|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>جنگ الیس
شماره مقاله : 2677 تعداد مشاهده : 445 تاریخ افزودن مقاله : 24/5/1389
|
جنگ الیس[1] و فتح امغیشیا
برخی از مسیحیان عرب به سرکردگی عبدالاسود عجلی به ایرانیها پیوستند و آنان را در برابر مسلمانان یاری رساندند. بهمن جادویه به جابان که فرماندهی سپاهیان ایران بود دستور داد که با مسلمانان وارد جنگ نشود مگر آنکه مسلمانان، به او حملهور شوند. پس از آنکه خالد رضی الله عنه باخبر شد که مسیحیان عرب و گروهی از روستاییان عرب حیره برای جنگ با مسلمانان جمع شدهاند، به سراغشان رفت و از پیوستن سپاهیان ایرانی به مسیحیان عرب بیخبر بود. زمانی که لشکر اسلام با دشمن روبرو شد، جابان به سربازانش فرمان حمله داد؛ سپاهیان جابان که قدرت جنگی لشکر اسلام را ناچیز و بیاهمیت میپنداشتند، یکدیگر را به خوردن غذا فراخواندند که خالد رضی الله عنه بر آنان حملهور شد؛ ایرانیها که منتظر نیروی پشتیبانی بهمن جادویه بودند، با تمام توان جنگیدند و مسلمانان نیز، در آن جنگ سخت، صبر و شکیبایی زیادی نمودند. خالد رضی الله عنه گفت: «خدایا! اگر ما را بر اینها پیروز کنی، بر من است که کسی از ایشان را باقی نگذارم و به هر کس که دست یافتم، بکشم تا آنکه نهر خونی از آنها جاری کنم.» خدای متعال، مسلمانان را پیروز کرد و منادی خالد رضی الله عنه بانگ برآورد که: تا میتوانید اسیر بگیرید و کسی را نکشید مگر آنکه تن به اسارت ندهد.. مسلمانان، تعداد زیادی را اسیر کردند و آوردند. خالد افرادی را گماشت تا اسیران را گردن بزنند و آنان، شب و روز گردن میزدند. قعقاع به خالد رضی الله عنه گفت: «اگر تمام اهل زمین را هم بکشی، نهر خون راه نمیافتد؛ پس بر روی خون آب جاری کن تا خون، جاری شود و سوگندت را ادا کرده باشی.» خالد رضی الله عنه نیز چنان کرد و خونها روان شد و به همین خاطر نیز آن نهر، نهر خون نام گرفت.[2] پس از آنکه دشمن شکست خورد و اردوگاهش به تصرف مسلمانان درآمد، خالد رضی الله عنه گفت: «هرگاه رسولخدا صلی الله علیه و سلم به غذای آمادهای دست مییافتند، آن را در اختیار دیگران میگذاشتند و من، نیز این غذاها را به شما دادم.» هنگامی که مسلمانان، برای خوردن شام نشستند، عدهای از آنها که غذاهای آنچنانی و نان نرم و تازه ندیده بودند، میپرسیدند: اینها چیست؟ و آنانکه نان لواش و تازه را میشناختند، به شوخی و لبخند میگفتند: «ایا چیزی از زندگانی راحت شنیدهاید؟ آن زندگی، همین است که میبینید!»[3] خالد رضی الله عنه پس از الیس، آهنگ امغیشیا[4] کرد و زمانی به امغیشیا رسید که ساکنانش، آنجا را ترک کرده و در منطقهی سواد پراکنده شده بودند. خالد، دستور داد آنجا را خراب کنند. مسلمانان، در امغیشیا به قدری غنیمت به دست آوردند که هیچجا چنان غنیمتی به دست نیاورده بودند و یکصد و پنجاه درهم، سهم هر سوارکار شد. زمانی که خبر پیروزی و خمس غنایم به ابوبکر صدیق رضی الله عنه رسید، فرمود: «زنها، از اینکه کسی همانند خالد رضی الله عنه را بزایند، ناتوان و عاجز هستند.»[5] خالد، خبر پیروزی را با شخصی به نام جندل از بنیعجل فرستاد که راهنمای کارآزمودهای بود. وی، با خبر پیروزی، فتح الیس، خمس غنایم و تنی چند از اسیران، به حضور ابوبکر صدیق رضی الله عنه رسید؛ ابوبکر صدیق رضی الله عنه که با دیدن جندل فهمید که او شخص کاردان و باتجربهای است، نامش را پرسید. جندل، خودش را معرفی کرد؛ ابوبکر صدیق رضی الله عنه دستور داد که یکی از کنیزان را به عنوان پاداش به او بدهند که بعدها همان کنیز برایش فرزندی به دنیا آورد.[6] گفتهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه دربارهی خالد، نشان افتخاری است برای خالد رضی الله عنه که به زیبایی هرچه تمام، شایستگیهای خالد را هویدا میکند و به بیان منزلت برجستهی کسانی میپردازد که دارای همتها و ارادههای والایی هستند و سبب میشود تا افرادی که از همت کمتری برخوردارند به خود بیایند و برای رسیدن به بلندای همت و مجاهدت تلاش نمایند.[7] فرمودهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه دربارهی خالد رضی الله عنه بهترین تقدیر و بزرگداشتی بود که در تاریخ اسلام از بزرگواری چون خالد رضی الله عنه به عمل آمد؛ چراکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه به عنوان خلیفهی مسلمانان و کسی که در مردمشناسی، توانمند و خبره بود، اظهار میکند که کسی را در شجاعت و دلاوری سراغ ندارد که همانند خالد رضی الله عنه باشد و او را در حماسهسازی، فوقالعاده و بینظیر میداند.[8]
[1] اليس، نام نخستين آبادي عراق از سمت صحرا ميباشد. نگاه كنيد به: معجمالبلدان ياقوت حموي.(مترجم) [2] تاريخ طبري (4/173) [3] نگاه كنيد به: تاريخ طبري (4/174) [4] نام شهري در عراق بوده است. در تاريخ طبري و الكامل، نام اين سرزمين، منيشيا آمده است.(مترجم) [5] تاريخ طبري (4/175) [6] مرجع سابق (4/174) [7] التاريخ الإسلامي (9/144) [8] خالد بن وليد، نوشتهي صادق عرجون، ص216
به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|