|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>جهاد > اهداف جهاد در راه خدا
شماره مقاله : 2801 تعداد مشاهده : 386 تاریخ افزودن مقاله : 27/5/1389
|
اهداف جهاد در راه خدا
مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین
1- حمایت از آزادی عقیده خداوند متعال میفرماید: { وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (٣٩)وَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ (٤٠)}(انفال، 39 – 40) «و با آنان پیکار کنید تا فتنهای باقی نماند و دین خالصانه از آن خدا گردد؛ پس اگر دست برداشتند، خدا میبیند چیزهایی را که میکنند و اگر پشت کردند، بدانید که خداوند سرپرست شما است و او بهترین سرپرست و بهترین یاور و مددکار است.» سید قطب میگوید: اینجا وظیفهای دیگر به مسلمانان واگذار میشود و آن اینکه باید هر نیرویی که درمقابل دعوت قد علم میکند و مانع رسیدن آن به طور آزادانه به مردم میگردد و آن را تهدید مینماید و مردم را منحرف میسازد، میبایست از میان برداشته شود و مسلمانان باید همواره به جهاد بپردازند تا مبتلا کردن مؤمنان به فتنه برای هیچ قدرتی در زمین ممکن نباشد و دین از آن خدا باشد ... نه اینکه در پذیرفتن دین اجبار و اکرامی باشد؛ بلکه به این معنی که دین خدا در زمین برتر و بالا باشد طوری که هر کس که بخواهد آن را بپذیرد، ترس و واهمهای از کسی نداشته باشد و باید جهاد ادامه داشته باشد تا در زمین خدا، قانون و نظامی که مانع رسیدن نور خدا و هدایت او به اهل آن باشد، باقی بماند. در چهارچوب این اصول عام، جهاد در اسلام مشروع شد ... جهاد برای عقیده وحفاظت آن از محاصره و فتنه و حفاظت شریعت و قانون الهی در زندگی و تثبیت پرچم آن در زمین خواهد بود، به صورتی که هر کس قصد تجاوز به آن را داشته باشد، بداند که جهاد برپا میشود و هر کس علاقمند باشد به این عقیده بپیوندد، بدون اینکه از کسی بهراسد و این تنها جهادی است که اسلام به آن دستور میدهد و بر آن تأکید مینماید وکسانی را که در این جهاد کشته میشوند، شهید قرار میدهد وکسانی را که پرچم این جهاد را برعهده میگیرند، دوستان خدا میشمارد.[1] 2- حمایت از شعائر و عبادات خداوند متعال میفرماید: { إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (٣٨)أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (٣٩)الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (٤٠)الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأمُورِ (٤١)} (حج، 38 – 41) «خداوند دفاع میکند از مؤمنان؛ چراکه مسلماً خداوند خیانتپیشگان کافر را دوست نمیدارد. اجازه جنگ به کسانی داده میشود که به آنان جنگ (تحمیل) میگردد؛ چراکه بدیشان ستم رفته است و خداوند توانا است بر اینکه ایشان را پیروز کند. همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانة خود اخراج شدهاند و تنها گناهشان این بوده است که میگفتهاند: پروردگار ما خدا است. اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیلة بعضی دفع نکند، دیرهای (راهبان) و کلیساهای (نصاری) و کنشتهای (یهودیان) و مسجدهای (مسلمانان) که در آنها خدا بسیار یاد میشود، تخریب و ویران میگردد و به طور مسلم خدا یاری میدهد کسانی را که او را یاری دهند؛ خداوند نیرومند و چیره است. کسانی هستند که هرگاه در زمین، ایشان را قدرت بخشیم، نماز را بر پا میدارند و زکات را میپردازند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و سرانجام همة کارها به خدا برمیگردد.» نسفی میگوید: اگر خداوند مسلمانها را به وسیله جهاد بر کافران مسلط و چیره نمیگردانید، مشرکان بر ملتهای مختلف و بر عبادتگاههایشان مسلط میشدند و برای نصارا کلیسایی نمیگذاشتند و دیرهای عبادتگزاران را تخریب میکردند و برای یهودیان کلیسا نمیگذاشتند و برای مسلمانها مساجد نمیگذاشتند و یا به این معنا است که مشرکان در دوران امت محمد صلي الله عليه و سلم بر مسلمانها و بر اهل کتابی که در پناه آنها هستند، مسلط میشدند و عبادتگاههای هر دو گروه را منهدم و تخریب میکردند. اینکه دیگر عبادتگاهها قبل از مساجد ذکر شدهاند، چون آنها قبل از مساجد به وجود آمدهاند یا به خاطر اینکه سخن از انهدام است و آنها سزاوارتر برای انهداماند تا مساجد.[2] 3- دفع فساد از زمین خدوند میفرماید: { وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (٢٥٠)فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ (٢٥١)تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (٢٥٢)}(بقره، 250 – 252) «هنگامی که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا، صبر و شکیبایی بریز و گامهایمان را ثابت و استوا بدار و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان. سپس به فرمان خدا ایشان را فراری و شکست دادند و داود، جالوت را کشت و خداوند حکومت و حکمت بدو بخشید و از آنچه میدانست بدو یاد داد و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلة برخی دیگر دفع نکند، فساد زمین را فرا میگیرد، ولی خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد این آیات خدا است که آنها را به حق بر تو میخوانیم و تو از زمرة فرستادگان هستی.» زمخشری میگوید: اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلة برخی دیگر از بین نمیبرد و به وسیلة آنان از فسادشان جلوگیری نمیکرد، مفسدان چیره میشدند و زمین به فساد و تباهی کشیده میشد و منافع آن از بین میرفت و مصالح آن یعنی کشاورزی و تولید نسل و سایر آنچه زمین را آباد میکند، از بین میرفتند[3]. شیخ عبدالرحمان سعدی در تفسیرش میگوید: در این آیه درسها و عبرتهای زیادی برای امت وجود دارد از آن جمله یکی فضیلت جهاد در راه خدا و فواید و نتایج آن است و او تنها سببی است که باعث حفظ دین و حفظ منافع و جانها و اموال میشود. مجاهدان گرچه کارها بر ایشان دشوار باشد، ولی سرانجام نیکویی خواهند داشت؛ همان گونه که آنهایی که از جهاد شانه خالی میکنند، گرچه اندک زمانی استراحت میکنند و راحت خواهند بود، امّا به زودی گرفتار رنج و مشقت خواهند شد.[4] 4- آزمایش و تربیت و اصلاح خداوند متعال میفرماید: { فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (٤)سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ (٥)وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ (٦)} (محمد، 4 – 6) «هنگامی که با کافران روبرو میشوید، گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی، دشمن را ضعیف و درهم میکوبید. در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید. بعدها یا بر آنان منت میگذارید و یا فدیه میگیرید تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین مینهد و نبرد فروکش میکند. برنامه این است و اگر خدا میخواست خود از آنان انتقام میگرفت، امّا خدا خواسته است بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید. کسانی که در راه خدا کشته میشوند، خداوند هرگز کارهایشان را نادیده نمیگیرد و بیمزد نمیگذارد. به زودی خداوند آنان را رهنمود میکند و حال و وضعشان را خوب و عالی مینماید و آنان را به بهشتی داخل خواهد کرد که آن را بدیشان معرفی کرده است.» ابن کثیر در تفسیر { وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ } میگوید: یعنی جهاد و جنگیدن با دشمنان را برای شما مشروع نمود تا شما را بیازماید و حالات شما را آزمایش کند[5]. همان طور که حکمت خود را دربارۀ مشروعیت جهاد بیان نموده و فرموده است: { أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ (١٤٢) }(آل عمران، 142) «آیا پنداشتهاید که شما به بهشت درخواهید آمد، بدون آنکه خداوند کسانی از شما را مشخص سازد که به تلاش و پیکار برخاستهاند و بدون آنکه خداوند بردباران را متمایز گرداند.» سید قطب میگوید: خداوند مؤمنان را، وقتی که آنان را به زدن گردن کافران و به اسارت گرفتن و ضعیف کردن آنان دستور میدهد، پردهای از قدرت خود قرار میدهد و اگر میخواست آشکارا کافران را شکست میداد؛ بدون اینکه این اسباب در میان باشند، اما خداوند برای بندگان مؤمن خود خیر را میخواهد؛ چنانکه میفرماید: { كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (٢١٦) }(بقره، 216) «جنگ و جهاد بر شما واجب گشته است و حال آنکه از آن بیزارید، لیکن چه بسا که چیزی را دوست نمیدارید و آن چیزی برای شما نیک باشد و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد و خدا میداند و شما نمیدانید.» و خداوند آنها را میآزماید و آنها را تربیت و اصلاح میکند و اسباب نیکیهای بزرگ را برایشان میسر و آسان میگرداند: الف – میخواهد آنها را بیازماید و این آزمایش، باعث بروز بهترین توانائیها و استعداد در وجود مؤمنان میگردد. آن گاه هیچ چیزی برای انسان بهتر از حقی که به آن ایمان دارد نمیماند و آن را والاترین ارزش میداند و در راه آن جهاد میکند و میکشد و کشته میشود. اگر زنده است به خاطر همان حق و معرفتی است که کسب نموده است و زندگی را جز در سایه آن حق دوست ندارد و تسلیم کسی نمیشود. ب – خداوند میخواهد آنان را تربیت کند و از وجود آنان هر نوع میل و علاقه به کالاهای خاکی این دنیا را بیرون نماید و ضعفها را در وجود آنان از بین ببرد و قوی شوند و نقصها برطرف گردد و هر چیز ناشایست و نامناسب را از وجود آنها بزداید تا تمامی علاقههای آنان در یک کفه قرار بگیرند و در کفة دیگر لبیک به دعوت جهاد و چشم دوختن به رضای خدا باشد و این کفه سنگینتر از آن کفة دیگر باشد و خداوند میداند که وقتی به آنها اختیار انتخاب داده شود، آنها گزینة بهتر را انتخاب میکنند. ج - میخواهد آنان را اصلاح کند. در رنجها و سختیهای جهاد در راه خدا و در معرض مرگ قرار گرفتن و یا در هر مرحلهای، برای انسان مجاهد خطرهایی که مردم را وا میدارد تا بسیاری از اخلاق و ارزشهای خود را برای نجات از آن دست بدهند ناچیز و حقیر است؛ چراکه این خطرها برای آنان که با آن خو گرفتهاند، سهل و آسان است؛ خواه از آن خطرها جان سالم به در ببرد یا خطر او را فرا بگیرد و متوجه شدن به خدا در هر بار و در لحظات خطر کاری میکند که برق با اجسام مینماید و گویا این رویارویی، ساختار تازهای برای دلها و جانها است که آن را بر اساس صفا و پاکی و خلوص شکل میدهد. موارد ذکر شده اسباب اصلاح تمام جامعة بشری است که رهبری آن به دست مجاهدانی است که دلهایشان از وابستگی به تمامی کالاها و فریبندگیهای دنیا خالی است؛ مجاهدانی که زندگی برایشان ارزشی ندارد و آنها در راه خدا وارد خطرهای مرگآفرین میشوند و در دلشان چیزی وجود ندارد که آنها را از خدا و چشم دوختن به رضای او باز دارد و به خود مشغول نماید. حقا که هرگاه رهبری جامعه بشری را چنین انسانهایی به دست بگیرند تمام زمین اصلاح میشود و بندگان اصلاح میگردند و برای چنین انسانهایی این موضوع که تسلیم کفر و گمراهی و فساد شوند و پرچم رهبری را به آنها بسپارند؛ در حالی که آنها این پرچم را با خون و جان و فداکاریهای فراوان به دست آوردهاند، امر بسیار دشواری است.[6] 5- ترساندن و خوار نمودن کافران و تضعیف توطئه آنان خداوند میفرماید: { وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (٦٠) }(انفال، 60) «برای (مبارزه با) آنان تا آنجایی که میتوانید نیرو و اسبهای ورزیده آماده سازید تا بدان دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و کسانی دیگر جز آنها را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمیشناسید و خدا آنان را میشناسد. هر آنچه در راه خدا صرف کنید، پاداش آن به تمام و کمال به شما داده میشود و هیچ گونه ستمی نمیبینید.» و میفرماید: { قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ (١٤)وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (١٥) } (توبه، 14 – 15) «با آن کافران بجنگید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و خوارشان دارد و شما را برایشان پیروز گرداند و سینههای اهل ایمان را شفا بخشد و کینه را از دلهایشان بردارد و خداوند توبة هرکس را بخواهد، میپذیرد. خداوند آگاه و دارای حکمت فراوان است.» و میفرماید: { فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (١٧)ذَلِكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ (١٨) } (انفال، 17 – 18) «شما کافران را نکشید؛ بلکه خدا ایشان را کشت و این تو نبودی که پرتاب کردی؛ بلکه خداوند پرتاب کرد تا بدین وسیله مؤمنان را خوب بیازماید. بیگمان خداوند شنوای آگاه است این (پیروزی مؤمنان و شکست کافران حق است) و خداوند مکر و کید کافران را سست میکند.» 6- رسوایی منافقان خداوند متعال میفرماید: { مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ (١٧٩) }(آل عمران، 179) «خدا بر این نبوده است که مؤمنان را به همان صورتی که شما هستید به حال خود واگذارد؛ بلکه خداوند، ناپاک را از پاک جدا میسازد و بر این نبوده است که شما را بر غیب مطلع سازد، ولی خداوند از میان پیغمبران خود هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خدا و پیغمبرانش ایمان بیاورید و اگر ایمان بیاورید و پرهیزگار شوید، پاداش بزرگی خواهید داشت.» ابن کثیر میگوید: یعنی با مصیبتها دوستان خدا مشخص میگردند و دشمنان او رسوا میگردند و مؤمن بردبار و منافق فاسق باید با آن مشکل شناخته شوند؛ یعنی، خداوند به وسیلة جنگ احد مؤمنان را آزمایش کرد؛ پس ایمان و بردباری و پایداری و فرمانبرداری آنان از خدا و پیامبرش آشکار گردید و به وسیلة آن منافقان رسوا گردیدند و مخالفت و شانه خالی کردن آنها از جهاد و خیانتشان به خدا و پیامبرش، ظاهر و آشکار گردید.[7] 7- اقامه حکم خدا و نظام اسلامی در زمین اقامه حکم خدا در زمین یکی از اهداف جهاد میباشد؛ خداوند متعال میفرماید: { إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا (١٠٥) } (نساء، 105) «ما کتاب به حق بر تو نازل کردهایم تا میان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است، داوری کنی و مدافع خائنان مباش.» 8- دفع تجاوز کافران یکی از اهداف جهاد در اسلام، دفع تجاوز کافران است و این جهاد بر چند نوع است که برخی عبارتند از: الف – کافران بر گروهی از مؤمنان مستضعف که در سرزمین کفار زندگی مینمایند، تجاوز کنند به خصوص اگر این مؤمنان توانایی هجرت به سرزمینی دیگر را نداشته باشند؛ پس در این صورت بر دولت اسلامی واجب است که برای جهاد با کافرانی که بر این گروه تجاوز نمودهاند، آماده گردد تا آنان را از ستم و تجاوزی که بر آنها روا داشته شده است آزاد گرداند[8]؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید: { فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا (٧٤)وَمَا لَكُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا (٧٥) } (نساء، 74 – 75) «باید در راه خدا کسانی جنگ کنند که زندگی دنیا را به آخرت میفروشند و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته شود و یا اینکه پیروز گردد، پاداش بزرگی بدو میدهیم. چرا باید در راه خدا جهاد نکنید و مردان و زنان و کودکان درمانده و بیچارهای وجود دارد که میگویند: پروردگارا ما را از این شهر و دیاری که ساکنان آن ستمکارند، خارج ساز و از جانب خود سرپرست و حمایتگری برای ما پدید آور و از سوی خود یاوری برای ما قرار بده.» قرطبی(رح) میگوید: «این آیه مؤمنان را به جهاد برانگیخته و تحریک نموده است و دستور آزاد کردن مستضعفان را از دست کافران مشرکی که به آنها بدترین آزار را میرسانند و آنها را از دین منحرف میکنند، داده است؛ پس خداوند متعال جهاد را برای اعتلای کلمة خود و نجات دادن مؤمنان ضعیف واجب کرده است؛ گرچه این امر باعث تلف شدن جانها گردد و آزاد کردن اسیران بر مسلمانها واجب است که یا بجنگند و آنها را آزاد نمایند و یا با پرداخت فدیه، آنها را آزاد کنند.[9] ب – اینکه کافران بر سرزمین مسلمانها تجاوز کنند: خداوند میفرماید: { وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (١٩٠)وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ (١٩١)فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (١٩٢) } (بقره، 190 – 192) «و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما میجنگند و تجاوز و تعدی نکنید؛ زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد و هر جا آنان را دریافتید، ایشان را بکشید و آنان را که شما را از آنجا بیرون کردهاند، بیرون سازید و فتنه از کشتن بدتر است و با آنان در کنار مسجدالحرام کارزار نکنید؛ مگر آن گاه که ایشان در آن جا با شما بستیزند؛ پس اگر با شما جنگیدند، ایشان را بکشید، سزای کافران چنین است و اگر دست کشیدند چه بیگمان خدا آمرزنده و مهربان است.» فقها تصریح کردهاند که هرگاه کافران بر سرزمین مسلمانان تجاوز کردند، باید برای دفاع از آن سرزمین، جهاد کرد؛ چون هرگاه دشمن، سرزمین را اشغال کند، مسلمانان را شکنجه میکند و در سرزمین اسلامی، احکام کفر را اجرا مینماید و مردم آن سرزمین را مجبور میکند تا به این احکام کفرآمیز تن در دهند و در نتیجه سرزمین اسلامی بعد از آنکه دارالاسلام بوده است، به دارالکفر تبدیل میشود. ابن قدامه(رح) میگوید: «و جهاد در سه موضع مقرر میگردد.» دوم: اگر کافران در سرزمینی سکونت گزیدند، بر مسلمانان واجب است با آنان بیرون نمایند[10] و برخی از علمای حنفی گفتهاند: «از هر ناحیهای که خطر هجوم دشمن باشد، بر امام و مردم آن سرزمین فرض است که مراقب آنجا باشند و آن را حفاظت کنند و اگر توانایی مقابله با دشمن را نداشته باشند، بر مسلمانانی که به آنها نزدیکتر هستند، واجب است تا به کمک آنان بشتابند تا تعدادی که برای مقاومت در برابر دشمن کفایت میکند، گرد بیایند.[11] ت – اینکه دشمن بر رعیت خود ستم کند، گرچه رعیت او کافر باشند؛ زیراکه خداوند روا داشتن ستم را بر بندگانش حرام کرده است. از این رو واجب است که با همة مردم روی زمین به عدالت رفتار شود و اگر مسلمانان ستم را از ستمدیدگان دور نکنند، گناهکار شناخته میشوند؛ زیرا آنها موظف شدهاند تا برای احقاق حق و از بین بردن باطل و نابود کردن ظلم در زمین جهاد کنند و این امر موجب رستگاری آنان را فراهم میسازد بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر تحقق مییابد و فقط به خاطر همین کار، آنها بهترین ملتها شناخته شدهاند که به سود مردم آفریده شدهاند؛ چنانکه خداوند میفرماید: { كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ (١١) } (آل عمران، 11) «همچون رفتار و کردار قوم فرعون و کسانی که پیش از ایشان بودند و آیات ما را تکذیب میکردند، پس خدا آنان را به گناهانشان گرفت و خداوند شدیدالعقاب است.» همچنین خداوند متعال میفرماید: { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (٨) }(مائده، 8) «ای مؤمنان بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی دهید و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که دادگری نکنید. دادگری کنید که دادگری به پرهیزگاری نزدیکتر است. ازخدا بترسید که خدا آگاه از هر آن چیزی است که انجام میدهید.» این امر که مسلمانان ظلم را از مظلوم کافری که تحت ستم است برطرف نمایند، عدالت و دادگری است. سرخسی میگوید: «واگر طلب امنیت و مصونیت کرد، منظورش یکی از پادشاهان اهل جنگ است، بر این اساس که به او اجازه داده شود تا در سرزمین خود آن گونه که میخواهد حکمرانی بکند؛ یعنی، قتل و خونریزی انجام دهد و ...، همکاری و ارتباط برقرار نمودن با او ناجایز است.»[12] ج – مقابله با داعیان راه خدا و جلوگیری از رسانیدن دعوت از جانب خداوند عزوجل بر مسلمانان فرض است که پیامهای الهی را به تمامی مردم برسانند؛ خداوند میفرماید: { قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (١٠٨) } (یوسف، 108) «بگو این راه من است که من با آگاهی و بینش به سوی خدا میخوانم و پیروان من هم چنین می باشند و خدا را منزه میدانم و من از زمرة مشرکان نمیباشم.» و دشمنان خدا، دوستان او را از رسانیدن دعوت خدا به بندگانش باز میدارند و مانع رساندن دعوت الهی به مردم میگردند همان طور که به داعیان اجازه نمیدهند که دعوت به خدا را به گوش مردم برسانند و در برابر آنها مشکلات و موانعی قرار میدهند که میان دعوت و داعیان و مردم مانع میشوند بنابراین، خداوند بر بندگان مؤمن خود واجب کرده است که با هر کس که آنان از راه خدا باز میدارد، بجنگند.[13] خداوند متعال میفرماید: { الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ (١)وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ (٢)ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ (٣)فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (٤) } (محمد، 1 – 4) «کسانی که کافر میگردند و مردمان را از راه خدا باز میدارند، خدا همة کارهای ایشان را باطل مینماید و اما کسانی که ایمان بیاورند و کارهای نیک و شایسته بکنند و چیزی را باور دارند که بر محمد نازل شده است و آن هم حق است و از سوی پروردگارشان آمده است، خداوند گناهانشان را میبخشاید و بدیهایشان را نادیده میگیرد و حال و وضعشان را خوب میسازد. این بدان خاطر است که کافران از باطل پیروی میکنند و مؤمنان از حقی پیروی میکنند که از سوی پروردگارشان آمده است. این گونه خدا برای مردم مثالهای ایشان را بیان میدارد. هنگامی که با کافران روبرو میشوید، گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازة کافی دشمن را ضعیف و درهم میکوبید. در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید. بعدها یا بر آنان منت میگذارید و یا فدیه میگیرید تا جنگ، بارهای سنگین خود را بر زمین مینهد و نبرد پایان میگیرد. برنامه این است و اگر خدا میخواست خود از آنان انتقام میگرفت، امّا خدا خواسته است بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید. کسانی که در راه خدا کشته میشوند، خداوند هرگز کارهایشان را نادیده نمیگیرد و بیمزد نمیگذارد.» براساس مطالب ذکر شده این موضوع به اثبات رسید که جهاد، دربرگیرنده اهداف والا و منافعی بزرگ برای مسلمانان و دیگران است و نیز مشخص میشود که جهاد از آثار هجرت و نتیجههای مهم آن است و ستون پشتیبانی دولت اسلامی و باعث تحکیم پایههای اسلام محسوب میگردد.[14] «یقیناً امت، بدون ارتش قوی، در معرض نابودی قرار میگیرد؛ چراکه دشمنانش چشم طمع به آن میدوزند و ازآن نمیترسند، اما با داشتن لشکری قوی، دشمنان به ارادة آن احترام میگذارند و به هیچ وجه فکر تجاوز و حمله به چنین امتی به دل دشمن راه نخواهد یافت که در نتیجه صلح و آرامش حاکم میگردد.»[15] برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
[1]- فی ظلال القرآن، ج 1، ص 187. [2]- تفسیر نسفی، ج 3، ص 106 – الکشاف، ج 3، ص 16 – تفسیر المراغی، ج 6، ص 119. [3]- تفسیر کشاف، ج 1، ص 382 – تفسیر ابی سعود، ج 1، ص 245. [4]- تفسیر سعدی، ج 1، ص 309. [5]- تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 154. [6]- فی ظلال القرآن، ج 6، ص 3286. [7]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 371. [8]- الجهاد فی سبیل الله، د. عبدالله القادری، ج 2، ص 162. [9]- تفسیر قرطبی، ج 5، ص 279. [10]- المغنی، ج 9، ص 279. [11]- حاشیة ابن عابدین، ج 4، ص 124. [12]- المبسوط، سرخسی، ج 10، ص 85. [13]- فقه التمکین فی القرآن الکریم، صلابی، ص 488. [14]- الهجرة فی القرآن الکریم، ص 453. [15]- الحرکات العسکریه للرسول الاعظم فی کفتی المیزان، سیف الدین، ص 62.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|