|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>غزوه ذی امر
شماره مقاله : 2992 تعداد مشاهده : 301 تاریخ افزودن مقاله : 6/6/1389
|
غزوه ذی امر: دستگاه اطلاعاتی مسلمانان اطلاع یافتند كه قبایل «ثعلبه» و «محارب» به فرماندهی دعثور بن حارث محاربی در منطقة «ذی امر» تجمع نموده و میخواهند به مدینه یورش برند. رسول خدا صلی الله علیه و سلم ، «عثمان بن عفان رضی الله عنه » را جانشین خود در مدینه مقرر كرد و خود با چهارصد و پنجاه تن سواره و پیاده نظام رهسپار گردید. در محلی به نام«ذیالقصه» با مردی به نام «جبار» از بنی ثعلبه برخورد كرد كه وی مسلمان شده بود و اخبار قومش را برای پیامبر بازگو نمود.[1] قبایل مذكور با اطلاع از تعقیب پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به كوهها پناه بردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم حدود به یك ماه در «نجد» ماند و هیچ برخوردی اتفاق نیفتاد؛ آن گاه به مدینه بازگشت.[2] در این غزوه « دعثور بن حارث» كه سرداری هوشمند و محترم بود، با مشاهدة معجزة رسول خدا صلی الله علیه و سلم مسلمان شد و داستانش از این قرار است: مسلمانان با باران شدیدی روبرو شدند؛ به گونهای که لباسهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم خیس شد. آن حضرت زیر درختی نشست و لباسهایش را برای خشك شدن پهن نمود. «دعثور» با استفاده از فرصت، توانسته بود با شمشیرش به تنهایی پیامبر را غافلیگر نماید. او خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و سلم گفت: چه كسی تو را از دست من نجات میدهد؟ پیامبر فرمود: الله. آن گاه جبرئیل، حربهای به سینه «دعثور» زد؛ طوری كه شمشیر از دستش افتاد. آن گاه پیامبر شمشیر را برداشت و فرمود: تو را اكنون چه كسی از دست من نجات میدهد؟ دعثور فوراً شهادتین را بر زبان آورد و مسلمان شد و گفت: به خدا دوباره هرگز علیه تو تجمع نخواهم كرد. پیامبر شمشیراش را به او بازگردانید و هنگامی كه نزد همراهانش رفت، از وی سؤال كردند: تو كجائی؟ تو را چه شده است؟ دعثور گفت: مردی بلند قامت را دیدم. او به سینهام زد و به پشت افتادم و فهمیدم كه فرشته است و گواهی دادم كه محمد رسول خدا است و عهد كردم كه هرگز علیه او كسی را به قیام وادار ننمایم.[3] دعثور قومش را به اسلام دعوت داد و در این مورد خداوند میفرماید: { یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یبْسُطُوا إِلَیكُمْ أَیدِیهُمْ فَكَفَّ أَیدِیهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (١١) } (مائده، 11) «ای مؤمنین، نعمت خدا را بر خود یاد كنید. آن گاه كه قومی اراده نمود بر شما تعرض نماید. خداوند مانع تعرض آنها شد و بترسید از خدا و بر خدا باید مؤمنین توكل نمایند.»
[1]- البدایة و النهایة، ج 4، ص 3 – التاریخ الإسلامی العسکری، ص 279. [2]- همان. [3]- البدایة و النهایة، ج 4، ص 3.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|