Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

ابومالک اشعري روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : " إن في الجنة غرفا يري ظاهرها من باطنها و باطنها من ظاهرها، أعدها الله تعالي لمن أطعم الطعام، و ألان الکلام، و أدام الصيام، و صلي بالليل و الناس نيام" (صحيح ابن ماجة 2123)، يعنى: «در بهشت اتاقهايي است که از درون، بيرون آنها و از بيرون درون آنها نمايان است، خداوند آنها را براي کسي آماده کرده است که (به فقرا) طعام مي‌دهند، و به نرمي سخن مي‌گويند، و شبانگاهان در حالي که مردم در خوابند نماز مي‌خوانند».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>عثمان بن عفان رضی الله عنه > سرزمين‌هاي تحت سلطه دولت عثمان رضي الله عنه

شماره مقاله : 2729              تعداد مشاهده : 283             تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1389

سرزمين‌هاي تحت سلطه دولت عثمان رضي الله عنه 
 
نخست: مکه مکرمه
هنگام وفات عمر بن خطّاب رضي الله عنه ، خالد بن عاص بن هشام بن مغيره مخزومي، والي مکه بود[1] و چون عثمان به خلافت رسيد، تا چندي، او را در منصب خود ابقا نمود. پس از مدّتي و به دلايلي نامعلوم، عثمان، او را از امارت مکّه عزل و علي بن ربيعه بن عبدالعزي را جانشين او کرد. پس از او نيز، عثمان تني چند را به ولايت و امارت مکّه منصوب نمود که تعيين دقيق مدّت زمان حکومت آنان، ناممکن مي‌نمايد. از جمله آن واليان، عبدالله بن عمرو حضرمي بود که عثمان او را چند صباحي، والي مکه نمود. در اسناد و مدارک چنين بر مي‌آيد که عثمان، بار ديگر، خالد بن عاص بن هشام را به امارت مکه برگزيد. براساس همين اسناد و مدارک، به هنگام شهادت عثمان، خالد، والي مکه بوده است و چون علي بن ابي طالب رضي الله عنه به خلافت رسيد، او را عزل و ديگري را جانشين او ساخت[2]. هر چند در اين ميان، رواياتي وجود دارند که بيان مي‌کنند هنگام شهادت عثمان رضي الله عنه عبدالله بن عمرو حضرمي والي مکه بوده است[3]. به طور کلّي، مکه در عهد عثمان، علي‌رغم شورش‌ها و ناامني‌هايي که در بسياري ديگر از نقاط قلمرو اسلامي و پس از فتنه قتل عثمان به وقوع پيوست، از امنيت و آرامش نسبتاً پايداري برخوردار بود.[4]
 
دوم: مدينه منوره
مدينه، در عهد عثمان، مهمترين شهرهاي حکومت اسلامي بود. اين شهر، به عنوان مرکز خلافت، پذيراي خيل عظيم هيأ‌ت‌ها، گروه‌ها، مسافران، حجّاج و سربازان و سرداراني بود که از اقصي نقاط قلمرو اسلامي بدانجا مي‌آمدند. همچنين حضور بيشتر بزرگان صحابه رضي الله عنه در اين شهر، اهميت آن‌جا را دو چندان ساخته بود. در اخبار آمده است که عثمان، خود، شخصاً بر بازار و قيمت اجناس و کالاهاي شهر نظارت مي‌کرد و مستقيماً از احوال و اوضاع مردمان آن ديار اطلاع پيدا مي‌کرد[5]. همچنين هنگام عزيمت به مکّه و اداي مناسک حج، يکي از بزرگان صحابه را که معمولاً زيد بن ثابت رضي الله عنه بود به عنوان نائب و جانشين موقّت خود، منصوب مي‌نمود[6]. مدينه نيز چونان مکّه، در طول دوران خلافت عثمان، جز در جريان حوادث روزهاي آخر عمر آن بزرگوار، شهري آرام و امن به حساب مي‌آمد.[7]
 
سوم: بحرين و يمامه[8]
هنگام وفات عمر رضي الله عنه ، عثمان بن أبي العاص ثقفي والي بحرين بود و چون عثمان به خلافت رسيد، او را در منصب خود ابقا نمود. اسناد و مدارک، حاکي از آن است که عثمان بن أبي العاص سه سال بعد از به خلافت رسيدن عثمان، يعني تا سال27 بعد از هجرت، در اين سمت باقي مانده است و علت آن‌را بايد در مشارکت فعال او و سپاهيانش همراه سپاهيان بصره در فتوحات فارس دانست[9] واضح است که همکاري‌هاي دو ولايت بحرين و بصره از عهد عمر، رو به رشد بوده و در عهد عثمان، و به ويژه بعد از روي کار آمدن عبدالله بن عامر بن کريز، به عنوان امير بصره، اين روابط از استحکام زيادي برخوردار شد[10]، تا آن‌جا که والي بحرين، در جريان فتوحات يکي از فرماندهان زير دست عبدالله بن عامر محسوب مي‌شد. مدارک تاريخي نيز نشان مي‌دهند که ولايت بحرين، به تدريج، زير سلطه و نفوذ ولايت بصره قرار گرفت، به نحوي که خود عبدالله بن عامر، کارگزاران و واليان آن ديار را منصوب مي‌نمود[11]. گفته مي‌شود که در دوران خلافت عثمان، بحرين جزو ولايت بصره شد. شايد اين به دليل آن بود که بحرين، به پايگاه مسلمانان جهت عزيمت به فارس و جنوب ايران تبديل شده بود و اين، خود، عاملي شد براي تقويت هر چه بيشتر روابط و همکاري‌هاي ميان دو ولايت بحرين و بصره[12]. از جمله واليان بحرين مي‌توان مروان بن حکم و عبدالله بن سوار عبدي را نام برد که ظاهراً هنگام شهادت عثمان، عبدالله بن سوار والي بحرين بوده است[13]. بدون شک، بحرين در دوران عثمان هم، از جايگاه ويژه‌اي در روند فتح فلات ايران برخوردار بوده‌ است کما اين‌كه خود عثمان بن ابي العاص نيز در فتوحات اين مناطق، نقش بسزايي را ايفا نمود[14]. از طرف ديگر و با وجود فعاليت اين منطقه در جريان فتوحات، بحرين نيز چون ديگر سرزمين‌هايي شبه جزيره، تا زمان وفات عثمان بن عفان، منطقه‌اي بود که از امنيت و آرامش پايداري برخوردار بوده است.
در مورد يمامه نيز بايد گفت که اين منطقه در دوران عمر جزو ولايت بحرين و عمان بود و زير نظر حکومت آن‌جا اداره مي‌شده است. به نحوي‌که والي بحرين، خود، کارگزاران و مسئولان اين منطقه را تعيين مي‌نمود. اما در عهد عثمان، يمامه به منطقه‌اي جدا از بحرين تبديل شد که خليفه، خود، والي آن را منصوب مي‌کرد و اين فرد، از جمله افرادي بود که در حوادث بعد از شهادت عثمان، حضور فعال داشته و از مخالفان سر سخت اين اقوام شورشيان محسوب مي‌شد.[15]
 
چهارم: يمن و حضرموت
در عهد عمر، يعلي بن منبه، والي يمن بود. چون او بنا به درخواست عمر، عزم مدينه نمود نامه‌اي از عثمان به دست او رسيد که خبر از وفات عمر و بيعت مردم با عثمان و نيز ابقاي يعلي بر صنعاء مي‌داد. اين مرد تا زمان وفات عثمان، به‌ عنوان والي صنعاء باقي ماند.[16]
از ديگر شهرهاي اين منطقه، مدينه «الجند» بود که عبدالله بن ربيعه، در طول دوران خلافت عثمان، بر آن شهر حکومت داشت.[17] واليان ديگري نيز بر ساير شهرهاي يمن حکومت داشته‌اند اما منابع و اسناد تاريخي، بيشتر بر اين دو شخصيت متمرکز شده و از آنان ياد کرده‌اند. لازم به ذکر است که منابع، مطالب چنداني در رابطه با اخبار و احوال اين منطقه در طول دوران عثمان، ذکر نکرده‌اند و از نامه‌هايي که ميان خليفه و آنان ردّ و بدل شده است سخني به ميان نياورده‌اند و تنها به ذکر نامه‌هايي که عثمان آن‌ها را براي همه‌ي واليان خود مي‌فرستاد بسنده کرده‌اند[18]. مشهور است که يمن، در عهد عثمان، منطقه‌اي آرام و امن و مردمان آن، افرادي مطيع و فرمانبردار بوده‌اند. نقل مي‌کنند که عثمان، مردي از بني ثقيف را به جانب يمن فرستاد و چون او به نزد عثمان بازگشت، به عثمان گفت: مردماني را ديدم مطيع و فرمانبردار که اگر از آنان به حق يا باطل، چيزي را درخواست کنند، آن‌را بدون مقاومت، تحويل خواهند داد[19]. در روايات است که در عهد عمر و در جريان فتوحات، قبايل بسياري از يمن به مناطقه عراق، مصر و شام مهاجرت کردند. اين عامل، سبب ارتباط دائم مردمان يمن با آن مناطق مي‌شد. در عهد عثمان نيز اين مهاجرت‌ها، همچنان ادامه داشت و به همين دليل، جاي تعجبي ندارد اگر در جريان فتنه قتل عثمان، ردپاي يهودياني از يمن را بيابيم که نقش فعال در آن جريان شوم داشته‌اند، در رأس اين يهوديان، عبدالله بن سبأ بود که بدون شک از آتش افروزان آن فتنه محسوب مي‌شد، نقل مي‌کنند که با شهادت عثمان، تني چند از واليان يمن، از جمله يعلي بن منبه و عبدالله بن ربيعه، خود را به حجاز رسانيده و در حوادث بعد از اين ماجراي غم‌انگيز، حضوري فعال داشته‌اند.[20]
 
پنجم: ولايت شام
چون عثمان به خلافت رسيد، معاويه بن ابي سفيان بر بيشتر مناطق شام تسلط داشت، عثمان نيز او را در سمت خود ابقا نمود[21]. کما اين‌كه بيشتر واليان ديگر مناطق چون يمن، بحرين و مصر را در مناصب خود ابقا کرد. پس از مدتي، معاويه توانست بر سر تا سر شام حاکم گردد و به قوي‌ترين و با نفوذترين والي عثمان تبديل شد، در آغاز خلافت عثمان غير از معاويه، واليان ديگري نيز در شام حضور داشتند و بر آن منطقه حکومت مي‌کردند. از جمله آنان عمير بن سعد انصاري بود که بر حمص حکومت مي‌راند و از اعتبار منزلت خاصّي نزد عثمان برخوردار بود. اما پس از اين‌كه به بيماري ناعلاجي مبتلا شد، از عثمان درخواست نمود که فرد ديگري را جايگزين او نمايد و عثمان نيز با پذيرفتن استعفاي او، حمص را به قلمرو معاويه ضميه کرد. با اين اقدام، معاويه بر شهري دست يافت که پيش از او عبدالرحمن بن خالد بن وليد بر آن حکومت داشت که بعد از آن به حکومت منطقه جزيره منصوب شده بود[22]. همچنين پس از وفات علقمه بن محرز، والي فلسطين، عثمان، آن‌را نيز به قلمرو معاويه ملحق ساخت به اين صورت، تنها پس از گذشت دو سال از به خلافت رسيدن عثمان، سرتاسر شام به زير سلطه معاويه رفت. معاويه تا زمان شهادت عثمان بر اين سمت باقي ماند و در آن ديار به حکومت خويش ادامه داد[23]. شام در دوران حکومت معاويه، آکنده از حوادث و رويدادهاي مهمي بود، در واقع، شام از جمله مهمترين جبهه‌هاي جهاد و نبرد با روميان و ديگر دشمنان محسوب مي‌شد. اما به دليل مديريت کم نظير معاويه، مناطق تحت سلطه او در شام، در امنيت و آرامش قرار داشته و از فتنه‌انگيزي‌هاي روميان در امان ماندند. معاويه در اواخر خلافت عثمان، از جايگاه ويژه‌اي در دولت برخوردار بود تا آن‌جا که با بروز نشانه‌هاي فتنه، او از جمله والياني بود که عثمان رضي الله عنه در مورد آن جريانات، با ايشان به مشورت پرداخت.[24]
 
ششم: ارمنستان
نخستين لشکرکشي سپاهيان اسلام به سوي ارمنستان، در عهد عثمان و از منطقه شام آغاز گرديد و فرماندهي آن را حبيب بن مسلمه فهري بر عهده داشت که با سپاهي قريب به هشت هزار نفر عزم آن ديار نمود. اين سپاه توانست مناطق بسياري از ارمنستان را به تصرف خود در آورد. اما پس از پيشروي‌هاي بسيار، روميان سپاهي را جهت کمک به ارامنه بدانجا گسيل دادند تا به مقابله با مسلمانان بپردازد؛ حبيب احتمال مي‌داد که با وجود چنين سپاهي عظيم که در راه است قادر به ادامه کار نخواهد بود، به همين دليل از عثمان درخواست نمود تا نيروهايي را به کمک او اعزام دارد؛ عثمان نيز به کوفيان دستور داد تا سپاهي قريب به شش هزار نفر فراهم آورند و به جانب سپاه حبيب گسيل دارند؛ آنان نيز سپاهي را به فرماندهي سلمان بن ربيعه باهلي گرد آورده و به جبهه مسلمانان در ارمنستان روانه ساختند[25]. پس از پايان جنگ با روميان، ميان حبيب و سلمان، بر سر تقسيم غنايم اختلافي ­رويي داد که عثمان با درايت خود، قضيه را به بهترين شکل ممکن، حل و فصل کرد[26]. پس از اين که سلمان بن ربيعه توانست به فرماندهي سپاهيان اسلام در ارمنستان دست يابد، عثمان او را به امارت آن سرزمين منصوب نمود[27]. سلمان از طريق ارمنستان خود را به سرزمين خزرها برساند و توانست فتوحات بسياري را به دست آورد. اما سرانجام در نبردي سنگين که ميان او و پادشاه خزرها روي داد به شهادت رسيد، در اين نبرد نابرابر، سپاهيان اسلام، تنها ده هزار نفر بودند حال آن‌که سپاهيان خزر بالغ بر سي هزار سرباز مي‌شدند و با وجود رشادت‌هاي بسياري که سپاهيان اسلام از خود نشان دادند، از خزرها شکست خوردند و همه‌ي ايشان، به شهادت رسيدند. پس از اين نبرد، عثمان به حبيب بن مسلمه دستور داد تا بار ديگر به جانب ارمنستان برود و در آن‌جا مستقر شود؛ او نيز با سپاهيان خود بدان ديار حرکت کرد و به فتوحات عظيمي دست يافت. اين پيروزي‌ها سبب شد تا شهرهاي بسياري با او مصالحه کنند و در برابر مسلمانان تسليم شوند[28]. پس از اين اقدامات مهم حبيب، عثمان تصميم گرفت که او را مأمور حفظ امنيت و آرامش منطقه جزيره نمايد، و حذيفه بن يمان رضي الله عنه را که والي آذربايجان بود، جانشين او در ارمنستان نمود؛ او نيز توانست در ارمنستان فتوحاتي را به دست آورد و قلمرو اسلامي را تا مرزهاي سرزمين خزرها پيش ببرد[29]. اما پس از گذشت يک سال از اين انتصاب، عثمان، حذيفه را عزل و مغيره بن شعبه را والي ارمنستان نمود و او نيز تا هنگام وفات عثمان بر اين منصب ماند[30]. ولايت بزرگ ارمنستان، قلمروي ‌بود که در خلافت عثمان، ضميمه قلمرو اسلامي شد و مسلمانان براي فتح آن و حفظ امنيت و آرامش آن ديار، سختي‌ها و مصائب عظيمي را تحمل نمودند و شهداي بسياري را در اين راه، تقديم کردند.[31]
 
هفتم: ولايت مصر
عمرو بن عاص، والي مصر در دوران خلافت عمر بود که قريب چهار سال در اين سمت حکومت راند[32]. چون عمر در گذشت عثمان او را تا مدتي کوتاه در آن منصب ايفا نمود. عبدالله بن سعد بن ابي سرح نيز از زمان فتح فلسطين، جزو فرماندهان تحت امر عمرو بود و در فتح مصر، در کنار او به جنگ پرداخته بود[33]. او همچنين در اداره چند ناحيه مصر کمک‌هاي شاياني را به عمرو نمود[34] و به همين دليل، پس از فتح منطقه مصرعليا، عمر بن خطّاب او را به حاکميت مناطقي در آن‌جا منصوب کرد[35]. اما به خاطر بروز اختلافاتي که ميان عمرو و عبدالله در نحوه اداره آن مناطق پيش آمده بود، چون عمرو براي بيعت با عثمان به مدينه رفت از او خواست تا عبدالله را از حاکميت صعيد مصر عزل نمايد؛ اما عثمان با اين درخواست عمرو مخالفت کرد و به او چنين پاسخ داد: که چون عبدالله را عمر بن خطاب به اين سمت منصوب کرده است و او نيز تا به آن زمان مرتکب اشتباه و تخلفي نشده تا دليلي بر عزل او باشد، بنابراين نمي‌توان بدون دليل و علّتي خاصّ، او را از مقام خود بر کنار کرد. اما عمرو بر اين درخواست خود اصرار مي‌ورزيد و عثمان نيز همچنان با درخواست او مخالفت مي‌کرد، سرانجام، عثمان، مصلحت در اين ديد که عمرو را از سمت خود عزل و عبدالله بن ابي سرح را جانشين او نمايد.[36]
در اين ميان، چون خبر رسيد که روميان به اسکندريه حمله نموده و آن‌جا را به تصرف خود در آورده و بسياري از مسلمانان و ديگر سکنه آن شهر را به قتل رسانيده‌اند. امير المؤمنين عثمان، نيز تصميم گرفت تا به خاطر تجاربي که عمرو بن عاص در جنگ با روميان داشت، بار ديگر او را به فرماندهي جبهه مصر منصوب کند.[37]
پس از شکست مجدد روميان از مسلمانان، عثمان پيشنهاد نمود که عمرو، ولايت مصر را به عهده گيرد و عبدالله بن ابي سرح، مسئول خراج و ماليات آن‌جا باشد اما عمرو اين پيشنهاد را نپذيرفت و عثمان نيز ناچار شد بار ديگر عمرو را عزل و عبدالله را به ولايت مصر انتخاب کند. منابع و اسناد تاريخي در مورد عمرو بن عاص و نقش او در طول خلافت عثمان، جز در رابطه با دفع حمله روميان و اخراج آنان از مصر و نيز اختلافاتي که بر سر مسأله خراج، ميان او و عثمان روي داد، سخن چنداني نگفته و سکوت اختيار کرده‌اند[38]. همانطور که گفتيم پس از مخالفت عمرو با پيشنهاد عثمان مبني بر اين‌كه عمرو ولايت مصر را بر عهده گيرد و عبدالله بن ابي سرح، مسئول امور خراج و ماليات آن سرزمين باشد، عثمان، مجدداً او را از ولايت مصر، عزل و عبدالله را به اين سمت منصوب کرد. به اين ترتيب، عبدالله بن ابي سرح، عملاً والي و سرپرست مصر و سپاهيان مستقر در آن‌جا شد[39]. در اوايل کار او، اوضاع مصر آرام و بسامان به نظر مي‌رسيد اما به تدريج و با حضور مرداني فتنه‌انگيز چون عبدالله بن سبأ و همدستانش در آن ديار، اوضاع آن ولايت رو به وخامت و آشوب نهاد تا آن‌جا که زمام امور را از عبدالله بن ابي سرح گرفته و او را از مصر بيرون راندند.[40]
 
هشتم: ولايت بصره
هنگام شهادت عمر بن خطاب، ابو موسي اشعري، ولايت آن‌جا را در دست داشت. در آن ايام، بصره در شرف تغييرات و دگرگوني‌هاي بنياديني در بافت جمعيتي و اجتماعي خود قرار گرفته بود. در واقع، بصره، به تدريج، به يکي از مراکز بزرگ نظامي و سياسي دولت اسلامي تبديل شده و به همين دليل، بسياري از قبايل عرب بدانجا کوچ مي‌نمودند. همچنين سپاهيان بسياري از آن شهر، به جانب جبهه‌هاي نبرد اعزام مي‌شدند تا بتوانند حملات دشمنان را در مشرق ايران دفع کنند[41]. با اين اوصاف، حکومت بر اين شهر، نياز به درايت و توان مديريت فوق‌العاده‌اي داشت. عمر نيز مي‌دانست که ابوموسي از چنين ويژگي‌هايي برخوردار بود و به همين دليل، به جانشين بعد از خود توصيه نمود كه ابوموسي را تا چهار سال در سمت خود ابقا نمايد[42]. دوراني که ابوموسي در آن بر بصره حکومت مي‌نمود، دوران جنگ و نبرد با دشمنان اسلام بود که مردمان بصره در آن‌ها، شايستگي‌هاي بسياري از خود به نمايش گذاشتند. ابوموسي توانست با فرماندهي‌اي کم نظير، بسياري از مناطق ايران را به تصرف در آورد و در عين حال، موفّق شد بر شورش‌ها و ناامني‌هايي که پس از شهادت عمر، در اين مناطق ظهور پيدا کرده بودند چيره شود[43]. از طرف ديگر، اقدام مهمي که او در بصره انجام داد حفر قنات و ايجاد شبکه آب‌رساني در اين شهر و مناطق تابعه آن بود. به عنوان مثال، او در بصره، قناتي حفر نمود که آب شرب مردم بصره از طريق اين تأمين مي‌شد. پس از اين، موفقيت در اين کار بود که او شروع به حفر قنات‌هاي ديگر نمود اما عزل او از مقام ولايت بصره، فرصت اين کار از او گرفت[44] و اين امکان را به جانشين او، عبدالله بن عامر بن کريز داد تا کار ناتمام او را به پايان رساند[45]. عثمان رضي الله عنه در سال29 بعد از هجرت، ابوموسي از عزل و ابن عامر را جانشين او نمود[46]. مؤرّخان در مورد علل برکناري ابوموسي روايات متعددي ذکر کرده‌اند که تمامي آن‌ها حول محور اختلافي است که ابوموسي با سپاهيان خود پيدا کرد. روايت مي‌کنند که جماعتي از بزرگان بصره نزد عثمان رفتند و از او درخواست کردند تا ابوموسي را بر کنار کند. عثمان نيز چون از آنان پرسيد که چه کسي را براي اين منصب در نظر گرفته‌اند، هر يک از آنان جوابي دادند تا اين‌كه چند نفر از آنان از عثمان خواستند که مردي از قريش را به صلاح ديد خود به اين سمت برگزيند[47]. او نيز ابن عامر را به اين منصب رسانيد. اين ماجرا، اوج حکمت و سعه صدر و نيز بيانگر ميزان اطاعت ابوموسي از تصميمات خليفه مي‌باشد و اثبات مي‌کند که بر خلاف رواياتي دروغين و متناقض، او هرگز طالب قدرت و پست مقام نبود. نقل مي‌کنند که چون خبر برکناري خودش و انتخاب ابن عامر به آن سمت را شنيد، بر منبر رفت و به مدح و ستايش از ابن عامر که در آن موقع، تنها25 سال سن داشت، پرداخت. از جمله، او خطاب به کوفيان چنين گفت: اي مردم! بدانيد جواني نزد شما خواهد آمد که از قريشيان و از خانداني پاک و اصيل است، او مردي است سخاوتمند که ثروت بسياري را در اختيار شما قرار خواهد داد.[48]
عثمان با اين تصميم حکيمانه توانست در آن شرايط حساس، مردي را به ولايت بصره برگزيند که سپاهيان از او اطاعت مي‌کردند و فرمان او را به گوش دل مي‌شنيدند. از طرف ديگر، اين تصميم در جهت حفظ کراميت و شخصيت ابوموسي بود. عثمان نمي‌خواست که شخصيت اين صحابي جليل القدر مورد اهانت و تحقير مردماني قرار گيرد که تحت تأثير هياهو و جنجال افراد متمرّد قرار داشتند[49]. در آن ايام، بصره در شرايط حساسي قرار داشت و به همين دليل، عثمان پس از انتصاب ابن عامر به ولايت آن ديار، سپاهيان بحرين و عمّان را زير نظر ابن عامر قرار داد. اين اقدام، در آن شرايط، تأثيراتي مهم در تقويت قواي تحت امر ابن عامر و توان مقابله آنان با تهديدات پيشرو داشت. همچنين اين اقدام عاملي گرديد تا بصره به يکي از مراکز بزرگ نظامي و سياسي حکومت اسلامي تبديل شود. از اين زمان به بعد، مهاجرت قبايل متعدّد عرب به بصره، روز به روز گسترش يافت[50] و اين خود، باعث شد که بار مسئوليت‌هاي حکومتي آن سامان، اعم از امور اداري، مالي، نظامي و امنيتي افزايش يابد. با روي کار آمدن ابن عامر، او و سپاهيانش توانستند به فتوحات عظيمي در ايران دست يابند که اين روند تا اندکي قبل از شهادت عثمان رضي الله عنه تداوم و استمرار داشت[51]. در واقع، بصره در دوران ولايت ابن عامر، به خاطر فتوحات عظيمي که به دست آورد و نيز توسعه همه جانبه آن، به چنان جايگاه رفيعي دست يافت که توانست به مرکز اداري و نظامي بزرگي تبديل شود و مناطق عظيمي را تحت سلطه خود قرار دهد[52]. از طرف ديگر، با اين شرايط ابن عامر به عنوان والي بصره، مسئول تعيين و انتصاب واليان و فرماندهان بسياري بود. او اين وظيفه خطير را پس از مشورت با عثمان رضي الله عنه انجام مي‌داد. مهمترين مناطق تحت سلطه ولايت بصره، سرزمين‌هاي عمّان، بحرين، سيستان، خراسان، فارس و اهواز بودند که هر يک شامل شهرها و بخش‌هاي متعددي مي‌شدند[53]. که اين بيانگر اهميت وظيفه ابن عامر در اداره اين ولايت مهم و استراتژيک بود. از مهمترين سياست‌هاي ابن عامر اين بود که او هر از چند گاهي فرماندهان تحت امر خود را جابه‌جا و يا عزل مي‌کرد. از طرف ديگر، بصره در دوران حکومت ابن عامر، به دليل درآمدهاي سرشاري که بيت المال آن از محل فتوحات به دست آورد چنان هنگفت بود که شهرت آن در تمام بلاد اسلامي زبانزد شد. همچنين مخارج و هزينه‌هاي اين شهر، به خاطر موقعيت ممتاز آن، چنان بسيار بود که تنها آن درآمد عظيم مي‌توانست جوابگوي آن‌ها باشد. شايان ذکر است که هم در دوران عمر و هم در عهد عثمان، زياد بن ابي سفيان، عهده‌دار بيت‌المال بصره بود که در کنار اين مسئوليت، به نيابت از ابن عامر، بر طرح‌هاي مهمي چون حفر قنات‌ها و کانال‌هاي آب‌رساني نظارت مي‌نمود[54]. همچنين در دوران حکومت ابن عامر، از جانب دارالحکومه بصره، سکه‌هايي که بر آن‌ها کلماتي حک شده بودند در سر تا سر سرزمين‌هاي تحت سلطه اين ولايت، ضرب و توزيع مي‌شدند[55]. که از قدرت و اعتبار اين ولايت خبر مي‌دهد، ابن عامر، اميري بود محبوب مردم. آنان او را از همان بدو ورود به بصره دوست مي‌داشتند و از دستورات او اطاعت مي‌کردند[56]. با اين تفاصيل، مي‌بينيم ولايت بصره، در عهد عثمان، تنها در يد قدرت ابو موسي اشعري و عبدالله بن عامر قرار داشت که هر يک نقشي بسزا در حوادث و رويدادهاي آن ولايت ايفا نمودند.[57]
 
نهم: ولايت کوفه
عمر بن خطاب در اواخر خلافت خويش، مغيره بن شعبه را به ولايت کوفه بر گزيد[58]. چون عثمان به قدرت رسيد، او را عزل و سعد بن ابي و قاص رضي الله عنه را بدان منصب تعيين نمود. در مورد علت اين اقدام عثمان رضي الله عنه روايت مي‌کنند که او آن‌را بنا به وصيّت عمر بن خطاب رضي الله عنه که در بستر مرگ، به خليفه بعد از خود توصيه کرده بود که سعد بن ابي و قاص را بدان سمت انتخاب کند، انجام داد. عمر در وصيت خود گفته بود که او سعد را بدون اين‌كه کار اشتباهي مرتکب شود و يا خيانتي از او سرزده باشد، از ولايت کوفه عزل کرده است اما به خليفه بعد از خود سفارش مي‌کند که او را به اين منصب باز گرداند[59]. عثمان در تعيين سعد به ولايت کوفه، شرط گذاشت که او عهده‌دار اقامه نماز و سپاهيان کوفه باشد و عبدالله بن مسعود رضي الله عنه مسئول بيت‌المال آن ولايت باشد[60]. سعد رضي الله عنه که خود، در عهد عمر رضي الله عنه ، کوفه را بنيان نهاده بود، نسبت به اوضاع و احوال شهر شناختي کامل داشت. همچنين به خاطر اين‌كه چند سال، ولايت آن‌جا را بر عهده داشته بود، بهتر از هر کس ديگري به شرايط و مرزها و سپاهيان و مردمان آن آگاه بود[61]. از مهمترين اقداماتي که سعد در طول حکومتش بر کوفه انجام مي‌داد، بازديد مستمر از مرزها و سرزمين‌هاي تحت سلطه ولايت کوفه بود سعد به رتق و فتق امور و مسايل آن پرداخت[62]. همچنين او در مدّت اين مسافرت، به بازديد از منطقه همدان مبادرت نمود و در اين بازديد، کارگزاران آن ديار را تعيين کرد. اما به مرور زمان ميان سعد و ابن مسعود اختلافاتي بروز نمود، مؤرّخان، علّت اين اختلاف را به اين صورت روايت کرده‌اند که سعد از بيت‌المال، مبلغي پول را به صورت مدّت‌دار فرض نمود. اما هنگام سر رسيد آن، قادر به بازگرداندن آن مبانع به بيت‌المال نبود. در اين اثنا، ابن مسعود نيز، شخصاً، نزد او رفت تا قرض بيت‌المال را از او مطالبه کند. چون صحبت آن دو بالا گرفت و با تندي با هم سخني گفتند، مردم گرد آنان جمع شدند، هنگامي که خبر اين ماجرا به عثمان رسيد، او سعد را بر کنار و ابن مسعود را همچنان در مقام خود ابقا نمود[63]. اين داستان، خود دليلي است بر زهد و ورع آن دو نفر صحابي جليل‌القدر، تا آن‌جا درآمد ناچيز سعد کفاف معيشت او را نمي‌کرد و به همين دليل ناچار شد از بيت‌المال، پول قرض کند. همچنين اين ماجرا اثبات مي‌کند که ابن مسعود تا چه حدّ، نسبت به حفظ و حراست از اموال بيت‌المال تاکيد داشته است، به اين ترتيب، عثمان رضي الله عنه سعد را بعد از يک سال و نيم حکومت بر کوفه عزل[64] و وليد بن عقبه بن ابي معيط را جانشين او نمود. وليد پيشتر و در دوران خلافت ابوبکر از فرماندهاي رده ميانه سپاهيان اسلام در اردن بود و در دوران عمر رضي الله عنه امير اعراب مستقر در منطقه جزيره بود[65] او در اواخر خلافت عمر و اوايل دوران عثمان، جزو فرماندهان تحت امر والي وفه محسوب مي‌شد که در نبردهاي بسياري حضور پيدا کرده بود[66]. ايشان پيش از انتصاب بدين سمت، از شناخت لازمي نسبت به ولايت کوفه، سپاهيان و مرزهاي آن و نيز اخلاق مردمانش برخوردار شده بود. شايان ذکر است که خلفاي راشدين هرگاه قصد داشتند واليان و امراي خود را تعيين نمايند آنان را از ميان افرادي انتخاب مي‌کردند که در آن حوزه از تجربه و علم و درايت بيشتري نسبت به ديگران برخوردار بودند. بر همين اساس نيز عثمان، وليد را از ميان ديگر نامزدها انتخاب نمود. هر چند هستند در ميان مؤرّخان قديم و معاصر که عثمان را به خاطر اين انتصاب مورد انتظار خود قرار داده‌اند. آنان چنين ادعا مي‌کنند که او برادر مادري خويش را براي اين منصب در نظر داشت و چون اختلاف ميان سعد و ابن مسعود پيش آمد، فرصت را غنيمت شمرد و وليد را به اين مقام رسانيد‌[67]. بايد دانست که اين اتهامي است آشکار و صريح به عثمان رضي الله عنه [68] و نبايد به چنين اتهاماتي که براساس حدس و گمان و در تضاد کامل با سوابق و عملکرد عثمان است وقعي گذاشت. در اوايل کار وليد، ابن مسعود همچنان عهده‌دار امور بيت‌المال بود اما به دليل اختلافاتي که ميان آن دو روي داد، عثمان تصميم گرفت، مانند ديگر ولايات، امر ولايت و مسئوليت بيت‌المال را به يک نفر واگذار کند و به همين دليل، ابن مسعود را از مسئوليت خود بر کنار نمود و آن‌را به وليد واگذار کرد. در واقع، عثمان بر اين باور بود که در آن شرايط، مصلحت عامّه اقتضا مي‌کند که واليان هم امور ولايت و نظاميان آن‌جا را بر عهده داشته باشند و هم امور بيت‌المال را[69]. در مورد وليد مي‌توان گفت که او اميري بود که نزد مردم از اعتبار و احترام خاصي برخوردار بود. گويند که خانه او در کوفه، در نداشت[70] و او در تمام اوقات شبانه‌روز، پذيراي مراجعه کنندگان بود و به حلّ مشکلات آنان مي‌پرداخت، تا آن‌که جريان قتل ابن حيسمان خزاعي پيش آمد؛ وليد پس از اين حادثه که در جريان آن چند نفر از جوانان کوفه، شب، ابن حيسمان را در منزل خود به قتل رسانيده بودند، آن‌ها را قصاص کرد. اين امر باعث آن شد که اقوام و نزديکان آن جوانان، کينه وليد را به دل بگيرند و به مقابله با او بپردازند. آنان از هر اشتباه وليد، کوهي مي‌ساختند و تلاش مي‌کردند به هر شکل ممکن، شخصيت او را ضايع و بي‌اعتبار کنند. سرانجام همين افراد توانستند اتهام شرب خمر را بر او وارد سازند که پس از کش و قوس‌هاي فراوان، منجر به اجراي حدّ در مورد او و سپس عزل ايشان از ولايت کوفه شد.[71]
بعد از عزل وليد، عثما نامه‌اي خطاب به کوفيان نوشت و به آنان چنين گفت: از امير المؤمنين عثمان به مردم کوفه؛ سلام عليکم بدانيد که من وليد بن عقبه را به ولايت شما برگزيدم. او نيز توانست بر مشکلات و سختي‌هاي آن‌جا فائق آيد، وليد جزو مردمان صالح و نيکوکار بود که او را به رفتار و گفتاري نيک با شما امر نمودم اما شما را به چنين کاري مجبور نکردم. وليد در حقّ شما، نيک رفتار و خوب گفتار بود و هرگز به شما آسيب نرساند. اين ظاهر او بود که خود به چشم خويش ديديد اما شما در مقابل، ايمان و تقواي او را مورد اتهام قرار داديد، بدانيد که خداوند به احوال شما و او آگاه است و بينا؛ من پس از عزل وليد، سعيد بن عاص را به ولايت شما انتخاب نمودم [پس از او اطاعت کنيد و فرمان ببريد. ][72] در واقع، اين اتهام، دنبال يک سلسله شکايت‌هايي که دسته‌اي از کوفيان، هميشه و به بهانه‌هاي مختلف، در مورد امراي خويش مطرح مي‌کردند[73]. با عزل وليد، بسياري از مردم کوفه، خشمگين شدند و وليد را از اين اتهام مبرّا دانستند. اما به هر حال و براساس سوگند چند نفر، عثمان در سال30 بعد از هجرت، وليد را عزل و سعيد را جانشين او نمود. کوفياني که شکايت وليد را نزد عثمان برده بودند و در ميانشان افرادي چون مالک اشتر حضور داشتند، هنگام عزيمت سعيد به جانب کوفه، از همراهان و در واقع استقبال کنندگان او بودند[74] که بعدها همين افراد عليه او دست به شورش زدند و مقدمات عزل او را فراهم آوردند. چون سعيد به کوفه رسيد به مسجد رفت و در آن‌جا خطاب به مردم چنين گفت: اي مردم! بدانيد که من علي‌رغم ميل خود به ولايت کوفه انتخاب شده‌ام اما چون اطاعت از امير مؤمنان واجب است، من نيز اين مسئوليت را پذيرفتم. بدانيد اگر بوي فتنه‌اي به مشامم برسد و ردّپايي از آن‌را ببينم، آن‌را در نطفه خفه خواهم کرد و در اين کارزار کوتاه نخواهم نشست که يا من آن‌را از ميان خواهم برد و يا او بر من چيره مي‌شود[75]. به حقيقت که سعيد، نشانه‌هاي ظهور فتنه و آشوبي بزرگ را در کوفه که مدت‌ها قبل از ولايت او آغاز شده بود تشخيص داده و به همين خاطر، فتنه‌انگيزان را تهديد نمود که با شدّت با آن فتنه برخورد خواهد کرد.[76]
سعيد پس از به قدرت رسيدن، به رتق و فتق امور مهم ولايت خود چون تعيين امرا و فرماندهان مورد اعتماد خود پرداخت[77]. او در طول حکومتش توانست فتوحات عظيمي را به دست آورد که در گفتار مربوط به فتوحات عهد عثمان، به تفصيل به آن پرداختيم. اما در سال33 بعد از هجرت شعله‌هاي فتنه‌ کم‌کم از زير خاکستر زبانه کشيدند و حوادث ناگواري را در کوفه و سپس در ديگر سرزمين‌ها به بار آوردند. در اين ميان، مالک اشتر توطئه‌اي بر ضد سعيد بن عاص تدارک ديد و از طريق آن توانست جماعتي از مردمان ساده لوح و زود باور را با خود همراه سازد. در واقع، موضع کوفيان نسبت به سعيد کم و بيش، همانند موضع آنان در قبال حکام پيش‌بيني خود چون سعد بن ابي وقاص و وليد بن عقبه بود. آنان پس از سعيد بارها و بارها از دست واليان خود لب به شکايت گشوده و خواستار عزل آنان شده بودند و اين به عادت اين قوم لجوج و ناسپاس و فتنه‌انگيز تبديل گشته بود. تنها تفاوتي که اعتراض اين بار آنان با ديگر اعتراضاتشان داشت، شورش مسلحانه‌اي بود که همزمان با اين اعتراض، کوفه را در نورديد، بدون شک اين رخدادي بود كه در تاريخ کوفه و در تاريخ اسلام، براي اولين بار روي مي‌داد. اين حادثه را مي‌توان ثمره تغييرات و حوادثي دانست که بر اثر تبليغات و شايعات آشوب طلبان و فتنه‌انگيزان، مردم کوفه را تحت تاثير خود قرار داد، پس از اين اعتراضات، عثمان، سعيد را عزل و سپس ابوموسي را طبق خواسته خود مردم کوفه به ولايت آن ديار منصوب نمود. چون ابوموسي رضي الله عنه به کوفه وارد شد، خطاب به مردم چنين گفت: اي مردم! ديگر اين چنين طغيان مکنيد و از اين نوع اقدامات بپرهيزيد، متحد باشيد و از خلافت اطاعت کنيد، از تعجيل و شتاب در تصميم‌گيري‌ها و قضاوت‌هايتان پرهيز نماييد و صبر و آرامش را پيشه خود سازيد که از امروز، اميري را که مي‌خواستيد نزد شماست. سپس چون از منبر پايين آمد مردم از او خواستند که براي نماز به امامت بايستيد اما او امتناع کرد و اعلام نمود تا زماني که مردم شهر با او پيمان نبسته‌اند که هيچ‌گاه عليه عثمان شورش نخواهند کرد، هرگز به امامت ايشان نمي‌ايستد. آنان نيز اعلام کردند که چنين خواهند بود که اميرشان مي‌خواهد.[78] عثمان نيز نامه‌اي به مردم کوفه نوشت و در آن خطاب به مردم چنين گفت: اي مردم! من فردي را نزد شما فرستاده‌ام که خود، او را برگزيديد. به خداوند سوگند که آبرويم را در معرض خطر فتنه شما قرار داده‌ام و صبورانه تمام توانم را به کار بسته‌ام تا شايد شما اصلاح شويد. اي مردم! هرچه را که دوست داريد به اين شرط که عصيان خداوند در آن نباشد بازگو کنيد و آن را از من بخواهيد و از هر چه نفرت و کراهت داريد به اين شرط که عصيان خداوند در آن نباشد بازگو کنيد تا آن را از شما دور سازم. اما بدانيد که اين، مشروط بر اين است که از خلافت اطاعت کنيد و بر او شورش نکنيد که در غير اين‌صورت همان‌گونه که با شما رفتار مي‌شود که شما رفتار مي‌کنيد[79]. ابوموسي رضي الله عنه تا زمان شهادت عثمان رضي الله عنه بر ولايت کوفه ماند و حکومت نمود.[80]
به اين ترتيب مي‌بينيم که ولايت کوفه در عهد عثمان رضي الله عنه پنج والي را به خود ديد که اصلاً در ديگر ولايات سابقه نداشت. در طول حکومت اين واليان، حوادث مهمّي روي داد که به طور مستقيم بر سرنوشت حکومت اسلامي تاثير گذار بود تا اين‌كه سرانجام شعله‌هاي فتنه از اين شهر زبانه کشيد و همه‌ي قلمرو اسلامي را تحت تاثير خود قرار داد. تجربه اثبات کرد که مردمان کوفه در تمام دوران حکومت واليان خود، عليه آنان دست به شيطنت مي‌زدند و با وجود تلاش واليان جهت تأمين خواسته‌هاي آنان، باز هم آن مردم، ايشان را از خود مي‌راندند. شايد به همين دليل باشد که عمر بن خطّاب از دست آنان به تنگ آمد و در موردشان گفت که از خداوند مي‌خواهد او را از شرّ مردم کوفه نجات دهد.
مطلبي که لازم است که بيان شود نقش کوفيان در فتنه قتل عثمان مي‌باشد تا آن‌جا که تني چند از آنان، مسقيماً در قتل عثمان دست داشتند. از طرف ديگر، چون کوفه سرزمين‌هاي ديگري چون طبرستان، آذربايجان و شمال فلات ايران را تحت سلطه خود گرفته بود، با اين سرزمين‌ها ارتباطي تنگاتنگ داشت. مهمترين دليل اثبات اين ارتباط، حضور خود واليان در فتح آن مناطق و نيز نظارت مستقيم آنان در حفظ امنيت و ثبات آن سرزمين‌ها مي‌باشد[81]. به اين ترتيب، بعيد نيست که آن مناطق نيز در کنار کوفه، نقش را در جريان آن فتنه ايفا کرده باشند.[82]
از خلال مطالعه ولايات قلمرو اسلامي در عهد عثمان مي‌بينيم که ولاياتي چون بحرين، يمن، مکه و طائف که در خود جزيره العرب واقع بودند از ثبات و امنيت پايداري برخوردار بوده‌اند. شام نيز در طول خلافت عثمان، جز در رابطه با جنگ با روميان، بدور از هر نوع تشنّج بود. مردمان بصره نيز در کنار والي خود، عبدالله بن عامر، سرگرم فتوحات و دفع حملات و توطئه‌هاي دشمنان بودند. در اين ميان، کوفه و مصر هستند که در اواخر عهد عثمان رضي الله عنه دچار تشنجات و حوادثي مي‌شوند که باعث شد مردمان ان سرزمين‌ها به جاي نبرد با دشمنان دين، عليه خليفه خود سر به طغيان بردارند و در فتنه به شهادت رسانيدن او مشارکت داشته باشند.[83]
 


[1]- تجريد أسماء الصحابة، ص151.
[2]- الولاية علي البلدان (1/166).
[3]- نهاية الأرب (2/27).
[4]- الولاية علي البلدان (1/167).
[5]- تاريخ المدينة (3/961-962).
[6]- الولاية علي البلدان (1/168-169).
[7]- الولاية علي البلدان (1/168-169).
[8]- بحرين، در آن ايام، سرزميني بود که تمامي امارت‌هاي جنوب خليج و شرق عربستان به استثناي کويت را در بر مي‌گرفت. يمامه نيز منطقه‌اي بود واقع در سرزمين نجو عربستان.
[9]- تاريخ خليفه بن خياط، ص159.
[10]- طبقات ابن سعد (5/44).
[11]- الولاية علي البلدان (1/169).
[12]- البحرين في صدر الإسلام، عبدالرحمن بن النجم، ص141.
[13]- تاريخ خليفة بن خياط، ص179.
[14]- تاريخ خليفة بن خياط، ص179.
[15]- تاريخ خليفة بن خياط، ص179.
[16]- تاريخ الطبري (5/442).
[17]- تاريخ خليفة بن خياط، ص179.
[18]- الولاية علي البلدان (1/171).
[19]- تاريخ اليمن السياسي في العصر الإسلامي، حسن سليمان، ص 79.
[20]- تاريخ الطبري (5/442).
[21]- تاريخ خليفه بن خياط، ص155.
[22]- تاريخ الطبري (5/442).
[23]- همان (5/443).
[24]- الولاية علي البلدان (1/176).
[25]- طبقات ابن سعد (6/131).
[26]- الخراج و ناعة الکتابة، قدامة بن جعفر، ص326.
[27]- الفتوح، ابن اعثم (2/112).
[28]- الولاية علي البلدان (1/177).
[29]- الولاية علي البلدان (1/177).
[30]- الولاية علي البلدان (1/177).
[31]- الولاية علي البلدان (1/177).
[32]- النجوم الزاهرة (1/77).
[33]- سير أعلام النبلاء (1/33).
[34]- سير أعلام النبلاء (1/33).
[35]- ولاة مصر، الکندي، ص33، فتوح مصر و أخبارها، ص173.
[36]- الولاية علي البلدان (1/178).
[37]- الولاية علي البلدان (1/178).
[38]- فتوح البلدان، ص217.
[39]- الولاية علي البلدان (1/179).
[40]- همان (1/186).
[41]- التنظيمات الإجتماعية و الإقتصادية في البصرة، صالح العلي، ص141.
[42]- سير أعلام النبلاء (2/391).
[43]- الولاية علي البلدان (1/187).
[44]- همان (1/187).
[45]- همان (1/187).
[46]- تاريخ الطبري (5/264).
[47]- تاريخ الطبري (5/264).
[48]- تاريخ الطبري (5/266).
[49]- الولاية علي البلدان (1/189).
[50]- التنظيمات الإجتماعية و الإقتصادية في البصرپة، ص141.
[51]- الولاية علي البلدان (1/189).
[52]- همان (1/193).
[53]- نهاية الأرب (19/433).
[54]- الولاية علي البلدان (1/194).
[55]- الدراهم الإسلامية، و داد علي القزاز، ص14.
[56]- الولاية علي البلدان (1/194).
[57]- همان (1/195).
[58]- تاريخ الطبري (5/239).
[59]- تاريخ الطبري (5/239).
[60]- همان (5/250)، الولاية علي البلدان (1/196).
[61]- عثمان بن عفان، صادق عرجون، ص105، الولايه علي البلدان (1/196).
[62]- همان (1/197).
[63]- تاريخ الطبري (5/251).
[64]- همان (5/250).
[65]- همان (5/251).
[66]- الولاية علي البلدان (1/198).
[67]- الولاية علي البلدان (1/198).
[68]- نگا: الفتنة الکبري، طه حسين (1/94).
[69]- عثمان بن عفان، صادق عرجون، ص108.
[70]- تاريخ الطبري (5/251).
[71]- الولاية علي البلدان (1/201).
[72]- تاريخ الطبري (5/280).
[73]- الولاية علي البلدان (1/206).
[74]- تاريخ الطبري (5/280).
[75]- همان (5/280).
[76]- الولاية علي البلدان (1/207).
[77]- همان (1/208).
[78]- تاريخ الطبري (5/339).
[79]- همان (5/343).
[80]- همان (5/343).
[81]- الولاية علي البلدان (1/213).
[82]- الولاية علي البلدان (1/213).
[83]- همان (1/214).




به نقل از: ترجمه شناخت سيره عثمان بن عفّان رضي الله عنه، تأليف: دکتر علي محمد محمد صلابي



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

یحیی بن معاذ (رحمه الله) فرمود: «الليل طويل فلا تقصره بمنامك، والنهار نقي فلا تدنسه بآثامك». «شب طولانی است آنرا به خاطر بسیار خوابیدن از بین نبرید و روز درخشنده است تابشش را بخاطر ارتکاب گناهان تاریک نگردانید». صفة الصفوة، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 14663
دیروز : 5614
بازدید کل: 8804822

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010