|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عمر مختار
شماره مقاله : 2933 تعداد مشاهده : 297 تاریخ افزودن مقاله : 1/6/1389
|
عمر مختار
يکي از بزرگان مي گويد اگر مي خواهيد فرزندان دلير و شجاع داشته باشيد،برايشان از افسانه ها و اسطوره ها تعريف کنيد. در اين مقال کسي به شمامعرفي مي شود که حقيقتي است برگونه افسانه و اساطير. شرح حال اين مرد شرححال روح بخشي است. روحش سرشار از ايمان عميق به خدا و عشق شديد بهبرپادارنده آسمانها و زمين بود. علاقه زياد به شهادت در راه خدا داشت. اومظهر صبري پايان ناپذير و نبردي مستمر و رويارو تا آخرين قطره خون است کههمراه ياران اندکش با امپراطوري ايتاليا جنگيد. سست نشد، ذليل نگرديد وآرام ننشست و ضعف نشان نداد. جنگيد و جنگيد ...
«عمر مختار» از پدر و مادري صالح در سال 1858 ميلادي در يکي از بخشهاي ايالت برقه ليبي به دنيا آمد. پدر سيد مختار هنگام سفر به مکه مکرمه براياداي فريضه حج وفات يافت. زنش حاجيه عايشه، مادر مختار همراه او بود. به اين هنگام عمرمختار و برادرش در خانقاه «زنزور» درس مي خواندندو اين اولينحادثه قابل توجه در زندگي عمرمختار است. او مرارت و تلخي يتيم بودن را درخردسالي چشيد. او يتيم بود و دل شکسته و دل شکسته دردهاي مردم را بهتراحساس مي کند. وقتي چنين قلبي با ايمان مزين شود و حب خداوند در آن جايگيرد به قلبي نوراني و مهربان تبديل مي شود و در همه حال به خداوند پناه مي برد و هميشه به ضعفاء و بينوايان محبت مي کند. عمرمختار براي اتمامت حصيلات به خانقاه چغبوب رفت و 8 سال در آنجا ماند. لازم به يادآوري است که اين خانقاه ها «مدارس» وابسته به نهضت نوپاي سنوسيه بود. سنوسيه فرقهاي از مجاهدان صوفي در آفريقاي شمالي و منسوب به سيد محمد بن علي سنوسي(1859-1791) بود. سنوسيه در دفاع از اسلام و جنگ با دشمنان شور و حرارتبسيار به خرج مي دادند. عمرمختار که پرورش يافته مکتب اسلام بود به عنوانبرجسته ترين عالم سنوسي به مقام رهبري خانقاه القصور در جبل الأخضر منصوبشد. او تا سال 1911 ميلادي (شروع حمله ايتاليا به ليبي) مانند ديگر علماءبه انجام وظايف متعارف مشغول بود. اما حضور ايتالياي استعمارگر سبب شد تابعد ديگري از شخصيت مُلهَم (الهام گرفته)از تربيت قرآني او پديدار شود. اوزهد و تقوا را با جهاد و پيکار درهم آميخت و خانقاه هايي را که در آنهافقط به عبادت مي پرداختند، به مراکز جنگ و جهاد عليه بيگانگان تبديل کرد.شايد راز موفقيت او در مبارزه طولانيش با ايتاليا شيوه منحصر به فردشباشد. با هجوم ناگهاني و برق آسا در چند دقيقه ضربه هاي سهمگيني بر دشمنوارد مي آوردند و با همان سرعت صحنه را ترک مي کردند. بدين ترتيب آنانعلاوه بر کشتن و به اسارت گرفتن نظاميان ايتاليايي مجال هيچ گونه عکس العمل و دفاعي را به آنها نمي دادند. شبيخونهاي پراکنده مختار ومقاومتشان، ايتاليايي ها را به فکر چاره انداخت. تجهيزات و وسايل جنگي راکه عموماً از طريق مصر و سودان مي رسيدند را سد کردند و دور خطوط مرزي راسيم خاردار کشيدند و مسير ارسال مهمات را تحت کنترل شديد قرار دادند.کوهستان هايي که روزي او و يارانش از فراز آن دشمنان را هدف قرار مي دادندنا امن گشته بود تا اينکه سرانجام در 11 سپتامبر 1931 عمر مختار به دستايتاليايي ها گرفتار شد. هنگام دستگيري عمرمختار سخناني گرانمايه ايرادکرد که حائز اهميت است «همانا دستگيري و اسارت من به دست ايتاليا در پي تحقق اراده خداوند عزوجل بود. من اکنون در چنگال حکومت اسير هستم و خداوندسبحان متعال سرنوشت مرا به دست دارد. اما بدانيد که من هيچ وقت به اختيارتسليم نشده ام.» هنگامي که مختار اسير شد گرازياني در روم بود. در حالي خبر دستگيري به او رسيد که با قطار عازم فرانسه بود. با شنيدن خبر ازادامه سفر منصرف شد و با هواپيما به طرابلس آمد تا بدون فوت وقت دستوردادگاه ويژه نظامي دهد.
هنگامي که مؤمنين به محاکمات فرمايشي که از طرف استعمارگران ترتيب داده ميشود، آورده ميشوند، فرشتگان بر پيشانيشان بوسه مي زنند و رحمت آسماني برسر آنان مي بارد و خداوند سبحان به قلوبشان آرامش عطا مي کند و اين رازيبود که مختار از آن بهره مند بود و گرازياني از اينها هيچ نمي دانست.محاکمه عمرمختار در تاريخ 15 سپتامبر 1931 که يک محاکمه فرمايشي بود آغازشد. اين محاکمه از آغاز تا اتمامش فقط يک ساعت و پانزده دقيقه طول کشيد.ايتاليايي ها يک روز قبل از آغاز محاکمه طناب دار را آماده کرده بودند وترتيب اجراي حکم را هم داده بودند.
نکته مهم اين دادگاه صحبت آخر رئيس دادگاه بود که به مختارگفت: «چيزي براي گفتن داري؟» مختار جواب منفي داد. دادگاه وارد شور شد. بعد از مدتي رئيس دادگاه حکم اعدام عمرمختار را قرائت کرد. او با شنيدن اين حکم فقط گفت:«انّا لله و انّا اليه راجعوُن». رئيس دادگاه مشتاق بود معني زمزمه عمرمختار را بفهمد. از مترجم خواسته شد تا ترجمه کند. پس از اينکه معني عبارت براي همه روشن شد، آثار عميق در وجود تمام ايتاليايي ها که در اين محاکمه حضور داشتند ظاهر شد. آنها علاوه بر اندوه و حيرتشان، از شجاعت وقهرماني مختار به قساوت حکم نيز فکر مي کردند. اراده خداوند اينگونه محققشد که اين افراد وسيله اي براي انجام خواست خداوند شوند تا با اين حکمترباني، آن قهرمان خدايش را در حالي که شهيد است ملاقات کند. عظمت در زندگيو عظمت در مرگ چه شگفت مردم بي سر و صدا مي ميرند. طبق عادت مرسوم حکماعدام دور از چشم مردم اجرا مي شود. اما خداوند رضايت نداد و خواست تابدينوسيله عمر مختار را بلند مرتبه کند. به ايتاليايي ها الهام کرد کههزاران نفر از مردم را در لحظه اجراي حکم جمع کنند که شاهد اجراي حکمباشند تا عظمت و امتحان مختار را مشاهده کنند و چقدر بزرگتر از آنچه انتظار داشته بودند. براستي که ثابت قدم و استوار پا به ميدان شهادت نهادو بي وقفه کلام خداوند را تکرار ميکرد که: «اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمد رسول الله»
عمرمختار 20 سال با ايتاليا جنگيد. در مدت 20 ماه 263 جنگ با ايتاليايي ها داشت. اين غير از جنگ هايي است که او مدت 20 سال با متجاوزان ايتاليايي ها به ثبت رسانده بود. عمرمختار با اينکه کتابي در بيداري مسلمانان و طبيعت استبداد ننوشت، اماعمليات او به عنوان کتابي عملي، در نهايت به خود آگاهي مسلمانان در طيف وسيعي منجر شد. به اميد روزي كه بتوانيم راه او وساير بزرگمردان جهان اسلام را ادامه دهيم .
منبع : انجمن اسلام نت
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|