Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "لا تصاحب إلا مؤمنا، ولايأکل طعامک إلا تقي" (صحيح – ابن ماجة 7341)، يعنى: "تنها با مؤمن دوستي کن و کسي بجز انسان متقي از غذاي شما نخورد".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>عثمان بن عفان رضی الله عنه > روش حکومتداری عثمان بن عفّان رضی الله عنه

شماره مقاله : 2713              تعداد مشاهده : 311             تاریخ افزودن مقاله : 25/5/1389

روش حکومتداری عثمان بن عفّان رضی الله عنه
 
چون بیعت مردم با عثمان تمام شد، خطیبی از جانب او برخاست و اعلام کرد که عثمان بر اساس قرآن و سنت و شیوة شیخین حکومت خواهد نمود، عثمان نیز در خطبة خویش با تأکید بر این مهم، اعلام نمود که او جز در موارد اجرای حدود، براساس صبر و حکمت حکومت خواهد کرد؛ او همچنین مردم را به پرهیز از متاع بی‌ارزش دنیا فراخواند تا دچار نزاع و حسادت نسبت به هم نشوند که این امر سبب تفرقة امت می‌شود. گویا عثمان، با بصیرت ایمان خویش، می‌دید که امت اسلام به خاطر پرداختن به دنیا و تبعیت از هوی و هوس، در دام فتنه‌ای عظیم گرفتار خواهند شد.[1]
عثمان در خطبة خویش چنین گفت: مرا به عنوان خلیفه انتخاب کردند و من هم آن را پذیرفتم؛ بدانید که من پیرو راه راست هستم و بدعت‌گذار نمی‌باشم؛ من سوگند یاد می‌کنم که پیرو قرآن و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشم و از راه و روش خلفای قبل از خود و نیکوکاران و محسنین تبعیت نمایم و جز در موارد اجرای حدود و مجازات، نسبت به شما با صبر و رأفت رفتار کنم، دنیا چون گیاهی است زیبا که نظر مردمان بسیاری را به سوی خود جلب کرده است، ای مردم! به متاع بی‌ارزش دنیا دل نبندید و به آن اطمینان نکنید که آن قابل اطمینان نیست و بدانید که تنها کسی از دام آن نجات می‌یابد که به آن پشت کند[2].
در این میان روایتی است که در آن گفته شده، عثمان چون شروع به خطبه نمود، دچار لکنت زبان شد و نمی‌دانست که چه می‌گوید، سپس به مردم گفت: سوارکاری برای اولین بار مشکل است، اگر زنده بمانم خطبه را برای شما درست و واضح خواهم خواند. باید دانست این روایت که ابن عبدربه آن‌را را در «العقد الفریر» آورده، نادرست و بی‌اساس می‌باشد.[3]
 
 
نخست: نامه‌های عثمان رضی الله عنه به کارگزاران، والیان، فرماندهان لشکری و عامّه مردم
عثمان بنا به وصیت عمر، تا یکسال هیچ‌کدام از کارگزاران دولت را از کار برکنار نکرد. اگر فردی محقق، در نامه‌هایی که عثمان به والیان و کارگزارن دولت نوشت، خوب و عمیق بنگرد به راه و روش او در حکومت پی خواهد برد.[4]
ما در اینجا به تحقیق در این راه و روش خواهیم پرداخت:
 
1- اولین نامه عثمان رضی الله عنه به همه‌ي والیان
خداوند، اولین وظیفه رهبران را حفاظت و مراقبت از ملّتشان قرار داده و نه جمع کردن خراج و مالیّات. بدانید که رهبران نخستین، حافظ و مراقب امت بودند و نه خراج بگیر، اما بعد از آنان، رهبران این امّت تنها خراج بگیر خواهند بود و دیگر حافظ و مراقب امت نیستند. اگر اوضاع به این صورت شود، شرم و حیا، حس امانت‌داری و وفاداری از میان می‌رود. بدانید که درست‌ترین روش‌های حکومت این است که حاکمان مراقب امور و مسايل امت باشند و به وظایف خود در قبال آنان عمل کنند، اموال مردم را از آنان نگیرند و تنها آن مقدار که برایشان است از آنان طلب نمایند، اهل ذمّه را احترام گذارند، در گام نخست اموال‌شان را از آنان نگیرند و تنها آن مقدار که برایشان است از آنان طلب کنند و نسبت به دشمنان‌شان از درِ وفای به عهد و پیمان وارد شوند[5].
می‌بینم که عثمان در این نامه، وظیفه حاکمان در برابر امت را روشن می‌سازد. او بیان می‌کند كه وظیفه حاکمان حفاظت و مراقبت از امت و مصالح و منافع آنان است نه جمع کردن مالیات و خراج از ایشان. به همین دلیل ایشان اعلام می‌دارد که سیاست حکام باید بر این اساس باشد که رهبران با گرفتن تنها آن مقدار مالیات و خراج که بر مردم است، حقوق مردم را رعایت نمایند و از مشغول شدن به جمع‌آوری مالیات و ثروت اندوختن بپرهیزند که در غیر این‌صورت حیا و آزرم از میان می‌رود و حس امانت‌داری و وفاداری از جامعه رخت برخواهد بست.[6]
در واقع در نامة عثمان بر این نکات تأکید شده بود: حفظ عدالت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه که از طریق رعایت حقوق شهروندان و گرفتن تنها آن مقدار خراج و مالیات که بر عهده آنان است، حاصل می‌آید و نیز اساس قرار دادن این اصل که وظیفه دولت حفاظت و مراقبت از امّت است نه جمع کردن مالیات و ثروت اندوختن.[7]
عثمان بن عفّان در این نامه بیان می‌دارد که در صورت تبدیل شدن حاکمان به خراج‌بگيران و جمع‌کنندگان مالیات به جای محافظان و سرپرستان امّت، اخلاق نیکو و پسندیده از میان جامعه رخت بر بسته و دیگر شاهد شرم و حیا و حس امانت‌داری و وفاداری در میان افراد جامعه نخواهیم بود، زیرا مابین حاکمان و مردم ریسمانی وجود دارد والا و با ارزش که تنها یک چیز آن‌را استحکام می‌بخشد و آن حرکت به سوی رضای خداوند متعال است.
اگر حاکمان با اطاعت از رهبران امت و امانت‌دار بودن نسبت به بیت‌المال و وفادار ماندن به رهبران، در این مسیر حرکت کنند آن‌گاه حیا و آزرم در جامعه فراگیر شده و مردم را از ارتکاب کارهای ناپسند و گرفتار شدن در گناهان منع می‌کند. عثمان، والیان را به رعایت عدالت در حق مردم سفارش نمود که آن حاصل نمی‌شود جز آن هنگام که حکام تنها آن مالیاتی را که بر مردم است از آنان بگیرند و تنها انجام وظایفی را که بر دوششان است از آنان بخواهند و در مقابل، اموال مردم را حیف و میل نکنند و آن را حق صاحبان‌شان بدانند.
از دیگر سو عثمان، وفادار بودن به پیمان‌ها و عقدنامه‌ها را مهمترین دلایل فتح و پیروزی بر دشمنان می‌داند و والیان را به رعایت آن سفارش می‌کند و این امریست که تاریخ، تأثیر این اخلاق والا را در موفقیت‌های مسلمانان به اثبات رسانیده است[8].
 
2- نامه ایشان به فرماندهان سپاه
اولین نامه‌ای که ایشان به فرماندهان سپاه در دیگر مناطق سرزمین اسلامی می‌نوشتند به این شرح است: شما حافظان و نگهبانان امت هستید، عمر، شما را بر اساس شورا منصوب کرد و قوانین و دستورات شما را در شورا تدوین نمود، هر کدام از شما که از راه راست منحرف شود، خداوند او را، براساس قوانین خود، از میان می‌برد و دیگران را جایگزین او می‌نماید؛ بنابراین دقت کنید که چگونه رفتار می‌کنید، زیرا من در امر خلافت که خداوند عزوجل مرا ملزم به رعایت و مراقبت آن نموده دقیق بوده و مراقب اعمال کارگزاران دولت می‌باشم.[9]
در این نامه، نکته‌ای که قابل توجه است این می‌باشد که در خلافت اسلامی، با تغییر خلیفه، همه‌ي امور و مسايل دچار تغییر نمی‌شوند، زیرا همه‌ي خلفا و کارگزاران آنان در یک مسیر حرکت می‌کنند و آن اجرای اسلام و احکام آن در دنیا و میان مردمان است. نیز در این نامه به این امر اشاره شده است که حکومت و دستورات خلفا براساس شورای امت می‌باشد و به این ترتیب تمامی امور مهم زیر نظر بزرگان و صاحب‌نظران امت تصویب و اجرا می‌شود و اگر حاکمی بمیرد و جانشین او بیاید، باز همه بر همان روش و در جهت همان هدف والای اجرای اسلام گام برمی‌دارند. همچنین حضرت رضی الله عنه بر این اصل تأکید کرده‌اند که هر کس از دین خدا و صراط مستقیم او منحرف شود، سنت و قانون خداوند بزرگ و متعال در مورد او اجرا خواهد شد، زیرا کمک و نصرت خداوند به دوستان خود، مشروط به پایبندی به دین و تسلیم بودن در برابر اوامر و دستورات اوست و اگر مردمانی از این راه منحرف شوند، خداوند با اقتدار کامل، آنان را از میان برده و مردمانی دیگر را جایگزین آنان می‌نماید[10]. کما اين‌كه در قرآن نیز چنین آمده است:
{ لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ (١١)}
الرعد: ١١
(انسان داراي فرشتگاني است كه به (نوبت عوض مي‌شوند و) پياپي از روبرو و از پشت سر (و از همه جوانب ديگر، او را مي‌پايند و) به فرمان خدا از او مراقبت مي‌نمايند. خداوند حال و وضع هيچ قوم و ملّتي را تغيير نمي‌دهد (و ايشان را از بدبختي به خوشبختي، از ناداني به دانائي، از ذلّت به عزّت، از نوكري به سروري، و... و بالعكس نمي‌كشاند) مگر اين كه آنان احوال خود را تغيير دهند، و (اين سنّت جاري در اسباب و مسبّبات ظاهري است، ولي) هنگامي كه خدا بخواهد بلائي به قومي برساند هيچ كس و هيچ‌چيزي نمي‌تواند آن را (از ايشان) برگرداند، و هيچ كس غير خدا نمي‌تواند ياور و مددكار آنان شود).
در آخر نامه، حضرت تأکید کرده‌اند که ایشان نسبت به وظایف خود آگاه بود و بدان‌ها عمل می‌نماید، زیرا هم حاکمان به وظایف خود عمل کنند و هم مردم، در آن صورت هر فردی از افراد جامعه به این احساس والا می‌رسد که در راه خدمت به امّت گام برمی‌دارد.[11]
 
3- نامه ایشان به کارگزاران امر خراج و مالیات
اولین نامه ایشان به کارگزاران امر خراج و مالیات به شرح ذیل می‌باشد:
بدانید که خداوند مردمان را به حق آفرید و جز حق، چیز دیگری را از آنان نمی‌پذیرد. بنابراین دنبال حق باشید و با آن، حق را به صاحب آن بدهید. امانت‌دار باشید و به آن پایبند باشید، اولین افرادی نباشید که آن‌را از بین می‌برند که در خیانت‌های نسل‌های بعد از خود شریک هستید. وفاداری را ترویج دهید و به یتیمان ستم نکنید، زیرا خداوند عزوجل با هر که به آنان ظلم نماید دشمن است[12].
در این نامه بیان شده است که خداوند، از بندگان خود تنها حق را می‌پذیرد و حق بر دو رکن امانت‌داری و وفاداری استوار است؛ پس ایشان از یتیمان و هم پیمانان مسلمانان یاد می‌کند و به کارگزارن سفارش می‌کند در مورد آنان نهایت تلاش را نمایند[13]، زیر خداوند از ستم‌کنندگانِ به آنان، انتقام خواهد گرفت که دشمن ستمکاران است و این بیانگر جنبه ظلم ستیزی دین اسلام و تأکید آن بر دستگیری از ضعفا است.[14]
 
4- نامه او به عامّه‌ي مردم
بدانید تا زمانی‌که از قرآن و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تبعیت کنید به هدایت دست یافته‌اید. اگر در میان شما سه خصلت پدید آید به بیراهه‌ي بدعت گرفتار خواهید آمد. آن‌ها عبارتند از: نعمت فراوان، ازدواج فرزندان شما با دختران ملل دیگر و خواندن قرآن از جانب عرب‌ها وعجم‌ها، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«الكفر في العجمة، فإذا استعجم عليهم أمر تكلفوا وابتدعوا».
«کفر در میان غیرعَرب است که آنان هرگاه در امری دچار شک و اختلاف شوند به بدعت و اجتهاد خود در آن امور روی می‌آورند».[15]
در این نامه، عثمان مردم را به تبعیت از قرآن و سنت و اجتناب از بدعت تشویق می‌نماید و آنان را از انحرافاتی که بر اثر گرفتار آمدن در سه خصلت پدید می‌آید، برحذر داشته است و آن‌ها عبارتند: نعمت فراوان که مردمان را به رفاه و کنار گذاشتن تلاش و کوشش و سستی اراده‌ها دچار می‌کند، ازدواج با زنان و دختران ملل دیگر که در طول تاریخ در تمامی زمینه‌ها تأثیرات خود را به جا گذاشته است و ترویج فراگرفتن قرآن در میان عرب و غیر عرب، زیرا اعراب بادیه‌نشین به خاطر سرسخت و خشن بودن، به ندرت به هدایت راستین دست یافته‌اند، کما اين‌كه بیشتر خوارج از بادیه‌نشینان بودند، هرچند که بسیار قرآن تلاوت می‌کردند و شب و روز به عبادت مشغول بودند، ملل غیرعرب هم چون تحت تأثیر ادیان و تفکّرات کهنی که مخالف قرآن و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌باشند، قرار دارند، باید از التقاط این ادیان و عقائد و باورهای راستین اسلام و پیدایش انواع بدعت‌ها ممانعت کرد و از آن پرهیز نمود، همانطور که گمراه‌ترین فرقه و مکاتبی که در تاریخ اسلام ظهور کرده‌اند از اینان پدید آمده است.[16]
 
دوم: مرجع عالی قوانین دولت
عثمان در خطبه نخستین خود اعلام نمود که مرجع عالی قوانین و عملکرد دولت او قرآن، سنت و شیوه حکومت شیخین است، همان‌طور که خود او چنین گفته: «من پیرو قرآن و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستم و از بدعت اجتناب خواهم نمود و سوگند یاد می‌کنم که بعد از تبعیت از آن دو، از راه و روش دو خلیفه پیشین خود که شما بر آنان و حکومت‌شان اجماع نظر داشتید، پیروی نمایم».[17]
1-    مرجع اول، قرآن است. خداوند در رابطه با مرجعیت آن چنین فرموده است:
{ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا (١٠٥)}النساء: ١٠٥
(ما كتاب (قرآن را كه مشتمل بر حق و بيانگر هر آن چيزي كه حق است) به حق بر تو نازل كرده‌ايم تا (مشعل راه هدايت باشد و بدان) ميان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است داوري كني، و مدافع خائنان مباش).
بنابراین قرآن شامل تمام احکام مربوط به امور زندگی یک فرد مسلمان و اصول و مبادی می‌باشد که برای اصلاح بخش‌های مختلف حیات یک جامعه لازم است، نیز قواعد و اصولی را که دولت اسلامی باید بر آن‌ها استوار گردد را در بردارد.
2- مرجع دوم: سنت پاک رسول خدا است که اصول قوانین اسلامی بر پایه آن می‌باشد و از طریق آن می‌توان موارد و مصادیق اجرای احکام قرآن را شناخت.[18]
3- تبعیت از راه و روش ابوبکر و عمر:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مورد آن دو چنین فرمودند:
«اِقْتَدُوا باللَّذین مِنْ بَعْدی: أبی بکرَ و عُمَرَ. »[19]
«به‌ آن دو نفر بعد از من (ابوبکر و عمر) اقتدا نمایید و از آن‌ها پیروی کنید).
دولت ذی‌النورین، دولتی بود تحت تأثیر دین و احکام آن، به عبارتی دیگر در آن حکومت، شریعت اسلام مافوق تمام قوانین دیگر بود به نحوی که تصویری درخشان از حکومت اسلام را به منصه ظهور رسانید که در آن حاکم و مردم، همه تابع قوانین و دستورات شریعت می‌باشند[20]. در واقع در جامعه صحابه، همه در برابر شریعت سر تسلیم فرود آورده و به آن مقید بوده‌اند. در چنین جامعه‌ای، اطاعت از خلیفه، تنها در گرو اطاعت او از شریعت است کما اين‌كه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:
«لاطَاعةَ فی المَعْصِیَةِ، إنَّما الطَّاعةُ فی المَعْروفٍ».[21]
«برای انجام گناه از کسی اطاعت نمی‌شود، بلکه‌ باید در صورت فرمان به‌ معروف، دستورات را دنبال نمود».
قدرت شریعت در دولت خلفای راشدین، در کنار دیگر ویژگی‌ها، از مهمترین ویژگی‌های آن دولت بود. این ویژگی‌ها عبارتند از:
·                قدرت حکومت فراگیر بوده و در جهت ایجاد تعامل و توازن بین نیازهای دنیا و آخرت امت اسلام بود.
·                حکومت متعهد به اطاعت از شریعت بود.
·                حکومت فقط بر پایه وحدت امّت اسلام استوار بود.[22]
 
سوم: حق امت در بازخواست خلیفه
بدون شک، قدرت خلیفه، مطلق نبود، بلکه در چهارچوب دو امر بود:
1- مخالف نصّ صریحی نباشد که در قرآن و سنّت آمده است. در ضمن نوع اجرای آن تصمیم نیز مطابق با روح و اهداف شریعت باشد.
2- مخالف مواردی نباشد که امت اسلام بر آن‌ها اجماع‌نظر دارد.
اساسِ این حق امت از آن جا نشأت می‌گیرد که خلیفه نماینده‌ي مردم است، از آنان قدرت خود را می‌گیرد و چارچوب قدرت او را امّت تعیین می‌‌کند، بنابراین هرگاه امّت تعین اجرای شریعت دین و حفظ مصالح امّت را در افزایش و یا کاهش قدرت و اختیارات خلیفه بداند، می‌تواند این کار مهم را انجام دهد که این از طریق مجلس شورای منتخبین امت صورت می‌گیرد[23]. عثمان نیز بر همین اساس خطاب به صحابه فرمود: «هرگاه دیدید که بر اساس دستور قرآن، باید مرا به زنجیر بکشید، حتماً اینکار را انجام دهید»[24] بنابراین هنگامی که دسته‌ای از مسلمانان، نسبت به عملکردش به او متعرض شده و او را مورد بازخواست قرار دادند، خواسته آنان را تقبیح و محکوم نکرد و به آنان اعلام نمود که حاضر است در صورتی که اشتباهات او اثبات شود، آن‌ها را اصلاح نماید.[25]
 
چهارم: شورا
از مهمترین ارکان حکومت اسلامی، مشورت رهبران حکومت با مسلمانان و پذیرش آرا و نظرات شورای امّت می‌باشد، کما اين‌كه قرآن چنین می‌فرماید:
{ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (١٥٩)}آل عمران: ١٥٩
(از پرتو رحمت الهي است كه تو با آنان (كه سر از خطّ فرمان كشيده بودند) نرمش نمودي. و اگر درشتخوي و سنگ‌دل بودي از پيرامون تو پراكنده مي‌شدند. پس از آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش نما و در كارها با آنان مشورت و رايزني كن. و هنگامي كه (پس از شور و تبادل آراء) تصميم به انجام كاري گرفتي (قاطعانه دست به كار شو و) بر خدا توكّل كن‌؛ چرا كه خدا توكّل‌كنندگان را دوست مي‌دارد).
همچنین خداوند در قرآن چنین فرموده است:
{ وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (٣٨)}الشورى: ٣٨
(و كسانيند كه دعوت پروردگارشان را پاسخ مي‌گويند، و نماز را چنان كه بايد مي‌خوانند، و كارشان به شيوه رايزني و بر پايه مشورت با يكديگر است، و از چيزهائي كه بديشان داده‌ايم (در كارهاي خير) صرف مي‌كنند).
بر همین اساس، عثمان، در حکومت خود، مجلسی را متشکل از بزرگان صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تشکیل داده[26] و کارگزاران و فرماندهان خویش را بدان سفارش می‌کرد:
بر آن روشی که در دوران خلافت عمر بر آن بودید بمانید و از آن منحرف نشوید و هرگاه در مسأله‌ای مشکل و مهم به تصمیم نیاز داشتید، آن‌را به من و شورا واگذار کنید تا ما امّت را بر آن به اجماع برسانیم و سپس انجام آن‌را به شما بسپاریم.[27]
فرماندهان و والیان آن حضرت هم، چون قصد نبرد و کارزار با دشمنان را داشتند از خلیفه درخواست اذن می‌کردند، آن حضرت هم مسأله را با بزرگان صحابه در میان می‌گذاشت و در مورد لوازم و تجهیزات و همچنین برنامه‌ها و نقشه‌های کار با آنان صحبت می‌نمود و سپس به فرماندهان اذن آن کار را می‌داد[28]. به عنوان مثال هنگامی که عبدالله بن أبی سَرْح قصد داشت تا به سواحل شمال آفریقا لشکرکشی کند و خطر رومیان را از مرزهای حکومت اسلام دور نماید، نامه‌ای به خلیفه نوشت و از او اذن این کار را درخواست کرد. خلیفه نیز بعد از مشورت با شورای صحابه، این اذن را به او داد.[29]
یا آن هنگامی که معاویه بن ابی‌سفیان قصد حمله به جزایر «قبرص» و«رودس» را داشت، نامه‌ای به خلیفه نوشت و نظر خلیفه را در این مسأله جویا شد. خلیفه نیز تا به نظر و رأی شورای صحابه آگاه نشد به نامه معاویه جوابی نداد و چون صحابه با این کار موافقت کردند، او نیز به معاویه اذن حمله با آن جزایر را صادر نمود. [30]
همچنین خود فرماندهان خلیفه نیز به مشورت با یکدیگر می‌پرداختند و نظر یکدیگر را در مسايل مهم جویا می‌شدند[31]. از دیگر موارد مشورت خلیفه با شورای صحابه می‌توان به این موارد اشاره کرد: مسأله جمع‌آوری و تدوین قرآن، قضیه قتل هرمزان به دست عبیدالله بن عمر، اتخاذ تدابیر لازم برای کنترل فتنه و شورش معترضان به خلیفه، مسايل قضا و بسیاری موارد دیگر که در مباحث بعد به آن خواهیم پرداخت.
 
پنجم: عدالت و مساوات
مهمترین وظایف حکومت اسلامی، تشکیل حکومت بر پایه اصول اسلامی است و عدالت و مساوات از مهمترین این اصول می‌‌باشند. ذی‌النورین هم در نامه خود به مردمان تمامی سرزمین‌های اسلامی از آنان خواست که امر به معروف و نهی از منکر کنند، هیچ مؤمنی خود را خوار و ذلیلِ دیگران نکند و بدانید من تا زمانی که فردی مورد ستم قرار گرفته، همراه او و علیه فرد ستمکار هستم[32]. ذی‌النورین سیاست خود را بر پایه‌ي عد‌ل و مساوات بنیان نهاد و آن را به بهترین شکل اجرا می‌نمود. به عنوان مثال، هنگامی که شهود گواهی دادند که ولید بن عقبه شُرب خمر کرده است، ایشان بدون هیچ عذر و بهانه‌ای، حدّ را در مورد ولید که برادر مادری او نیز بود به اجرا گذاشت و او را از امارت کوفه عزل نمود و چون سعید بن عاص را جایگزین او نمود، مردم کوفه او را نپذیرفتند و آن حضرت با سعه‌صدر، نظر مردم را قبول کردند و ابوموسی اشعری رضی الله عنه را به امارت کوفه منصوب نمودند. همچنین روایت است که روزی ایشان از دست خدمتکار خود خشمگین شدند و گوش او را محکم کشیدند، شب هنگامی که به بستر خواب رفت، ذی‌النورین از این کار خود بسیار پشیمان شدند و از آن خدمتکار خواستند که او نیز به همان شکل انتقام بگیرد، هر چند خدمتکار، در ابتدا از این کار امتناع می‌کرد اما با اصرار خود حضرت رضی الله عنه سرانجام به این خواسته‌ي ذی‌النورین تن دردادند.[33]
 
ششم: آزادی‌های مشروع
اصل آزادی، از اصولی است که حکومت خلفای راشدین بر پایه‌ي آن استوار بود. این اصل، اعلام می‌دارد که باید آزادی‌های مشروع و در چارچوب دین را حق مردم دانست و نباید آن را از آنان سلب کرد. دین اسلام، نیز در همین راستا مردم را به این مهم فرا می‌خواند و آن‌را حق همه مردم می‌داند. در دوران خلفای راشدین تمام آزادی‌هایی که امروزه مرسوم می‌باشد، وجود داشتند و دولت به آن‌ها احترام می‌گذاشت[34]. آزادی‌هایی چون آزادی عقیده، آزادی رأی و نظر، آزادی مسافرت، آزادی حق مالکیت، حقِ داشتن امنیت و حفظ حریم مسکن افراد جامعه.
 
هفتم: محاسبه و بازخواست
امیر مؤمنان حضرت عثمان رضی الله عنه همچنان که همیشه خود را مورد محاسبه و بازخواست قرار می‌دادند، از محاسبه و بازخواست دیگر مردمان نیز هرگز غافل نمی‌شدند. ما در این‌جا به چند مورد از این مواخذه و سرزنش می‌پردازیم:
 
1- سرزنش کردن به خاطر پوشیدن لباس زرد رنگ
ابوهریره روایت می‌کند که بعد از اين‌كه کاروان خلیفه عازم حج شد، محمد بن جعفر بن ابی‌طالب نیز قصد رفتن با آنان را کرد اما شب قبل از آن با همسر خود همبستر شد؛ صبح چون در منطقه «ملل» به کاروان رسید، بالاپوش زرد و سرخ رنگ بر تن نموده بود، عثمان رضی الله عنه چون او را دید، بر او خشمگین شد و او را سرزنش نمود که چرا این چنین لباسی بر تن کرده حال آن‌که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردم را از پوشیدن چنین لباسی برحذر داشته است.[35]
 
2- ممانعت از حج و عمره زنانی که در دوران عِدّه بودند
امام عبدالرزاق از مجاهد روایت می‌کند که هم عمر و هم عثمان، زنانی را که در دوران عده بودند و قصد حج داشتند از «جحفه» و «ذی‌الحلیفه» به مدینه برمی‌گرداندند.[36]
 
3- دستور ایشان به ذبح کبوتر
چون وضعیت معیشت مردم بهبود یافته بود، اندک شماری از مردم، برای گذراندن اوقات خود، به کارهایی مثل کبوتربازی روی آوره بودند، اما ذی‌النورین، آنان را از این کار منع می‌نمود[37].
امام بخاری به نقل از حسن روایت می‌کند: شنیدم که عثمان دستور داد سگ‌ها را بکشند و کبوتران را ذبح کنند.[38]
 
4- توبیخ آنانی‌که به بازی تخته‌نرد می‌پرداختند
عثمان رضی الله عنه مردم را از تخته‌نرد و سرگرم شدن به آن نهی می‌کرد و دستور می‌داد آن‌ها را بشکنند و بسوزانند. امام بیهقی از زید بن صلت روایت می‌کند که روزی عثمان بر منبر رفت و خطاب به مردم چنین گفت: ای مردم! از قمار – که در این‌جا منظورشان تخته‌نرد بود – بپرهیزید. به من گزارش داده‌اند که در خانه‌های تعدادی از شما این وسیله وجود دارد، هرکس که تخته‌نرد در خانه‌اش دارد آن‌را بشکند و بسوزاند. روزی دیگر عثمان باز بر منبر در مورد تخته‌نرد چنین سخن گفت: ای مردم، من در مورد تخته‌نرد با شما صحبت کردم اما ندیدم که آن را از خانه‌هایتان بیرون بیاندازید و از آن اجتناب کنید، من تصمیم دارم که هیزم زیادی را جمع کنم و پس دستور دهم که تمامی تخته‌نردها را از خانه بیرون آورده و بر آن هیزم، آتش زنند.[39]
 
5-تبعید نمودن افراد شرور و اراذل و اوباش
عثمان رضی الله عنه هر که را که شرور بود و یا در مدینه با خود سلاح حمل می‌کرد، از شهر اخراج می‌نمود؛ سالم بن عبدالله رضی الله عنه روایت می‌کند که هرگاه عثمان فرد شروری را دستگیر می‌کرد و یا خبر می‌آوردند که فردی با چوب و یا ابزاری خطرناک‌تر در میان مردم ایجاد رعب نموده و آنان را آزار داده است او را از شهر اخراج و تبعید می‌کرد[40].
 
6- مجازات فردی که عموی پیامبر خدا را تحقیر کرده بود
در دوران خلافت ایشان، آن حضرت فردی را که در یک نزاع به عباس بن عبدالمطلب توهین کرده بود، مورد ضرب و شتم قرار داد، هنگامی که از او سؤال شد آیا این اقدام او از نظر شرع درست بوده است، گفت: بله کار من درست بود، آیا ممکن است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم که عمویش را ارج می‌گذاشت، اجازه تحقیر نمودن او را می‌دادند؟! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هر کس که این کار را انجام می‌داد و یا نسبت به آن کار رضایت خود را نشان می‌داد، سرزنش می‌کردند.[41]
 
7- ایشان، مردم را از شرب خمر نهی می‌کرد، زیرا شراب سرچشمه همه‌ي جنایتهاست
نسائی و بیهقی در سنن خود آورده‌‌اند که عثمان در یک خطبه به مردم چنین گفت: از شرب خمر اجتناب کنید، زیرا که آن سرچشمه تمام جنایتهاست، در روزگار قدیم، فردي عابد شیفته زن همسایه خود شد و به همین دلیل زن یکی از همسایگان خود را به خواستگاری او فرستاد، آن زن شرط گذاشت که اول باید آن مرد را ببیند. چون آن مرد به خانه آن زن رفت، دید آن زن زیبارو با ظرفی از شراب در کنار خدمتکار خود ایستاده است، آن زن به او گفت: یا با من زنا کن، یا این خدمتکار را بکش و یا این ظرف شراب را بخور، آن مرد خوردن شراب را ترجیح داد تا مرتکب آن دو گناه بزرگ دیگر نشود، پس از خوردن ظرف شراب، نه تنها با زن زنا کرد، بلکه خدمتکار او را نیزبه قتل رسانید، پس ای مردم! از شرب خمر بپرهیزید و بدانید که هرگز ایمان و شراب با هم در یک فرد جمع نمی‌شوند بلکه یا در او ایمان وجود دارد و یا علاقه به شراب.[42]
 
8- شمه‌ای از خطبه‌ها و سخنان حکمت‌آمیز حضرت عثمان رضی الله عنه
الف: خطبه ایشان در رابطه با تدارک سفر آخرت و حضور براي روز قیامت:
حسن بصری روایت می‌کند که عثمان بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای پروردگار چنین گفت: «ای مردم! از خدا بترسید که شما را در ترس از او منفعت است. زیرک‌ترین مردمان آن کسی است که نفس خود را محاسبه نمود، برای آخرت خویش تلاش کرد و به چنگ زدن به نور قرآن، چراغ قبر خویش را مهیا ساخت. کور دلانی که نور حق را نمی‌بینند از این بترسند که در روز قیامت، خداوند آنان را که در دنیا چشم بینا داشتند، نابینا محشور می‌سازد. انسان خردمند را قرآن و هدایت آن کفایت است. آنان را که گوش دل نیست و ندای حق را نمی‌شنوند، از رحمت خداوند بدورند و بدانید که هر که با خداست از هیچ چیز نهراسد و هر که دور از خداست امید و آخرتی ندارد».[43]
از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمودند: «إن الجمَّاء لتُقَصُّ من القرناء يوم القيامة».
«در روز قیامت [عدالت تا بدان حد است] که حیوان بی‌شاخ از حیوان شاخ‌دار انتقام می‌گیرد».[44]
ب: در رابطه با اخلاق نیک و پسندیده
روزی عثمان رضی الله عنه خطاب به مردم چنین گفت: «ما در همه حال همراه و همگام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودیم، چه آن هنگام که ایشان در سفر و در غزوات بودند و چه آن هنگام در شهر مقیم می‌شدند، به عیادت بیمارانمان می‌آمدند و مردگان را تشییع می‌نمودند، با ما به نبرد دشمن می‌آمدند و در فقر و ثروتمان با ما سهیم و همدم بودند، حال مردمانی که هرگز او را ندیده‌اند، راه و روش او را به من یاد می‌دهند».[45]
ج: گوشه‌ای از سخنان حکمت‌آمیز ایشان
* اگر قلبهایمان از پلیدی‌ها پاک شود هرگز از کلام پروردگارمان سیراب نمی‌شویم.[46]
* هر کس رازی را پيش خود نگاه دارد، بداند که خداوند آن را با رنگ رخسار و لغزش زبان او، بر مردم آشکار می‌نماید.[47]
* خداوند توسط سلاطین و پادشان کارهایی را انجام می‌دهد که با قرآن این امر صورت نمی‌گیرد.[48]
* ایشان برای متاع بی‌ارزش دنیا هیچ ارزشی قائل نمی‌شدند و در همین رابطه چنین فرموده‌اند: «فکر کردن به متاع دنیا ظلمت وتاریکی است که قلب را فرا می‌گیرد اما فکر کردن به آخرت و روز قیامت، نور روشنی‌بخش قلبها است».[49]
* تو را از حسود همین کفایت است که چون شاد باشی، او غمگین شود.[50]
* ایشان در روز وقوع فتنه چنین می‌گفتند: «خداوندا! اگر دچار ظلمی شده‌ام مرا ببخشای و اگر در این واقعه به من ستمی روا داشته‌اند، آنان را بخشودم».[51]
* هر چیز را آفتی است و هر نعمتی را بلایی، و آفت و بلای این دین پُر خیر و برکت، منافقانی سرتاپا عیب و تقصیر می­باشند که دلهایشان آکنده از کینه و نفرت نسبت به اسلام و مسلمانان است، خود را مطابق خواست شما در می­آورند تا از راز درونشان آگاه نشوید، و اگر چیزی را پسندید، آن را انجام دهند و اگر چیزی را بد دانستند از آن اجتناب ورزند، آنان چون شترمرغان ترسو و احمق هستند.[52]
* چون عبدالله بن زبیر از فتوحات آفریقا بازگشت، عثمان از او خواست که برای مردم صحبت کند، هنگامی که عثمان علاوه بر شجاعت عبدالله، فصاحت او را نیز دید، رو به مردم کرد و گفت: «با زنانی ازدواج کنید که پدران و برادرانشان را به شجاعت، ایمان، فصاحت و دیگر صفات پسندیده می‌شناسید. من در میان فرزندان ابوبکر هیچ‌کس را در شجاعت و فصاحت چون عبدالله همانند ابوبکر ندیدم».[53]
لازم به ذکر است که عبدالله از اسماء بنت ابوبکر زاده شد و در بسیاری از خصايل همانند جدخویش بود.[54]
*هر کس کاری بکند خداوند لباس نتایج آن کار را بر او خواهد پوشانید.[55]
* مؤمن باید از پنج چیز هراس داشته باشد: نخست از آن بترسد که خداوند ایمان را از او بگیرد، دوم از فرشتگان نگهبان و کاتب اعمال او بیم داشته باشد که امر گناهی را در دفتر اعمال ثبت کنند و بدان در روز قیامت رسوا شود، سوم اين‌كه از شیطان باید بترسد تا مبادا با وسوسه‌های خود سبب از میان رفتن اعمال نیک او شود، چهارم از ملک الموت بترسد که او را در خواب غفلت نگیرد و پنجم اين‌كه از فریب دنیا و زرق و برق آن‌را خوردن بهراسد تا از آخرت غافل نشود.[56]
* در چهار چیز، حلاوت و لذت عبادت را می‌توان چشید: اول در ادای فرایض و واجبات خداوند، دوم در اجتناب از محرّمات، سوم در امر به معروف که تنها برای رضای خدا انجام گیرد و چهارم در نهی از منکر که تنها برای مصون ماندن از خشم خدا صورت گیرد.[57]
 
9- رابطه عثمان با شعر و شعرا
با وجودی‌که دوران خلافت او نسبتاً طولانی بوده است اما منابع معتبر جز مواردی اندک و محدود، مطالب خاصّی از رابطه او با شعر و شعرا را بیان نکرده‌اند، اما همین نکات اندک نیز اثبات می‌کنند که ذی‌النورین بر همان بینش وروشی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن‌را ترسیم کرده و ابوبکر و عمر به آن پایبند بوده‌اند. بدون شک هر کدام از آن خلفا دارای شخصیت ادبی بارزی بودند، به عنوان نمونه ابوبکر به علم انساب آگاه و از مصارف زیادی برخوردار بود و به روایت شعر نیز می‌پرداخت. عمر نیز مردم را به فراگرفتن شعر تشویق می‌کرد و در هر قضیه‌ای به بیت شعری استشهاد می‌نمود. اما عثمان، برخلاف دو خلیفه قبل از خود، چندان در این وادی صاحب‌نظر نبود و رابطه چندانی با شعرو شعرا نداشت. از طرف دیگر باید به این نکته توجه داشت که در آن دوران شاعران بادیه به اقامت در مدینه ترجیح می‌دادند و از تجمع در دارالخلافه اجتناب می‌نمودند.[58]
ابیات زیر را کتاب‌های ادبیات و تاریخ به ایشان نسبت داده‌اند که ما آن‌ها را در این‌جا می‌آوریم:
 
*واعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَیْسَ کَصُنْعِه
 
صَنِیعٌ و لایَخْض عَلی مُلْحِدِ
* تفَنْی اللّذائِذُ ممَّن نالَ صَفْوَتَها
 
مِنَ الحَرَامِ وَ یَبْقَی الإِثْمُ و العارُ
* یَلْقَی عَواقِبَ سُوْءٍ مِنْ مَغَبَّتِها
 
لاخَیْرَ فی لَذَّةٍ مِنْ بَعْدِها نارُ[59]
 
«بدان که هیچ کس چون خداوند نمی‌تواند چیزی را بیافریند و این حقیقتی است که براي همه و حتی کافران نیز آشکار است».
آن روزی‌که شورشیان وارد خانه او شدند تا او را به قتل رسانند این بیت را به آنان گفت:
 
* أَری الموْتَ لایُبْقی عَزِیزاً وَ لَمْ یَدَعْ
 
لِعَادٍ مَلاَذاً فی البلادِ و مَرْتَعا[60]
 
(مرگ، هیچ فرد قدرتمندی را رها نمی‌کند چنان‌که برای قوم قدرتمند عاد هیچ پناهگاه و تفرجگاهی را به جا نگذاشت).
همچنین هنگام محاصره خانه خود به دست شورشیان چنین گفت:
 
*یُبَیِّتُ أهلُ الحِصْنِ و الحِصْنُ مُغْلَقٌ
 
وَ یَأْتی الجبالَ الموتُ شما ریخَها العُلا[61]
* غِنی النَفْسِ یُغْنی النّاسَ حَتّی یَکفُهُّا
 
وَ إنْ عَضَّها حتّی یَضُرَّ بها الفَقْرُ
* و ما عُسْرَةٌ فَاصْبِرْ لها إِنْ لَقِیتَها


 
بکائِنةٍ إلاّ سیَتْبَعُها یُسْرُ


 
(هر چند مردم خود را در یک قلعه و پشت درهای بسته آن، شب و روز را به سر برند، باز مرگ به سراغ آنان می‌رود. چون مرگ، همه را به چنگ می‌آورد ولو آنکه یک فرد خود را به قلل مرتفع برساند.
قناعت و مناعت طبع یک انسان، او را بی‌نیاز می‌سازد و لو فقر سخت بر او فشار آورد. در صورت بروز هر نوع پیشامد سخت، صبر پیشه کن که بعد از هر سختی، راحتی و آسایش نهفته است).
او در این بیت مضنون آیه:
{ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (٥)}الشرح: ٥
(چرا كه همراه با سختي و دشواري، آسايش و آسودگي است).
را بازگو کرده است و این جای تعجب ندارد، زیرا او خلیفه مسلمانان و دست‌پرورده دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و دانش‌آموخته مدرسه‌ي او بود؛ او بر همین اساس از شعر هجا و شعر رکیک بیزار بود و مردم را از آن برحذر می‌داشت؛ اما از شعر زیبا که اخلاق و مضامین والا را در برداشت، استقبال می‌نمود. و این همان نگاه اسلام نسبت به ادبیات و شعر است.[62]
اگر این خلیفه‌ي هدایت یافته، چندان به شعر اهمیت نمی‌داد و شعرا به دور او حلقه نمی‌زدند، اما با شهادت او باب شعر سیاسی که چون ابزاری با نفوذ در تاریخ اسلام تبلور یافت، باز شد و شعرای صحابه در مرثیه­ی او اشعار جانگدازی را سرودند[63].


[1]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/392).
[2]- تاریخ الطبری (5/443).
[3]- السلّمی، خلافة عثمان بن عفّان،34 و35.
[4]- تحقیق مواقف الصحابة (1/393).
[5]- تاریخ الطبری (5/244).
[6]- تحقیق مواقف الصحابة (1/393).
[7]- حمد شاهین، الدولة الإسلامیة فی عصر الخلفاء الراشدین، ص246.
[8]- التاریخ الإسلامی (12/369).
[9]- تاریخ الطبری (5/244).
[10]- التاریخ الإسلامی (12/370).
[11]- صادق عرجون، عثمان بن عفّان،199.
[12]- تاریخ الطبری (5/244).
[13]- صادق عرجون، عثمان بن عفّان، ص199.
[14]- تاریخ الإسلامی (20/371).
[15]- تاریخ الطبری (5/245).
[16]- صادق عرجون، عثمان بن عفّان، ص199.
[17]- تاریخ الطبری (5/443).
[18]- مؤلف، فقه التمکین فی القرآن الکریم،432.
[19]- صحیح سنن الترمذی (3/200)
[20]- نظام الحكم في الإسلام، ص227.
[21]- صحیح البخاری (حدیث 7545)
[22]- السَّنْهوری، فقه الخلافة، 80.
[23]- فتحی عبدالکریم، الدولة و السیادة،268.
[24]- مسند أحمد،524.
[25]- الدولة و السیاسة،3790.
[26]- الإدارة العسکریة فی الدولة الإسلامیّه (1/277).
[27]- همان.
[28]- فتوح مصر، 83.
[29]- همان،183.
[30]- الإدارة العسکریة (1/278).
[31]- الإدارة العسکریة (1/278).
[32]- تاریخ الطبری (4/414).
[33]- نظام الحکم فی عهد الخلفاء الراشدین، حمد محمد الصمد،149.
[34]- همان، ص157 –158.
[35]- مسند احمد (حدیث517).
[36]- المصنّف (حدیث12071).
[37]- تاریخ الطبری (5/415).
[38]- الأدب المفرد، باب ذبح الحمام (حدیث1307).
[39]- السنن الکبری، کتاب الشهادات (10/215).
[40]- تاریخ الطبری (5/416).
[41]- همان (5/417).
[42]- سنن النِسائی، کتاب الأَشْرِبة و مَوْسُوعة فقه عثمان، ص52.
[43]- صحیح التوثیق فی سیرة و حیاة ذی‌النورین،107.
[44]- الموسوعه الحدیثیة فی مسند احمد، حدیث520.
[45]- صحیح التوثیق،107.
[46]- جامع العلوم و الحکم،363.
[47]- فوائد الکلام للخلفاء الکرام،269.
[48]- الکالم فی اللغة و الأدب (1/157).
[49]- الإستعداد لیوم المعاد، ص 9.
[50]- مَجْمَع الأمثال (2/453).
[51]- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص171.
[52]- مجمع الأمثال (2/453).
[53]- البیان و التبیین (2/95).
[54]- فوائد الکلام، ص271.
[55]- الزهد، امام احمد، ص185.
[56]- فوائد الکلام للخلفاء الکرام، ص278.
[57]- همان.
[58]- أدب صدر الاسلام، واضح الصمد، ص 99.
[59]- شعراء الخلفاء، نَبَّال تیسیر الخماش، ص27.
[60]- البدایة و النهایة (7/192).
[61]- همان.
[62]- أدب صد الاسلام، ص102.
[63]- الأدب الإسلامی، نایف معروف، ص190.



به نقل از: ترجمه شناخت سیره عثمان بن عفّان رضی الله عنه، تألیف: دکتر علی محمد محمد صلابی
 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عن أبي الهياج الاسدي قال : قال لي على بن أبي طالب: «ألا ابعثك على ما بعثني عليه رسول الله صلى الله عليه وسلم أن لا تدع تمثالا [رواية :صورة ] [في بيت] إلا طمسته، ولا قبرا مشرفا إلا سويته».  ابوهياج اسدي روايت مي کند: علي ابن ابي طالب رضي الله عنه به من گفت: آيا تورا مامور به انجام کاري نکنم که رسول الله صلي الله عليه وسلم براي انجام آن کار مرا امر کردند؟ هر تصويري که در خانه اي ديدي آنرا ازبين ببر و هر قبري را که مرتفع بود با زمين هموار کن. صحيح مسلم (3/61).

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 17358
دیروز : 5614
بازدید کل: 8807517

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010