|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>معاوية بن ابي سفيان بن حرب
شماره مقاله : 2738 تعداد مشاهده : 273 تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1389
|
معاوية بن ابي سفيان بن حرب
محقّقان و زندگينامهنويسان اين شخصيت، مهمترين فضايل او را در موارد ذيل ذکر کردهاند: 1- شهادت قرآن کريم معاويه از جمله مسلماناني بود که در غزوه حنين شرکت کردند و خداوند متعال در مورد آنان چنين گفته است[1] { ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ (26)}التوبة: 26 (سپس (عنايت خدا دربرتان گرفت و) خداوند آرامش خود را نصيب پيغمبرش و مؤمنان گرداند و لشكرهائي را (از فرشتگان براي تقويت قلب مسلمانان) فرو فرستاد كه شما ايشان را نميديديد، و (پيروز شديد و دشمنان شكست خوردند، و بدين وسيله) كافران را مجازات كرد، و اين است كيفر كافران (در اين جهان، و عذاب آخرت هم به جاي خود باقي است)). 2- شهادت سنّت از جمله دعاهايي که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در مورد معاويه فرمودند عبارتند از: «اللهمَّ اَجعَله هادياً، مَهدِيّاً، وَ اَهدِ به».[2] «پروردگارا او را هدايتگر به سوي راه راست و رهيافته صراط مستقيم قرار بده که مردم از طريق او، هدايت يابند». همچنين در جاي ديگر فرمودهاند: «اللهمَّ عَلِّم معاويهَ الکِتَابَ و الحسابَ، وَقِهِ العذاب».[3] «پروردگارا، معرفت قرآن و شريعت را به او عطا فرما و او را در صحراي محشر سر بلند ساز و از آتش دوزخ حفظ بفرما». نقل ميکنند که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «أول جيش من أمتي يغزون البحر قد أوجبوا». «نخستين سپاهيان مسلماني که در دريا نبرد کنند، به بهشت خواهند رفت». ام حرام که نزد حضرت بود از ايشان پرسيد: آيا من هم جزو آنان هستم؟ ايشان نيز فرمودند: «أنت فيهم». «آري، تو نيز جزو آنان هستي». سپس فرمودند: «أول جيش من أمتي يغزون مدينة قيصر مغفور لهم». «نخستين سپاهيان مسلماني که در قسطنطنيه نبرد ميکنند، گناهانشان مورد عفو واقع ميشود». ام حرام پرسيد: آيا او نيز جزو آنان است؟ اما حضرت جواب دادند که اين بار او در ميان آنان نخواهد بود[4].
مهلب[5] در مورد اين حديث چنين گفته است: اين حديث، از افتخارات معاويه ميباشد که او نخستين فرماندهي بود که سپاهيانش، به نبرد با روميان در دريا رفتند.[6] 3- ستايش علما و بزرگان دين از معاويه الف: کلام عبدالله بن عباس در مورد او از ابن عباس سؤال کردند که معاويه، نماز وتر را يک رکعت خوانده است. او جواب داد: معاويه مردي است فقيه و دانا در دين.[7] شايسته است که در اينجا به پارهاي از فتواهاي فقهي معاويه رضي الله عنه اشاره نماييم: - نقل است که او نماز وتر را يک رکعت ميخواند. - افرادي را که ايمان و تقوايشان آشکار است نزد خداوند، جهت استسقاء و طلب باران، وساطت قرار ميداد.[8] - اخراج نصف صاع گندم در هنگام اداي زکات فطر را جايز ميدانستند.[9] - خوشبو نمودن بدن هنگام احرام بستن.[10] - جائز شمردن خريد و فروش خانههاي مکه مکرمه.[11] - صدور طلاق ميان زوجين به دليل ناتوان بودن مرد در مقاربت.[12] - صدور طلاق زني که شوهرش او را در حالت مستي طلاق گفته باشد. - قصاص نکردن مسلماني که کافري را به قتل رسانيده است. - به زندان انداختن قاتل تا زماني که پسر مقتول بالغ شود و در مورد قاتل تصميم بگيرد.[13] ب: کلام عبدالله بن مبارک در مورد او معاويه بن ابي سفيان، آزمايشي است براي ما و هر کس که به او طعنه ميزند و بر او خشمگين است، بايد گفت که او مرتکب گناه سبّ صحابه شده است.[14] ج: کلام احمد بن حنبل در مورد او از امام احمد بن حنبل سؤال کردند نظر او در مورد آنانکه ميگويند معاويه کاتب وحي نبود و خلافت را با زور شمشير غصب کرد چيست؟[15] او گفت: اين سخن زشتي است و بايد از افرادي که قائل به اين کلام هستند اجتناب نمود، با آنان معاشرت نکرد و حقيقت ادعاهايشان را به مردم اثبات نماييم.[16] د: سخن قاضي ابن عربي در مورد او ابوبکر بن عربي در رابطه با فضائل و امتيازات برجسته معاويه چنين ميگويد: از مهمترين ويژگيهاي او ميتوان دفاع از مملکت، حفظ مرزها، اصلاح ارتش، شکست دادن دشمنان و سياستي حکيمانه و خردمندانه با مردم را نام برد.[17] محب الدين خطيب نيز در توضيح بيشتر اين ويژگيها چنين مينويسد: از همت والاي او آن بود که چون در صفين و هنگام کارزار با علي بن ابي طالب، به او خبر دادند که قيصر روم با سپاهي عظيم عزم مرزهاي سرزمين مسلمانان را نموده است، پيغامي به جانب او ارسال کرد و در آن، قيصر را از اين جسارت خود بر حذر داشت و او را به انتقامي شديد تهديد نمود.[18] ابن کثير نيز در همين رابطه چنين گفته است: چون معاويه به جنگ با علي بن ابي طالب سرگرم شد، قيصر روم به اين فکر افتاد که در اين شرايط، جبران ذلّتها و شکستهاي پيشين را از مسلمانان بگيرد و به همين دليل سپاهي عظيم فراهم نمود تا به قلمرو مسلمانان حمله کند، چون خبر آن به معاويه رسيد، نامهاي خطاب به قيصر روم نوشت و در آن به او چنين گفت: اي ملعون! بدان که اگر از اين اقدام خود دست بر نداري و به سرزمين خود باز نگردي، همراه پسر عمويم، علي بن ابي طالب، چنان تو را تنبيه خواهيم نمود که تمام سرزمينت را از دست بدهي و آنقدر بر تو سخت خواهيم گرفت که ديگر جايي در زمين براي تو نماند. قيصر روم با ديدن اين پيغام تهديدآميز، از تصميم خود برگشت و به مسلمانان اعلام آتش بس کرد.[19] ه: سخن ابن تيميه در مورد او ابن تيميه در رابطه با معاويه چنين گفته است: از طريق حديثي متواتر، همه ميدانند که خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم معاويه را به امارت تعيين نمود. همچنين معاويه همراه با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم جهاد نمود و به خاطر اطمينان حضرت صلي الله عليه و آله و سلم به او، کاتب وحي شد و هرگز رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم او را متهم به تخلّفي در اين زمينه ننمودند. نيز عمر بن خطاب که در شناخت مردمان، بسيار آگاه بود و نه تنها به حق سخن ميگفت و حق عمل کرد، او را به امارت تعيين نمود و هرگز او را به خيانت و يا ضعفي متهم نکرد.[20] و: سخن ابن کثير در شأن معاويه ابن کثير در مورد او چنين مينويسد: مسلمانان در سال چهل و يک بعد از هجرت، با او بيعت کردند. در طول دوران خلافت و تا زمان وفاتش، جهاد با دشمنان برقرار بود و شريعت خداوند عزوجل حاکم، غنايم از اطراف و اکناف به جانبدار الخلافه سرازير بود و مسلمانان در رفاه و آسايش قرار داشتند. معاويه مردي بود صبور و با گذشت، با وقار و متين، سرور مردمان، بزرگوار و سخاوتمند، دادگر و با شهامت[21]، نيز او مردي بود نيک سيرت، با گذشت، و رازدار که خدايش او را رحمت کند.[22] 4- روايت حديث معاويه به اين افتخار نائل آمد که بعد از فتح مکه، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را درک نمود و ملازم آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم و پس کاتب وحي شد. نيز حضرت صلي الله عليه و آله و سلم داماد خاندان ابوسفيان محسوب ميشدند و به همين خاطر رابطهي معاويه با حضرت صلي الله عليه و آله و سلم بيشتر ميبود. محدثان از معاويه، يکصد و شصت و سه حديث روايت کردهاند که در اين ميان امام بخاري و امام مسلم، فقط پنج حديث را صحيح تشخيص داده است.[23] روش حکومت معاويه و شيوه برخورد او با مردم چنان بود که او را در ميان مردمان، محبوب ساخته بود. در حديثي از صحيح مسلم، نقل است که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «خِيارُ أَئِمَتِکُم – حُکّامُکم – الّذين تُحِبُّونَهم و يُحِبُّونَکم و تَصِلُون عَلَيهم – تَدعُون لَهُم و يَصِلُون عَلَيکم، و شِرَارُ أَئِمَّتِکُم الَّذين تَبغَضُونَهم وَ يَبغَضُونَکُم، وَ تَلعَنُونَهم وَ يلعَنُونَکُم»[24] «بدانيد که بهترين رهبران و پيشوايان شما آناني هستند که ايشان را دوست داريد و آنان نيز شما را دوست دارند، در حق يکديگر دعاي خير ميکنيد و بدانيد که بدترين رهبران شما آناني هستند که از ايشان متنفر هستيد و آنان از شما نفرت دارند و يکديگر را لعن و نفرين ميکنيد». در پايان، سخنان ابوبکر ابن عربي را بازگو ميکنيم که در شأن معاويه چنين گفته است: عمر، او را به ولايت شام برگزيد و عثمان نيز پس از او، معاويه را در منصب خود ابقا نمود. بايد دانست که پيش از عمر، ابوبکر، يزيد بن ابي سفيان را به ولايت شام منصوب نموده بود. پس از وفات ابوبکر، يزيد از عمر خواست که پس از او برادرش، معاويه، را به ولايت شام منصوب نمايد و عمر نيز پذيرفت. از طرف ديگر، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز معاويه را به عنوان کاتب وحي انتخاب نموده بودند. حال بنگريم و ببينيم که سند ولايت هيچ کس چون معاويه از جانب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ، ابوبکر، عمر و عثمان به امضاء نرسيد.[25] پس از شهادت علي نيز حسن بن علي، سبط رسول خدا، با او مصالحه و بيعت نمود.[26]
[1]- مرويات خلافة معاوية في تاريخ الطبري، خالد الغيث،23. [2]- صحيح سنن الترمزي، ناصرالدين الألباني (3/236). [3]- موارد الظمآن (7/249). [4]- صحيح بخاري (حديث2924). [5]- مهلب بن احمد، از شارحان صحيح بخاري بود که در سال435 ه. در گذشت. [6]- فتح الباري (6/120). [7]- فتح الباري (7/130). [8]- المغني، ابن قدامة (3/364). [9]- زاد المعاد (2/19). [10]- المغني (5/77). [11]- المغني (6/366). [12]- مرويات خلافة معاوية،28. [13]- مرويات خلافة معاويه،29. [14]- مرويات خلافة معاويه،29. [15]- مرويات خلافة معاوية،28. [16]- السنة، الخلال (2/434). [17]- العواصم من القواصم،210-211. [18]- مرويات خلافه معاوية في تاريخ الطبري،31. [19]- البداية و النهاية (8/119). [20]- الفتاوي (4/472) و البداية و النهايه (8/122) و سير اعلام السلاء (3/129). [21]- البداية و النهاية (8/118). [22]- البداية و النهاية (8/126). [23]- مرويات خلافة معاويه في تاريخ الطبري، ص33. [24]- صحيح مسلم، کتاب الإمارة (حديث 65). [25]- العواصم من القواصم، 82. [26]- المدينة، فجر الإسلام و العصر الراشدي (2/216).
به نقل از: ترجمه شناخت سيره عثمان بن عفّان رضي الله عنه، تأليف: دکتر علي محمد محمد صلابي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|