|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>اسماعیل علیه السلام
شماره مقاله : 2948 تعداد مشاهده : 324 تاریخ افزودن مقاله : 3/6/1389
|
حضرت اسماعیل علیه السلام : { وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکانَ رَسُولا نَبِیا (٥٤)وَکانَ یأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَکانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیا (٥٥)}[1] (مریم: 55-54). نسب حضرت اسماعیل: اسماعیل پسر ابراهیم خلیل الرحمن است. مادرش هاجر نام داشت. اسماعیل اولین فرزند حضرت ابراهیم بود. در خواب به حضرت ابراهیم دستور دادند که اسماعیل را ذبح کند که داستان آن قبلاً ذکر شد. اسماعیل جد رسول بزرگوار حضرت محمد صلی الله علیه و سلم است. چون او از نسل اسماعیل علیه السلام به دنیا آمده است. رسالت حضرت اسماعیل: آنچه از قول راجح تاریخی استفاده میشود اینکه: حضرت اسماعیل به سوی قبایل عربی که در میان آنها زیسته است مبعوث گردیده ولی بعضی از تاریخ نویسان گفتهاند: به سوی برخی از قبایل یمنی و عمالقهای[2] که در آن اطراف می زیستند مبعوث گشته است. اسماعیل علیه السلام (چنانکه قبلاً ذکر شد) در حجر و کنار بیت العتیق در مکهی مکرمه پرورش یافت و در همان جا بزرگ شد و با دختری از قبیلهی (جرهم) ازدواج کرد، آنچه از تاریخ زندگی او بر میآید اینکه بعثت او در میان همان قبیله که در وسط آنها میزیسته، بوده است. زندگی اسماعیل علیه السلام : در بحث زندگی ابراهیم گفتیم: ابراهیم از خداوند درخواست کرد که فرزند صالحی به او عطا کند، خداوند دعای او را قبول کرد و اسماعیل را به او بخشید. اسماعیل از هاجر (جاریهی) ابراهیم در زمانی که عمرش بالغ بر 87 سال بود به دنیا آمد. آیهی قرآنی به این امر اشاره دارد آنجا می فرماید:{ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ (٣٩)}[3] (ابراهیم: 39). هاجر جاریهی سارا، خاتون بود که پادشاه جبار مصر به او هدیه کرده بود او هم آنرا به ابراهیم بخشید، شاید خداوند فرزندی از او به ابراهیم عطاکند. چون سارا خاتون تا آن زمان عقیم بود اما بعداً در اواخر عمر ملائکهی خداوند مژده بچه دارشدن را به او دادند و حضرت اسحاق از او به دنیا آمد. چنانکه این مطلب را در داستان حضرت ابراهیم توضیح دادیم. ذبیح همان اسماعیل است چنانکه این مطلب را در مبحث زندگی حضرت ابراهیم با ذکر شواهد و ادله ثابت کردیم. مع الوصف ذکر یک نکته را به نقل از استاد عبدالوهاب نجار در اینجا خالی از فایده نمی بینیم: او در کتاب قصص الأنبیاء اثبات کرده که ذبیح اسماعیل است نه اسحاق و میگوید: دلیلم بر اینکه ذبیح اسماعیل است، نص عبارت تورات است چون در آنجا آمده که: ابراهیم یگانه فرزند خود را ذبح کرد و سخاوتمندانه تقدیم کردن یگانه فرزند در راستای امتثال فرمان خداوند، آنهم فرمانی که در خواب به او داده بودند، نشان از اوج اطاعت و امتثال است و این عین اسلام است، و اگر به اسحاق مراجعه کنیم در مییابیم که او روزی از روزها یگانه فرزند ابراهیم نبوده است چون اسحاق زمانی به دنیا آمد که اسماعیل 14 سال عمر داشت و تورات به این امر تصریح دارد و حضرت اسماعیل تا زمان وفات ابراهیم زنده بود و در مراسم تدفین او شرکت داشت. علاوه بر این ذبیح بودن اسحاق مخالف وعدهی الهی است که به ابراهیم داده بود، و آن اینکه اسحاق دارای نسل خواهد بود، به اضافه اینکه واقعهی ذبح در مکه اتفاق افتاد و ابراهیم، اسماعیل را در هنگام شیرخوارگی همراه خود به مکه برده بود نه اسحاق را[4]. والله أعلم اولاد اسماعیل: اسماعیل دوازده پسر داشت و تورات نام همهی آنها را ذکر کرده و همگی رؤسای قبایل بودند و تنها یک دختر داشت که او را به عقد برادرزادهاش عیص پسر اسحاق در آورد. اعرابی که به (عرب مستعربه) موسومند از نسل اسماعیل بوجود آمدهاند. حضرت محمد صلی الله علیه و سلم خاتم النبین نیز از اولاد اسماعیل به شمار میآید. وفات اسماعیل: حضرت اسماعیل 137 سال عمر کرد، در مکه از دنیا رفت و بنا به قول مشهور مؤرخین در مکه در کنار مادرش در الحجر دفنگردید، و تورات مدعی است، در فلسطین از دنیا رفته و در آنجا مدفون است، لیکن روایت صحیح روایت مؤرخین عرب است و آن اینکه، در مکه وفات کرده و در آنجا مدفون است. والله أعلم
زیرنویس: [1]) و در [اين] كتاب اسماعيل را ياد كن، كه او درست وعده و فرستادهاى پيامبر بود. و خانوادهاش را به [گزاردن] نماز و [پرداخت] زكات فرمان مىداد و در نزد پروردگارش پسنديده بود. [2]) عمالقه: جمع عمالق، غول آسا، غول پيكر، عظيم الجثه، نره غول. (مترجم). [3]) سپاس خدايي را كه با وجود پيري و من زياد، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. بي گمان پروردگار من دعا را مي شنود. [4]) قصص الأنبياء ص103. از کتاب: پیغمبری و پیغامبران در قرآن، مؤلف : شیخ علی صابونی، مترجم : محمد ملازاده
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|