|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>عثمان بن عفان رضی الله عنه > ذیالنورین رضی الله عنه در عهد صدّیق رضی الله عنه
شماره مقاله : 2710 تعداد مشاهده : 279 تاریخ افزودن مقاله : 25/5/1389
|
ذیالنورین رضی الله عنه در عهد صدّیق رضی الله عنه
1- عثمان یکی از اعضای مهم شورای مشورتی حکومت بود عثمان از جمله صحابهای بود که ابوبکر صدّیق، برای رأی و نظر او ارزش زیادی قائل بود، در دستگاه خلافت ایشان، عثمان، بعد از عمربن خطاب رضی الله عنه ، دومین فردی بود که از جایگاه ممتازی نزد ابوبکر صدّیق برخوردار بود، زیرا ایشان با آن رأفت و آرامشش، در واقع، نقطه مقابل عمر بن خطّاب بود که مردی قاطع و محکم به حساب میآمد.. اگر عمر بن خطّاب، وزیر ابوبکر صدیق محسوب میشد، عثمان به مانند دبیر کل دولت، کاتب برتر آن و فردی به حساب میآمد که بیشتر از دیگران مورد اعتماد و اطمینان بود[1]. به عنوان مثال، هنگامی که، جنگهای ردّه به پایین رسید، ابوبکر صدیق، در مورد اعزام سپاه به جانب روم با صحابه به مشورت پرداخت؛ در این مسأله، هر یک از مهاجرین و انصار، نظر خویش را مطرح نمودند، سپس عثمان به ابوبکر گفت: همه ما میدانیم که شما دلسوز این امّت و نسبت به آنان مهربان هستید، اگر میبینید کاری به صلاح آنان است آنرا انجام بدهید که شما نزد ما مورد اعتماد و اطمینان هستید و کسی در حسن نیت شما شک ندارد[2]. دیگر صحابه چون طلحه، زبیر، سعید بن ابیوقّاص، ابوعبید جرّاح، سعید بن زید و سایر حضار آن مجلس نیز سخنان عثمان را مورد تأیید قرار دادند[3]. نیز هنگامی که ابوبکر صدیق خواست که حاکمی را برای سرزمین بحرین انتخاب نماید با صحابه مشورت نمود، عثمان به او پیشنهاد کرد که فردی را به عنوان حاکم به آن سرزمین بفرستد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، او را به جانب مردمان آن دیار فرستاد و او بود که آنان را به دین اسلام وارد کرد، کسی که مردم آنجا او را میشناسند و او نیز هم آنان را میشناسد و هم سرزمینشان. این فرد، علاء بن حضرمی نام داشت که بنا به توصیه عثمان، ابوبکر او را به جانب بحرین فرستاد[4]. همچنین هنگامی که ابوبکر صدّیق در بستر بیماری بود، صحابه را فرا خواند تا نظر خود را در مورد جانشین او مطرح کنند و آنان، عمر را پیشنهاد کردند. عثمان نیز همین نظر را داشت و گفت: خداوندا! میدانم که درون او بهتر از ظاهر اوست و همه ما اعتراف میکنیم که در میانمان چون او کسی وجود ندارد. ابوبکر گفت: رحمت خداوند بر تو باد.... 2- بحران اقتصادی دوران خلافت صدّیق رضی الله عنه ابن عباس روایت میکند که در عهد صدّیق، سرزمین حجاز، دچار قحطی و خشکسالی شدیدی شد. مردم نیز نزد ابوبکر رضی الله عنه آمدند و وخامت اوضاع و احوال خود را به او اطلاع دادند؛ ابوبکر به آنان گفت: برگردید و صبر کنید که امشب، شما را، إن شاءالله، فرجی حاصل آید، شامگاه کاروان عثمان با صد شتر بار گندم به مدینه رسید، مردم بر در خانه او گرد آمدند، عثمان به آنها گفت: چه میخواهید ؟ گفتند: قحطی آنها را در بر گرفته، از آسمان باران نمیبارد، و از زمین چیزی سر در نمیآورد، و مردم در اوج وخامت به سر میبرند، و به ما خبر دادهاند که شما دارای گندم فراوانی هستید، از شما میخواهیم که از آن گندمها به ما بفروشید تا از شدت و وخامت اوضاع مستمندان و ایتام و بیوهزنان کاسته شود، گفت: عزیزان بفرمایید و آنها را بخرید، آنها وارد شدند و دیدند که در خانه عثمان گندم وجود دارد، آنان گفتند: که حاضرند در ازای هر ده درهم که در شام در برابر هر کیسه گندم پرداخته است دوازده درهم به او سود بدهند، عثمان گفت: که یک نفر دیگر پیشنهاد سود بیشتري را به او داده است، مردم با تعجب از او پرسیدند: ای ابوعمرو! تنها تاجران و ثروتمندان مدینه ما هستیم، این کیست که مبلغی بیشتر از پول ما به تو سود میپردازد. او پاسخ داد: خداوند عزوجل به من قول داده است که در مقابل هر یک درهم، ده درهم به من سود میپردازد، آیا شما میتوانید بیشتر از آن به من بدهید؟ مردم گفتند: به خداوند سوگند که توان پرداخت چنین مبلغی را ندارند، آنگاه عثمان گفت: خدا را شاهد میگیرم که تمام گندمها را به او میفروشم و آنها را در راه او به فقرا و گرسنگان میبخشم[5]. ابن عباس رضی الله عنه در ادامه روایت، چنین میگوید: که همان شب، در خواب، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که سوار بر اسبی بود و لباس زیبا و درخشان به تن داشت و کفش پرنور به پا، عرض کردم: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ! صبر کنید که شوق دیدار شما و شنیدن آن صدای دلنشینتان، توان صبر از ما ستانده است، با این شتاب و تعجیل به کجا تشریف میبرید؟ حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «يا ابن عباس، إن عثمان قد تصدق بصدقة، وإن الله قد قبلها منه وزوجه عروسا في الجنة، وقد دعينا إلى عرسه». «عثمان، امروز، بخشش عظیم نموده است و به همین دلیل، خداوند، او را عروسی از حوریان بهشت داده و ما را به آن مراسم دعوت کردهاند».[6] آیا ممکن است که خداوند، ندای پرطنین این بخشش و سخاوت بزرگ را به گوش مالپرستان آزمند و حریص و بخیل و آن محتکران سیریناپذیر برساند که بندگان نیازمند را از نان و قوت خویش محروم ساختهاند و قلب خفته آنان را با این ندای زیبا بیدار کند تا شاید فریاد و فغان فقرا، ایتام، بیوهزنان و نیازمندان را بشنوند و اجساد در هم شکسته آنان را با باران رحمت و احسان سخاوتمندانه خویش از زیر چرخهای سنگین فقر و محرومیت نجات دهند؟! به یقین، امروز دنیای اسلام به چنین حرکتها و سخاوتها نیازمند است تا بتواند خُنُک نسیم محبّت و عاطفه پاک و احسان و نیکوکاری را در میان نیازمندان خویش بدمد.[7] عثمان از مهربانترین و دلسوزترین صحابه بود و همیشه این کلام پروردگار را در خاطر داشت که: { كَلا إِنَّ الإنْسَانَ لَيَطْغَى (٦)أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى (٧)}العلق: ٦ - ٧ (قطعاً (اغلب) انسآنها سركشي و تمرّد ميآغازند. اگر خود را دارا و بينياز ببينند). آنگاه با سرمشق گرفتن از این آیه شریفه: { أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ (٤٤)}البقرة: ٤٤ (آيا مردم را به نيكوكاري فرمان ميدهيد (و از ايشان ميخواهيد كه بيشتر به طاعت و نيكيها بپردازند و از گناهان دست بردارند) و خود را فراموش ميكنيد (و به آنچه به ديگران ميگوئيد، خودتان عمل نميكنيد ؟) در حالي كه شما كتاب ميخوانيد (و تورات را در اختيار داريد و در آن تهديد خدا را درباره آن كه كردارش مخالف گفتار است، مطالعه ميكنيد ؟). آيا نميفهميد (و عقل نداريد تا شما را از اين كردار زشت بازدارد ؟)). تلاش میکرد که خود را از تکبر و عصیان و از نفاق و سستی در ایمان مصون دارد و با چشم دوختن به رهنمون این آیه: { لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (١٧٧)}البقرة: ١٧٧ (اين كه (به هنگام نماز) چهرههايتان را به جانب مشرِق و مغرب كنيد، نيكي (تنها همين) نيست (و يا ذاتاً روكردن به خاور و باختر، نيكي بشمار نميآيد). بلكه نيكي (كردار) كسي است كه به خدا و روز واپسين و فرشتگان و كتاب (آسماني) و پيغمبران ايمان آورده باشد، و مال (خود) را با وجود علاقهاي كه بدان دارد (و يا به سبب دوست داشت خدا، و يا با طيب خاطر) به خويشاوندان و يتيمان و درماندگان و واماندگان در راه و گدايان دهد، و در راه آزادسازي بردگان صرف كند، و نماز را برپا دارد، و زكات را بپردازد، و (نيكي كردار كساني است كه) وفاكنندگان به پيمان خود بوده هنگامي كه پيمان بندند، و (به ويژه كساني نيكند و شايسته ستايشند كه) در برابر فقر (و محروميّتها) و بيماري (و زيان و ضررها) و به هنگام نبرد، شكيبايند (و استقامت ميورزند). اينان كساني هستند كه راست ميگويند (در ادّعاي ايمان راستين و پيجوئي اعمال نيك) و به راستي پرهيزكاران (از عذاب خدا با دوري گرفتن از معاصي و امتثال اوامر الهي) اينانند). اهتمام خویش را صرف آن نمود تا مصداق کامل این آیه شود.[8]
[1]- عثمان بن عفّان، صادق عرجون، ص58. [2]- تاریخ دمشق، ابن عساکر (2/63 – 65). [3]- همان. [4]- کنز العمال (5/620)، تاریخ الطبری (4/122)، القیود الواردة علی سلطة الدولة، ص169. [5]- الرِّقَّة و البکاء، ابن قُدامه، ص190، الخلفاء الراشدون، حسن ایّوب، ص191، شهید الدار، احمد خرّوف، ص21. [6]- الرِّقَّة و البکاء، ص190. [7]- عثمان بن عفّان، صادق عرجون، ص52. [8]- شهید الدار، ص22 –23.
به نقل از: ترجمه شناخت سیره عثمان بن عفّان رضی الله عنه، تألیف: دکتر علی محمد محمد صلابی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|