|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>عمر بن خطاب رضی الله عنه > ماهيت فتوحات اسلامي
شماره مقاله : 2765 تعداد مشاهده : 294 تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1389
|
ماهيت فتوحات اسلامي
برخي از مورخين نصراني و مستشرقين سعي بر آن نمودهاند تا چهرهي فتوحات اسلامي در دوران خلفاي راشدين را زشت جلوه دهند و ادعا نمودهاند که اين فتوحات صرفاً جنگ مذهبي و عقيدتي بوده است. آنها ميگويند: مسلمانان داراي عقيده و آرمان بودهاند ولي با توسل به تعصب کورکورانه, مردم را به زور، تسليم دين و آيين خود کرده و درياي خون به راه و با سنگ دلي تمام قرآن را در يک دست و شمشير را در دست ديگر داشته اند.[1] آقايان سيديو، ميور و نيبور بيش از ديگران مُبلِّغِ اين نوع نگرش نسبت به فتوحات اسلامي هستند. چنان که ميور به نقل از نيبور ميگويد: اسلام براي ادامهي حيات خود چارهاي جز اين نداشت که مسير خصمانهي خود را ادامه دهد و به زور شمشير مردم را به پذيرفتن اسلام وادار نمايد و يا حداقل سلطهي جهاني خود را گسترش دهد. مگر غير از اين است که همهي اديان چارهاي جز اين نداشتند که در مرحلهاي از مراحل حيات خود پيروانشان را وادار به جنگ نمايند. اسلام هم همين کار را کرد و البته اگر بگوييم اسلام بيش از ديگران متوسل به زور شده است، سخن غير منصفانهاي گفتهايم.[2] در عين حال برخي ديگر از مستشرقين اين اتهامات را مردود دانسته و فتوحات اسلامي را نمونهي عالي اخلاق کريمه دانستهاند. چنان که فون کريمي ميگويد: عربهاي مسلمان در جنگهاي خود نمونهي انسانهاي داراي اخلاق کريمه بودند. چرا که پيامبرشان، کشتن راهبان، زنان، کودکان و معذورين و تخريب مزارع و قطع درختان را منع کرده بود.[3] مسلمانان نيز کاملاً اين رهنمودهاي پيامبر را رعايت مينمودند و به ناموس مردم تجاوز نميکردند و به کشاورزي آنها آسيب نميرساندند و در صورتي که دشمنان آنها را هدف تيرهاي زهر آگين قرار ميدادند، اينان مقابله به مثل نميکردند. در حالي که غارت کردن و سوزاندن و فساد، کار نيروهاي رومي بوده ولي مسلمانان خويشتن داري مينمودند و مرتکب اينگونه جرايم نميشدند.[4] روزنتال ميگويد: تمدن اسلامي با وسعت نظر گسترش مييافت نه با تنگ نظري پيرامون عقيده و آيين خود. يعني همهي ملتها با افکار و انديشهها و فرهنگ و لغت خود در سايهي حکومت اسلامي و با استفاده از روح آزادي بيان و انديشه رشد نمودند.[5] آري تاريخ واقعي اسلام بيانگر آن است که مسلمانان هيچ فردي را مجبور به پذيرش عقيدهي اسلامي نکردهاند، چرا که آنها اين آيه کلام خدا را به خاطر داشتند که ميفرمايد: { لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (256)}البقرة: 256 «اجبار و اکراهي در (قبول) دين نيست، چرا که هدايت و کمال از گمراهي و ضلالت مشخص شده است، بنابراين کسي که از طاغوت نافرماني کند و به خدا ايمان بياورد، به محکم ترين دستاويز در آويخته است اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا و دانا است». اما اين که ملتها به سوي اسلام سرازير شدند و آنرا پذيرفتند، علتش اين بود که آنها اسلام را از نزديک شناختند و فهميدند که آن، يك دين واقعي و نعمت بزرگ الهي است و از نزديک مسلمانان آن روز را که متخلق به اخلاق اسلام و پايبند به دستورات اسلام بودند، مشاهده کردند و فرماندهان و سربازان اسلام را از نزديک ديدند که با رفتار و کردارشان داعي به اسلام بودند. اينجا بود که ارزشها و ديدگاههاي آنان در مقابل ارزشهاي جديدي که در تاريخ بشر بي نظير بود از بين رفت. آري خلفا و فرماندهان، سربازان خود را به کمک گرفتن از خدا و رعايت تقوا و ترجيح دادن زندگي اخروي بر زندگي مادي و اخلاص در جهاد و در نظر داشتن خدا در اعمال و دوري از گناهان توصيه مينمودند. و بدين صورت همهي آنان صادقانه و مخلصانه و دردمندانه تلاش مينمودند تا افراد و ملتها را از پرستش طاغوتها و مخلوقات برهانند و به سوي پرستش خداي يگانه و قهار و از زندگي تنگ دنيا به زندگي فراخ و آرام آخرت بکشانند. بنابراين بزرگان و فرماندهان لشکر اسلام در معرکه و جهاد پيشاپيش سربازان خود حرکت ميکردند و تعداد زيادي از آنان به شهادت ميرسيد و چون جنگ به اتمام ميرسيد، پشت سر آنان حرکت ميکردند تا به بيماران و درماندگان کمک کنند و بار آنان را بر دوش خود بگذارند. آري فرماندهان مسلمان قبل از هر چيز دعوتگر بودند و اصول جنگ اسلامي را کاملاً رعايت ميکردند. حقا که جنگهاي مسلمانان جهاد مقدسي در راه خدا بود و نه جنگي خانمان سوز براي کسب دنيا و گسترش قلمروي خود آن طور که ديگران در دنيا ميجنگند.[6]
[1] تاريخ العرب العام (سيديو) ص133 [2] فتح مصر بين الرؤيه الاسلاميه والنصرانيه.، ص126 ([3]) الرسول r لا يحرم من تلقاء نفسه بل بالوحي الإلهي. [4] الاسلام و حرکه التاريخ (انور جندي) ص 83 [5] علم التاريخ عند المسلمين (صالح احمد علي) ص 46 [6] فتح مصر (دکتر ابراهيم متناوي) ص 127
از کتاب: ترجمه سيره عمربن خطاب رضي الله عنه، تأليف : دکتر علي محمد محمد صلابي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|