|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>ارواح
شماره مقاله : 323 تعداد مشاهده : 363 تاریخ افزودن مقاله : 28/5/1388
|
قرارگاه ارواح
ابن القيم درفصل جداگانهاي سخنان دانشمندان مختلف را درباره جايگاه ارواح بعد ازمرگ را ذكرنموده است و قول راجح بنزد او آنست كه جايگاه ارواح در عالم برزخ با هم تفاوت فراوان دارند. بعضي از ارواح در “اعلي عليين“ ذر “ملا اعلي” جاي دارندكه عبارت است از ارواح انبياء عليه السلام و آنان هم منازلشان با هم تفاوت دارد، همانگونهكه پيامبر صلي الله عليه و سلم آنان را در شب اسراء و معراج مشاهدهكرد. برخي از ارواح (همانگونهكه در حديث آمده است) بهگردن پرندگان سبزآويزان هستندكه اين پرندگان به آرزوي خويش در بهشت به سير و سياحت ميپردازند، كه عبارت است از ارواح بعضي ازشهداء نه همه شهداء. زيرا روح بعضي ازشهيدان، بخاطر بعضي از حقوق مردم از قبيل بدهي و غير آن، از دخول در بهشت منع ميشوند همانگونهكه درمسند آمده استكه از محمد بن عبدالله بن حجش روايت استكه مردي پيش پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وگفت: اي رسول خدا اگر درراه خداكشته شوم پاداش من چيست؟ اوفرمود: بهشت، چون آن مرد رفت پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت همين الان جبريل به منگفت: مگر اينكه وامي و قرضي داشته باشد. همانگونهكه در حديث ديگري آمده است: روح يار شما را ديدمكهكنار دروازه بهشت حبس شده بود، پس جاي بعضي از ارواح هم كنار در بهشت است. و روح بعضي درگور محبوس ميماند مانند كسي كه عمامهاي از غنايم پيش از تقسيم دزديده بود سپس به شهادت رسيد و مردم گفتند: خوشا به حال او كه به بهشت ميرود. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" والذي نفسي بيده إن الشملة التي غلها لتشتعل عليه نارا في قبره [سوگند بدانكس كه جانم در دست او است، همان عمامهاي كه پيش از تقسيم غنايم برداشته است درگور بر او آتش افروخته است]". جاي بعضي از ارواح در دروازه بهشت ميباشد. همانگونه كه در حديث ابن عباس آمده است: “ارواح شهداء دركنار رودخانهاي در دروازه بهشت در قبه وگنبد سبزي قرار دارند كه هر روز بامدادان و شامگاهان روزيشان از بهشت ميرسد”. احمد آنرا روايتكرده است جز جعفر بن ابيطالبكه خداوند هردو دست وي را به دو بال تبديلكرده استكه با آنها در بهشت پرواز ميكند و بهرجا بخواهد ميرود. و برخي ازارواح در روي زمين محبوس ميمانند و به “ملاء اعلي” نميروندكه ارواح پست و سفلي زميني هستند. زيرا ارواح زميني با ارواح آسماني دريك جا گرد هم نميآيند همانگونهكه دردنيا هم با هم جمع نميشدند. روحي كه دردنيا به معرفت پروردگارخويش نپرداخته و محبت و ياد خالق خود راكسب نكرده و بدان انس و تقرب حاصل ننموده است، آن روح پست وزميني ميباشد وبعد ازمفارقت از بدن، هم همانجا ميماند. همانگونهكه روح علوي در دنيا با محبت و ياد الله و تقرب و انس به وي در زمين مشغول بوده است بعد از مفارقت از بدن با ارواح علوي همتاي خود، محشور ميگردد. هركس در عالم برزخ و در قيامت باكسي استكه او را دوست دارد. خداوند در عالم برزخ و در عالم معاد ارواح را با همتا و همجنس خودشان مقارن ميسازد، و ارواح مومنان را با ارواح طيب همانند خود، جمع ميسازد وبا هم بسرخواهند برد ومحشورخواهند شد. و بعضي ازارواح در تنور زناكاران و بعضي در جوي خون شناورند و سنگ ميبلعند. بنابراين جايگاه ارواح نيكان و بدان يكي نيست، بلكه بعضي در اعلي عليين و بعضي در اسفل السافلين قرار دارند. اگر انسان در اخبار و احاديث و آثار ماثوره، بينديشد و آنها را بررسي نمايد، بدليل آن پي خواهد برد و در بين اخبارو روايات صحيح تعارضي نميبيند و بعضي ازآنها بعضي ديگررا تصديق و تاييد ميكنند، ولي تفاوت درفهم اين روايات و شناخت نفس انساني و احكام آن وجود دارد و احوال ارواح با احوال بدان فرق فاحش دارد. آنها اگرچه دربهشتند درآسمان ميباشند وبا قبرو تن، درآن تماس و پيوند دارند و حركات و انتقالات و صعود و هبوط آنها، آنقدر سريع است كه توصيف پذيرنيست وتقسيم ميشوند به ارواح آزاد ومحبوس وعلوي وسفلي، كه بعد ازمفارقت ازبدن ازصحت ومرض و لذت و نعيم و عذاب دردناك. بيش از عذاب دنيا برخوردارند. حالت ارواح هنگاميكه در بدن ميباشند همانند جنين هستند در شكم مادر و ارواح بعد از مفارقت از بدن بمانند، بچهاي هستند كه از شكم مادربيرون آمده است وآزاد است. اين ارواح چهار حالت دارند،كه هر حالت بزرگتر از حالت قبلي است و هر حالت شبيه به خانهاي است: خانه اولي: خانه اول درشكم مادر استكه تنگي و ضيقت و غم و تاريكي سه گانه است. خانه دومي: دنيا استكه درآن پرورش مييابد و بدان انس ميگيرد و بهكسب خير و شر و اسباب سعادت و شقاوت ميپردازد. و خانه سوم: عالم برزخ استكه ازخانه دنيا وسيعتر و بزرگتراست همانگونهكه خانه دوم از خانه اول بزرگتر وگستردهتر بود. خانه چهارم: خانه سكونت هميشگي استكه بهشت يا دوزخ است و ديگربعد ازاين خانه، خانه ديگري نيست وهركس بدانچيزمي رسدكه براي آن آفريده شده و اعمال مناسب آن را انجام داده و بدان رسيده است. بديهي است كه هر خانهاي حكم خاص خويش را دارد. اين خداي تبارك و تعالي استكه ارواح را آفريده و پديد آورده و به آنها زندگي بخشيده و مرگ داده و بر حسب اعمال آنان در دنيا بعضي را سعيد و بعضي را شقي نموده و درجات سعادت و شقاوت آنها را ازهم متفاوتكرده است، همانگونهكه مراتب دانش و علوم و اعمال و اخلاق و نيروهايشان، با هم متفاوت است. هركس ارواح را آنگونه كه هستند، شناخت، گواهي خواهد دادكه: بجز الله هيچ معبود بحقي نيست. او است تنها و بيشريك. تنها او است مالك همه چيز، و همه ستايشها خاص اواست و تمام نيكيها بدست اواست و بازگشت همه چيزو همهكس به سوي او است و تمام قوت و قدرتها ازآن او است و عزت و حكمت همهاش ويژه اوميباشد وكمال مطلق از هرجهت ازآن او است. و هركسكه نفس خود را شناخت، بدين حقيقت پي ميبردكه پيامبران و رسولان خدا راستگويانند وآنچهكه بتبليغ آن مامور شدهاند، حق و حقيقت بوده است و خرد و فطرت سليم آن را ميپذيرد وهرچيزيكه خلافگفته وكرده آنان باشد، باطل و بيهوده است.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|