|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>جنگ ذات السلاسل
شماره مقاله : 2674 تعداد مشاهده : 348 تاریخ افزودن مقاله : 24/5/1389
|
جنگ ذاتالسلاسل
هرمز از قصد خالد رضی الله عنه و اینکه با مسلمانان قرار گذاشته تا در حضیر جمع شوند، باخبر شد و از اینرو خودش را به حضیر رسانید و (قباد) و (انوشگان) را جلودار لشکرش کرد. به خالد خبر رسید که دشمن، به حضیر رفته و از اینرو خالد رضی الله عنه رو به (کاظمه) نهاد. هرمز از قصد خالد باخبر شد و خودش را پیش از سپاهیان اسلام به آنجا رسانید و بر آب و مکان مناسب آن منطقه دست یافت و خالد رضی الله عنه بدون آب در کاظمه اردو زد و به سپاهیان اسلام فرمود: «بارهایتان را پایین کنید و برای به دست آوردن آب با دشمن بجنگید که سرانجام، این آب، از آن لشکری است که شکیباتر است و سربازان بهتری دارد.»[1] مسلمانان، بارهایشان را به زمین گذاشتند و سواران صف بستند و به دشمن حملهور شدند؛ خدای متعال، به فضل و کرمش بر مسلمانان منت نهاد و ابری فرستاد که در پشت صفوف مسلمانان باران بارید و آبگیرها پرآب شد و مسلمانان از آن سیر نوشیدند. این، نمونهای از نصرت و یاری خدای متعال است که شامل حال مؤمنان و دوستان خدا میشود. هرمز که به پستی و حقهبازی مشهور بود، بر ضد خالد رضی الله عنه نیرنگ کرد و با همراهانش قرار گذاشت که چون خالد رضی الله عنه را به مبارزهی تن به تن بطلبد، به او یورش ببرند و او را بکشند! هرمز وسط دو لشکر رفت و خالد رضی الله عنه را به مبارزه طلبید؛ خالد نیز از سپاه جدا شد و به سوی هرمز رفت و با او درگیر شد و او را به سینه گرفت و قصد کشتنش را نمود که نگهبانان هرمز به خالد حملهور شدند و او را احاطه کردند؛ اما این مسأله مانع از آن نشد که خالد رضی الله عنه هرمز را بکشد و بدینسان خالد رضی الله عنه هرمز را به هلاکت رساند. در همین گیر و دار قعقاع بن عمرو به نگهبانان هرمز حمله کرد و آنان را پراکنده ساخت.[2] مسلمانان نیز پس از قعقاع به ایرانیها حملهور شدند و آنان را فراری داده و به تعقیبشان پرداختند. آری، این چنین فراست و ژرفاندیشی ابوبکر صدیق رضی الله عنه هویدا گشت که دربارهی قعقاع فرموده بود: «لشکری که همانند این شخص در آن باشد، شکست نمیخورد.»[3] خالد رضی الله عنه نیز نمونهی کاملی از شجاعت و مردانگی بود و یکتن در برابر نگهبانان هرمز ایستاد و چنان پایداری کرد که آن حقهبازان حیلهگر نتوانستند سالارشان را از دست خالد رضی الله عنه برهانند تا اینکه قعقاع خودش را به آنجا رسانید و دشمنان را پراکنده کرد. ایرانیها، در این جنگ خود را با سلاسل (زنجیر) بسته بودند تا فکر فرار از جنگ، از سرشان بِدَر شود و از همینرو نیز این جنگ را ذاتالسلاسل نامیدهاند و البته این راهکارشان در برابر مسلمانان قهرمان، کارساز نشد.[4] مسلمانان، در این جنگ بار هزار شتر را به غنیمت گرفتند. خالد رضی الله عنه برای گشودن دژهای اطراف حیره، عدهای از سپاهیان را گسیل کرد و آنها توانستند اموال زیادی را به غنیمت بگیرند. خالد رضی الله عنه با کشاورزانی که در جنگ بر ضد مسلمانان شرکت نکردند، کاری نگرفت و مطابق فرمان ابوبکر صدیق رضی الله عنه با آنان خوشرفتاری و مهربانی کرد و زمینهایشان را همچنان در اختیارشان گذاشت تا چون گذشته کشاورزی کنند و محصولش را برای خود بردارند؛ برای آن دسته از کشاورزان که مسلمان شدند، حد زکات را تعیین کرد و برای آنانکه اسلام نیاوردند، بیآنکه زمینهایشان را بگیرد، پرداخت جزیه را به اندازهای مقرر نمود که از مالیات حکومت ایران بسیار کمتر بود تا بدینسان آنان دریابند که پس از آن پیروزی شکوهمند مسلمانان، زیر فرمان گونهای جدید از حکومت درآمدهاند که عدالت و رعایت حقوق انسان، شاخص اصلی آن میباشد. خالد خمس غنایم را به مدینه فرستاد و بقیه را درمیان مجاهدان تقسیم کرد. کلاه هرمز نیز از جمله غنایمی بود که به مدینه فرستاده شد؛ اما ابوبکر صدیق رضی الله عنه برای قدردانی از تلاش و مجاهدت خالد، آن کلاه را به خالد رضی الله عنه هدیه کرد.[5] آن کلاه صدهزار درهمی، نگینکاری شده بود. ایرانیان عادت داشتند به میزان جایگاه اجتماعی و به تعبیر بهتر بر اساس سطح طبقاتی خود، کلاههای گرانبهایی را بر سر کنند و هر ایرانی که به بالاترین سطح طبقاتی میرسید، کلاه صدهزار درهمی بر سر میکرد و هرمز نیز از آن دست مردمانی بود که درمیان ایرانیها به آن حد و سطح طبقاتی رسیده بود.[6]
[1] الكامل ابناثير (2/51)؛ تاريخ طبري (4/165) [2] تاريخ طبري (4/165) [3] تاريخ طبري (4/163) [4] التاريخ الإسلامي (9/133)؛ تاريخ طبري (4/165) [5] الصديق أول الخلفاء، ص131 [6] تاريخ طبري (4/166)
به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|