكرات أعد الله لهم مغفرة وأجرا عظيما [خداوند براي مردان و زنانيكه فراران ذكر خدا كنند، آمرزش و پاداشي بزرگ آماده ساخته است]". مجاهدگفته است ميزان و حد ذكر كثيرآنستكه انسان در حال ايستادن و نشستن و بر پهلو خوابيدن بذكر خدا مشغول باشد. از ابن الصلاح سئوال شد كه چه قدر بايد ذكر خدا كرد، تا مشمول آيه فوق شد؟ اوگفت: انسان وقتي مشمول آن ميشود،كه بر اذكار ماثور و ثابت از پيامبر صلي الله عليه و سلم در بامدادان و شامگاهان و در همه احوال در شب و روز مواظبت و ادامه داشته باشدو علي بن ابي طلحه از ابن عباس، در تفسير اين آيه روايتكرده است، كه خداوند هيچ عبادتي را بربندگان خويش فرض نكرده است مگراينكه براي آن حد وميزاني معلومكرده و پوزش اشخاص معذوررا هم نسبت به آن پذيرفته است جز ذكر و ياد اوكه براي آن حد و ميزاني معين نكرده وكسي را نسبت بدان معذور نميشمارد مگر اينكه از او ساخته نباشد بنابراين ذكر خداكنيد در حال ايستادن و نشستن و بر پهلو خوابيدن در شب و روز، در خشكي و دريا، درسفر و حضر، در حال فقر و غنا، در حال بيماري و تندرستي در نهاني و آشكاري و در همه احوال. ذكر خدا همه فرمان برداريها را دربرميگيرد -همه طاعات ذكرند - سعيد بن جبيرگفته است: هركس بهر نحوي طاعت و فرمان خدا را انجام داده باشد، ذكراوراكرده است. بعضي ازگذشتگان اين عام را خاص تلقيكرده وگفتهاند مراد بعضي از انواع ذكر است. از جمله عطاء كهگفته است مجالس ذكر يعني مجالسيكه آنجا سخن ازحلال و حرام ميرود. و ازچگونگي بيع و شري و داد و ستد ونمازوروزه ونكاح وطلاق و حج وامثال آن بحث ميشود. قرطبيگفته است: مراد ازمجلس ذكر، مجلس علم وسخن ازكلام خدا و سنت رسول خدا و اخبار سلف صالح وكلام پيشوايانگذشته و پارسايان، به دوراز ريا و بدعت و مقاصد پست و آز و طمع، ميباشد. آداب ذكر هدف از ذكر تزكيه نفس و صفاي قلب و بيداري و بينش دروني ميباشد وآيه كريمه زير نيز بدينمطلب اشاره دارد:" وأقم الصلاة إن الصلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر، ولذكر الله أكبر [و نماز را به پاي دار، چون بيگمان نماز انسان را ازگناه و عصيان و زشتيها و ناشايستيها باز ميدارد و بيگمان يادكردن خداوند، از همهكارها بزرگتر است و تاثير بيشتري در پرورش نفس انسان دارد]". يعني ذكر خدا بيشتر از نماز، نفس انسان را از فحشاء و منكر، باز ميدارد. زيرا وقتيكه ذكركننده، قلبش را براي ياد خدا ميگشايد، وآن را بزبان جاري ميكند، خداوند با نور خويش، او را ياريكرده و ايمان و يقين وي، افزايش بيشتري مييابد و قلبش بر حق استقرار يافته و آرامش دروني برايش حاصل ميگردد:" الذين آمنوا وتطمئن قلوبهم بذكر الله، ألا بذكر الله تطمئن القلوب رعد ٢٨ [آنانكه ايمان آوردند و به آفريدگار خويش گرويدند، و ميآرامد دلهايشانبه ذكر پروردگار، بشنو و بيدار شو و بدانكه به ياد خداي تعالي است آرامش دلهاي مومنان]". بديهي است هرگاه دل به حق آرامش يافت، به سوي هدفهاي عالي و عاليترين الگوي نمونه، متوجه ميگردد وبسوي آن روان است، بدون اينكهكششهاي نفساني و شهواني، او را باز دارد، بنابراين ذكر خدا در زندگي انسان اهميت حياتي و نقش بزرگي دارد. ومعقول نيستكه تنها ذكرزباني اينگونه نتيجه بخش باشد، بلكه بايد قلب و زبان با هم هماهنگ وهمنوا باشند، و خداوند خود آداب ذكررا بيان فرموده است:" واذكر ربك في نفسك تضرعا وخيفة ودون الجهر من القول بالغد والآصال، ولا تكن من الغافلين [و يادكن خداوند خويش را، در نهان به زاري زبان و ترس دل و جان، و فرود از بلنديكه بود بيرون از حد فرمان، بامدادان و شبانگاهان و مباش از غافلان]". اعراف - ٠٥ ٢. اين آيه اشاره دارد باينكه مستحب و پسنديده استكه ذكر بطور سري و بدون صداي بلند، انجامگيرد. در يكي از سفرها، پيامبر صلي الله عليه و سلم گروهي را ديد كه با صداي بلند دعا ميكنند، فرمود:" يا أيها الناس أربعوا على أنفسكم، فإنكم لا تدعون أصم ولا غائبا، إن الذي تدعونه سميع قريب، أقرب إلى أحدكم من عنق راحلته [اي مردم بس كنيد و آهسته باشيد وبه خود رحمكنيد. چون شما خدا را ميخوانيد واو نه كر است و نه غائب، بلكه شنوا و حاضر است. آنكس راكه ميخوانيد شنوا و نزديك است، نزديكتر به شما ازگردن مركوبتان]". و آيه همچنين اشاره دارد باينكه در حال دعا بايد انسان حالت شوق ورغبت وترس وبيم هم داشته باشد. (شوق به استجابت و ترس از عدم استجابت) شايسته است كه ذكركننده پاك جامه و پاكيزه اندام و خوشبو باشد زيرا در اين حال نفس انسان بانشاطتراست وتا آنجاكه ممكن است روبه قبله باشد زيرا بهترين حالت نشستن آنستكه رو به قبله باشد.
رفتن به مجلس ذكرمستحب است نشستن در حلقههاي ذكر خدا، مستحب و پسنديده است و در اين باره چنين آمده است: 1-از ابن عمر روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" إذا مررتم برياض الجنة فارتعوا [و هرگاه ازكنار مرغزارهاي بهشت، عبوركرديد در آنها بچريد يعني بذكر مشغول شويد]". گفتند: مراد از رياض جنت چيست؟ فرمود: " حلق الذكر، فإن لله تعالى سيارات من الملائكة يطلبون حلق الذكر.فإذا أتوا عليهم حفوا بهم [مراد ازآن حلقههاكه ذكر خدا است. خداوندگروهي از فرشتگان سيار را داردكه بدنبال حلقههاي ذكر خداوند ميگردند، وقتيكه به سوي آنان آيند بدورشان حلقه ميزنند]". ٢-مسلم از معاويه روايتكرده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم بر حلقهاي از ياران خود گذشت وگفت: چرا نشستهايد؟گفتند: نشستهايمكه ذكر و حمد خدا را بكنيمكه ما را به پذيرش دين اسلام راهنمائيكرده و بر ما منت نهاده است. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" الله.ما أجلسكم إلا ذاك، أما إني لم استحلفكم تهمة لكم، ولكنه أتاني فأخبرني أن الله تعالى يباهي بكم الملائكة [شما را به خدا سوگند، تنها بدينمنظور نشستهايد؟ آگاه باشيد من شما را نه بدين جهت سوگند دادمكه ازكار شما درگمان باشم، بلكه جبريل پيش من آمد و به من خبردادكه خداوند به شما مباهات ميكند ودرحضور فرشتگان به شما مي نازد و حسن عمل شما را بدانان مي نماياند و عمل شما را مي پسندد ]". ٣-مسلم از ابوسعيد خدري و ابوهريره روايتكرده استكه آنان شهادت دادند كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفته است: " لا يقعد قوم يذكرون الله تعالى إلا حفتهم الملائكة وغشيتهم الرحمة، ونزلت عليهم السكينة، وذكرهم الله فيمن عنده [قومي براي ذكرخدا نمينشينند مگر اينكه فرشتگان بدورشان حلقه ميزنند و رحمت خدا آنان را فرا ميگيرد و آرامش خاطر مييابند، و خداوند در نزد كسانيكه در پيشگاه او هستند از آنان ياد ميكند]".
فضيت ذكر"لا اله الا الله"، از روي اخلاص 1-از ابوهريره نقل است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " ما قال عبد لا إله إلا الله قط مخلصا إلا فتحت له أبواب السماء حتى يفضي إلى العرش ما اجتنبت الكبائر [هركس با اخلاص “لا اله الا الله” را بگويد درهاي بهشت درآسمان بروي آن عمل اوگشوده ميشود، تا اينكه آن عمل وي به عرش خدا ميرسد، مادامكهگوينده از ارتكابگناهانكبيره دورهكند -اليه يصعد الكلم الطيب -]" ترمذي آن را روايتكرده وآن را “حسن غريب” دانسته است. ٢-از ابوهريره روايت است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" جددوا إيمانكم [ايمان خود را تجديدكنيد]".گفتند: چگونه؟ فر مود:" أكثروا من قول: لا إله إلا الله [فراران ذكر لا اله الا الله بگوئيد]". امام احمد آن را با اسناد نيكو و “حسن” روايتكرده است. ٣-از جابر نقل استكه پيامبر گفت: " أفضل الذكر لا إله إلا الله، وأفضل الدعاء: الحمد لله [بهترين ذكر “لا اله الاالله” و بهترين دعا “الحمد لله” است]". بروايت نسائي و ابن ماجه و حاكمكه آن را “صحيح"، الاسناد دانسته است.
فضيلت ذكر "تسبيح" و "تحميد"، و "تهليل" و"تكبير" و غير آن 1-از ابوهريره نقل استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " كلمتان خفيفتان على اللسان ثقيلتان في الميزان حبيبتان إلى الرحمن، سبحان الله وبحمده، سبحان الله العظيم [دو جمله هست كه برزبان آسان و ثوابش درترازوي اعمال سنگين و محبوب خداوند رحمان است: خداوندا ترا تسبيح نموده و به ستايش تو مشغولم. وپاك و منزه است پروردگار بزرگ]". بروايت شيخين و ترمذي. ٢-از ابوهريره نقل استكه پيا مبر صلي الله عليه و سلم گفت:" لان أقول سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أكبر، أحب إلي مما طلعت عليه الشمس [گفتن اينكلمات بنزد من پسنديدهتر و محبوبتر است از هرآنچهكه خورشيد برآن تابيده است يعني از تمام جهان]". بروايت مسلم و ترمذي. ٣-از ابوذر نقل است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" ألا أخبرك بأحب الكلام إلى الله؟ " قلت: أخبرني يا رسول الله. قال:أحب الكلام إلى الله: سبحان الله وبحمده [آيا ميخواهي ترا از محبوبترين سخن بنزد خدا خبردهم؟گفتم: آري اي رسول خداگفت: محبوبترين سخن بنزد خدا “سبحان الله وبحمده” ميباشد]". بروايت مسلم و ترمذي. متن روايت ترمذي چنين است:" ان أحب الكلام إلى الله عزوجل ما اصطفى الله لملائكته: سبحان ربي وبحمده، سبحان ربي وبحمده [محبوبترين سخن در نزد خداوند ذكري استكه خداوند آن را براي فرشتگانش برگزيده است: سبحان ...]". ٤-از جابر نقل است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " من قال سبحان الله العظيم وبحمده غرست له نخلة في الجنة [هركسي ذكرسبحان ... را بگويد برايش درخت خرمائي در بهشتكاشته ميشود]". بروايت ترمذيكه آن را “حسن” دانسته است. 5-از ابوسعيد نقل است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " استكثروا من الباقيات الصالحات [باقيات صالحات =گفتار وكردار جاودانه را فراوان بگوئيد و انجام دهيد]". گفتند: چيستند آنها؟گفت: تكبير و تهليل و تسبيح و الحمد لله و لا حول و لا قوه الا بالله. بروايت نسائي و حاكمكه آن را صحيح الاسناد دانسته است. (الله اكبر،لا اله الا الله، سبحان الله، و الحمد لله) 6-از عبدالله نقل استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “شب اسراء با ابراهيم عليه السلام ملاقات كردم، اوگفت: اي محمد سلام مرا به امت خود برسان و به آنان خبر دهكه خاك بهشت پاك است و آب آنگوارا و زمين آنگسترده و دشت است و درختانش سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أكبر ميباشد. بروايت ترمذي. و طبراني " ولا حول ولاقوة إلا بالله "، را بدان افزوده است. ٧-مسلمگويد: پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “محبوبترين سخن بنزد خداوند چهار چيز است با هركدام آغازكني اشكالي ندارد:" سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أكبر " ٨-ازابن مسعود نقل استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “هركس دوآيه آخرسوره بقره را درشب بخواند او راكفايت ميكند”. بروايت مسلم وبخاري. يعني آن دو آيه بجاي قيام شب و نماز شب او اكفايت ميكند. بعضيگفتهاند او را در آنشب ازآفات مصون ميدارند. ابن خزيمهگفته است آن دوآيه حداقل قرائتي استكه براي قيام شب كفايت ميكند. ربنا لا تواخذنا... ٩-از ابوسعيد نقل استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “آيا هريك از شما عاجز است از اينكه در يك شب يك سوم قرآن را بخواند؟ اين پرسش برحاضرانگران آمد وگفتند: كداميك از ما توانائي اينكار را دارد اي رسول خدا؟ اوگفت:" الله الواحد الصمد ثلث القرآن [سوره اخلاص يك سوم قرآن است]". بروايت مسلم و بخاري و نسائي. ١٠-ازابوهريره نقل استكه رسول خداگفت: “هركس روزي يكصد باربگويد: لا إله إلا الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد وهو على كل شئ قدير او ثواب و پاداش برابرآزادي ده نفر را ميبرد و يكصد احسان و نيكي به حساب او نوشته ميشود. و يكصد بدي از حساب او محو ميگردد وآن روز تا شب اينكلمات او را ازشيطان و وسوسه او مصون ميدارند وكسي بهتر ازعمل او را انجام نميدهد مگر اينكهكسي بيشتر از او اينكلمات را بگويد". به روايت بخاري و مسلم و نسائي و ابن ماجه. مسلم و ترمذي و نسائي بدان افزودهاندكه " ومن قال سبحان الله وبحمده، في يوم مائة مرة، حطت خطاياه ولو كانت مثل زبد البحر [هركس سبحان الله و بحمده را در روز يكصد بار بگويدگناهان او محو ميشوند حتي اگر باندازهكف دريا باشند] ".
فضيلت استغفار از انس روايت استكه از پيامبر صلي الله عليه و سلم شنيدم ميگفت:" يا ابن آدم، إنك ما دعوتني ورجوتني إلا غفرت لك - على ماكان منك - ولا أبالي، يا ابن آدم لو بلغت ذنوبك عنان السماء ثم استغفرتني غفرت لك ولا أبالي، يا ابن آدم إنك لو أتيتني بقراب الارض خطايا ثم لقيتني لا تشرك بي شيئا لاتيتك بقرابها مغفرة [اي فرزند آدم تو هرگاه مرا خوانده باشي و به من اميد داشته باشي ترا آمرزيدهام - هرچهكرده باشي - بدان اهميت نميدهم. اي فرزند آدم اگرگناهان تو به ابرهاي آسمان برسد سپس از من استغفار طلبي ترا بيامرزم واهميت نميدهم -براي من مهم نيست -اي فرزند آدم اگرگناهان توهمه زمين را فراگيرد وبه من شرك نورزي همه آنها را ازتوصرفنظرميكنم]". بروايت ترمذيكه آن را حديث “حسن غريب” دانسته است. عبدالله بن عباس گفت:كسيكه پيوسته استغفاركند خداوند اندوههاي او را بردارد و او را از سختيها رهائي دهد وآنچنان به وي روزي رساندكه به فكرش نميرسد. بروايت ابوداود و نسائي و ابن ماجه و حاكمكه آن را صحيح الاسناد دانسته است.
ذكر چندين برابر و جوامع كم در ذكر از جويريه ام المومنين روايت استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم از نزد او بيرون رفت سپس بهنگام چاشت به نزد وي برگشت وگفت:" ما زلت على الحال التي فارقتك عليها؟ [تو هنوز بر آن حالتي هستيكه صبح من از تو جدا شدم]". اوگفت: آري. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" لقد قلت بعدك أربع كلمات ثلاث مرات، لووزنت بما قلت منذ اليوم لوزنتهن: سبحان الله وبحمده، عدد خلقه ورضاء نفسه وزنة عرشه ومداد كلماته [من بعد از شما چهاركلمه را سه بارگفتمكه اگر با همه آنچهكه شما از صبح تا بحالگفتهاي، وزن شود و سنجيدهگردد، پاداش آن به اندازه ذكر شما است. سبحان الله... در حاليكه مشغول ستايش و تنزيه خدا هستم او را تسبيح ميگويم باندازه شمارآفريدگان و باندازه رضاي او و باندازه سنگيني عرش و باندازه كلمات بيشمار خداوند]".بروايت مسلم و ابوداود. 2-پيامبر صلي الله عليه و سلم زني را ديدكه درپيش روي خود هستههاي خرما يا سنگ ريزه دارد و تسبيحات خود را بدان ميشمارد. پيامبر صلي الله عليه و سلم به ويگفت به تو چيزي ميآموزم و چيزي را بتو خبر ميدهم،كه آسانتر است و بهتر است از اينكاريكه تو ميكني و گفت:" سبحان الله عدد ما خلق في السماء، وسبحان الله عدد ما خلق في الارض، وسبحان الله عدد ما خلق بين ذلك، وسبحان الله عدد ما هو خالق، والله أكبر مثل ذلك، والحمد لله مثل ذلك، ولا إله إلا الله مثل ذلك ولا حول ولا قوة إلا بالله مثل ذلك [خداوندا ترا باندازه شماره مخلوقات آسماني و زميني و مخلوقات بين زمين وآسمان و باندازه خالقيت تووهمه مخلوقاتت تسبيح ميگويم و ترا تنزيه مينمايم. وتكبيروتحميد وتهليل و لاحول را بهمان منوال بگو]". بروايت اصحاب سنن و حاكمكه آن را به شرط مسلم صحيح دانسته است. ٣-از ابن عمر نقل است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم برايشان گفت كه بندهاي از بندگان خدا گفت:" يا رب لك الحمد كما ينبغي لجلال وجهك، ولعظيم سلطانك فعضلت بالملكين، فلم يدريا كيف يكتبانها "، فصعدا إلى السماء فقالا: يا ربنا إن عبدك قد قال مقالة لا ندري كيف نكبتها؟ قال الله - وهو أعلم بما قال عبده - ماذا قال عبدي؟ قالا: يا رب، إنه قد قال: يا رب لك الحمد كما ينبغي لجلال وجهك ولعظيم سلطانك.فقال الله لهما: اكتباها كما قال عبدي حتى يلقاني فأجزيه بها [اي پروردگارا آنگونه ترا ميستايمكه شايسته ذات شكوهمند و قدرت عظيم تو باشد. اين ذكر فرشتگان كاتب اعمال را به سختي دچارساختكه نميدانستند، چگونه آن را بنويسند، پس به آسمان صعودكردند وگفتند: اي پروردگارا آن بنده تو سخن وكلمهايگفتكه نميدانيم چگونه آن را بنويسيم؟ خداوند كه خود بهتر ميدانست كه بندهاش چه چيزگفته استگفت: چه چيزگفت بندهام؟گفتند: اي پروردگارا اوگفت: يا رب لك الحمد... خداوند به آنانگفت آن را همانگونهكهگفته است بنويسيد تا اينكه او با من ملاقات ميكند آنگاه خود پاداش وي را ميدهم]". بروايت احمد و ابن ماجه.
شمارش ذكر با انگشتان دستكه بهتر از تسبيح است 1-ازبسيره نقل استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" عليكن بالتسبيح والتهليل والتقديس، ولا تغفلن فتنسين الرحمة، واعقدن بالانامل فإنهن مسئولات، ومستنطقات [بر شما باد كه تسبيح و تهليل و تقديس خداوندكنيد و غافل مباشيد مباداكه رحمت خدا را فراموشكنيد ذكرخود را با انگشتان دست بشماريد زيرا آنها مسئول هستند ومورد بازجوئي قرارميگيرند]". بروايت صاحبان سنن و حاكم با سند صحيح. ٢-عبدالله ابن عمرگفت: “پيامبر صلي الله عليه و سلم را ديدم تسبيحات خود را با دست راست ميشمرد”. بروايت صاحبان سنن.
پرهيز از نشستن در مجالسي كه ذكر خدا و درود پيامبر نيست از ابوهريره نقل استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" ما قعد قوم مقعدا لم يذكروا الله فيه ولم يصلوا على النبي صلى الله عليه وسلم إلا كان عليهم حسرة يوم القيامة [هر قومي اگر در مجلسي نشسته باشندكه ذكر خدا و درود بر پيامبر صلي الله عليه و سلم درآنجا نبوده باشد، روز قيامت حسرت ميخورند و بزيانشان تمام ميشود]". ترمذي آن را روايتكرده و احمد بدين صورت آورده است: " ما جلس قوم مجلسا لم يذكروا الله فيه إلا كان عليهم ترة وما من رجل يمشي طريقا فلم يذكر الله تعالى إلا كان عليه ترة، وما من رجل آوى إلى فراشه فلم يذكر الله عزوجل إلا كان عليه ترة. [هرقومي در مجلسي نشسته باشندكه درآن ياد خدا نرفته باشد، آن مجلس درروزقيامت مايه حسرت ورنج آنان خواهد شد. هركسي راهي را برود و خدا را بياد نياورد و ذكراو را نكرده باشد، موجب حسرت و وبال او خواهد شد، و هركسي راهي را برود و ذكر خدا را نكرده باشد، موجب حسرت و افسوس او خواهد شد، حتي اگربه بهشت هم برود براي ثواب وپاداش آن پشيمانند وحسرت ميخورند]". در روايتي آمده است:" إلا كان عليهم حسرة، وإن دخلوا الجنة للثواب . درفتح العلام آمده استكه اين حديث دليل است بروجوب ذكرودرود وسلام بر پيامبر صلي الله عليه و سلم در مجالس بويژهكهكلمه “تره” درحديث به “نار = آتش دوزخ” و يا عذاب تفسير شده است و معلوم استكه عذاب براي ترك واجب يا انجام فعل حرام ميباشد و چنان پيدا استكه ذكر و صلاة بر پيامبر صلي الله عليه و سلم هر دو واجب هستند.
كفاره مجلسي كه سخنان بهمآميخته و لغو درآن گفته ميشود از ابوهريره نقل استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " من جلس مجلسا فكثر فيه لغطه فقال قبل أن يقوم من مجلسه: سبحانك اللهم وبحمدك، أشهد أن لا إله إلا أنت، أستغفرك وأتوب اليك، إلا كفر الله له ما كان في مجلسه ذلك [هركس درمجلسي نشستكه سخنان ياوه و بيهوده از او زياد سر زد، و پيش ازانكه ازآن مجلس برخيزد و آن را ترككند، بگويد: سبحانك ... خداوند آن راكفاره آن مجلس برايش به حساب ميآورد]".
كفاره كسي كه برادر ديني خود را غيبت ميكند از پيامبر صلي الله عليه و سلم روايت استكه:" إن كفارة الغيبة أن تستغفر لمن اغتبته، تقول اللهم اغفر لنا وله [هركس ديگري را غيبتكرد اگر بگويد: اللهم ...كفاره غيبت او خواهد شد ]". مذهب برگزيده و مختارآنستكهكفاره غيبت شخصيكه از وي غيبت شده است، طلب استغفار براي او و ذكر محاسن و صفات پسنديده او است و نيازي به اعلام به وي و طلبگذشت از او نيست.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|