|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>فاجعه بئر معونه
شماره مقاله : 3094 تعداد مشاهده : 621 تاریخ افزودن مقاله : 6/6/1389
|
عامر بن طفیل و فاجعه بئرمعونه (4 هـ) عامر بن طفیل از بزرگان بنیعامر بود. او فردی متكبر، مغرور و جاهطلب بود و پیشبینی میكرد كه در آینده نزدیك پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بر شبهجزیره عربستان غلبه خواهد نمود و به همین دلیل نزد ایشان آمد و گفت: از سه گزینه یكی را میان من و خود انتخاب كن. اول اینكه دشت و صحرا از آن تو و روستاها و قریهها از آن من باشد؛ دوم اینكه مرا بعد از خود جانشین خود قرار ده و سوم اینكه با سپاهی عظیم از بنیغطفان به جنگ تو خواهم آمد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به خواستههای جاهلی او ارجی ننهاد و همه را رد كرد. همچنین سردار بنیعامر، عموی عامر بن طفیل كه ملقب به ملاعبالاسنه بود به مدینه آمد و هدیهای تقدیم رسول خدا صلی الله علیه و سلم نمود. آن حضرت اسلام را بر او عرضه نمود، ولی نپذیرفت. رسول خدا فرمود: من از مشرك، هدیه نمیپذیرم. ملاعبالأسنه گفت: هر كس را به نجد بفرستی در امان من است. رسول خدا صلی الله علیه و سلم افرادی را كه در جمع آنها منذر بن عمرو نیز بود، فرستاد. در نجد عامر بن طفیل ، بنیعامر را علیه مسلمانان تحریك نمود، اما قومش امتناع ورزیدند و از شكستن عهد ملاعب الاسنه خودداری كردند. آن گاه او از بنیسلیم كمك خواست. آنها پذیرفتند و صد نفر مسلح به تعقیب مسلمانان پرداختند و در بئر معونه بر آنها دست یافتند و به غیر از عمرو بن امیه دیگران را به شهادت رساندند.[1] انس رضی الله عنه میگوید: افرادی نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم آمدند و گفتند: برای یادگرفتن قرآن و سنت به افرادی نیاز داریم. رسول خدا صلی الله علیه و سلم نیز هفتاد تن از انصار را كه از قاریان مشهور بودند و دایی من «حرام» نیز در جمع آنها بود، فرستاد. این افراد در روزها به جمعآوری هیزم میپرداختند و با پولی که از این طریق کسب مینمودند به تأمین مایحتاج اهل صفه و فقراء میپرداختند و شبها نیز به تلاوت قرآن میپرداختند. قبل از اینكه آنها به مقصد برسند، دشمن كمین زده بود و آنها را به شهادت رساند. آنها در اثنای درگیری چنین میگفتند: بارالها! پیامبر ما را از وضعیت ما با خبر گردان. ما تو را ملاقات كردیم و از تو راضی هستیم و تو از ما راضی باش. أنس میگوید: در حالی كه مردی از پشت سر، نیزهاش را به پشت داییام (حرام) فرو برد، او گفت: «فزت و رب الكعبه» به خدای كعبه كه رستگار شدم. رسول الله صلی الله علیه و سلم خطاب به یارانش در مدینه فرمود: برادرانتان به شهادت رسیدند و چنین دعا كردند و دعای آنها را بازگو نمود.[2] درسها و فواید فاجعة دردناك بئر معونه 1- فداكاری و از خودگذشتگی در راه دعوت قبلاً به ذکر خیانت هذیل و هم پیمانانش نسبت به قاریان قرآن، كسانی كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم آنها را جهت آموزش قرآن و احكام اسلامی فرستاده بود، در غزوة رجیع پرداختیم. و در حادثة دردناك بئرمعونه، عامر بن طفیل نیز نسبت به هفتاد تن از قاریان قرآن كه جهت ابلاغ دعوت خدا، اعزام شده بودند، خیانت نمود. حوادث فوق در روحیه رسول خدا صلی الله علیه و سلم تأثیر عمیقی به جای گذاشت تا آنجا كه یك ماه تمام در نماز صبح بر علیه قبائل سلیم، دعا مینمود[3]؛ چنانكه عبدالله بن عباس رضی الله عنه میگوید: رسول خدا یك ماه كامل در نمازهای ظهر، عصر، مغرب، عشاء و صبح بعد از ركوع آخر، علیه طوایف بنیسلیم، رعل و ذكوان و عصیه دعاء مینمود و كسانی كه به وی اقتداء كرده بودند، آمین میگفتند[4]. أنس میگوید: از آن روز خواندن قنوت آغاز شد و ما قبل از آن قنوت نمیخواندیم.[5] آنچه در این دو حادثه مهم است اینكه این حوادث خونین باعث تضعیف روحیه مسلمانان و کنار گذاشتن دعوت و خدمت دین نشد؛ زیرا آنها میدانستند كه مصلحت دعوت به مراتب بالاتر از ریختن خونها و فداساختن جانها است؛ چراکه هیچ دعوتی بدون جاننثاری و شهادت به پیروزی نمیرسد و صلابت و استقامت در برابر حوادث و بحرانهاست كه موجب تقویت دعوت در زمین میگردد و دعوتهایی كه بدون جاننثاری و فداكاری انجام میگیرد، مانند نظریات فلسفی و خیالاتی هستند كه در لابلای اوراق كتابها جا دارد و به مرور زمان از بین میروند. حادثه رجیع و بئرمعونه ما را به مسئولیت بسیار بزرگ در برابر دین خدا و دعوت الهی آشنا میگرداند و نمونهای از فداكاریهای عظیم اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را به عنوان الگو در راه عقیده دین و کسب رضایت الهی معرفی مینماید. بدستآوردن سعادت و آسایش و مجد و سلطنت بهای هنگفتی میطلبد و بهای دعوت اسلامی خون پاكی است كه در راه خدا جهت تحقق شرع و نظام الهی و در راستای تثبیت شعایر دینی ریخته میشود.[6] 2- به خدای كعبه كه رستگار شدم آن گاه كه سرنیزة دشمن پشت حرام بن ملحان رضی الله عنه را شكافت و از سینهاش درآمد و دستانش با خونش رنگین شده بود به سر و صورتش میمالید گفت: «فزت و رب الكعبه.»[7] سختترین قلبها در برابر چنین صحنهای متأثر میشود و انسان در برابر این انسانهای بزرگ كه از ترس مرگ چهرههایشان متغیر نمیشد؛ بلكه آثار شادمانی و سرور و آرامش و اطمینان بر رخسارشان نمایان میگشت، احساس كوچكی و حقارت مینماید.[8] این صحنه عجیب و شگفتانگیز كه عقول انسانهای بیایمان نمیتواند آن را تصور نماید، جبار بن سلمی قاتل حرام بن ملحان رضی الله عنه را به مطالعه و تحقیق در مورد جمله فزت و ربالكعبه وامیدارد و موجب میگردد تا او اسلام را بپذیرد جبار میگوید: من فردی از آنها را با سرنیزه زدم، سرنیزهام از سینهاش بیرون زد. در آن اثناء شنیدم كه میگفت: فزت و رب الكعبه... . من در دلم گفتم: مگر من او را نكشتم؟ پس به كدام پیروزی مباهات میكند؟ تا اینكه شنیدم كه میگفتند: او به خاطر شهادت در راه خدا چنین گفته است. بعد از بررسی و تحقیق متوجه شدم كه واقعاً او پیروز شده است بنابراین، مسلمان شدم[9]. اما سؤال اساسی این است كه آیا شهید هنگام مرگ احساس درد می كند یا خیر؟ رسول خدا صلی الله علیه و سلم كه از جانب خود سخن نمیگوید، در پاسخ این سئوال فرمود: «ما یجد الشهید من مس القتل الا كما یجد أحدكم من مس القرصة»[10] «ضربهای كه باعث مرگ شهید میشود، بیش از نیش حشرهای دردآور نیست.» شهید نزد خدا دارای جایگاه والایی است. خداوند عادل پاداش روح شهید را كه به خاطر خدا تقدیم كرده است، ضایع نمیگرداند؛ بلكه به وی شش پاداش عنایت مینماید كه هر كدام فزونتر از دنیا و آنچه در آن وجود دارد، می باشند؛ چنانكه از مقدام بن معد یكرب روایت است كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «برای شهید نزد خداوند شش نعمت در نظر گرفته شده است كه عبارتاند از: 1- با اولین قطره خونش، تمام گناهانش بخشیده میشود. 2- جایگاهش را در بهشت مشاهده میكند. 3- از عذاب قبر درامان میماند. 4- از فزع اكبر (بازخواست قیامت) درامان میشود. 5- لباس ایمان به تنش در میآید. 6- با حور عین ازدواج میكند و برای هفتاد تن از بستگانش شفاعت مینماید.»[11] این پاداش علاوه بر آن افتخاری است كه روز قیامت نصیب آنان خواهد گشت؛ چراکه آنان در حالی حشر میشوند كه زخمشان تازه و با رنگ خون و بوی مشك خواهد بود[12]. لازم به ذکر است كه زندگی شهید با مردن پایان نمیپذیرد؛ بلكه نزد خدا به وی روزی و نعمت داده میشود؛ چنانچه خداوند میفرماید: { وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ (١٦٩)} (آل عمران، 169) «كسانی كه در راه خدا كشته شدهاند، آنها را مرده مپندار؛ آنها زندهاند و نزد خدا روزی داده میشوند.» 3- آگاهی نداشتن پیامبر از غیب حوادث بئرمعونه، رجیع و غیره بیانگر آن است كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم از امور غیبی اطلاعی نداشت چنانچه آیات قرآن نیز شاهد این مطلب هستند و میفرماید: { قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلا ضَرًّا إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ (١٨٨)} (اعراف، 188) «بگو من در حق خودم مالك هیچ نفع و ضرری نیستم. مگر آنچه خدا بخواهد و اگر من غیب میدانستم، برای خود خیر فراوان جمع مینمودم و هیچ گزندی به من نمیرسید. من بیمدهنده و مژدهدهندهای بیش نیستم برای ملتی كه ایمان بیاورد.» پس تنها خدا عالم به علوم غیب است و كسی دیگر از انبیاء و فرشتگان جز مقداری كه خدا از علم غیب را به آنها آموزش داده است، نمیدانند؛ چنانكه میفرماید: { عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَداً} 4- وفای عهد عمرو بن امیه ضمری در جریان بئرمعونه اسیر شد. عامر بن طفیل با اطلاع از این موضوع كه او از بنیضمر است، او را آزاد كرد. عمرو بعد از اینكه آزاد شد و به سوی مدینه رهسپار گردید در اثنای راه با دو نفر از بنیعامر كه با رسول خدا پیمان بسته بودند، برخورد نمود و بدون اینكه از پیمان آنها با رسول خدا آگاهی داشته باشد، بعد از اینكه آنها به خواب رفتند، آن دو را به انتقام مسلمانانی كه توسط طایفه بنیعامر به شهادت رسیده كشت. زمانی كه نزد رسول خدا آمد و جریان را برای ایشان تعریف كرد، رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: خونبهای این دو نفر که آنان را به قتل رساندهای، بر عهده من میباشد. آن گاه پیامبر خدا، خون آن دو عامری را به خاطر رعایت پیمانی كه با آنها بسته بود، پرداخت نمود، هر چند كه برخی از بنیعامر با خیانتی كه نسبت به یاران رسول خدا روا داشته بودند، در واقع آن پیمان را شكسته بودند و این عملكرد آن حضرت، بیانگر والاترین درجة وفاء به عهد و پیمان میباشد. هرچند پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم میتوانست به دلیل خیانتی که بنیعامر انجام داده بودند، عمل عمرو بن امیه را نوعی انتقام از بنیعامر تلقی نماید اما از آنجا كه در شریعت اسلام هیچ كس به خاطر گناهی كه كسی دیگر مرتكب شده است، مجازات نمیشود، رسول خدا صلی الله علیه و سلم به پرداخت خونبهای آنها اقدام نمود. توجیهات ارزشمند اسلام، رسول خدا و سایر مسلمانان را موظف به رعایت اخلاقی گردانیده بود كه در دنیا نظیرش وجود ندارد.[13] 5- صحابی بزرگوار عامر بن فهیره رضی الله عنه بعد از كشتهشدن صحابه در بئر معرفه و اسارت عمرو بن امیه ضمری، عامر بن طفیل خطاب به عمرو در حالی كه به یكی از شهدا اشاره میكرد، گفت: این فرد كیست؟ عمرو بن امیه گفت: او عامر بن فهیره است. عامر بن طفیل گفت: بعد از كشتهشدنش دیدم كه او را به سوی آسمان بلند كردند تا جایی كه او را در وسط آسمان و زمین یافتم؛ سپس به زمین بازگردانیده شد.[14] 6- حسان بن ثابت و تحریك مردم برای قتل عامر بن طفیل حسان بن ثابت از افراد مهم پایگاه تبلیغاتی اسلام بود كه همواره علیه دشمنان، جنگ روانی به راه میانداخت؛ البته افرادی چون كعب بن مالك و عبدالله بن رواحه نیز وی را همكاری مینمودند. آنها در تمام رویدادهای سیرت در رد غزلیات دشمن اشعاری سرودند که بازتاب اشعار حسان بن ثابت را در طرد كعب بن اشرف یهودی توضیح دادیم. رسول خدا صلی الله علیه و سلم نیز شاعران دولت اسلامی را مورد تفقد قرار میداد و در ادامه جهادی كه آنها در آن تخصص داشتند، تشویقشان مینمود. شایسته است كه امروز نیز رهبران، فرماندهان، علما، فقها و اقشار مختلف دولتهای اسلامی به جایگاه شعرای اسلامی اهمیت قائل باشند و آنها را در جهاد بزرگی كه مشغول هستند، تشویق نمایند.[15] حسان بن ثابت بعد از حادثه بئر معونه، ابیاتی فراهم نمود كه در آن ربیعه بن عامر (ملاعب الأسنه) را علیه عامر بن طفیل كه امان او را نادیده گرفته بود، تحریك مینمود و این اشعار زبانزد عام و خاص گردید: ألا من مبلغ عنی ربیعاً فما احدثت فی الحادثان بعدی ابوک ابوالفعال ابو براء و خالک ماجد حکم بن سعد بنی امالنبین الم یرعکم و انتم من ذوائب اهل نجد تحکَّم عامر بأبی براءِ لیخفره و ما خطا کَعَمَد[16] «از من به ربیع برسانید كه این چه حادثهای است كه رخ داده است. پدر و داییهایت انسانهای بزرگواری بودند. ای فرزندان مادران نیك كه شما از بزرگان نجد هستید، آیا پیمانی كه بستید ارزش رعایت كردن را نداشت كه عامر آن را به عمد زیر پاگذاشت.» وقتی كه اشعار فوق به ربیعه بن أبی براء رسید و زخم زبان و شعر نزد آنها از زخم تیر، شمشیر و سرنیزه دردناكتر بود، بلافاصله جهت گرفتن انتقام از عامر به پا خواست و ضربه شدیدی براو وارد نمود، امّا از آن ضربه وفات ننمود. قوم عامر از او خواستند تا قصاص این ضربه را بگیرد، اما او گفت: من بخشیدهام؛ همچنین حسان با سوز و گداز در فراق شهدای بئرمعونه و به خصوص منذر بن عمرو چنین سرود: علی قتلی معونة فاستهلی بدمع العین سَحّاً غیرنزر علی خیل الرسول غداة لاقوا منایاهم و لاقَتْهم بقدر أصابهم الفناء بعقد قوم تُحُوّن عَقْدُ حبلهم بغَدر فیا لهفی لمنذر اذ تولی وأعنق فی منیته بصیر[17] «برفراق شهدای بئرمعونه، زیاد اشك بریز. بر شهسوران رسول خدا آن صبحگاهی كه با مرگ روبرو شدند و مرگ براساس تقدیر با آنها روبرو شد. توسط قومی نابود شدند كه عهدشان را با مكر به پایان رساندند. افسوس بر منذر آن گاه كه صابرانه به سوی مرگ شتافت.» 7- سرنوشت عامربن طفیل عامری خداوند دعای پیامبرش را قبول نمود؛ پیامبر علیه عامر این گونه دعا كرده بود: اللهم اكفنی عامراً[18] (خداوندا! تو خود كار عامر را بساز!) او به بیماری صعبالعلاجی مبتلا شد كه پیامبر آن را این گونه توصیف نمود: «غده كغده البعیر[19].» «غدهای مانند غده شتر» توصیف دقیقی است از طاعون كه درجة حرارت بدن بالا میرود و غدههایی زیر بغل و اطراف گردن بیرون میآید و طحال نیز بزرگ میشود.[20] بدین صورت عامر بن طفیل به هلاكت رسید و آرزوی تسلط بر شبهجزیره عربستان و جانشینی رسول خدا را با خود به گور برد و سپاهیانی كه به آنها افتخار مینمود و پیامبر را تهدید میكرد، وی را در خانه زنی زندانی كردند و از بیم اینكه بیماریاش به آنها سرایت ننماید، همه او را ترک نمودند و آن گاه فریاد برآورد كه اسب مرا بیاورید و آن گاه سوار براسب مرد.[21] سرانجام این جبّار سركش در حالی كه مردم از وی میگریختند، چون دیوانهای به هلاكت رسید.
زیرنویس: [1]- صحیح السیره النبویه، ص 322. [2]- مسلم، الاماره، باب الثبوت الجنه للشهید، شماره 667. [3]- صور و عبر من الجهاد النبوی فی المدینه، ص 151. [4]- سنن ابیداود، الصلوه، باب القنوت فی الصلوات، ص 1443. [5]- بخاری، شماره 4088. [6]- صور و عبر من الجهاد النبوی فی المدینه، ص 152. [7]- بخاری، مغازی، شماره 4091. [8]- التاریخ الإسلامی، حمیدی، ج 6، ص 50. [9]- السیره النبویه، ندوی، ص 243-244 – ابن هشام، ج 3، ص 207. [10]- صحیح سنن ترمذی، البانی، ج 2، ص 33. [11]- همان، ص 129. [12]- همان، ص 128. [13]- التاریخ الإسلامی، حمیدی، ج 6، ص 50. [14]- بخاری، مغازی، شماره 4093. [15]- السیرة النبویة الأساس فی السنة و فقهها، ج 2، ص 656. [16]- محمد رسول الله، صادق عرجون، ج 4، ص 64. [17]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 209. [18]- الاساس فی السنه و فقهها السیره النبویه، ج 2، ص 631. [19]- السیرة النبویه، محمد صویانی، ص 130. [20]- تعلیق الدکتور قلعجی علی الدلائل، ج 3، ص 346. [21]- السیره النبویه، صویانی، ص 131. برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|